زن جوان با صورتی کبود وارد دادگاه خانواده میشود و پروندهاش را روی میز قاضی میگذارد. وقتی قاضی نگاهی به پرونده میاندازد از وی علت درخواست طلاق را میپرسد که زن با چشمانی گریان میگوید: دو سال پیش با اصرار مادرم با پسری ازدواج کردم که هیچ علاقهای به او نداشتم. او پسر یکی از آشنایانمان بود و به نظرم رفتارهای عجیبی داشت، اما مادرم آنقدر در گوشم خواند که سنت بالا رفته و ممکن است دیگر فرصت ازدواج برایت پیش نیاید که من ناچار شدم به او جواب مثبت بدهم به این امید که زندگی خوبی در کنارش داشته باشم. از سوی دیگر از حرفهای دیگران میترسیدم که هر وقت مرا میدیدند میپرسیدند چرا ازدواج نکردهام. ترس از این حرف و حدیثها و بهانهگیریهای مادرم بود که به علی جواب مثبت دادم و خودم را بدبخت کردم.
وی ادامه داد: خیلی زود مراسم خواستگاری و عروسی برگزار شد و من وارد زندگی مشترک شدم به این امید که محبتهای شوهرم باعث عشق و علاقه بین ما میشود، اما حقیقت چیز دیگری بود. وقتی وارد خانه بخت شدم نه از محبت خبری بود و نه از عشق. شوهرم مردی بداخلاق و عصبی بود و مرتب مرا به باد کتک میگرفت. وقتی اولین بار با هم درگیرشدیم او یک سیلی به گوشم زد. باورم نمیشد ساعتها در اتاقم گریه کردم، اما جرات نمیکردم به کسی حرفی بزنم. شوهرم مرد بی ادبی بود و اگر به پدر یا مادرم چیزی میگفتم ممکن بود به آنها هم بیاحترامی کند. برای همین مجبور به سکوت شدم و سعی کردم زندگیم را بسازم اما نشد.
از همه بدتر اینکه شوهرم دو شخصیتی است و نزد دوستان و آشنایان طوری رفتار میکند که هیچکس فکر نمیکند این مرد در خانهاش بداخلاقی کند. اما من دیگر به ستوه آمدهام، با وحشت در کنار علی زندگی میکنم و میترسم مبادا بلایی سرم بیاورد. شبها کابوس میبینم که درحال خفه کردن و کشتنم است. همین دیروز دوباره بر سر یک موضوع کوچک با هم درگیر شدیم و او مثل قبل به سمت من حملهور شد و با مشت و لگد به جانم افتاد طوریکه سروصورتم کبود شد. از همان زمان تصمیم به جدایی گرفتم. اگر لازم باشد همه حق و حقوقم را میبخشم تا از این زندگی بیرون بروم.
بعد از اظهارات این زن، قاضی دستور احضار همسر وی را صادر کرد تا بعد از شنیدن صحبتهای او درباره این پرونده تصمیم بگیرد.
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد