یکی از این خصایل غرور است و در برخی از انسانها به صورت غرور زشت، نخوت و خودخواهی بروز و ظهور دارد و اینگونه اخلاق مورد هدف تیر انتقاد قرار میگیرد. منتقد باید در عین اقتدار با توجه به شرایط محیطی مناسب این نقایص را گوشزد و بیان کند. دلقکها یا مسخرگان درباری از جمله این افراد مقتدر بودند.
در فرهنگهای لغت معنای لغوی واژه دلقک دارای تعاریف مختلف است که در اینجا به آنها مروری گذرا داریم، فرهنگ فارسی«دلقک» را به: «کسی که در دربارهای قدیم کارهای خندهآور برای تفریح دیگران میکرد» و فرهنگ نفیسی: «نام مسخرهای که طلحک نامیده میشد و هر شخص مسخره را نیز گویند... مسخره، استهزاءکننده، ریشخندکننده،... آنکه چیزهای خندهدار و مضحک ظاهر میسازد» و فرهنگ آنندراج: «آنکه مردمان با وی مطائبه و استهزاء و سخریه کنند.» تعریف کردهاند، اما نظر محمدجعفر محجوب درباره پیدایش واژه دلقک این است که این لفظ ریشه از واژه عربی «طلخ» با همان معنای تلخ فارسی دارد و این وجه تسمیه به ضد بر اثر شیرینی و شیرین سخنی به وی داده شده و نام مسخره دربار محمود نیز به دلیل رسمالخط آن دوران که بینقطه نوشتن و خواندن را نشان فضل میدانستهاند کمکم معنی اصلی «تلخک» از خاطرها فراموش شده و در طبع لطایف عبید زاکانی نیز به صورت طلحک به چاپ رسیده است. از سوی دیگر این لفظ در جنگها و آثار خطی عصر قاجار «دلخک» ثبت شده است و طی قرنها به صورت طلخک، طلحک و دلخک و سرانجام دلقک تغییر شکل داده است.
شوخی با حکام مستبد و زورگو که عنان جان و مال مردم را در دست داشتند به منزله آن بود که کسی با شمع پا به انبار باروت بگذارد و میتوان آنان را به «مردی با شمع در انبار باروت» تشبیه کرد. این مسخرگان باید علاوه بر حفظ ظرافت و شیرینی سخن و بدیههگویی بخوبی به روحیات و حالات شخص مورد انتقاد آگاه باشند تا بتوانند از خطرات احتمالی در امان بمانند، زیرا دربار پادشاهان از قدیمالایام مرکز توطئه و زدوبند و دوستیهای سودجویانه و دشمنیهای بیدلیل بود و یک دلقک دربار باید میدانست که زندگی دربار همچون گام برداشتن در جنگلی تاریک و پرخطر و غیرقابل پیش بینی است. هرچند اهالی دربار و حکام ولایات سعی بر حفظ رابطه دوستانه با مسخرگان شاه داشتند، زیرا این لودگان به دلیل ارتباط نزدیک با سلاطین قادر بودند خواست و تمنای آنها را به گوش پادشاه برسانند. البته گاهی این وساطتها به دلیل منافات با منافع دیگر بزرگان سبب دشمن تراشی میگردیدو هیچ دلقکی نبوده که در دوره زندگی خود حداقل یکبار فرمان قتل خود را از دهان پادشاهش نشنیده باشد. «تریبوله» دلقک معروف فرانسوی شغل خود را به بندبازی تشبیه میکند که در ارتفاع زیاد از روی ریسمان نازک و برندهای میگذرد.
این مسخرگان برای بهرهمندی از پاداش و انعام خود را با خطرهای جدی روبهرو میکردند و گاهی نیز با استفاده از مطایبه و هزلگویی برای نجات جان کسی از مرگ یا زندان و امثال این امور دل به دریا میزدند و عمل آنها به هیچ عنوان با انتقادهای طنزآمیز امروزی قابل قیاس نیست، زیرا حضور دلقکها و لودگان به منظور تذکر عیوب اخلاقی و اشتباههای حاکمان نبوده است. درواقع دلقک جزو تجملات دربار و وسیلهای برای سرگرمی درباریان بود برخی از مورخان معتقدند شاید سلاطین به وسیله این افراد میخواستند بزرگان دربار را تحقیر و به آنها بفهمانند که کسی نیستند و حتی نمیتوانند در برابر مسخرگیهای یک دلقک از خود دفاع کنند. به گفته لطف الله ترقی پژوهشگر تاریخ اجتماعی: «فلسفه وجود دلقک در دربارهای پادشاهان در اصل آن بود که سلاطین فهیم و پرمغز میخواستند به وسیله افراد شوخ طبع و خوشمزه از رموز اسرار و عیوب کار کشور خود مطلع شوند، زیرا آنها از روح متملق و چاپلوس خواجگان و درباریان و وزرای خود مطلع بودند و میدانستند که هیچ وقت آنها از عیوب سلطنت انتقاد نمیکنند و جز تعریف و تمجید و بله قربانگویی چیز دیگری از زبانشان تراوش نمیکند...».
درباره این مساله که از چه زمانی حضور دلقکها در دربار پادشاهان مرسوم شده تاریخ دقیقی در دست نیست. ولی طبق شواهد موجود به نظر میرسد پس از تسلط اعراب بر ایران و شمال آفریقا این رسم در دربار امرا و حکام مرسوم شده و سپس از طریق اسپانیا به اروپا راه یافته است. در نتیجه وجود دلقک در دربار شاهان و امرا یک وسیله سرگرمی بود و آخرین فرد باقیمانده از این گروه شخصی به نام «خوشو» بود که سمت دلقکی «احمدزوغو» شهریار آلبانی را داشت که به دلیل یک شوخی بیموقع با فرمانده ایتالیایی اشغالگر آلبانی جان خود را از دست داد.
دربارهای مشرق زمین از جمله دربارهای ایران از این قماش افراد زیاد داشتند و اشخاص برای تقرب به سلاطین، حکام، اعیان و اشراف به این کار روی میآوردند، حتی زمانی رسید که حکام ایالات و ولایات نیز از این نوع مسخرهها مختص مجالس عیش و طرب خود داشتند.در دربار ایران لودگان و مسخرههای بسیاری نشو و نما کردند و عدهای از آنان در بین مردم از شهرت بسزایی برخوردار بودند، از جمله آنان میتوان به «کچل عنایت» در دربار شاه عباس بزرگ، لوطی صالح در دربار کریم خانزند یا در دوره قاجار شیخ حسین معروف به شیخ شیپور یا شیخ کرنا، شغالالملک، حسین دودی، حسن کماجی و حاجی لره اشاره داشت.
در میان اقوام ایرانی اصفهانیها به لطیفهگویی، شیرین زبانی، حاضر جوابی، زیرکی، نکته سنجی و موقعشناسی مشهور هستند. به نظر بسیاری از طنزنویسان لطیفهپردازی و خوشمزگی از اصفهان شروع و به اصفهان نیز ختم میگردد. و این ویژگی محدود به طبقه و قشر خاصی نیست، بلکه اکثر مردم اصفهان ذاتا خوشصحبت و شیرین بیان هستند. البته نامآورترین دلقکهای دربار پادشاهان ایرانی اصفهانی بودند و اسمعیل بزاز، ملاجعفر خروس باز، حبیبالله یوزباشی و سرآمد همه کریم شیرهای از جمله آنان بودند.
اکرم شفیعپور / جام جم
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد