کیهان:دست حق بسته نیست
«دست حق بسته نیست»عنوان یادداشت میهمان روزنامه کیهان به قلم محمد هادی صحرایی است که در آن میخوانید؛کم کم ماه رمضان میرسد ز راه و بوی ضیافت خدا به مشام میآید و گویی کریم سفره پهن میکند و ما فقیران فوج فوج به انتظار صف بستهایم که گفتهاند در خانه کریم گدا موج میزند. ماه خدا میآید و در این ماه که برتر از هزاران خورشید است ما را اکرام میکنند و بیمنت به ما میخورانند و مینوشانند تا پس از آن هرگز نه گرسنه شویم و نه تشنه. از نعمت و برکتی که هم سیر میکند و هم فربه. هم روح میبخشد و هم ریحان و هم بهشت پرنعمت. در این ماه است که راه آسمان برای همه باز است و سیر آفاق و انفس راحتتر. در این ماه است که پیغام خوش میرسد و فرشتگان سروش غیبی میدهند و مژده غفران. و فرستادگان خدا ما را به خدا فرا میخوانند.
آرام آرام ماه خدا به ما رو نشان میدهد با قرص کاملش. با سحرهای فرحبخش و افطارهای جانافزا. با دعای سحر و اذانهایی که نوای مغفرت را به جانمان مینشاند. روحمان را سبک میکند و چون کودکان چابک. اشکهایمان را جاری میکند و دلهامان را چون دل عاشقان نازک. همهمه قرآن خواندن مؤمنان است که از این کندوی عسل به گوش میرسد و این مولای مولای گفتنها مناجات علی علیهالسلام در مسجد کوفه است که بیقرارمان کرده و چون اذان قیامت ما را به خدا متوجه میکند و این علی است که در این ماه از بندگان خدا پذیرایی میکند. که یدالله است و دست خدا در آستین دارد.
دستی که هم نوازشگر یتیمان است و مظلومان و هم کوبنده ظالمان و پیمانشکنان. هم برای رساندن آب گوارا به مردم چاه حفر میکند و نخلستان آباد،و هم برای نابودی بناهای شرک دروازه خیبر خراب میکند و مرحب میاندازد. دستش برای حیات انسانها هم نخل خرما غرس میکند و هم برای نجات آنان عمروبن عبدود را ریشه میکند. آری او عین الله است همان گونه که اسدالله است و یدالله. و یدالله یعنی دست خدا و دست خدا گره گشایی میکند هر چند که دستان علی را بسته باشند.
در روزگاری که مردی و جوانمردی کیمیاست و دست و دلبازی برای خدا و دین خدا سکه رایجمان نیست. مثل دوره فرعون کودککشی خلق شیطان شده و فراعنه از گور بیرون شدهاند و با سامریها پیمان برادری خواندهاند و سامریها از طلای دین گوساله ساختهاند و در غیبت موسی،جهل میخرند و دین میفروشند. روزگاری که به نام دین سر دینداران و بیگناهان جدا میکنند، شیطانی که خود را کلیددار کعبه میخواند در ماه حرام، برسر زنان و کودکان و بیپناهان مسلمان آتش و آوار میریزد. چند روزی است خبری آمده که مردانی به میانمان میآیند که در عین قدرت دستانشان را بستند و آنها را به شهادت رساندند. ماهیانی که زنده دفن شدند و مردانی واقعی که با دست بسته توسط جاهلیت اخری زنده به گور شدند. عاشقانی که با دست بسته در میان لشکر کفر، پرده از چهره نفاق برچیدند و دلیرانی که چون موسی، نیل را بشکافتند و قوم را رد کردند. شیرمردانی که در کربلای چهار، همچون قاسم و اکبر به میدان رفتند، ولی اکنون به روی دست پدر، مثل اصغر به خیمه برگشتند.
آری این مردان واقعی که سندهای افتخار ملیاند و دست بسته، راز آنان است که پس از سی سال برایمان بازگو شده است و چه سخت است برای مردان، دست بسته. آنها نشان از علی دارند و درس از مولا گرفتهاند و برای تکلیف قدم به میدان گذاشتند و میدانستند که جنگ جنگ است کشته شدن در راه خدا نیز نوعی از پیروزی است. به ما گفتند که حتی با دست بسته «هیهات مناالذله». و محال است که به شیطان کرنش کنیم و تسلیمش شویم. هان ای برادران بزرگ، چقدر عزتمندید و سرفراز. و چقدر به خدا نزدیکید و ما از شما دور. هر چند که دست بستهاید ولی دست دل بازید و گرههای کور میگشایید. شما نیز همچو مولای ما دست بسته شدید ولی دستتان باز است و توانا و مگر میشود که دستان خدایی که کار خدایی میکند بسته باشد که خدا فرمود: و قالت الیهود یدالله مغلوله غلت ایدیهم و لعنو بما قالوا بل یداه مبسوطتان(1) شما ولی نعمتان مایید و آموزگاران ما پس بفرمایید و مشقمان دهید از آزادگی و سرافرازی. بفرمایید وقتی حسین بن علی فرمود «که مرا بین مردن با شمشیر یا پذیرش ذلت مخیر کردهاند و دور است ذلت از ما(2)» یعنی چه؟
به ما بفرمایید که وقتی عباس بن علی در کربلا و در زمان تحریم آب و نان و امان نامه شمر فرمود «به خدا سوگند اگر دست راستم را قطع کنید دست از دین و امام بر حقم برنمیدارم» یعنی چه؟
و ما که اکنون در دوران بدر و خیبریم بفرمایید که عزت چیست و ذلت کدام است؟
بفرمایید و از عزت برایمان بگویید و از غیرت. از الفبای شجاعت بگویید و از صداقت. از آنچه که رژیم بعث عراق با دستور شیطان بزرگ و 5+1 آن زمان با شما کردند تا شاید غیرتمان به جوش بیاید و به ایمان جوانانی که از خون شما سربرآوردند ایمان بیاوریم. به آنها که بدون کمک کدخدا مرزهای علم را جابهجا کردند و جاگذاشتند ایمان بیاوریم، به آنها که با مدیریت جهادی و جوان و نه مدیریتهای سوداگرانه و پیر و پرفساد، توانستند لرزه بر تن دشمن بیندازند و علم را از ثریا به ایران بیاورند، ایمان بیاوریم به جوانانی که در انگلیس و آمریکا تحصیل نکردند ولی تحصیل کردگان غربی را مات و دانشمندان غربی را مبهوت ذکاوتشان کردند، ایمان بیاوریم به آنها که نه بورسیهای برایشان آمد و نه مدرکی از آن ور آب و نه رشوهای به شرکت غربی دادند و نه مأموریتی در سرای روبه پیر گرفتند ولی روباه را شکار کردند و شیطان را روسیاه، به آنها که کاشتند و ما خوردیم و شکر نکردیم.
ایمان بیاوریم که آمریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند و امکان ندارد بتواند کمتر از ده دقیقه به تأسیسات ما حمله کند و هنوز کاخ سفیدش بر ستون باشد. ایمان بیاوریم که این کدخدای پیر در بستر مرگ افتاده درجوانیاش هم هیچ غلطی نکرد و همچون اسرائیل در گل ماند. ایمان بیاوریم که انگلیس روباه مکار است و خندهاش از تزویر و ایمان بیاوریم به قرآنی که فرمود دشمنان عهد و پیمان ندارند.(3) و فرمود: خدا هیچ راهی برای استیلای کافران بر مؤمنان قرار نداده است.(4) و ایمان بیاوریم به شما شهریارانی که راه روشن عزت پیمودید و کسانی به تبعیت از شما چون رضایی و علی محمدی در آتش نمرود سوختند و حماسه آفریدند و آنها سر دادند و سردار شدند.
ای برادران سفر کرده که به خانه برگشتید خانه خانه شماست خوش آمدید و قدم بر چشم گذاشتید. خسته نباشید دلاوران و همان گونه که یک عمر میتوان سخن از زلف یار گفت، یک عمر میتوان سخن از دست بسته گفت. ما را که دستمان کوتاه است و سرو قامتتان بلند. دستتان را بستند که دست به آسمان نبرید ولی نمیدانستند که شما سر به آسمان میسایید. جهادتان قبول برادران و بهشت گوارایتان. ای بر سفره انعام خدا نشستگان در ماه رسول خدا و ماه خدا ما را دریابید و از ما پذیرایی کنید. نه با لقمه نانی، که با نجات جهانی که دربند مکر و فریب و نیرنگ است. و با نجات اسلامی که گرفتار مکر یهود و حیله اهریمنی شیطان بزرگ و روباه پیر است. ما هر چند که از سفره مردم باخبریم ولی تن به ذلت لقمه کدخدا و نوکرهای دسته دوم کدخدا نمیدهیم چرا که فرزندان رمضانیم و چشم بر قلههای بلند و ستاره صبحی که از افق سر زده،دوختهایم و در مقابل شیطان دستمان بسته نیست و دست پر آمدهایم و از بن دندان معتقدیم همان گونه که دستان حق هیچ گاه بسته نمیماند، صراط مستقیم هم هیچگاه به بن بست نمیرسد.
ــــــــــــــــــــــــــ
1- و یهودیان گفتند که دست خدا بسته است. دستهای خودشان بسته باد. و بدین سخن که گفتند ملعون گشتند. دستهای خدا گشاده است. سوره مبارکه مائده آیه 64.
2- الا وان الدعی بن الدعی قد رکزنی بین اثنتین بین السله و الذله، و هیهات مناالذله
3- و ان نکثوا ایمانهم من بعد عهدهم و طعنوا فی دینکم فقاتلو ائمه الکفر انهم لا ایمان لهم لعلهم ینتهون اگر پس از بستن پیمان، سوگند خود شکستند و در دین شما طعن زدند، با پیشوایان کفر قتال کنید که ایشان را رسم سوگند نگه داشتن نیست، باشد که از کردار خود باز ایستند. سوره مبارکه توبه 12
4- و لن یجعل الله للکافرین علی المؤمنین سبیلا و خدا هرگز برای کافران به زیان مسلمانان راهی نگشوده است. سوره مبارکه نساء آیه 141
جمهوری اسلامی:فصل پاک شدن
«فصل پاک شدن»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن میخوانید؛ماه مبارک رمضان بار دیگر فرا رسیده درحالی که معلوم نیست جانهای ما برای ورود به ضیافت الهی آماده باشد.
ورود به ضیافت الهی، آدابی دارد که اگر صورت نگیرد امکان ندارد هدفی که خدای متعال در این ماه برای بندگان خود در نظر گرفته، محقق شود. امام خمینی که اهتمام ویژهای برای بار یافتن به ضیافت الهی در ماه مبارک رمضان داشتند میفرمودند: «اگر با پایان یافتن ماه مبارک رمضان، در اعمال و کردار شما هیچگونه تغییر پدید نیامد و راه و روش شما با قبل از ماه صیام فرقی نکرد، معلوم میشود روزهای که از شما خواستهاند محقق نشده است».
با این معیار اگر به ارزیابی عملکرد خود در ماه رمضان بپردازیم، به این نتیجه خواهیم رسید که بسیاری از ماها هنوز راه زیادی برای پیمودن داریم تا بتوانیم به ضیافت الهی وارد شویم. خلوص نیت، عمل صالح و بیرون کردن حب نفس و جاه از قلب، شرایط اولیه کسب شایستگی برای ورود به ضیافت الهی در ماه مبارک رمضان هستند و اگر کسی بخواهد بداند در این ضیافت پذیرفته میشود یا نه، باید از وجود این ویژگیها در خود اطمینان حاصل کند درحالی که ما عموماً به آستانه ماه مبارک رمضان که میرسیم فقط به این نکته توجه میکنیم که آیا از نظر جسمی آمادگی روزه گرفتن داریم یا نه! هوای گرم، شرایط سخت کاری و روزهای طولانی، عواملی هستند که مورد توجه ما قرار میگیرند و به چیزی بیش از اینها فکر نمیکنیم درحالی که اگر آمادگیهای نفسی را فراهم کرده باشیم، به راحتی میتوانیم با تمام عوامل ظاهری کنار بیائیم و کلیه موانع را کنار بزنیم و اطمینان حاصل کنیم که به ضیافت الهی وارد شدهایم و راه رسیدن به مقامات معنوی را یافتهایم. این جمله عرشی از امام خمینی است که فرمودند: «شما اگر نیت خود را خالص کنید، عمل خود را صالح نمائید، حب نفس و حب جاه را از دل بیرون کنید، مقامات عالیه و درجات رفیعه برای شما تهیه و آماده میباشد. مقامی که برای بندگان صالح خدا در نظر گرفته شده، تمام دنیا و مافیها با آن جلوههای ساختگی در مقابل آن به قدر پشیزی ارزش ندارد.»
در جامعه ما با توجه به رقابتهای سیاسی احزاب و جناحها، کسب آمادگی برای ورود به ضیافت الهی در ماه مبارک رمضان بسیار دشوار است. این دشواری در سال جاری نسبت به سالهای دیگر به دلیل نزدیک بودن ماه رمضان به انتخابات مجلس شورای اسلامی، مضاعف است، زیرا احزاب و جناحها درصدد کسب کرسیهای مجلس هستند و به همین دلیل، فرصت ندارند به کسب آمادگی برای ورود به ضیافت الهی بیاندیشند.
در این ماه رمضان، اگر ضیافتهای سیاسی، جای ضیافت الهی را بگیرند، به عید فطر که برسیم به این نتیجه خواهیم رسید که حتی یک روز هم به مهمانی خدا راه پیدا نکردهایم! سیره امام خمینی در ماه مبارک رمضان، که درها را به روی خود میبستند و غیر از ضروریترین امور کشور بقیه را به بعد موکول میکردند، باید برای اصحاب قدرت و اصحاب رقابتهای سیاسی، درس و سرمشق باشد. امام، اهل انزوا نبود و حتی عرفان را بر عرصه اجتماع و سیاست حاکم کرد و از ترکیب این مجموعه، نابترین روش کشورداری را به جامعه انسانی، که از آلوده شدن سیاست به عوارض پست خواهشهای مادی و دنیاخواهی رنج میبرد، عرضه کرد.
بنابر این، اگر به سیره امام عمل کنیم، ماه مبارک رمضان را میتوانیم به ماه پاکسازی جامعه از قدرت طلبیهای نفس پرستانه و تفرقه و دعواهای دنیاخواهانه تبدیل کنیم و هنگامی که به عید فطر میرسیم مطمئن باشیم که به عنوان مهمان خدا وارد روزی میشویم که برای جامعه اسلامی ما واقعاً عید است.
مساجد، منابر و بلندگوهای وعظ و خطابه و مداحیها و سخنرانیها و خطبههای جمعه در ماه مبارک رمضان باید از ورود به رقابتهای قدرت خواهانه منزه باشند. همه میتوانند مردم را به حضور پرشور در پای صندوقهای رای که مایه تقویت نظام است تشویق کنند، اما ورود آنان به عرصه حمایت از این جناح و عیب جوئی از آن جناح، سم مهلکی است که جایگاه مهم و تاثیرگذار مسجد و منبر و جمعه و جماعت را از اعتبار میاندازد. اینکه رئیس شورای سیاستگزاری ائمه جمعه کشور هم اکنون به مثابه هماهنگ کننده نیروهای سیاسی یک جناح سیاسی وارد صحنه فعالیتهای انتخاباتی شده، عامل منفی بزرگی است که قانون ممنوعیت ورود ائمه جمعه به رقابتهای انتخاباتی را بیخاصیت میکند. این قانون اگر قانون خوبی است، باید از سرچشمه به صورت دقیق اجرا شود و تحت هیچ عنوان و بهانهای دچار استثنا و اما و اگر نشود. ماه مبارک رمضان، برای بازنگری در عملکردها و تصحیح کژیها و بازگشت به ریشهها، زمان مناسبی است.
دولتها، مجلسها و سایر ابزارهای قدرت، میآیند و میروند و آنچه میماند صداقت و اخلاص و عمل صالح و انقطاع کامل از مطامع دنیائی است. برای ما که میراثدار آرمانهای ارزشی و انقلابی امام خمینی هستیم، هدف اصلی باید سلامت جامعه به عنوان بستری پاک برای اجرای احکام الهی باشد نه برخورداری از قدرتی که نتواند چنین هدفی را محقق نماید. ماه مبارک رمضان، فصل پاک شدن از ناخالصیهاست، این فرصت گرانبها را قدر بدانیم و به این جمله عارفانه امام خمینی عمل کنیم که فرمود: «کسی که بخواهد روزه ماه مبارک رمضان را با آن آدابی که از او خواستهاند انجام دهد، لازم است انقطاع کامل داشته باشد تا بتواند مراسم و آداب مهمانی را به جا آورد و به مقام میزبان تا آنجا که ممکن است عارف گردد.»
رسالت:کارنامه توصیفی یک وزیر
«کارنامه توصیفی یک وزیر»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت است که در آن میخوانید؛روحیه معاونت با روحیه مدیریت، روحیه کارشناسی با روحیه تصدی مسئولیت، متفاوت و البته هر کدام در جایگاه خود قابل احترام است و لذا چه بسا فردی در مقام معاونت یا کارشناسی از توانمندیهای قابل قبولی برخوردار باشد اما جرأت و جسارت و اقتدار تصدی ریاست و مسئولیت را نداشته باشد و چنانچه بر مسند مسئولیت تکیه بزند یا تصمیمات کلان و کلیدی مدیریت اتخاذ نمیشود و یا اطرافیان بر اساس عقل و سلیقه و دیدگاههای خود این تصمیمات را اتخاذ میکنند. نکته قابل توجه آنکه عدم تجانس روحیات معاونتی با بایستگیهای مدیریتی، زمانی بیشتر خودنمایی میکند که نهاد و دستگاه تحت مدیریت، نیاز به تحول بنیادین داشته باشد و چه بسا ریشه مشکلات امروز آموزش و پرورش را باید در همین دوگانگی جستجو کرد. به هر حال امروز آموزش و پرورش دست به گریبان مسائلی است که نیاز به چارهجویی اساسی در عرصه مدیریت دارد.
مطالبات معلمان مهمترین این مشکلات، نارضایتی جامعه فرهنگیان از روند امور این وزارتخانه و بخصوص از وضعیت معیشتی خودشان است. اگر چه مشکلات بودجهای و اعتباری آموزش و پرورش فراوان و سابقهدار است و دولتها غالبا چنان که باید به نهاد تعلیم و تربیت، توجه لازم را مبذول نداشتهاند اما واقعیت آن است که طی دو سال اخیر دغدغههای معیشتی معلمان افزایش یافته است کما اینکه آقای فانی وزارت آموزش و پرورش را در شرایطی تحویل گرفت که سالها بود آرامش نسبی بر آن حکمفرما بود و بارقههای امیدی در جامعه فرهنگیان پدیدار شده بود اما متاسفانه اینک مجدداً موج نارضایتیها و اعتراضات معلمان رو به شدت گذاشته است و در شرایطی که کشور نیاز به آرامش دارد، عدم پاسخگویی به حداقل انتظارات معلمان، موجب شده است که عملکرد دولت در عرصه آموزش و پرورش زیر سئوال برود و این در حالی است که بودجه آموزش و پرورش از 17 هزار میلیارد تومان در سال 1392 به 25 هزار میلیارد تومان در سال 1394 افزایش یافته است یعنی افزایشی 48 درصدی.
در عین حال معلمان شاهد هستند که بر خلاف وزارت بهداشت، وزارت آموزش و پرورش دغدغه و تحرک لازم را از خود نشان نمیدهد و حتی این نگرانی جدی است که مدیریت آموزش و پرورش بتواند مصوبات تحسین برانگیز مجلس در زمینه افزایش اعتبارات آموزش و پرورش را جذب کند و از محل صرفهجویی بانکها و دریافت مالیات از برخی نهادها و موسسات، سهم قانونی خود را مطالبه نماید و باری از دوش معلمان بردارد و به طور کلی عنایت خاص مجلس دهم به آموزش و پرورش فرصت مغتنمی را فراهم ساخته است که مدیریت آموزش و پرورش میتوانست و میتواند در پرتو رهنمودها و حمایتهای بیشائبه مقام معظم رهبری از این موقعیت استفاده کند و گامهای بلندی برای کاهش مشکلات بودجهای خود بردارد که متاسفانه تاکنون این فرصت را از دست داده است.
علاوه بر جذب اعتبارات جدید، آموزش و پرورش میتوانست با استفاده بهینه از امکانات و ظرفیت اقتصادی موجود نیز در جهت گرهگشایی از مشکلات معلمان، اقداماتی انجام دهد اما متاسفانه ظرفیت اقتصادی آموزش و پرورش نظیر صندوق ذخیره فرهنگیان و بانک سرمایه به مدیرانی واگذار شده است که غالباً سابقه مثبتی در امانتداری سرمایه معلمان ندارند و در عملکرد گذشته خویش، نتوانستهاند اعتماد معلمان را جلب کنند. در این زمینه هم شواهد روشنی وجود دارد، به عنوان مثال:
گزارش تحقیق و تفحص مجلس از عملکرد بانک سرمایه و پرداخت وامهای میلیاردی بدون وثیقه معتبر با کارمزدهای اندک و به نان و نوا رساندن دوستان هم حزبی در صندوق ذخیره و تخصیص وام به معلمان برای خرید اتومبیل «سانتافه» یا واگذاری تسهیلات برای مسافرت به برخی کشورهای مفسده خیز آسیایی، نمونههایی از این سوء مدیریت است.
مطالبات مردم طبیعی است که در هر کشوری اهداف نهاد تعلیم و تربیت میبایست با اهداف نظام حکومتی آن تطابق داشته باشد، لذا همچنان که هدف قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، تربیت انسان خلیفه الله عنوان شده است، انتظار مردم آن است که مدرسه نیز تمام توان خود را برای تربیت نسل آینده با همین الگو بهکار گیرد و در شرایط حساس کنونی رسالت تعیین کننده خویش را در عرصه جنگ نرم ایفا نماید و خوشبختانه این خواسته عمومی در قالب سند تحول بنیادین جنبه قانونی به خود گرفته اما در شرایط کنونی، اجرای سند تحول بنیادین تحت الشعاع فعالیتهای سیاسی و انبوه مشکلات روزمره قرار گرفته و تقریبا به فراموشی سپرده شده است و در این دو سال خبری در زمینه برنامهریزی و اقدام جدی برای تحقق تحول بنیادین شنیده نشده است.
تضعیف و تحریف دانشگاه فرهنگیان نیز در همین راستا باید تحلیل شود، دانشگاهی که نقطه آغاز تحول بنیادین قلمداد میشود و به همین دلیل برنامهریزی برای فاصله گرفتن آن از اهداف مصوب و انتصاب فردی به ریاست این دانشگاه که با تجربیات گرانسنگ نظام تربیت معلم آشنایی ندارد، به هیچ وجه قابل دفاع نیست.
خواسته طبیعی دیگر مردم، پرهیز آموزش و پرورش از ورود به دسته بندیهای احزاب و گروههای سیاسی است اما در شرایط کنونی، آموزش و پرورش، قربانی سهمخواهی و نگاه ابزاری یک جریان سیاسی به معلم و آموزش و پرورش شده است. تاکتیک این جریان سیاسی، اعمال فشار اقتصادی و به ستوه آوردن معلمان تا شاید بتواند از اعتراضات صنفی فرهنگیان به نفع خود بهرهبرداری سیاسی نماید.
اگر نگوییم دغدغه شخص آقای فانی، میتوان شواهد فراوانی ذکر کرد که عدهای از همکاران نزدیک و تأثیرگذار ایشان، حزبی- گروهی اند و به همین دلیل برآیند مدیریت وزارت آموزش و پرورش آن شده است که مسائل اصلی تعلیم و تربیت و مشکلات فرهنگیان، تحت الشعاع دغدغههای گروهی و سیاسی قرار گرفته است و بجاست به مواردی اشاره شود:
- سخنرانیهای تند مشاور عالی وزیر در دفاع از سران فتنه و حتی بیمهری به امام خمینی(ره)
- اعتبار بخشیدن به تشکلهای سیاسی غیرقانونی از طریق حضور وزیر و شخصیتهای قانونی در مجامع آنان و طرح مطالب ساختارشکن یا صدور ابلاغ برای چهرههای شاخص آنان یا تقویت رسانههای آنها
- انتشار نشریه ضمیمه سیاسی «تربیت» با رویکردی حزبی و گروهی و بخصوص در جهت اعاده حیثیت از سردمداران فتنه و توزیع آن در مدارس سراسر کشور
- حمایت از نشریه «نیمکت» که سیاست دفاع از سردمداران فتنه را تعقیب میکند و بسترسازی برای ارسال رایگان آن به مدارس کشور
- برنامهریزی و دیدار فرهنگیان با برخی سران ممنوع التصویر فتنه و سخنان تحریکآمیز آنان در زمینه ضرورت پیشگامی فرهنگیان در اعتراضات سیاسی با توجه به اشارتی اجمالی که به وضعیت کنونی آموزش و پرورش رفت، اینک نگاه مردم و جامعه معلمان به نمایندگان مجلس شورای اسلامی دوخته شده است که برای برونرفت نهاد تعلیم و تربیت از وضعیت بغرنج کنونی، چه تدابیری خواهند اندیشید؟
خراسان:ایران دریا شد برای غواصان شهید
«ایران دریا شد برای غواصان شهید»عنوان یادداشت روز روزنامه خراسان به قلم غلامرضابنی اسدی است که در آن میخوانید؛بی خبر نیامده اند از قضا پیغام هم آورده اند.پیغامی برای جهانیان که هنوز و همیشه ما هستیم و چشم بد از این ملک به دور.پیغامی هم البته برای مادارندکه گاه پشت پلک غفلت چشم می بندیم و از راه می مانیم و حالا شهدا دوباره به بیدارباش و هوشیارباش ما آمده اندتا راه را نشانمان دهند و چراغی روشن باشند تا به چاه و چاله نیفتیم.آمده اند تا راهی را به ما نشان دهند که از خاک تا افلاک باز و روشن است و می تواند انسان را به خدا برساند.آمده اند تا در تفحصی با قصد قربت ما را بیابند و از غبار غربت بدر آورند و به جایگاهی که باید برسانند.به دست های بسته شان نگاه نکنید.با همین دستهای بسته هم بار تکلیف را علی وار به شانه می گیرند و مارا سرخط می آورند تا به هر سلیقه و گرایش در رکاب علی زمان خبر دار بایستیم و به عالم خبر دهیم که ما نسل خمینی باوران همه تحریم ها را در هم خواهیم شکست و ایران را به قله رفیع خواهیم رساند.
بی خبر نیامده اند 275 سرو خونین قبای آزادی.چشم بسته نیامده اند 175 غواص دست بسته بلکه با نگاه باز و زبان رسا آمده اند تا عهد های بسته دفاع مقدس را تازه کنند و حدیث سرفرازی بخوانند برای این ملک. آمده اند تا بگویند دست از یقه هم بردارید اصحاب سیاست که چشمان شما در نگاه به یکدیگر باید طعم "رحماء بینهم" داشته باشد و دشمن از بازوان شما ضربت "اشداء علی الکفار" را بچشدو بفهمد به هرشکل و از هر سو که به طمع و نیرنگ بیاید با هیمنه شهدا و باور شهادت اورا درهم خواهیم شکست.
بی خبر نیامده اند تا کسانی بخواهند از خبر آمدنشان نمدی تصور کنند و کلاهی برای خود بسازند. نیامده اند تا کسانی به تسویه حساب جناحی آنان را مرد میدان خویش بخوانند.از قضا زبان شان به آیات الهی گویاست که آی مردم: واعتصموا بحبل ا... ولاتفرقوا همیشه سرمشق زندگی تان باشد بر محور ولایت چنانکه ما بر محور امام چنین بودیم.ما با"وحدت کلمه" کلمه توحید را فریاد کردیم و بت های شرق و غرب را شکستیم شما هم باید بر همین صراط مستقیم بروید.
بی خبرنیامده اند آنان بلکه تا برخی ها خبر های جورواجور بسازند. با پیغام آمده اند با پیغام روشن"وحدت ملی"و همه 175 غواص و یکصد شهید دیگر مثل همه 240 هزار شهید دیگر "وتد حق" و میخ مقاوم خیمه وحدت ملی هستند که باید ملت را در پناه گیرد و از گزند خصم مصون دارد.تابوت ها شان امروز پرچم در اهتزاز همدلی است و پیامشان همزبانی .آنان بیان صادق شعار سال اند و ترجمان خواست حضرت سید علی.
بیخبر نیامده اند آنان بلکه آمده اند تا ما به خود بیاییم و در زمین دشمن بازی نکنیم بلکه پایمان اگر به زمین او باز شد برای کوبیدن سر افعی وار او باشد.
آنان آمده اند تا صفوف مارا دوباره بنیان مرصوص کنند که هیچ دشمنی نتواند چشم زخم به یکپارچگی ملت بزند . آنان آمده اند تا بگویند ما با نان خشک سرکردیم . در برخی عملیات ها حتی قمقمه های آب مان را هم ریختیم تا گلوی زمین تر شود اما خود به لب های خشکیده عباس اقتدا کردیم تا حسین (ع) تنها نماند.
آمدند تا بگویند به آب هم میشود آبرو داد اما هرگز نباید اجازه داد آبروی ما به آبی گره بخورد که سرچشمه اش دست دشمن است.
آنان بی خبر نیامده اند بی خبر هم نیستند از روزگار، نیامده اند مهره بازی ما باشند بلکه قرار است ما را از بازی بیرون بکشند و به میدان عمل بکشانند زیرا ملتی که باور داردکل یوم عاشورا و کل ارض کربلا را فرصتی برای بازی ندارد چه سیاسی باشد چه ... باورمندان عاشورا همیشه در میدان عمل هستند و شهدا همین صد و هفتاد و پنج غواص دست بسته و یکصد برادر دیگرشان مرد عمل بودند چه آن روز که با یقین به روح ا... به خط زدند و چه آن روز که حسرت از خاک برگرفته و در دل دریای خاک خدارا فریاد کردند و چه امروز که برای یاری حضرت سیدعلی به میدان برگشتند
آنان اهل عمل بودند، پیغامشان هم این است مرد عمل باشید در میدان وحدت ملی، مرد عمل باشید کنار یکدیگر تا ایران ذیل پرچم ولایت به حق خود برسد.
قدس:رمضان؛ بشارت دلنشین بندگی و آزادگی
«رمضان؛ بشارت دلنشین بندگی و آزادگی»عنوان یادداشت روز روزنامه قدس به قلم آیت ا... حسن ممدوحی است که ر آن میخوانید؛ماه رمضان ماه ضیافت است که پیغمبر اکرم فرمود: «دُعِیتُمْ فِیهِ إِلَی ضِیَافَه ا...» شما به میهمانی خدا خوانده شُدید.
این دعوت به میهمانی خدا معلوم میشود که خیلی چیز عجیبی است چون در تمام این دوازده ماه چنین چیزی سابقه ندارد که شخصیتی مانند پیغمبر اکرم(ص) دعوتکننده باشد. هر کاری به اندازه دعوتکننده آن قیمت دارد.
شما وقتی عزیزترین خود را برای دعوت کسی میفرستید، این معلوم میشود آن کسی که دارید او را دعوت میکنید خیلی عزیز است. شما اگر مثلاً فرض کنید که بخواهید رهبری را به شهر خود دعوت کنید چه کار انجام میدهید؟ استاندار و امام جمعه و شاید رئیس جمهور را واسطه کنید. چرا این کار را انجام میدهید؟ به خاطر اینکه آن کسی دعوت میکنید خیلی فوق العاده است، خیلی عزیز است.
پیغمبر اکرم(ص) رفت در مسجد و جمعیت را دعوت کرد، واسطه چه کسی است؟ شخص اوّل هستی. چه کسی را دعوت کرده است؟ شما را. شما ببینید چه کسی را برای دعوت فرستاده است؟
این دلیل بر چیست؟ چقدر تو را دوست دارد که شخص اوّل هستی را برای دعوت فرستاده است؟ «فَقَدْ دُعِیتُمْ إِلَی ضِیَافَها...» این دلیل بر دو چیز است. آنقدر برای تو مقام قایل است که برای دعوت تو شخص اوّل هستی را فرستاده است. آن وقت آدم نیاید؟ این خیلی بیمروّتی است که شخص اوّل هستی را برای دعوت بفرستد، آن وقت شما باکی نداشته باشید، نیایید. این اوّلاً. مسأله دوم فهمیده میشود که این میهمانی، خیلی میهمانی عظیمی است که مهمانی ماه رمضان است. آن وقت در این میهمانی که میخواهیم برویم چه چیزی به میهمان میدهد؟ تازه میگوید حقّ خوردن و آشامیدن هم ندارید. این چه میهمانی است؟ گاهی غذا، غذای حیوانی است. غذا مربوط به مرتبه «حیوانیت» ماست. یعنی ما غذا میخوریم، بقیّه حیوانات هم غذا میخورند. چون خور و خواب و خشم و شهوت است. این خصوصیات را تمام مخلوقات این عالم دارند، ما هم داریم. پس اگر ما میهمان به خوردن و خوابیدن شدیم، در نظام حیوانیت ما میهمان هستیم. امّا در ماه مبارک رمضان تغذیهای که میکند تغذیه هم مربوط به نظام «انسانیت» ماست. یعنی انسانیت ما دعوت شده است و میهمان است، اینها را از ما گرفته است، در برابر چه چیزی به ما داده است؟ آن چیزی که در مقابل به ما داده است، آن روحانیت است، آن تقرّب است، آن نظام الوهیّت است، آن قرب معنوی است، آن حالت روحانی است که شما اکنون این حالت روحانی ماه مبارک رمضان را گاهی میبینید. این مانند روز روشن است که دو تا حال است. « اللهم لک صمنا و علی رزقک افطرنا وَ عَلَیکَ تَوَکَّلتُنا» یک آب جوش بخورد و یک لقمه نان، چه حالتی دارد که آن حال را اگر سر یک سفره رنگارنگی شب بعد ماه رمضان یا شب قبل ماه رمضان نشسته بودید، آن حال را ندارد. یک حال معنوی است که انسان در خود میبیند.
گویی جاذبهای دارد که از یک نقطه مرموزی انگار انسان را دارند میکشند و خود انسان میفهمد. این حالت را که فردای روز اوّل شوّال، عصر روز عید شوّال اصلاً آدم این حال را ندارد. آن حالتی که شب آخر ماه رمضان، آن دم غروب با اینکه ضعف هم مستولی شده است، ممکن است تشنه هم باشد، ممکن است گرسنه هم باشد، ولی در خود یک وضعیتی میبیند در یک الاهیّتی خود را میبیند که این الاهیّت در روزهای دیگر نیست. آن حالتی که انسان در شبهای احیا دارد، آن حالتی که انسان نزدیک صبح دارد. آن حالت در روزهای دیگر نیست. یک حالت معنوی، یک حالت ربّانی، یک حالت الهی که این حالات را شما در روزهای دیگر ندارید.
بنابر این ماه مبارک رمضان زمان بسیار مناسبی برای تقرب به خداوند متعال است ، خلاصه این پیش خدا خیلی پسندیده است. خدا دوست دارد شما را در چنین حالتی ببیند. از این رو ماه مبارک رمضان، ماه بشارت بندگی و آزادگی از سوی خداوند است.
سیاست روز:رئیسجمهوری که اختیار ندارد
«رئیسجمهوری که اختیار ندارد»عنوان سرمقاله روزنامه سیاست روز به قلم قاسم غفوری است که در آن میخوانید؛مذاکرات هستهای میان جمهوری اسلامی ایران و گروه ۱+۵ در حالی دورانی حساس را سپری میکند که به اذعان بسیاری از محافل رسانهای و سیاسی جهان، زیادهخواهی طرف غربی ابهاماتی را در به نتیجه رسیدن آن درپی داشته است. اصرار آمریکاییها بر بهرهگیری از توافقنامه برای جاسوسی از مراکز هستهای و نظامی و حتی دسترسی به دانشمندان هستهای ایران که میتواند زمینهساز ترور دانشمندان باشد، تنها بخش کوچکی از این طراحی آمریکا است.
در کنار آنچه در روند مذاکرات میگذرد یک نکته مهم و اساسی مشاهده میشود و آن نوع رفتارهای اوباما رئیسجمهور آمریکاست. او همواره بر این ادعا است که او تنها فردی در آمریکاست که توان به نتیجه رساندن مذاکرات را دارد و اگر ایران به دنبال توافق است، صرفا در دوران وی قابل تحقق است.
وی چنان عنوان میکند که با تغییر دولت در آمریکا عملا فرصت مذاکرات و به اصطلاح توافق خوب برای ایران با ۱+۵ از دست خواهد رفت، لذا نه تنها ایران بلکه جامعه جهانی باید پذیرنده خواستههای اوباما برای به نتیجه رسیدن مذاکرات باشد.
اوباما و محافل رسانهای نزدیک به آن در حالی با استناد به این ادعاها، سعی در قانعسازی افکار عمومی برای پذیرش زیادهخواهی آمریکا در روند مذاکرات دارند که در باب آن چند ابهام اساسی مطرح است.
اولا کنگره آمریکا در قالب مجلس نمایندگان و سنا طرح نظارت کنگره بر توافق هستهای را تصویب کردند در حالی که اوباما به رغم وعده وتوی طرحهای کنگره علیه مذاکرات، آن را امضا و به قانون تبدیل نمود. امضای اوباما یعنی طرح مذکور به امری لازمالاجرا مبدل گردیده که حداقل نتیجه آن تعویق دو ماهه لغو تحریمهاست.
در همین چارچوب خبرگزاری رویترز آورده: «منابع آگاه میگویند شورای امنیت سازمان ملل متحد رفع تحریمهای هستهای سازمان ملل علیه ایران را احتمالاً دستکم یک ماه و تا بعد از بررسی کنگره آمریکا معوق خواهد کرد.»
جالب توجه آنکه با این طرح عملا دیدگاه و نظر ۵ کشور دیگر عضو گروه ۱+۵ و حتی سازمان ملل نادیده گرفته شده و آمریکا خود را محور و در راس همه امور نشان میدهد. این مساله از یکسو نشانگر عدم تحقق وعده آمریکا مبنی بر تعامل با جهان برای حل مسائل جهانی است که ماهیت دیکتاتور مآبانه حاکم بر ساختار آمریکا را مورد تاکید قرار میدهد. از سوی دیگر تسلیم شدن اوباما در برابر خواست کنگره تزلزل و عدم استقلال اوباما را نشان میدهد. فردی که حتی توان پایبندی به گفتههای خویش مبنی بر مقابله با کنگره را نداشته و در نهایت تسلیم زیادهخواهی آن در مذاکرات شده است.
تزلزل و ناتوانی اوباما در برابر کنگره یک باردیگر در حال تکرار شدن است چنانکه سنای آمریکا هفته آینده لایحه دفاعی سالانه این کشور را به نتیجه خواهد رساند. این لایحه، متممهای دیگری نیز دارد. متمم ارائه شده توسط سناتور کرک به دنبال تمدید قانون تحریمهای ایران تا سال ۲۰۲۶ است.
در همین حال دیروز مجلس نمایندگان آمریکا قطعنامهای را برای آزادی افرادی که «آمریکاییهای زندانی در ایران خوانده شدهاند» به تصویب رساند تا برگی دیگر از گره زدن موارد بدون ارتباط با مذاکرات هستهای را به توافق نهایی گره زده باشند.
بررسی روند داخلی آمریکا نشان میدهد که کنگره در حال پیشروی است در حالی که اوباما با کنار نهادن وعدههایش مبنی بر وتوی اقدامات کنگره، گام به گام با کنگره همراهی میکند. جالب توجه آنکه اوباما در هر مرحله عقبنشینی ادعا میکند این آخرین عقبنشینی است و به تعهدات خود در باب مذاکره هستهای بدون پیوستهای حاشیهای پایبند است اما هر بار این عهد را شکسته و همراهی دیگری با کنگره ضد ایرانی صورت میدهد.
ثانیا، نکته مهم دیگری که در رفتار اوباما قابل توجه است تاکید و اصرار وی بر اجرای مطالبات و خواست صهیونیستها و برخی کشورهای عربی در مذاکرات است.
اوباما در گفتوگو با العربیه ضمن تکرار ادعاهای واهی درباره نقش ایران در تحولات منطقه، تاکید میکند که توافقنامهای را امضاء میکند که تامینکننده منافع عربستان و تل آویو نیز باشد.
این مواضع که بارها از سوی اوباما تکرار گردیده بیانگر یک نکته اساسی و مهم است و آن اینکه اوباما منافع صهیونیستها و برخی کشورهای عربی را به منافع آمریکا برتری میدهد.
جالب توجه آنکه عقلای آمریکایی تاکید دارند رژیم صهیونیستی و کشورهایی مانند عربستان با بحرانسازی در منطقه و مخالفت با توافق هستهای عملا مغایر با منافع آمریکا گام بر میدارند. با این شرایط این سوال پیش میآید که چگونه میتوان به اوبامایی اعتماد کرد که منافع ملی کشورش را به رغم سوگندی که در مراسم ریاست جمهوری خورده، مرحله بعد از منافع رژیم صهیونیستی و کشوری مانند عربستان که قاتل کودکان فلسطین و یمن هستند قرار میدهد؟ آیا میتوان به فردی که خائن به منافع ملی کشورش است اعتماد کرد؟
برخی این عبارت را مطرح میسازند که حساب اوباما را باید از سایر ساختار آمریکا جدا کرد چرا که او به دنبال توافق است و دیدگاهش با دیگر مقامات آمریکایی متفاوت است. در این باب دو گزینه مطرح است نخست آنکه بر فرض بپذیریم که اوباما با ساختار آمریکا متفاوت است حال این مسئله پیش میآید که با پایان ریاست جمهوری وی چه ضمانتی وجود دارد که آمریکا به تعهدات وی پایبند باشد و تمام توافق را باطل نسازد و شرایطی سختتر از گذشته را بر ایران تحمیل ننماید؟
نکته مهم آنجاست که ایران در دوران باقی مانده اوباما براساس توافق هستهای، بخشهایی از فعالیتهای هستهای خود را تعلیق و پروتکل الحاقی را نیز برای اعتمادسازی اجرا کرده باشد و عملا در مسیری باشد که هیچ بازگشتی برای فعالیتهای هستهای آن وجود ندارد. چگونه میتوان به اوبامایی اعتماد کرد که در ساختار آمریکا قرار ندارد و با رفتنش تمام تعهداتش باطل میگردد؟
دوم آنکه اگر بر این اصل معتقد باشیم که ساختار حاکم بر آمریکا ساختاری حزبی با نگاه سرمایهداری است، مسلما این نتیجه عقلانی حاصل میشود که اوباما بخشی از ساختار حاکم بر آمریکاست و هیچ تفاوتی با آنها ندارد چنانکه اوباما بخشی از حزب دموکرات است و مصوبات ضد ایرانی که در کنگره آمریکا تصویب میشود با رای اکثریت نمایندگان دموکرات (همحزبیهای اوباما) صورت میگیرد. با این شرایط مسلما نمیتوان راه اوباما را از ساختار حاکم بر آمریکا جدا دانست، حال آنکه رفتارهای اوباما و مهرهای تایید وی بر زیادهخواهی کنگره و حتی صهیونیستها و عربستان علیه ایران نشان میدهد که وی هیچ تفاوتی با سایر مقامات آمریکایی ندارد و بخشی از آن ساختار است.
با توجه به آنچه در باب عقبنشینی اوباما در باب کنگره و نیز وابستگی اوباما به رژیم صهیونیستی و برخی کشورهای عربی، ذکر شد و نیز این حقیقت که اوباما بخشی از ساختار حاکم بر آمریکاست و نه فردی مستقل، میتوان گفت که اوباما برخلاف ادعای مکررش نمیتواند طرف مناسبی برای مذاکرات باشد و صداقت رفتاری وی عملا زیر سوال است. فردی که استقلال و اختیاری از خود در تصمیمگیری ندارد، مسلما ضمانتش در هیچ زمینهای از جمله در باب توافق هستهای، نمیتواند قابل پذیرش باشد.
جوان:اردوغان به دنبال تشکیل دولت اقلیت
«اردوغان به دنبال تشکیل دولت اقلیت»عنوان یادداشت روز روزنامه جوان به قلم دکتر سید رضا میرطاهر است که در آن میخوانید؛انتخابات پارلمانی ترکیه را میتوان زلزلهای سیاسی دانست که روندهای سیاسی چند سال اخیر ترکیه را دگرگون کرد. برای نخستین بار ظرف 15 سال اخیر حزب عدالت و توسعه که گردونه قدرت را از سال 2002 در دست داشت، عملا اقتدار و سلطه خود را بر محیط سیاسی این کشور از دست داد و مشخص شد که به تنهایی قادر به تشکیل دولت جدید نیست. پیروزیهای حزب عدالت و توسعه طی 13 سال اخیر نتیجه تحول در ساختار سیاسی و توسعه اقتصادی ترکیه به دلیل عملکرد حزب عدالت و توسعه بود.
این حزب اثرگذاری نظامیان در سیاست را به حداقل رساند و برای یک دهه رشد اقتصادی ترکیه بین 5 تا 6 درصد بود. اردوغان در انتخابات ریاست جمهوری 53 درصد آرا را به دست آورد، ولی خط مشی پوپولیستی او و تلاش برای تمرکز قدرت در دستان خود باعث شد تا در انتخابات پارلمانی اخیر حزب عدالت و توسعه حدود 41 درصد آرا را به دست آورد. کاهش 12 درصدی آرای حزب عدالت و توسعه طی یک سال نشان میدهد رویدادهای یکساله اخیر در عرصه سیاست داخلی و خارجی ترکیه و موضعگیریهای اردوغان نقش بسزایی در کاهش آرای حزب عدالت و توسعه داشته است.
نتیجه شگفتآور انتخابات سراسری ترکیه برای حزب عدالت و توسعه و شخص اردوغان تبعات و پیامدهای زیادی به دنبال دارد. اولین پیامد بزرگ نتیجه انتخابات پارلمانی ترکیه، ناکامی اردوغان در زمینه تغییر سیستم سیاسی ترکیه از پارلمانی به ریاستی و در نتیجه بسته شدن پرونده اصلاحات در قانون اساسی بود. دومین پیامد این انتخابات ناتوانی حزب عدالت و توسعه در تشکیل دولت به تنهایی است. به همین دلیل، سناریوهای مختلفی درباره دولت آینده ترکیه مطرح شده است؛ سناریوی نخست تشکیل دولت اقلیت است.
دولت اقلیت میتواند با تشکیل ائتلافهایی در زمینه مسائل مختلف یا متقاعد کردن دیگر احزاب به سرنگون نکردن آن حتی اگر خواهان ائتلاف با آن نیستند، به کار خود ادامه دهد. اولین مانع تشکیل دولت اقلیت از جانب حزب عدالت و توسعه مسئله کسب رأی اعتماد در پارلمان ترکیه است، به ویژه با توجه به اینکه همه احزاب دیگر درمبارزات انتخاباتی اخیر وعده پایان دادن به حکومت این حزب را مطرح کرده بودند. سناریوی دیگر تشکیل دولت ائتلافی از جانب حزب عدالت و توسعه است. با این حال دو حزب چپگرا یعنی حزب جمهوریخواه خلق و حزب دموکراتیک خلقها تصریح کردهاند که تمایلی به ائتلاف با حزب عدالت و توسعه ندارند. بدین ترتیب محتملترین گزینه برای حزب عدالت و توسعه برای تشکیل دولت ائتلافی، حزب ملیگرای «حرکت ملی» به رهبری دولت باغچهلی است، به ویژه اینکه این حزب، دارای اشتراکاتی با حزب عدالت و توسعه است.
از جمله اینکه هر دو حزب بین اقشار مذهبی و نیز بخشهای فقیرتر ترکیه دارای هوادار هستند و در عین حال موضعی بدبینانه درباره غربیها داشته و ایده عضویت ترکیه در اتحادیه اروپا را عملا کنار گذاشتهاند. با این همه، رهبر حزب حرکت ملی به صورت ضمنی ائتلاف با حزب عدالت و توسعه را رد کرده است. مهمترین مانع در ائتلاف بین ملیگراها و عدالت و توسعه، مسئله کردها است. یکی از مهمترین مواردی که اردوغان و داوود اوغلو به عنوان نظریهپرداز حزب عدالت و توسعه در چند سال اخیر دنبال کردهاند، پیگیری فرآیند صلح با حزب پ.ک.ک است که از سال 1985مبارزه مسلحانه با دولت مرکزی را آغاز کرد. از دیدگاه حزب حرکت ملی و رهبر آن، مصالحه با پ. ک. ک به مفهوم خیانت به ترکیه است.
گزینه دوم در زمینه ایجاد دولت ائتلافی، ائتلاف بین حزب عدالت و توسعه و حزب جمهوریخواه خلق است. با این همه به دلیل اختلافات شدید بین این دو حزب چنین ائتلافی نامحتملترین سناریو تلقی میشود. سناریوی دیگر ائتلاف حزب عدالت و توسعه با حزب دموکراتیک خلقها وابسته به کردها است. به ویژه اینکه این حزب به عنوان برنده بزرگ این انتخابات شمرده میشود که با کسب 13 درصد آرا توانست برای اولین بار به پارلمان راه یابد، در حالی که صلاحالدین دمیرتاش، رئیس حزب دموکراتیک خلقها هرگونه ائتلاف با حزب عدالت و توسعه را رد کرده است. هر چندکه حزب عدالت وتوسعه بیش از دولتهای قبلی ترکیه در جهت برآورده ساختن خواستههای کردها فعالیت کرده است. سناریوی دیگری نیز برای ایجاد دولت ائتلافی وجود دارد که عبارت از ائتلاف سه حزب بزرگ مخالف است، با این حال به دلایلی مانند خصومت بین ملیگراها و کردها نیز امکان وقوع ائتلاف سهگانه بسیار بعید به نظر میرسد.
بدین ترتیب شواهد حاکی از آن است که گزینه نهایی برگزاری انتخابات مجدد (زودهنگام) خواهد بود. بر اساس قانون اساسی ترکیه، رئیسجمهور میتواند در صورت ناتوانی احزاب در تشکیل دولت 45 روز پس از انتخابات، دعوت به برگزاری یک انتخابات دیگر کند. این در حالی است که با توجه به وضعیت شکننده حزب عدالت و توسعه، بعید به نظر میرسد اردوغان بدون تلاش کافی برای تشکیل دولت ائتلافی، دستور برگزاری انتخابات مجدد را صادر کند. معضلی که حزب عدالت و توسعه با آن مواجه است این است که اگر در انتخابات مجدد، نتایج انتخابات قبلی تکرار شود، آنگاه حزب عدالت و توسعه با وضعیت بسیار پیچیده و بیسابقهای مواجه خواهد شد. در عین حال این احتمال هم وجود دارد که در انتخابات جدید، این حزب با ریزش آرای بیشتری مواجه شود که در این حالت اساسا این حزب مقبولیت مردمی برای تشکیل دولت ائتلافی را نیز از دست خواهد داد.
اگر چنین وضعیتی رخ دهد و حزب عدالت و توسعه به دلیل امتناع احزاب بزرگ سهگانه قادر به تشکیل دولت نشود، آنگاه نوبت به احزاب سهگانه خواهد رسید که برای تشکیل دولت جدید مساعی خود را متمرکز کنند، هر چند که به دلیل اختلاف نظر زیاد بین آنها تحقق چنین گزینهای بعید به نظر میرسد. گزینه دیگری نیز شاید در این حالت رخ دهد و آن تشکیل دولت اقلیت از جانب حزب عدالت و توسعه است که البته شکلگیری آن منوط به رأی اعتماد پارلمان جدید ترکیه دارد. البته در این حالت نیز احتمال رأی اعتماد از جانب نمایندگان منتسب به احزاب بزرگ سهگانه 50- 50 خواهد بود. شاید تنها امید حزب عدالت و توسعه برای کسب رأی اعتماد در چنین حالتی، فشار افکار عمومی برای خروج ترکیه از بنبست سیاسی باشد.
حمایت:واقعیتها را نمیبینند!
«واقعیتها را نمیبینند!»عنوان یادداشت روز روزنامه حمایت به قلم جواد منصوری است که در آن میخوانید؛پس از پیروزی انقلاب اسلامی، دولت ایالات متحده آمریکا به دلایلی از به رسمیت شناختن انقلاب، احترام به حاکمیت ملی و حقوق ملت ایران امتناع کرد زیرا بر اساس یک طرح برنامهریزی شده پس از جنگ جهانی دوم، تسلط بر ایران برای سیطره کامل غرب و آمریکا بر تمام منطقه باید محقق میگردید. بنابر اظهار نظر رئیس اسبق سازمان سیا، پیروزی انقلاب اسلامی ایران نه یک اتفاق مهم و فوق العاده بلکه یک واقعه عجیب و باورنکردنی بود. پیروزی انقلاب، تهدید شدن منافع غرب و آمریکا را موجب گردید و اظهار نظر معمار کبیر انقلاب مبنی بر انجام هر اقدام ضروری برای آزادسازی قدس، آنان را به فکر مقابله جدّی با ایران انداخت. شاه معدوم در 27 مرداد 1357 در اظهارنظری گفته بود اگر از ایران برود، ایران، «ایرانستان» میشود که کنایه از تجزیه ایران در دوره پساشاهنشاهی است. نقشه استکبار برای تجزیه ایران که از زبان شاه بیان گردید، بلافاصله پس از پیروزی انقلاب به اجرا گذاشته شد. اما این توطئه و توطئههای دیگر آنان از جمله جنگ تحمیلی یکی پس از دیگری با هوشیاری امام و مردم به شکست انجامید.
آمریکا در کنار طراحیهای خصمانه، از روز اول انقلاب محدود کردن، تهدید و تحریم را در دستور کار خود قرار داد. در همان روزهای آغازین انقلاب اسلامی، لغو تحریمهای تسلیحاتی و بلوکه کردن اموال کلید خورد، گام به گام به دامنه این محدودیتها افزوده گردید و در فروردین 1359، روابط ایران و آمریکا از سوی دولت ایالات متحده به طور رسمی قطع شد. این نکتهای است که باید به آن پرداخته شود که کدام کشور در قطع روابط پیشگام بود؛ این در حالی است که تبلیغات گستردهای برای توجیه آن به راه افتاد. در نتیجه، اگر تصور کنیم آمریکا با کشور ما روابطی عادی داشت و موضوع تحریمها در سالیان اخیر و به دنبال مسئله هستهای به وجود آمده است، انگارهای صد در صد اشتباه است زیرا آمریکا به دلیل ماهیت سلطهگری، ضداسلام و سرمایهداری با نظامی مستقل، اسلامی و دارای اصول اعتقادی ضداستکباری به هیچ عنوان مصالحه نخواهد کرد. اساساً تفاهم با چنین نظامی امکانپذیر نیست و کسانی که به این نکات کلیدی بیتوجهی میکنند، قطعاً در تحلیلهای خود دچار اشتباه هستند.
نکتهای که بسیار حائز اهمیت است، عبارت است از مستقل نبودن دولت ایالات متحده برای کنار آمدن با ایران.
این اعتقاد به طور جدّی وجود دارد که چنین امری محال است زیرا علاوه بر موضع دائمی و غیرقابل تغییر این کشور در قبال ایران، آمریکا، نمایندگی رژیم صهیونیستی، دولتهای وابسته منطقه و متحدین کلیدی خود در اتحادیه اروپا را نیز بر عهده دارد. حتی اگر به فرض محال خود آمریکا هم برای پایان دادن خصومت با ایران راغب باشد، این مجموعه متحد چنین اجازهای را به مقامات کاخ سفید نخواهند داد. تمام دنیا شاهدند که پیش و پس از مذاکرات هستهای، مسئولین آمریکایی به تلآویو رفته و گزارش کار ارائه میدهند و نه فقط رژیم صهیونیستی در جریان دقیق مذاکرات قرار دارد، بلکه برخی از کشورهای عرب منطقه نیز به طور منظم با مقامات کاخ سفید در تماس هستند.
حتی پا را از این فراتر گذاشته و به صراحت اعلام میکنند کاهش قیمت نفت با هدف وادار کردن ایران به پذیرش سیاستهای منطقهای آمریکا و اعراب صورت گرفته است. سوال اینجاست که چطور میتوان این واقعیات روشن را در ارتباط با ماهیت تحریمها نادیده گرفت و اینگونه تصور کرد که مسئله اختلاف کشورمان با کشورهای 1+5 بحث هستهای است؟ رئیس کمیته روابط خارجی سنای آمریکا چندی پیش به صراحت اعلام کرد اگر ایران رژیم صهیونیستی را به رسمیت بشناسد و حمایت خود از مخالفان این رژیم را بردارد، حتی اگر بمب اتم هم داشته باشد، مانعی نیست! این گزاره چطور میتواند با بهانه تراشیهای هستهای همخوانی داشته باشد، حال آنکه مشکل اساسی، هویت رژیم صهیونیستی است.
بعضاً هم به روشنی اعلام کردهاند که پس از مسئله هستهای، موضوع تسلیحات نظامی و موشکی، سپس موضوع حقوق بشر و بعد از آن مسئله تروریسم در میان خواهد بود و از این مقدمه به این نتیجه محتوم میرسیم که مسئله تحریمها اساساً ربطی به موضوع هستهای ندارد. حضرت امام(ره) فرمودند: «همه دعواها بر سر اسلام است»؛ چقدر به این جمله که هسته فکری دشمنی با ایران است اندیشیدهایم و تا به حال فکر کردهایم که حتی اگر بحث هستهای، موشکی، حقوق بشر و تروریسم مطرح نبود، آیا روابط ما با غرب به دلیل ماهیت اسلام سیاسی و ضداستکباری باز هم رابطهای عادی بود؟ ناگفته پیداست که پاسخ چیست.
بنابراین باید همواره در تمام مقاطع انقلاب، مبنا را بر این بگذاریم که مسئله تحریمها یک امر ثابت، همیشگی و فراگیر علیه ما خواهد بود و در نتیجه تمام زندگی روزمره خود را بر این اساس تنظیم نماییم در غیر اینصورت، قطعاً و جزماً روز به روز فرسودهتر و مستهلکتر خواهیم شد. سیاست سرمایهداری غرب در مقابله با ما، استهلاک تدریجی قوای کشور و هدف آنان تحلیل نیروهای داخلی است. این معنای جنگ فرسایشی علیه ماست و آنان میخواهند ما را سرگردان، بدون برنامه، بلاتکلیف و منتظر رفع تحریمها ببینند.
چنین رویکرد و دیدگاهی ما را از بهرهگیری از استعدادهای داخلی و ظرفیت درونی محروم میسازد. ما میتوانیم و باید از نیروهای داخلی حداکثر استفاده را ببریم اما متاسفانه برخی مسئولین، تحت تاثیر تهدیدات و یا تبلیغات فریبنده تصور میکنند که ما هرچقدر از مواضع خود کوتاه بیاییم، موضوع تحریمها و معیشت مردم حل خواهد شد. هرگاه گامی به عقب برداشتهایم آنان مسئله دیگری را مطرح کردهاند.
دشمنی که حتی به توافقات جلسات مذاکره پایبند نیست چگونه حتی در صورت به نتیجه رسیدن مذاکرات به امضای خود پایبند خواهد ماند؟ آنان با این سابقه سیاه نقض عهد، اگر تصمیم بگیرند خلاف تعهد خود عمل کنند، چه چیزی مانع عهدشکنی آنان خواهد بود و مسئولین چه تضمینی در این ارتباط میدهند؟ مقامات اجرایی نباید کشور را در انتظار توافقات و رفع تحریمها قرار دهند و ضروری است با توجه به ظرفیت بسیار بالای نیروهای جوان، مراکز علمی و پژوهشی، استعدادها و منابع غنی کشور حداکثر بهره را برای رشد و توسعه همهجانبه کشور ببریم.
کشورهایی هستند که یک پنجم امکانات و منابع خدادادی ما را ندارند اما با تکیه بر تلاش و کار سخت، پیشرفتهای چشمگیری داشتهاند. به نظر میرسد که باید تصمیم بزرگی را در سطح ملی اتخاذ کنیم و به این نتیجه برسیم که دولتهای بزرگ هیچگاه رفتار قانونی، محترمانه با ما نخواهند داشت و بر اساس این اصل، زندگی و معاش خود را سامان دهیم. دشمنان ما بارها بیپرده از خصومت خود سخن به میان آوردهاند و به صراحت گفتهاند که هدف اصلی از تحولات منطقه در عراق، سوریه و لبنان به زانو درآوردن مرکز جبهه مقاومت، یعنی ایران است و اینکه چرا برخی نمیخواهند این واقعیت روشن را بپذیریند، سوالی است جدی که باید به آن پاسخ داده شود.
شرق:دولت مقتدر یا سایهای از دولت
«دولت مقتدر یا سایهای از دولت»عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم فریدون مجلسی است که در آن میخوانید؛مذاکرات به موعد نهایی نزدیک میشود. از یک سو صحبت از «کندشدن» سرعت مذاکرات و «باقیماندن تعدادی از پرانتزها» است، در سوی دیگر صحبت از «امیدواری» در عین «پیچیدگی» و «سختگیری» است. جان کِری پس از خروج از بیمارستان گفت که امیدوار است و اگر چند روزی از موعد نهایی هم بگذرد، میتوان بحثها را ادامه داد. جنگ در یمن نیز ادامه دارد. شرایط در عراق و سوریه هم مانند گذشته است. در سوریه مخالفان دولت را تجهیز میکنند و در عراق به بهانه رعایت بیطرفی، قبایل سنیای را مسلح میکنند که معلوم نیست تا چه اندازه از بعثیها رویگردان باشند. آمریکاییها احتمالا میخواهند نوعی حزبالله سنی در عراق به وجود آورند و توجه ندارند که آن گروه در لبنان برخاسته از اکثریت سرکوبشده و محرومان آن جامعه و مورداقبال لبنانیها بوده است.
در حواشی مذاکرات ژنو، نماینده روسیه از سویی از توافق طرفین مذاکره بر «مکانیزم بیبازگشتبودن تحریمها» سخن گفته است؛ درحالیکه غربیها ظاهرا از «تعلیق» آن سخن میگویند؛ یعنی اگر دریابند ایران عهدشکنی میکند، تحریمها خودبهخود باز میگردند! روسها از طرف دیگر میگویند ایران نیز در صورت نقض تعهدات طرف مقابل بیدرنگ مقابلهبهمثل خواهد کرد. این سخن گنگ است. داوری غربیها درباره عهدشکنی ایران بر چه پایه و مبنایی خواهد بود؟ مقابلهبهمثل ایران چگونه میتواند باشد؟ آیا دوربینهای نظارت را جمع و دوباره غنیسازی با غلظت بالا را آغاز خواهد کرد؟ اینکه بازگشت به پله نخست است و طرف مقابل، وقت خود را تلف میکند. آیا منظور از سالها مذاکره پایانناپذیر همین بود؟ آیا اطاله مذاکرات به سود طرفین است؟
درعینحال در ایران بدبینیهایی وجود دارد که براساس نظر ظریف، وزیر خارجه، «طرح مسائل جدید» و «زیادهطلبی طرف مقابل» عنوان میشود. اگر چنین باشد، طرفهای غربی واقعا برای این کارشکنی چه دلیلی دارند؟ مگر دو سال پیش مذاکرات در محیطی حاکی از تفاهم آغاز نشد؟ آیا گروههای افراطی در ایران بر بیاعتمادی دامن زدهاند یا افراطیون آمریکایی و تبلیغات مسموم «تلآویو» و «عربستان» باعث این اتفاق شده است؟ آیا برخی متوجه نیستند کاستن از اعتبار دولت ایران در اثر رفتار سازماندهیشده، چه عواقبی برای منافع ملی دارد؟ «دولت سایه» معمولا گنگ و ساکت عمل میکند اما برخی تندروها طوری رفتار میکنند که گویی دولت سایهاند و علاوه بر تسلط بر رسانههای عمومی و گسترده، مصونیت عملکردی نیز دارند. به وزیر خارجه درست در میانه مذاکرات توهین میکنند. در برابر سخنان آرامبخش و امیدوارکننده رئیسجمهور که نوید صلح و توسعه اقتصادی و رفاه میدهد، از آزادی عمل دلخواه خود میگویند. برنامههای هُنری مصوب وزارت ارشاد را پس از فروش بلیت و جمعشدن علاقهمندان برهم میزنند تا با تحقیر هنرمندان و هنردوستان به اصطلاح «روکمکنی» کرده باشند. همینها با سخنان و رفتارهای دیگر در آستانه آخرین مرحله مذاکرات، تلاش میکنند از دولت منتخب اکثریت و موردحمایت جامعه، جز سایهای باقی نماند! پیروزی در مذاکرات مستلزم حضور «دولت مقتدر» است، نه «سایه دولت» و نه «دولت سایه».
سناریوی قطع مذاکرات و کوتاهکردن دست دیپلماسی مگر بدیلی جز تنش تا مرز درگیری دارد؟
نگرانی غرب که پایه همه بیاعتمادیها و تحریمها بوده است و واکنشهای غیرهوشمندانه و اشتباه بر ضدرژیم تجاوزگر اسرائیل، بهانهای برای سوءاستفاده غربیها و تشدید تحریم بوده است. اما امروز سخنان برخی مسئولان درباره اینکه ایران آغازگر هیچ جنگی نبوده است و نخواهد بود، تأکید بر اینکه ایران خواهان نابودی هیچ کشوری نیست و پاسخ توییتری درباره هولوکاست با این مضمون: «آنکس که آن را انکار کرد، رفته است»، زمینه مناسبی برای بهانهزدایی از طرفهای مقابل فراهم کرده است. نشاندادن توان ایران در صحنه مذاکرات اگر با یکصدایی داخلی در حمایت از توافق همراه شود، میتواند بازگشت به روابط متعارف، منطقی و بهدور از تنش میان ایران و آمریکا را نوید دهد. مراقب باشیم در این «پله آخر»، منافع ملی مردم ایران قربانی نگاه تنگنظرانه تندروها نشود.
مردم سالاری:بازخوانی مناسبات ترکیه و داعش
«بازخوانی مناسبات ترکیه و داعش»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم محمد علی سبحانی است که در آن میخوانید؛ترکها از گروههایی شبیه ارتش آزاد و گروههایی که برای آنها قابل کنترل باشد استفاده و حمایت میکنند و این که داعش از مرزهای ترکیه استفاده کند موضوعی است که نمیتوان آن را رد کرد ولی در هر حال داعش یک گروه تروریستی است و از همه مرزها از جمله عراق، اردن، عربستان و ترکیه و سایر مناطق امکان ترددش وجود دارد.
در حقیقت سیاست کلی ترکها بر آن نیست که با داعش درگیر شود. در هر حال گروه تروریستی داعش یک جریان تندروی سنی است که در جاهای مختلف از جمله ترکیه توانسته یک پایگاه مختصر اجتماعی هم داشته باشد، بنابراین طبیعی است که ترکها چنین رفتارهایی را از خود نشان دهند. البته من نمیخواهم از سیاست ترکها دفاع کنم بلکه قصد دارم تشریح کنم که چرا این مساله برای ترکها موضوع اولیهشان محسوب نمیشود که این مساله را مورد بررسی کامل قرار داده و با آن برخورد و یا برای آن هزینه کنند.
به طور کل این موضوع، موضوع منطقهای به شمار میرود بنابراین کشورها نمیتوانند یکدیگر را متهم به همراهی با داعش کنند بلکه باید کنار هم بنشینند و به یک استراتژی برسند و بعد براساس آن استراتژی پیگیر حل مشکل داعش باشند.
همه گروههای تروریستی از جمله داعش از فضاهای عادی استفاده میکنند و چنان نیست که بخواهند عبور و مرور خود از مرزها و مناطق را اطلاع دهند بلکه از فضا و شرایط استفاده کرده و انتقال پیدا میکنند. لذا برای حل مساله داعش نمیتوان انگشت اتهام را به سوی کشورها نشانه گرفت.
داعش قابل حمایت نیست و حمایت از آن به مصلحت ترکها و به مصلحت عربستان و یا سایر کشورها نیست داعش یک گروه تروریستی است که یک خطر برای کل منطقه به شمار میرود. به نظر میرسد با یک ادبیات متفاوت در جهت نزدیک شدن استراتژیها و تاکتیکهای منطقهای با یکدیگر باید همکاری کرد تا بتوان به یک راهحل برای مبارزه با داعش دست یافت. ترکها هم اعلام کردهاند که کمکی به داعش نکردهاند البته این بدان معنا نیست که ترکها در این زمینه اشتباهی نکردهاند حتما همه کشورهای منطقه در به وجود آمدن داعش خطاهایی داشتهاند هم کشورهایی که باعث ایجاد خلاء و ناامنی شدهاند و هم در عراق که جریانهای عراقی نتوانستند با هم متحد باشند بنابراین همه این کشورها به نحوی در شکلگیری داعش مقصر هستند حال ممکن است ترکیه هم به نحوی مقصر باشد.
بنابراین باید با یک همکاری منطقهای و حتی بینالمللی به دنبال حل مساله داعش رفت. متهم کردن کشورهای منطقه به حل مساله داعش کمکی نمیکند چه بسا برخی از این مطالب هم صحت داشته باشد که صحت هم دارد ولی این که داعش از مرز ترکیه و یا با حمایت این کشور فعالیت میکند چندان ادبیات مناسبی نیست چرا که گروههای تروریستی از همه فضاها استفاده میکنند تا آنجایی که به پنتاگون هم راه مییابند و تا برجهای دو قلو هم مسیر پیدا میکنند. لذا نمیتوان گفت که صددرصد ترکها پشت این قضیه هستند.
ابتکار:اینجا جایش نیست
«اینجا جایش نیست»عنوان سرمقاله روزنامه ابتکار به قلم رضا دهکی است که در آن میخوانید؛همه آمده بودند. زن و مرد؛ پیر و جوان؛ بزرگ و کوچک. آمده بودند از هر قومیتی، از هر سطح مالی، از هر نگاه و عقیده و کیش و مذهبی. دیروز همه آمده بودند تا فرزندان این خاک را که برای این خاک در زیر خروار خروار خاک با دستانی بسته، مظلومانه شهامت را و شهادت را معنا کرده بودند، بدرقه کنند. دیروز همه آمده بودند، حتی عدهای که میخواستند که این حضور پرشکوه ملی برای جگرگوشه گان ملت را رنگ سیاست بزنند. رنگهایی از جنس تندروی، از جنس دلواپسانگی، از جنس دعوای حزب و جناح و صندلی!
این اول بار نیست که مراسمی ملی محل سوءاستفاده عدهای میشود که خود را بیش از همه مالک ایران و انقلاب اسلامی ایران میدانند. کسانی که حتی از پیامبر اسلام(ص) مسلمانتر میشوند. کسانی که از امام خمینی(ره) انقلابیترند و جلوتر از رهبری که ادعای رهرویاش را دارند حرکت میکنند. فرقی نمیکند، 22 بهمن باشد یا روز قدس؛ سوم خرداد باشد یا گرامیداشت سالگرد ارتحال امام(ره)؛ هر جا که باشد باید با شعار و پلاکارد و بداخلاقیهایی که از سیاست گذشته است و میخواهد روح اجتماع را با بازی رنگ و ریا، عربده و پرخاش بخراشد حضور یابند و بگویند ما هستیم. میخواهند این بودن را به اصل این مراسم گره بزنند و خود را صاحب و مالک هر آن چه هست تلقی کنند و بگویند این همه از آن ماست. میآیند تا با «منافق»، «فتنهگر» و «خائن» خواندن جمعی دیگر از فرزندان این ملت – که شاید اگر بیش از این جماعت در خدمت به کشور و ملت نمیکوشند، کم نیز نگذاشتهاند – آنها را تکفیر کنند و خود را بر حق و هر آن کس که بر نمط عقیدهشان نیست را غیرخودی و معاند و ناحق نشان دهند.
هر کس با هر عقیده و مرامی میپذیرد که جای «تجمع برای اعلام انزجار از حضور زنان در ورزشگاهها» در هنگامه بدرقه شهدا نیست. همه میدانند که در میانه شکوه اندوهگین و غمناک وداع، جای آن نیست که مذاکرهکنندگان هستهای، این سرداران و پیشقراولان جبهه دیپلماسی را با «هیهات که خادمان اسلام به ملت خود خیانت کنند» تهدید کند و اعلام کند که «اگر همه ما را به اسارت ببرند هیهات که نامه شرک و نفاق را امضا کنیم». جای شبنامههای «تحریمیم-میفهمی؟!» در روز روشن تابناک از حضور 270 ستاره نیست. «مرگ بر منافق» را به جای فریاد زدن در صورت منافق، به تهمت و افترا و در میان مردمی از جنس این خاک داد نمیزنند.
شهدا رفتند. و این شهدا مظلومانه رفتند. حقشان نیست که آنها را دستاویز دعوایی کنیم که شاید بیش از نبرد با دشمن خارجی تخریب کند. قدر مسلم جماعتی که چنین میکند، تریبون کم ندارد تا بگوید و انتقادهایش را استدلال کند و به معرض قضاوت مردم بگذارد. های و هوی مال کسی است که حرف حساب نداشته باشد. این مدعیان باید بدانند که چنین رفتاری تنها بذر نفرت و تفرقه خواهد کاشت. نرسد آن روزی که این رفتارها، ملت را از هر آن چه برای ملت است زده و دور کند. زنهار!
کجایید ای شهیدان خدایی/ بلاجویان دشت کربلایی/کجایید ای سبکباران عاشق/ پرنده تر زمرغان هوایی
دنیای اقتصاد:آدرس اشتباه در طرح پولی جدید
«آدرس اشتباه در طرح پولی جدید»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم رضا بوستانی است که در آن میخوانید،وظیفه بازارهای مالی در هر اقتصادی تخصیص پساندازهای جامعه به سرمایهگذاریهای مولد است. عملکرد بازارهای مالی در تخصیص منابع از جهت پرداخت پاداش به پساندازکنندگان به دلیل صرف نظر کردن از مصرف جاری و تامین مالی سرمایهگذاریهایی که بیشترین بازده (بهرهوری) را دارند، بر رفاه عمومی تاثیر میگذارد. بنابراین طراحی بازارهای مالی کارآمد نقش اساسی در رفاه و استاندارد زندگی شهروندان بازی میکند. در برخی کشورها ـ از جمله ایرانـ سهم عمده تخصیص منابع از مسیر نظام بانکی انجام میشود. در نتیجه، کارآیی عملکرد نظام بانکی بر رفاه عمومی در این کشورها تاثیر مستقیم دارد. نظام بانکی در ایران با مشکلات بسیاری مواجه است؛ بنگاهداری بانکها، بهکارگیری تسهیلات خارج از توافق با بانک، حجم بالای تسهیلات غیرجاری، وجود موسسات مالی غیرمجاز و ... برخی از این مشکلاتند.
برای رفع این مشکلات باید علت به درستی تشخیص داده شود؛ سپس انتظار داشت با برطرف کردن علت، تنگناها نیز مرتفع شود. بیتردید عمده مشکلات در اقتصاد ایران ناشی از نرخگذاری دستوری خدماتی است که توسط نظام بانکی ارائه میشود. تعیین دستوری نرخهای سود و عدمانطباق آنها با بنیانهای اقتصاد در دورهای طولانی، از یک طرف انگیزه پساندازکنندگان را تقلیل میدهد و از طرف دیگر باعث ایجاد حاشیه سود در فعالیتهایی شده که با ماهیت نظام بانکی در تعارض هستند. بهطور مثال تعیین دستوری نرخهای سود حتی پایینتر از نرخ تورم باعث شده بانکها منابع تجهیز شده را خود راسا سرمایهگذاری کنند و به عبارتی وارد حوزه بنگاهداری شوند. از طرف دیگر، اعمال محدودیت بر درآمدهای بانکها و عدمپاسخگویی به نیاز متقاضیان، زمینه را برای گسترش موسسات مالی غیرمجاز مهیا کرده است.
اخیرا طرحی با عنوان عملیات بانکداری بدون ربا در دستور کار مجلس قرار گرفته که در آن تغییرات اساسی در نظام بانکی پیشنهاد شده است. در این طرح برای رفع مشکل بنگاهداری بانکها و استفاده از تسهیلات در چارچوب عقود اسلامی، بانکها ملزم شدهاند منابع خود را از طریق موسسات تخصصی مشاوره و تامین مالی تخصیص دهند. سهم بانکها در سرمایه این موسسات محدود شده و اشخاص حقوقی متقاضی تسهیلات باید به این موسسات مراجعه کنند. از طرف دیگر نرخ سود تسهیلات و سهم موسسات از منابع بانکها توسط شورای پول و اعتبار تعیین میشود. همچنین موسسات تخصصی مشاوره و تامین مالی میتوانند منابعشان را در اختیار اعضای خود (تولیدکنندگان و اصناف) قرار دهند.
این طرح نه تنها مشکل اصلی سیستم بانکی را که نرخگذاری دستوری است نادیده میگیرد، بلکه پیشنهادش برای ایجاد موسسات تخصصی مشاوره و تامین مالی نیز کمکی به رفع مشکلات نظام بانکی نمیکند. با توجه به اینکه نرخ سود عقود بهطور دستوری تعیین میشود و موسسات میتوانند به اعضای خود تسهیلات پرداخت کنند، عملا این طرح رانتی را برای اعضای موسسات ایجاد میکند. همچنین چون موسسات تا حدود زیادی انحصار استفاده از منابع بانکها را در اختیار دارند و رقیبی برای خود متصور نیستند، دور از ذهن نیست که بنگاهداری بانکها به شبه بنگاهداری موسسات (ارائه تسهیلات تنها به اعضا) تبدیل شود و نه تنها بهبودی در تخصیص منابع ایجاد نشود، بلکه با افزایش سهم صلاحدید و سلیقه در تصمیمات، کارآیی تخصیص منابع کاهش یابد و مشکلات دو چندان شود. از طرف دیگر اجرای این ایده باعث فشار بر بانکها میشود؛ چراکه بانکها بر هزینهکرد منابعی که از طریق ایجاد تعهد (بدهی) جمعآوری کردهاند، نقشی ندارند.
مشکلات نظام بانکی باید بسیار ریشهای بررسی شوند و این ایده که با تاسیس یک نهاد جدید مشکلات رفع خواهد شد، در عمل تنها اختلالات بیشتری را ایجاد خواهد کرد. با توجه به اهمیت نظام بانکی در اقتصاد ملی، هر تغییری باید منعکسکننده دستاوردهای نظری و تجربی (داخلی و بینالمللی) باشد و باید از هر گونه شتابزدگی در این خصوص پرهیز شود.
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد