به همین سبب است که دیدن ویلاهای لوکس او را سر ذوق نمیآورد و برعکس، نگرانش میکند از آیندهای که در آن شهرها، روستاها را ببلعند و سبک زندگی روستایی ـ با همه مزایایش برای جامعه ـ نابود شود.
این استاد بازنشسته دانشگاه تهران، افزایش بیرویه ویلاسازی را چه در شهرهای شمالی و چه در باقی مناطق خوش آب و هوای کشور پدیدهای نگرانکننده میداند و اعتقاد دارد برای جلوگیری از تبدیل قشر روستایی و تولیدکننده به شهرنشینهای مصرفکننده باید این روال کنترل شود.
بهترین خاطره خیلیها از سفر به استانهای گیلان و مازندران در گذشتههای دور، تصویر شالیزارهایی است که شبیه تکههای آینه همه جا پراکنده بودند؛ خاطرهای که بوی خوش برنج و جنگل و باران میدهد. حالا ولی کمتر میشود این تصویر را دید و اولین نشانه از ورود به این استانها، ویلاهای مجلل است و ماشینهای مدل بالای پارک شده جلوی هرکدام. به نظرتان غمانگیز نیست؟
بله تصویر غمانگیزی است و البته این تصویر فقط مربوط به شمال نیست و در بسیاری از مناطق خوش آب و هوای دیگر کشور نیز همین شرایط وجود دارد.
باید دید چه چیز باعث شده است، این ویلاهای لوکس وسط بافت روستایی سبز شوند و حتی جای شالیزارها را بگیرند؟ وقتی جامعه مصرفگرا میشود، هرکس ثروتمندتر باشد محترمتر است، ویلای لوکس داشتن هم یکی از نمادهای ثروت است پس در جامعهای که به مصرف معتاد شده است ویلا داشتن، افتخار محسوب میشود.
به نظر من هدف از ساخت برخی ویلاهای مجلل نیز ارضای میل خودنمایی اربابی است. در زمان قدیم خانه ارباب ده از بقیه جدا بود و اشرافی و متفاوت ساخته میشد، دقیقا مثل این ویلاها که هیچ سنخیتی با محیط روستایی ندارند.
چرا روستایی، زمینش را میفروشد؟
ایرانیان در گذشتههای دور کشاورز و صنعتگر بودند، اما در طول زمان کشاورزان تضعیف شدند، تولیدشان کاهش پیدا کرد، درآمدشان کم شد، دولت به درآمد نفت متکی شد و امروز به جایی رسیدهایم که هر چه از خارج وارد میکنیم ارزانتر از تولید داخل میشود.
پس زحمتکش روستایی نمیتواند به تولید ادامه دهد چون محصولش خریدار ندارد و معادل ارزانتر آن از خارج میآید. در نهایت روستایی باید به راههایی فکر کند که بتواند زندگیاش را بگذراند و یکی از آن راهها فروش زمین است که باعث میشود تا مدتی مشکل مالیاش برطرف شود.
علت زمینفروشی برای ویلاسازی فقط این نیست. فرهنگ مصرفگرایی به روستاها هم رسیده است. زیادهخواهی به روستاها هم رسیده است. حالا تقاضای روستاییها برای داشتن کالاهای جدید زیاد شده است، سطح انتظاراتشان بالا رفته و برای پاسخ به این نیازها، به درآمد بیشتری احتیاج دارند.
روستاییهایی که زمینشان را میفروشند یا نمادهای دیگر ثروت مثل ماشینهای مدل بالا را خریداری میکنند یا واسطه و املاکی و بساز بفروش میشوند یا کارگر و نگهبان همان ویلاها یا به شهرها مهاجرت میکنند؛ به هر حال هر اتفاقی که بیفتد آنها دیگر تولیدکنندههای جامعه ما نیستند.
با تبدیل قشر تولیدکننده به مصرفکننده چه اتفاقی میافتد؟
ما پول نفت را برای خرید محصولاتی خرج میکنیم که اگر روستاییها را ضعیف نکرده بودیم میتوانستند همانها را تولید کنند تا هزینه فروش نفت را صرف خرید کالاهای مهمتر کنیم.
کسانی هم که تولیدکننده باقی میمانند، به مرور زمان سرخورده میشوند چون وضع زندگی فقیرانهشان را با زندگی رونق گرفته روستاییهای دیگری که زمینشان را فروختهاند، مقایسه میکنند و به نتیجه میرسند که متضرر شدهاند.
البته ویلاسازی این روزها فقط مربوط به اقشار متمول نیست و قشر متوسط هم زمینهایی را در مناطق خوش آب و هوا با هدف ساخت و ساز میخرند. چرا این قشر باید مشتاق ساخت ویلا برای فراغتگذرانی باشند در حالی که میتوانند هزینه این ساخت و ساز طولانی را صرف گردشگری در استانهای مختلف کنند؟
وقتی تولید در کشور بیارزش شود، کسی هم در این حوزه سرمایهگذاری نمیکند. پس نهتنها قشر متمول بلکه حتی قشر متوسط نیز به دنبال محلی امن برای سرمایهگذاری هستند. یکی از محلهای امن از نظر این اقشار در کشورمان برای سرمایهگذاری، حوزه مسکن است. ویلا هم جزئی از انواع مسکن است و آنها گمان میکنند با این کار در حوزهای قابل اعتماد سرمایهگذاری کردهاند که سودآوری هم برایشان دارد.
گروهی از قشر متوسط هم از شهرها مهاجرت و در همان ویلاها که ساختهاند زندگی میکنند؛ اما این پدیده هم ضررهایی دارد مثلا آنها خودشان را با فرهنگ روستایی وفق نمیدهند بلکه شهری میمانند و مایلند از امکانات روستا هم استفاده کنند.
فرهنگ آنها با فرهنگ روستاییها در تضاد است، جزئی ناهمگون در بافت روستا هستند و از طرفی شیوه زندگیشان بر سبک زندگی روستاییها هم اثر میگذارد و ممکن است از آنها الگو بگیرند. این شیوه الگو گرفتن همیشه مثبت نیست و امکان دارد از برخی وجوه منفی زندگی شهرنشینی هم الگوبرداری شود.
از منظر تاثیر ویلاسازی بر صنعت گردشگری، همانطور که اشاره کردید، هر خانواده از قشر متمول یا متوسط، بخش زیادی از سرمایهاش را که باید صرف رونق گردشگری داخلی در کشور میکرده، برای ساخت ویلا خرج کرده است.
تجربه نشان داده است معمولا بعد از خرید یا ساخت ویلا مردم خیلی سراغش نمیروند و بعد از مدتی حتی تصمیم به فروشش میگیرند، اما اگر هزینهشان را صرف گردشگری میکردند باعث بهوجود آمدن دهها شغل به واسطه رونق صنعت گردشگری میشدند و خودشان هم از جاذبههای گردشگری استانهای مختلف بازدید میکردند.
بعلاوه گردشگر خارجی همزمانی به کشورمان سفر میکند که علاوه بر امنیت و خوشنامی، جاذبه گردشگری قابل عرضهای داشته باشیم در حالی که وقتی بافت روستایی از طریق ویلاسازی مورد هجوم قرار میگیرد، بخش زیادی از جاذبههای گردشگریمان را از دست میدهیم.
فکر میکنید برای پیشگیری از رشد بیرویه ویلاسازی راهی وجود دارد؟
گرفتن مالیات از ویلاهای لوکس، نوعی هدایت سرمایهها به سمت تقویت فعالیتهای تولیدی است یعنی اگر کسی بداند که با ساخت یک ویلای آنچنانی باید هزینهای گزاف به دولت بپردازد، نتیجه میگیرد ویلا نمیتواند سرمایه مناسبی برای او باشد و اگر در آن زمان درست هدایت شود، ممکن است سرمایهاش را به حوزه فعالیتهای تولیدی اختصاص بدهد.
مساله دیگر حمایت از محصولات روستاییها مثل صنایع دستی، خوراکیهای محلی، محصولات کشاورزی و دامی آنهاست. اگر روستایی از زمینش سود کافی ببرد دیگر آن را نمیفروشد. باید از هر نوع تغییر کاربری زمینهای کشاورزی هم جلوگیری شود و واضح است که اگر نظارت دقیق و کامل باشد، ویلاسازی در مناطق جنگلی و آسیب رساندن به جنگل که سرمایه ملی است نیز متوقف میشود.
مریم یوشیزاده / جامجم
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد