دستفروشان این روزها به عضو اصلی معابر کلانشهرها بدل شدهاند؛ اعضایی که سازوکار مناسبی برای مدیریت آنها تاکنون در کشور اجرایی نشده، زیرا مسئولان شهری به آنها فقط به چشم مشکل نگاه میکنند مشکلی که باید هرطور شده از سر راه برداشته شود.
توپی از توری روی شانهاش گذاشته و متری پارچهای نیز در دست دارد، مدام اینطرف و آنطرف را نگاه میکند، چشمی به عابران دارد و چشم دیگرش مراقب است که ماموران سدمعبر شهرداری غافلگیرش نکنند. میگوید نامش علی است و چند سال آزگار است که با شروع فصل گرما توری میفروشد، برای کارش دلیل نیز میآورد؛ چون در این فصل مردم میخواهند هر طور که شده مانع ورود پشههای مزاحم به خانهشان شوند.
هر چند بهزعم خودش برای فروش، کالایی را انتخاب کرده که باعث رفع مزاحمت از شهروندان میشود، اما از سوی شهرداری و برخی عابران، مزاحم نامیده میشود؛ مزاحمی که سدمعبر ایجاد کرده و تردد شهروندان را در معابر شهری دشوار میکند.
علی برخلاف دیگر دستفروشان کم حرف است و بیشتر با آره و نه پرسشها را پاسخ میدهد. اگر از او درباره اوضاع و احوالش بپرسید، سری تکان داده و خدا را شکر میکند، میگوید همه چیز خوب است و روزیاش از هر کجا که باشد، میرسد.
حتی اگر بحث را به سختگیری ماموران شهرداری بکشانید، شکایتی نمیشنوید، انگار همه چیز برای او مناسب است:
«چرا نمیگویی ماموران شهرداری هلت دادند و افتادی توی چمنهای کنار بلوار»؛ اینها را حسین میگوید. او نیز یکی از دستفروشهای اطراف میدان هفت حوض تهران است. حسین که چند دست لباس بچگانه را روی دستش گرفته از علی میخواهد راستش را بگوید.
اما به نظر میرسد علی تمایلی ندارد بحث را ادامه بدهد فقط میگوید همه چیز بالاخره درست میشود.
فحش و ناسزا، چاشنی کار
بعد از چند دقیقه صحبت، علی چند قدمی آنطرفتر میرود تا به کسب و کارش بپردازد. حالا نوبت حسین است که سفره دلش را مانند بساطش بریزد روی سنگفرش خیابان: «مشکل ما همین است که حق خودمان را نمیدانیم وگرنه چرا علی باید از ماموران شهرداری آنقدر بترسد که ماجرای هل دادن و فحش خوردنش را انکار کند. چند روز پیش خودم شاهد بودم ماموران شهرداری توپ توریاش را گرفتند و هلاش دادند.»
حسین ادامه میدهد: در کار ما فحش و ناسزا شنیدن مانند چاشنی کار است، چون خیلیها به ما بد و بیراه میگویند، از ماموران سدمعبر شهرداری بگیرید تا برخی عابران.
اگر از حسین بپرسید چرا با سدمعبر برای خودش و دیگران مشکل ایجاد میکند، میگوید: کارم همین است. بجز این کاری بلد نیستم. اگر دستفروشی نکنم، خرج زن و بچهام را از کجا تامین کنم. علاوه بر این من برای عابران مشکلی ایجاد نمیکنم همه اجناسم همین چند دست لباس است که روی دستم گرفتهام.
او ادامه میدهد: اما اگر من مشکلی هم ایجاد کرده باشم دلیل نمیشود که فحش و ناسزا بشنوم. مسئولان باید مشکلات من و امثال مرا برطرف کنند نه اینکه به قول معروف صورت مساله را پاک کنند.
حسین راست میگوید. تعداد افرادی مثل او کم نیست، فقط در اطراف میدان هفتحوض و شمال این میدان که به چهارراه سرسبز ختم میشود، دهها دستفروش وجود دارد که به نظر میرسد سالهاست در این محدوده دستفروشی میکنند، چون مشتریهای محلی آنها را به نام صدا کرده و خرید از آنها را به صرفه میدانند.
یکی از این مشتریها که زن میانسالی است، میگوید: برای ما که قدرت خرید از مغازهها را نداریم دستفروشها نعمت بزرگی هستند، چون قیمت اجناس آنها مناسب است.
اگر از زن میانسال درباره برخورد ماموران سدمعبر با دستفروشان بپرسید، توضیح میدهد: چند بار دیدهام که ماموران سدمعبر اجناس دستفروشها را گرفته یا به آنها توهین کردهاند، درست نیست که با این افراد به این شکل برخورد شود.
دستفروش دیگری با اشاره به اینکه ماموران سدمعبر به آنها فحش میدهند، میگوید: حدود 20 روز پیش بود که ماموران شهرداری با لگد بساطم را به هم ریختند.
بدرفتاری نمیکنند
هر چند برخی دستفروشان معتقدند ماموران سدمعبر با آنها بدرفتاری میکنند، اما تعدادی از آنها میگویند ماموران سدمعبر بدرفتاری نمیکنند. آقای خسروی یکی از مغازهداران محدوده میدان هفتحوض است. او درباره بدرفتاری ماموران شهرداری میگوید: اینجا دستفروش زیاد است، بارها شاهد بودهام که ماموران شهرداری اجناس آنها را گرفتهاند، اما بدرفتاری از آنها ندیدهام.
نادر نیز یکی از دستفروشهای این منطقه است، او نیز معتقد است ماموران سدمعبر شهرداری تا به حال با او بدرفتاری نکردهاند. او میگوید چون با یکی از مغازهدارهای این منطقه آشناست ماموران شهرداری تا به حال اجناساش را نبردهاند، ماجرا از این قرار است که آقای دستفروش گوش به زنگ است تا زمانی که ماموران شهرداری از راه برسند اجناس خود را به مغازه دوستش ببرد و منتظر بماند تا آبها از آسیاب بیفتد.
نکته جالب دیگری که در بین دستفروشها وجود دارد این است که آنها هوای یکدیگر را دارند به این شکل که وقتی ماموران شهرداری از راه میرسند آنها تلفنی ماجرا را به یکدیگر خبر میدهند.
یکی از دستفروشها توضیح میدهد: ماموران شهرداری لباس مشخص به تن دارند و در روز چند بار برای سرکشی به این منطقه میآیند.
این دستفروش میگوید: مسئولان شهرداریها هر چند ماه یکبار ماموران سدمعبر را در مناطق مختلف جابهجا میکنند تا آنها با دستفروشها تبانی نکرده و به وظیفه خود بدرستی عمل کنند، اما مشکل اصلی من با آنها به پس گرفتن اجناسم برمیگردد.
مشکلی که نادر به آن اشاره میکند مساله بسیاری از دستفروشان است، چون بیشتر آنها ادعا میکنند ماموران اجناس زیادی از آنها گرفتهاند، اجناسی که هرگز برگردانده نشده است.
حسن یکی دیگر از دستفروشهای این محله از تهران است، او که لباس زنانه میفروشد، ادعا میکند 11 سال است در میدان هفت حوض دستفروشی میکند.
حسن ادامه میدهد: سال گذشته حدود 300 هزار تومان از اجناسم را بردند، اما تا به حال نتوانستهام آنها را پس بگیرم.
نکته اینجاست که ماموران شهرداری وقتی اجناس دستفروشها را میگیرند در ازای آنها رسید ارائه میکنند تا به این شکل دستفروشها به دفاتری که شهرداری برای رسیدگی به سدمعبر در نظر گرفته، مراجعه کرده و اجناس خود را پس بگیرند، اتفاقی که به گفته دستفروشان دردسر زیادی دارد و گاهی عملی نمیشود.
اجناسی که گم یا کم میشوند
اغلب دستفروشان سابقه توقیف اجناسشان را دارند، برخی از آنها ادعا میکنند ارزش اجناسشان از سوی ماموران سدمعبر توقیف شده سه میلیون تومان نیز بوده، اما نتوانستهاند اجناس خود را پس بگیرند. یکی از آنها تاکید میکند: بارها برای گرفتن اجناسم به شهرداری رفتهام، اما هر بار به بهانهای دست خالی بازگشتهام. یک بار میگویند ماموری که اجناس شما را توقیف کرده امروز نیست، روز دیگر میگویند انباردار نیست؛ خلاصه آنقدر باید بروی و بیایی که آخرش به این نتیجه میرسی که باید قید جنسهایت را بزنی.
دستفروش دیگری به این نکته اشاره میکند که ماموران پس از گرفتن اجناس، آنها را به شکل فلهای انبار میکنند به همین دلیل نمیتوان بدرستی اجناس خود را شناسایی کرد.
او ادامه میدهد: یکبار که برای گرفتن اجناسم رفته بودم، مرا به انبار بزرگی بردند و گفتند اجناس خودت را بردار و برو، اما آنجا اجناس خیلی زیادی روی هم ریخته شده بود. هر کاری کردم نتوانستم دلم را راضی کنم که از آن اجناس بردارم، چون مطمئن نبودم اجناس خودم باشد.
یکی دیگر از دستفروشها میگوید: شهرداری به جای اینکه انرژیاش را برای برخورد با ما بگذارد، بهتر است به فضای سبز بپردازد، چون درختان چنار این منطقه یکی پس از دیگری دارد، در حال خشک شدن است.
دستفروش دیگری که میوه میفروشد، توضیح میدهد: سال گذشته میوههای مرا گرفتند، وقتی برای پس گرفتن آنها رفتم نیمی از اجناسم نبود، اما امسال فقط چند بار ترازویم را گرفتهاند.
مرد جوانی که جوجههای رنگی میفروشد نیز دل پری از ماموران سدمعبر شهرداری دارد. او میگوید: ماموران زورگو هستند و رفتار نامناسبی با ما دارند. یکبار جوجههای مرا ریختند توی جوی آب. مدتی قبل هم جوجههایی را که از یکی از دوستانم گرفته بودند در پارک ول کردند تا گربه و کلاغها آنها را بخورند.
مرد میانسالی نیز که از دستفروشهای قدیمی این منطقه است، میافزاید: دستفروشها واقعا آدمهای زجرکشیدهای هستند. خود من تولیدی داشتم، اما واردات بیش از حد جنسهای چینی باعث خراب شدن بازار کار و ورشکستهشدنم شد. بعد از این ماجرا سکته کردم و دیگر توان کاری بجز دستفروشی برایم باقی نمانده است.
بازاری برای دستفروشها نیست
تاکنون طرحهای زیادی برای ساماندهی دستفروشها ارائه شده، اما هیچ کدام از آنها نتیجهبخش نبوده است. برای نمونه هرچند وقت یکبار محلهایی را در نظر میگیرند تا دستفروشها در این مناطق بساط خود را پهن کرده و کسب درآمد کنند. یکی از دستفروشها دراینباره میگوید: تا به حال چند بار به این محلها رفتهام، اما مشکل اینجاست که این مناطق پرت بوده و گذر کمتر شخصی به آنجا میافتد.
به نظر میرسد شهرداری به تنهایی نمیتواند مشکلات دستفروشها را برطرف کند، زیرا این افراد که تعدادشان کم نیست و هر روز نیز به آمارشان اضافه میشود، افرادی هستند که از سرناچاری به این کار روی آوردهاند، بنابراین فقط با اشتغالزایی میتوان به طور کامل مشکل آنها را برطرف کرد.
ماموران سدمعبر نیز آسیب میبینند
ماموران سدمعبر شهرداری را نیز باید جزو افرادی دانست که در بحث ساماندهی دستفروشها و برخورد با افرادی که سدمعبر میکنند، آسیب میبینند، زیرا دستفروشها همیشه انگشت اتهام را به سمت این افراد گرفته و ادعا میکنند ماموران سدمعبر برای جمعآوری آنها دست به هر کاری میزنند، اما نباید فراموش کرد که این افراد نیز براساس قانون به وظیفه خود عمل میکنند، زیرا سدمعبر عملی خلاف است که شهرداری وظیفه دارد با آن برخورد کند. ماموران سدمعبر از این گله دارند که دستفروشها با هر ترفندی کار خود را انجام میدهند، اما درنهایت مظلومنمایی میکنند؛ زیرا در دعواهایی که بین دستفروشها و ماموران شهرداری رخ میدهد، دو طرف آسیب جسمی و روحی میبینند.
علاوه بر این، آنها دستفروشها را متهم میکنند که باندی عمل کرده و معابر شهری را به عنوان محل کار ثابت خود انتخاب کرده و به هیچ دستفروش دیگری اجازه نمیدهند در این محلها بساط پهن کند. افزون بر این، ماموران سد معابر میگویند هنگام برخورد با دستفروشها، آنها همیشه ادب را رعایت میکنند، اما مشکل اینجاست که دستفروشها راضی به ترک معابر شهری نشده و برای توجیه کار خود و سوءاستفاده از احساسات شهروندان، داد و فریاد راه میاندازند.
مهدی آیینی / گروه جامعه
دانشیار حقوق بینالملل دانشگاه تهران در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
یک پژوهشگر روابط بینالملل در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد