حفظ، صوت و لحن و ترتیل قرآن موضوعاتی است که ماهیت آنها برای همه مشخص است؛ اما این روزها تحت تاثیر برخی جریانها، پرسشهای زیادی در ذهن بخشی از جامعه شکل میگیرد که چرا اساسا باید قرآن را زیبا خواند یا آن را حفظ کرد. شما به عنوان حافظ، مدرس و قاری قرآن طی سالهای گذشته قطعا برای این پرسشها پاسخهایی خواهید داشت. ابتدا از این که بگویید چرا باید قرآن را زیبا خواند و این زیبا خواندن چه تاثیری بر روح و روان خودمان و سپس جذب جامعه به سمت قرآن دارد؟
اگر به دارالقرآنها و کلاسهای آموزشی قرآن سر بزنیم با دهها و صدها نوجوان و جوان مواجه میشویم که با شنیدن آیات قرآن جذب آنها شده و به سمت این کتاب آسمانی روی آوردهاند. آنها با شنیدن تلاوت آیات قرآن از نظر روحی تحت تاثیر قرار گرفته و به سمت معنویت آیات حرکت میکنند، بعد هم به حافظ یا قاری موفق قرآن بدل میشوند.
حالا فرض کنید این افراد آیات قرآن را با یک صدای معمولی یا تلاوتی نامرغوب و نازیبا میشنیدند. آیا باز هم به سمت آن جذب میشدند؟ آیا حاضر بودند بارها آن را بشنوند و با آن تمرین حفظ یا صوت و لحن و ترتیل کنند؟ یا قرآن را ختم کنند و با این کتاب آسمانی مانوس شوند؟ قطعا این اتفاق نمیافتاد. طبیعتا وقتی قرآن با صدا و آهنگ خوب همراه باشد و با نغمات خوش خوانده شود، افراد به مراتب از شنیدن آن لذت بیشتری میبرند و جذب آن میشوند.
بنده از کودکی تا امروز با قرآن مانوس بوده و حدود 40 سال است به لطف خدا توانستهام در راه بمانم. گاهی با خودم میگویم چه اتفاقی افتاد که در 9 سالگی به سمت قرآن آمدم و آنقدر جذبش شدم که آن را به همه امور دیگری که انسان میتواند انتخاب کند، ترجیح دادم؟ بعد به این نتیجه میرسم در آن دوران صداهای زیبایی که از قاریان قرآن میشنیدم مرا جذب کرد و به این مسیر کشاند. شاید برخی با شنیدن یک سخنرانی خوب به این مسیر بیایند، برخی دیگر که البته اهل علم هستند با مطالعه و تحقیق در فضیلتهای این کتاب آسمانی گرانقدر جذب شده و با تحلیل و تفسیر و ادلههای منطقی، مانوس آن شوند؛ اما کودک چندان سخنرانی را درک نمیکند و هنوز به سنی نرسیده که از او توقع تحقیق و استدلال درباره فضیلتهای قرآن برود. در این سن بسیاری با شنیدن تلاوتهای زیبا، جذب این کتاب آسمانی میشوند و خداوند توفیق میدهد مسیر را ادامه دهند.
نمیتوان آمار دقیقی ارائه کرد، اما فکر میکنم بتوان گفت تعداد کسانی که با علم و جستجوهای علمی و استدلالی سراغ قرآن میروند تقریبا کم باشد. نظر شما در این باره چیست؟
این موضوع کاملا طبیعی است. قرار نیست عمده مردم اهل مطالعه، تحصیل و بحثهای فلسفی و کلامی باشند. همان طور که گفتم افراد زیادی با شنیدن تلاوتها به قرآن علاقهمند میشوند. اگر قرآن زیبا خوانده شود این ظرفیت را دارد که افراد زیادی را جذب کند. از این موضوع با عنوان اعجاز لفظی قرآن یاد میشود. در واقع یکی از اعجازهای قرآن همین است که الفاظ آن قدر خوب و زیبا کنار هم چیده شدهاند که اگر خوب و درست خوانده شوند شنوندگان را بشدت جذب میکنند. ما این معجزه را بارها در تاریخ دیده یا شنیدهایم افرادی با شنیدن صوت زیبا تحت تاثیر قرار گرفته و مسیر زندگیشان تغییر یافته است، ابتدا با قرآن مانوس شده و بعد هم سراغ مسائل مذهبی رفتهاند.
در واقع زیبا خواندن قرآن در روح و روان مردم جامعه در جذب آنها به سمت این کتاب آسمانی تاثیر فراوانی داشته و دارد. قرآن اساسا و ذاتا زیباست، زیبا نازل شده و کلمات آهنگین و ضرباهنگهای بینهایت زیبایش این قابلیت را دارد که انسان را بهصورت قابل توجهی به خود جذب کرده و تحت تاثیر قرار دهد. بنده بارها از زبان برخی عزیزان شنیدهام که میگویند اصلا مذهبی نبودهاند، موسیقیهای تند گوش میکرده و نگاه دیگری به زندگی داشتهاند، اما با شنیدن قرآن دچار تحول شده و زندگیشان رنگ دیگری پیدا کرده است. این اتفاقات که همه بیانگر اعجاز لفظی قرآن است ناشی از قرائتهای خوب و زیبایی است که این افراد شنیدهاند. چرا که زیبا، اصولی و با ضابطه خواندن قرآن میتواند ما را در آشناکردن افراد جامعه با قرآن یاری کند.
پس اگر بخواهم این موضوع را جمعبندی کنم باید بگویم قرآن فینفسه در ذات خود اعجاز دارد، الفاظش معجزه است، میتواند انسان را متحول کند و اگر خوشآهنگ ارائه شود همه را تحت تاثیر قرار میدهد. در واقع صدایخوش و ارائه خوشآهنگ قرآن ابزاری است که ما به کار میگیریم تا همه را با معجزه قرآن آشنا کنیم.
برخی افراد که جذب قرآن میشوند به سمت حفظ آیات آن رفته و در این مسیر فعالیت میکنند. شما هم حافظ قرآن هستید. از نظر شما چه چیزی موجب ایجاد این جذبه و حرکت افراد به سمت حفظ قرآن میشود؟
اساسا وقتی انسان چیزی را خیلی دوست داشته و به آن علاقه قلبی داشته باشد، صرف خواندنش او را راضی نمیکند و به دنبال مرتبه بالاتری در آن میگردد. بلاتشبیه یک مثال را برای فهم بهتر موضوع خدمتتان میگویم. وقتی یک نفر خیلی به شعر حافظ علاقه دارد آن را میخواند، به نظرش موزون و زیبا میآید و از خواندن آن لذت میبرد؛ اما وقتی این علاقه در او خیلی زیاد میشود و برایش در نهایت فصاحت و بلاغت جلوه میکند برخی غزلها یا همه دیوان را حفظ میکند. وقتی به او میگویند میتوانی هر وقت دوست داشتی دیوان حافظ را برداری و غزل مورد نظرت را بخوانی میگوید خواندنش برایم کفایت نمیکند، دوست دارم هر وقت اراده کردم نزدم باشد و بتوانم آن را با خودم نجوا کنم.
این اتفاقات درباره حدیثها و روایات هم رخ میدهد. افراد به دلیل این که حدیثی یا جملهای میتواند در زندگیشان راهگشا بوده و کاربرد داشته باشد آن را از بر میکنند. چون در این حالت میتوانند مکرر در ذهنشان به آن رجوع کنند و هر وقت به آن نیاز داشتند در اختیارشان باشد. ما خیلیها را میبینیم دعای کمیل، ابوحمزه ثمالی، افتتاح و... را حفظ میکنند. این دعا که در مفاتیح هست، اما آنهارا حفظ میکنند تا بینیاز از کتاب ادعیه بتوانند آن را با خود نجوا کنند. این افراد با دعای مورد علاقهشان تا حدی ارتباط برقرار کردهاند که میخواهند هر وقت اراده میکنند نزدشان باشد و برای خواندن آن به دنبال کتاب ادعیه نگردند.
از طرف دیگر حفظکردن هر چیزی به نوعی قرین شدن با آن است. وقتی کسی چیزی را حفظ میکند میخواهد با آن قرین باشد و در واقع اجازه ورود آن دعا یا آیات قرآن را به درون خودش بدهد. میتوان گفت حفظکردن اجازه ورود دادن به وجود انسان است. یعنی فرد اجازه ورود به آن دعا و قرآن کریم را میدهد تا در وجودش جا بگیرد و این غیر از خواندن قرآن است.
البته کسی منکر ثواب خواندن قرآن نیست. این کار ثواب دارد و خدا را شکر قرآن همیشه در دسترس هست و هر وقت بخواهیم میتوانیم آن را بخوانیم، اما حفظکردن از این جهت ارجحیت دارد که ما به آیات قرآن اجازه ورود میدهیم تا در ذهن و روانمان بنشینند. بعضی افراد آنقدر به قرآن علاقهمندند و آن را دستور العمل زندگی و مایه نجاتشان میدانند که نمیخواهند چیزی باشد که گاهی اوقات به آن مراجعه میکنند، بلکه دوست دارند هر موقع اراده میکنند در دسترشان باشد، در وجودشان جای بگیرد و وجودشان را نورانی کند.
میتوان گفت حفظ قرآن نوعی برقراری نوعی ارتباط میان انسان و قرآن است؟
بله تا حدودی همین طور است. میتوان گفت کسی که قرآن میخواند یک چیز است و قرآن چیزی دیگر. این دو گاهی به هم متصل میشوند. اما در عملیات حفظ قرآن با دو چیز مواجه نیستیم و آیات قرآن بخشی از وجود، ذهن و روان این شخص میشود. با این تعریف، تفاوت خواندن معمولی قرآن و حفظکردن آن مشخص میشود. این یکی از فلسفههای موجود برای تبیین چرایی حفظ قرآن است.
فردا نخستین روز ماه مبارک رمضان است. در این ماه مسلمانان بسیاری قرآن ختم میکنند. اما سالهاست موضوعاتی مطرح میشود مبنی بر این که مثلا چه دلیلی دارد قرآن بخوانیم، وقتی به آن عمل نمیکنیم یا قرآن برای عمل کردن آمده است و روخوانی آن برای افراد فایدهای ندارد. نظر شما در این باره چیست؟
اساسا کسانی که این ایرادها را میگیرند خودشان خیلی اهل عمل نیستند. یعنی این نگرانی که ما قرآن میخوانیم اما عمل نمیکنیم از کسانی صادر میشود که خودشان اصلا در صدد عمل به قرآن نیستند و در عملکردن به قرآن و فهم آن تعمق نمیکنند. شک ندارم اگر برای همین افراد عیبجو قرآن بخوانی و از آنها سوال کنی که آیا متوجه معنی قرآن میشوید یا نه، پاسخ منفی میدهند. اگر چنین سخنانی از طرف افرادی بیان شود که خودشان قرآن را میفهمند و به آن عمل میکنند عجیب نیست؛ چرا که این افراد اظهار نگرانی کرده و میخواهند جامعه را به سمت درک قرآن بکشانند. اما افرادی که میگویند قرآن خواندن فایده ندارد و قصدشان این است که افراد قرآن نخوانند دچار شیطنت شدهاند و هدفشان دور کردن مردم از قرآن است.
گفته میشود کسی که قرآن میخواند نباید گناه کند، وقتی گناه میکند یعنی به دستورات قرآن عمل نکرده و قرآن خواندنش بیفایده است.
چه کسی گفته وقتی فردی قرآن میخواند باید بری از خطا و گناه باشد؟ ما همه انسان هستیم، از یک قاری قرآن ـ که آیات این کتاب را درنهایت زیبایی میخواند ـ تا افراد دیگر هیچ یک معصوم نیستیم و گاهی نفس اماره سراغ همه ما میآید و غافلمان میکند. این اتفاق هرگز به این معنی نیست که قرآن خواندن فرد خطاکار گناه داشته باشد!
اگر خواندن قرآن با فهم همراه باشد انسان به درجه نهایی و غاییاش یعنی فهم آیات رسیده است. اگر جایی احساس کنیم به قرآن عمل نشده نباید قرآن خواندن را زیر سوال ببریم. در واقع این خلط مبحث است. نباید بگوییم چون عمل نمیکنیم قرآن خواندن هم فایده ندارد. باید بگوییم قرآن خواندن، قرآن را زیبا خواندن و با قرآن مانوس شدن بسیار عالی، خوب و موثر است و میتوان نظرجامعه را به آن جلب کرد.
حتی اگر یک قاری خودش کاملا عامل به قرآن نباشد و گاهی او هم بر اثر غفلت دچار اشتباهاتی شود، اما با تلاوت زیبایش افراد دیگری را به سمت قرآن جذب کند، چه اشکالی دارد؟ پس نباید از اثر تبلیغی و ترویجی خواندن قرآن غافل شویم، ولو این که بر خود بنده هم اثر صددرصدی نگذاشته باشد؛ مثلا بنده قرآن میخوانم و 50 درصد به آن عمل میکنم، اما تلاوتی میکنم که به وسطهاش دهها هزار نفر به سمت قرآن خواندن جذب میشوند و در عمل به آن از من موفق تر هستند.
نمیشود گفت قرآن خواندن بدون فهم در انسان اثر نمیگذارد. به فرض جوانی با قرآن آشنا شد و آن را خواند و همین که فهمید قرآن کلام خداست و بر قلب پیامبر اکرم نازل شده، احساس معنویت و تقربی به او دست میدهد. حالا امکان دارد بهاندازهای که میخواند متوجه معانی قرآن نشود و همه دستورات آن را درست درک نکند که بخواهد به همه عمل کند؛ ولی همین که از روی علاقه این احساس به او دست میدهد که دوست داشته باشد کلام و پیام خدا را بخواند و با آن مانوس شود، اتفاق خوبی است. یا فرض کنید نمیشود از یک نوجوان توقع داشت قرآن را خوب بفهمد و به دستوراتش عمل کند آیا قرآن خواندن یا حفظکردن او کار بیارزشی است؟ به یاد دارم در کودکی وقتی میخواستم زیبا بخوانم تلاوت زیبا میشنیدم و احساس خوشی به من دست میداد. در حالی که نه میفهمیدم آن آیات چه میگویند و نه در حدی بودم که کسی از من توقع داشته باشد آیات را بفهمم و چون مکلف نبودم کسی از من توقع نداشت به آیات عمل کنم. آیا میتوانم بگویم آن قرآن خواندن در من بیتاثیر بوده و فایدهای هم نداشته است.
شما هیچکس را جز معصومین پیدا نمیکنید که آیه به آیه قرآن را عمل کند، چون همه آدمها دچار خطاهایی میشوند. حال با توجه به این که ما انسانهای غیر معصومی بودهایم و گاهی اوقات غافل هم میشویم، آیا معقول و منطقی است که بگوییم قرآن خواندن این افراد درست نیست؟ مسلما نمیتوان چنین حرفی زد. همچنین نمیتوان گفت ختم قرآن اگر با فهم آن همراه نباشد هیچ تاثیری ندارد. هرکس گفت قرآن فقط برای فهمیدن و عمل کردن آمده است بدانید مغلطه میکند.
مغلطه این جمله در کجاست؟
مغلطهاش در اینجاست که ما باید آن لفظ فقط را برداریم. یعنی اگر بگوییم قرآن فقط آمده است که ما آن را بفهمیم و عمل کنیم مغلطه است. قرآن آمده است نهفقط برای عمل کردن. قرآن برای خوانده شدن هم آمده است، آمده تا آن را بخوانیم با آن مانوس شویم، الفاظش را زیبا بخوانیم و به آن توجه کنیم و در پایان هم به این درک برسیم که باید به آن عمل کنیم، در واقع این مرحله، مرحله پایانی است نه مرحله اول!
دقت کنیم میبینیم خود قرآن اول از تلاوت شروع میکند. در آیه دوم سوره جمعه آمده است: «هُوَ الَّذی بَعَثَ فِی الأُمِّیینَ رَسولًا مِنهُم یتلو عَلَیهِم آیاتِهِ وَیزَکّیهِم وَیعَلِّمُهُمُ الکِتابَ وَالحِکمَةَ وَإِن کانوا مِن قَبلُ لَفی ضَلالٍ مُبینٍ» همانطور که در این آیه مشخص است ابتدا از تلاوت قرآن سخن به میان آمده است. بعد بحث تزکیه و در مراحل بعدی عمل به آیات و حکمت جستن از آنها. پس قدم اول انس با قرآن است. تا آدم مانوس نشود نمیتواند تزکیه شود و به آن عمل کند. موقعی مانوس قرآن میشود که بتواند قرآن را درست و زیبا بخواند. پس اولین قدم انس با قرآن است. این انس که شکل نگیرد فهم و عمل به قرآن هم شکل نمیگیرد. خداوند پیامبر امی را فرستاده تا آیات را بر امت تلاوت کند و سپس آنها را بهوسیله آیات تلاوت شده تزکیه کنند. وقتی این کار، نفوس و جانها را تزکیه و آماده پذیرش مصالح کرد، فرد آماده پذیرش میشود و به مرحله عمل کردن به قرآن و یافتن راه سعادت میرسد. باز هم تاکید میکنم مراقب مغلطههایی که برخی مطرح میکنند، باشیم. این مغلطهها اغلب از جانب کسانی مطرح میشود که خودشان اهل عمل نیستند و بیشتر در پی شبههاندازی هستند. این شبههها را ایجاد میکنند که جوانان را از قرآن دور کنند.
نمیشود از قدم اول به همه گفت باید بیایی بفهمی و عمل کنی. قرآن خواندن طریق آسانتری است. نمیشود از پله اول پا را گذاشت روی پله دهم. باید پله پله پیش رفت و فهم و عمل به قرآن در پلههای بالا قرار گرفته است. باید حتما همه تلاشمان را برای رسیدن به این پلهها انجام دهیم و نباید از آن غافل شویم. قرآن مسلما برای فهم و عمل به آن نازل شده، اما باید پلههای نخست را طی کرد تا بتوان به پلههای بالاتر رسید. اگر کسی میگوید من مستقیم پایم را میگذارم روی پله هشتم یا دهم، احتمالا باید آدم خیلی خاصی باشد. ما از آدمهایی صحبت میکنیم که مثل خودمان معمولی هستند و منظورمان انسانهای فوقالعاده و معصوم نیستند. از جوانها و نوجوانهایی صحبت میکنیم که برای رسیدن به مرحله عمل به قرآن، نیاز به مقدماتی دارند و این مقدمات همان جذب قرآن شدن است. جوانی که جذب قرآن شد تازه میفهمد باید برود سراغ مرحله بعد که فهم قرآن است. بعد به این میرسد هر چیزی را که میفهمد عمل کند. نمیشود پلههای این نردبان را حذف کرد، چرا که در این صورت به بیراهه میرسیم.
دوست دارم در پایان این مباحث از شما سوال متفاوتی بکنم. وقتی دلتان میگیرد و حس اندوه دارید، کدام سوره قرآن را میخوانید؟
شاید برایتان جالب باشد بدانید من سوره الرحمن را خیلی دوست دارم. این سوره را همیشه در مجالس ختم میخوانند. وقتی سوره الرحمن خوانده شود همه میفهمند یکی فوت کرده است. در اصطلاحات هم میگویند فلانی بوی الرحمنش بلند شده است، یعنی نزدیک مرگش است. در فرهنگ ما الرحمن یعنی تمام شد! در حالی که این سوره، عروس قرآن است و اگر کسی با ادبیات آشنا باشد این عروس بودن و فوقالعاده زیبا بودن آن را متوجه میشود. آنقدر زیباست که هر وقت میخواهم سورهای را انتخاب کنم آن را میخوانم. جای قرآن فقط مساجد و ختمها نیست. قرآن را باید به شادیهایمان هم بیاوریم. قرآن متعلق به افراد زنده است. آمده است که با زندهها حرف بزند و پر از شور زندگی است. چه زیباست در مراسم عقد و شادیهایمان چند آیه قرآن خوانده شود. همچنین اگر بخواهم چند آیهای تلاوت کنم، آیه نور را که در سوره مبارکه نور هست و دو آیه بعدش را میخوانم.
یکی از اشکالاتی که نهادهای فرهنگی ما دارند این است که از صدای قرآن در فیلمها فقط برای ختم و مسجد استفاده میشود. حتما یکی فوت کرده است که کل من علیها فان شنیده میشود.
البته نمیگویم این کار را صدا و سیما یا دیگر مراکز آغاز کردهاند. این کار را رژیم گذشته در پیش گرفت. به ما یاد دادند ختم قرآن فقط برای شفای بیمار یا روح مردگان است! اکنون صدا و سیما نهادی است که میتواند این روند را تغییر دهد و کاری کند که مردم با شنیدن قرآن فقط یاد ختم و مرگ نیفتند!
شما به این موضوع اشاره کردید که قرآن باید به شادیهایمان هم بیاید. شما بهعنوان قاری و حافظ قرآن در عروسی خودتان چنین مراسمی نداشتید؟
جالب است بدانید من در عروسی بهعنوان داماد آیاتی از سوره الرحمن را تلاوت کردم. برای بعضیها خیلی عجیب بود که در مجلس عروسی، شخص داماد قرآن خوانده است. من هم گفتم چه جایی بهتر از مجلس عروسی برای قرآن خواندن. قرآن که نباید فقط در مسجدها و ختمها خوانده شود.
درنگ
شهریار پرهیزکار سال ۱۳۵۴ در حالی که ۹ سال بیشتر نداشت با شنیدن چند تلاوت زیبا در مسابقههای جهانی مالزی ـ که از تلویزیون پخش میشد ـ مجذوب تلاوت قرآن شد؛ بخصوص تلاوت محمد تقی مروت که رتبه نخست آن سال را کسب کرد، بر او اثری ویژه گذاشت و زندگی آیندهاش را در مسیر قرآن رقم زد. او روخوانی، روانخوانی و مباحث اجمالی در زمینه تجوید مقدماتی را در محضر استاد ادیب و تجوید، صوت و لحن قرآن کریم را همزمان در جلسات محمد تقی مروت آغاز کرد و سپس با راهنمایی استاد در جلسات درس استاد مولایی حضور یافت و حفظ قرآن را آغاز کرد.
او اولین بار به صورت رسمی در مسابقههای قرآنی که سال ۵۶ در مسجد لالهزار و در مقابله با رژیم پهلوی برگزار شد به تلاوت پرداخت و در این مراسم که بسیار با شکوه برگزار شد آیاتی از سوره مبارکه یوسف را به زیبایی تلاوت کرد.
پرهیزکار قرآن را در طول سه سال در جلسات حفظ استاد مولایی از حفظ کرد و در بسیاری از مسابقههای داخلی و خارجی، رتبههای ممتاز کسب کردهاست. او در سال ۶۲ در مسابقههای بینالمللی جمهوری اسلامی ایران در حفظ ۱۵ جزء رتبه نخست را کسب کرد و در سال ۶۴ در حفظ ۲۰ جزء رتبه دوم را در کشور عربستان به دست آورد. او همچنین سال ۶۶ در رشته حفظ کل قرآن در مسابقههای بینالمللی ایران شرکت کرد و رتبه نخست را به دست آورد.
او سال ۷۱ هم به رتبه نخست مسابقههای کشور عربستان در رشته حفظ کل دست یافته است. پرهیزکار به قاریان جوانی که ابتدای راه هستند سفارش میکند در شنیدن تلاوتها برای یادگیری، توجه و دقت بالایی داشته باشند؛ یعنی به صورت تفننی به تلاوت گوش ندهند، بلکه به تمام ظرایف و ریزهکاریهای تلاوت قاری مورد تحقیق، گوش بسپارند.
زینب مرتضاییفرد/ گروه فرهنگ و هنر
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد