سیاست روز: صد سال اولش سخت میگذرد
در روزهای اخیر یکی از طنزهای این ستون به دلیل همسویی با منافع استکبار جهانی و تضعیف یکی از وزرای خدوم، مورد هدفمندی قرار گرفت تا در غنی سازی انرژی هستهای و روند صلح جهانی اختلال ایجاد نکند.
فلذا چادر چاقچور کردیم و راه افتادیم تا یکی از مسئولان اسبق را پیدا کنیم که اگر وسط سخنانشان تک مضرابی هم زدیم و تکهای هم پراندیم، ناراحت نشود و مسئولان روزنامه وزین سیاست روز، مواضع اصولی ما را زیر سوال نبرند.
این مقدمه را عرض کردم که پیش خودتان مدیون باشید اگر فکر کنید به برادر "غرضی" برمی خورد که کسی با ایشان شوخی کند. نخیر! اتفاقا ایشان در عرصه سیاست برای خودشان یک پا "علی کفاشیان" به حساب میآیند.
محمد غرضی: من نه جامعهشناس هستم و نه سیاستمدار. من هیچچیز نیستم.
ننجون: همین که یک سوزن فرو میکنید توی شکم غول تورم و فس فس بادش میخوابد، کلی هنر است که هیچ جامعه شناس و سیاستمداری این هنر را ندارد.
تاریخ شفاهی بیان مطالبی است که اشخاص در آن حضور داشته باشند.
ننجون: و تاریخ کتبی هم انتشار مطالبی است که برخی اشخاص در آن حضور نداشتند ولی به دلایلی ترجیح میدهند که حضور داشته باشند.
من میگویم در صدسال گذشته باختهایم، اما نگذاریم صدسال آینده را هم ببازیم.
ننجون: اتفاقا زندگی هم همینطور است.صد سال اولش سخت میگذرد ولی کمکم همه چیز درست میشود.
قهر و دعوا راه نیندازیم تا خود را تثبیت کنیم.
ننجون: اصلا قهر و دعوا کار بچههای بد است.یک سفره انتخاباتی پهن است همه دور هم مینشینیم و لذتش را میبریم.
تاریخ را مرور کنید تا متوجه شوید چه میزان هزینه دادهایم.
ننجون: اتفاقا داشتیم تاریخ را مرور میکردیم که یهویی چشممان افتاد به قبضهای تلفن زمان وزارت جنابعالی و سرمان سوت کشید. تازه متوجه شدیم چه میزان هزینه تلفن داده ایم.
ما میدانیم میخواهیم چه کنیم؟ بعید است.
ننجون: به قول شاعر "این شب که میگن شب نیست. امشب مثل هر شب نیست. دیشب مثل امشب نیست.هیچ شبی مثل امشب نیست.
اعتماد: من آمده ام...
- نمی شه. قابل چاپ نیست سید جان. حذف.
- چی نمی شه؟ من که هنوز شروع نکردم. تازه تیترش رو گذاشتم.
- همین تیترش خطرناکه.
- همین «من آمده ام... »؟
- دقیقا.
- مگه من آمده ام که چه کار کنم؟
- اونی که تو بلدی ما هم بلدیم سیدجان. شما به سیب زمینی می گفتی دیب دیمینی ما این ترانه هارو از طریق همسایه ها و اینترنت و تاکسی می شنیدیم.
- آهان. شما فکر می کنی من منظورم اینه که من آمده ام که ناز بنیاد کنم...
- نگو آقا. ترویج فرهنگ غربی تحت هیچ شرایطی ممکن نیست. هم جدی اش بده، هم شوخی اش بدتره.
- غربی غربی هم نیست ها. مال خودمون بوده.
- مال غیر خودمون بوده. مال وقتی بوده که ما هنوز خویشتن خویشمون رو پیدا نکرده بودیم.
- حالااز کجا که من می خواستم ناز بنیاد کنم؟ شما یه نگاهی به قیافه من بنداز. با این ریش و پیه و پشم و حالت کرگدنی می شه ناز بنیاد کرد؟
- گفت مگه روباه تخم می ذاره؟ گفت از این جونور هر چی بگی بر می آد.
- ولی تحت هیچ شرایطی از بنده ناز و نوز و از این قبیل بر نمی آد. گفت ما عشوه بلد نیُم، می خوای برات تقلید صدا کنم؟
- بیست صفحه روزنامه یه طرف، این ستون نحس تو هم یه طرف. به اندازه چهارتا صفحه یک روش انرژی باید بذاریم آخرش هم...
- روش چی می ذارین؟
- انرژی. نیرو. تلاش. کوشش.
- شما دارید محاکمه قبل از جنایت می کنین. اگه فرصت می دادین می خواستم بنویسم من آمده ام که جلوی بی بند و باری های فرهنگی را بگیرم و با هر نوع اپیلاسیونی مخالفت کنم...
- حذف. اپیلاسیون خط قرمز منه.
- خدا نکرده فمینیست که نشدین؟ چون اونا هم تقریبا همین عقیده رو دارن.
- خود فمینیسم خط قرمزه.
- خیلی هم خوب که خط قرمزهاتون رو به من می گید. بذارید کلافضامون رو عوض کنیم و به جاش حمله کنیم به اصلاح طلب ها، در واقع من آمده ام که با اصلاح طلب ها مخالفت کنم.
- من رو با این رفقای اصلاح طلب در ننداز سیدجان. اینجا بحث شخصی هم هست. شخصا مایل نیستم توی روزنامه مون به اصلاح طلب ها حمله بشه.
- از این روحیه و مرامتون خیلی خوشم میاد. دمتون گرم. تو دنیا چیزی بهتر از رفاقت نیست. پس تغییر استراتژی می دیم و می ریم سراغ برادران اصولگرا. مایلید همچی یه نمور، خیلی ملایم، همچی که آب تو دل هیچکی تکون نخوره، یه کیسه نرمی به تن اصولگراها بکشم؟
- اومدی نسازیا. داریم زندگی می کنیم سیدجان.
- دقیقا. موافقم. هیچ چیزی بهتر از زندگی نیست. پس با اجازه تون روی این گزینه هم خط می کشیم. می خوایید تو کرگدن نامه بشینیم نقد فیلم بنویسیم و به سینما بپردازیم. معمولاحوزه سینما حوزه کم خطرتریه.
- چشم. اما عجالتا بیایید یه توافقی کنیم که ستونمون تعطیل نشه و هر روز به مشکل نخوریم.
- مشکلی نداریم به شرطی که مشکلی درست نکنی سیدجان.
- کی؟ من؟ مشکل؟ من اصلامی شم گوست رایتر، هر چی شما بگی همون رو می نویسم.
- حرف زشت بود اینکه گفتی؟
- نه به خدا. یعنی روح نویسنده. در واقع یعنی نویسنده پنهان. یعنی نویسنده اجاره ای. یعنی نویسنده در اختیار. یعنی روزی یه ساعت می آم اینجا زانوی تلمذ می زنم شما بگو چی بنویسم، چی ننویسم.
-یه چیزی بیار بذار زیر زانوت که اذیت نشی.
- چشم. چی بنویسم؟ بحث ازدواج سفید داغه. بنویسم؟
- من می گم نره، تو می گی بدوش؟
- یعنی از این زاویه به موضوع بپردازیم؟
- خانوم هاتف، به تحریریه بگو امروز هم کرگدن نامه نداریم.
شرق : نسخه خطی به زبان ساده
نسخه خطی به نسخهای میگویند که خطی باشد و غیرخطی و عمودی نباشد. نسخههای خطی وقتی نوشته میشوند، کسی به آنها توجهی ندارد. مثل کتابهای خطی که موقع نوشتهشدنشان ارزشی نداشتند و ارزشی هم برای نویسنده بدبختش قائل نبودند حالا اما باارزش شدهاند. یا مثل نسخه خطی پزشک که وقتی مینویسد ارزشی ندارد و وقتی میدهدش دست شما، شما باید یکسوم داراییتان را بدهید به پزشک تا مثلا دلدردتان را خوب کند.
نسخه خطی سیاسی
در تاریخ دیده شده که یک نفر یک نسخه خطی برای یک جماعت نوشته و همه از آن بهبعد چپ شدند. بعد یک نفر دیگر یک نسخه خطی برای جماعتی دیگر نوشته و همه راست شدند. بعد یکی دیگر آمده نسخه خطی چپی و راستی را قاطی کرده و همه هوا شدند. بعد یکی آمده نسخه خطی هوادار نوشته و همه کلهپا شدند. مثال ندارد. خواننده باید مثالزدنی باشد.
نسخه خطی اقتصادی
ما برای نسخه خطی اقتصادی نمیتوانیم از خودمان حرف دربیاوریم چون ستون طنز قطعنامه یا نرخ تورم و آمار اقتصادی نیست که آدم از خودش دربیاورد. پس ارجاع میدهیم به این خبر که: «در دولت قبل روی یک کاغذ بدون سربرگ نوشته شد که چهار تا پنج میلیارد دلار پول از این حساب به حساب دیگری واریز شود و سه وزیر و رئیس کل بانک مرکزی هم زیر آن را امضا کردند.»و این حرف دبیر ستاد هماهنگی مبارزه با مفاسد اقتصادی است که در گفتوگو با «ایران» مطرح کرد.
ما چی؟ ما دیگر واقعا حرفی نداریم.
نسخه خطی عالمی
ما میخواستیم یک نسخه خطی بدهیم و نسخه همه را بپیچیم منتها دیدیم واقعا خودمان نسخهلازم هستیم و شتر را با بارش بردند ما داریم با گردو بازی میکنیم.
کیهان : توپ
گفت: مگر آل سعود ادعا نکرده بود که برای نابودی انقلاب اسلامی یمن و فروپاشی انصارالله به این کشور حمله نظامی کرده است؟!
گفتم: حمله نظامی که نه! ... حمله هوایی، آنهم با کمک آمریکا و اسرائیل و... خب! حالا منظورت چیست؟!
گفت: ولی به جای فروپاشی انصارالله، دربار آل سعود در حال از هم پاشیدن است و با زلزله چند ده ریشتری ویرانگر روبرو شده و همه چیز در حال فرو پاشیدن است.
گفتم: یکی از وزرای ناصرالدین شاه در جریان جنگهای ایران و روسیه ادعا کرده بود میتواند توپی بسازد که از دارالخلافه تهران، سنتپترزبورگ روسیه را با خاک یکسان کند و بعد از چند ماه توپ را آماده کرد و ناصرالدین شاه و بقیه درباریان را برای مشاهده شلیک آن دعوت کرد ولی با شلیک توپ، گلوله توپ درون لوله منفجر شد و خدمه توپ را لت و پار کرد. ناصرالدین شاه با عصبانیت پرسید؛ مردک! این بود آن توپی که وعده داده بودی؟ و یارو گفت؛ قربان! وقتی خودیها را اینجور لت و پار کرده است، حالا تصور بفرمایید که با دشمن چه میکند؟!
دانشیار حقوق بینالملل دانشگاه تهران در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
یک پژوهشگر روابط بینالملل در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد