بلافاصله پس از پیروزی انقلاب، جریان اسلامی که به خلأ وجود تشکیلات حزبی در پیکره خود پی برده بود، در تاریخ 29/11/1357، توسط پنج روحانی مبارز یعنی سیدمحمد حسینیبهشتی، محمدجواد باهنر، سیدعلی خامنهای، اکبر هاشمیرفسنجانی و عبدالکریم موسوی اردبیلی دست به تشکیل حزبی زدند که گرچه عمر زیادی نداشت اما از همان تاریخ تاکنون تأثیرگذارترین حزب در تاریخ سیاسی معاصر کشورمان بوده است. دکتر بهشتی، دبیرکل این حزب، زمینه تشکیل این حزب را به انگیزههای این گروه از روحانیون، از مدتها قبل مربوط میداند و معتقد است: «از آنجا که تشکلهای دیگر مانند نهضت آزادی، سازمان مجاهدین خلق و... نتوانستند آرمانهای روحانیون انقلاب را رهبری کنند و اسلام را بهعنوان مکتب تمامعیار مطرح کنند و همچنین با توجه به ضرورتهای اجتماعی، تاریخی برای اداره جمهوری نوپای اسلامی، این گروه خود اقدام به تشکیل حزبی مستقل کرد.»
نخستین نام انتخابی برای حزب، «حزبالله» بود که از قرآن گرفته شده بود اما بلافاصله پس از انقلاب، موسسان آن نام «حزب جمهوری اسلامی» را برای تشکل خود انتخاب کردند. دکتر بهشتی درباره علت نامگذاری حزب به «جمهوری اسلامی» میگوید: «ما از همان اول به ایجاد جمهوری اسلامی میاندیشیدیم. تغییر نام «حکومت اسلامی» به «جمهوری اسلامی» از ابتکارات حزب است. حتی شعار، «استقلال آزادی حکومت اسلامی»، که بعداً تبدیل شد به «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی»، از ابتکارات بنیانگذاران حزب بود که درست هماهنگ بود با افکار امام.»
از نظر خاستگاه اجتماعی اعضا میتوان گفت که حزب جمهوری اسلامی دربرگیرنده نیروهای سیاسی ـ اجتماعی مختلفی همچون، جمعی از روحانیهای انقلابی، نیروهای دانشگاهی طرفدار امام خمینی(ره)، جمعیتهای موتلفه اسلامی، بازاریان مرتبط با نهضت امام در دوران مبارزه، بقایای حزب ملل اسلامی و گروهها و هیأتهای پراکنده مذهبی که علیه نظام پهلوی مبارزه میکردند، بود.
حزب جمهوری در بیانیه خود، «کانون توحید» و برخی از مساجد را بهعنوان محل ثبتنام افرادی که تمایل به عضویت در حزب داشتند معرفی کرد. بهطوری که در فرصت کوتاهی، هفت میلیون نفر عضو حزب جمهوری اسلامی شدند. حزب بسرعت «انجمنهای اسلامی» را برای گسترش نفوذش در سراسر کشور متحد کرد و آنها توانستند در سراسر کشور گسترده شوند؛ بهطوری که شاخههایی از آنها تقریباً در تمام کارخانهها، کارگاهها، نهادهای آموزشی و ادارات ایجاد شده بود. همچنین قرار گرفتن مساجد در اختیار حزب و اعتماد امام خمینی به مجموعه رهبران حزب و واگذاری مسئولیتهای مختلف به آنها، همگی باعث شد تا حزب بسرعت تا دورترین نقاط کشور بتواند مخاطب بیابد.
کارکردهای حزب جمهوری اسلامی
بیتردید حزب جمهوری اسلامی از موقعی که تاسیس شد تا وقتی که منحل شد تأثیرگذارترین حزب در صحنه سیاسی اجتماعی ایران بوده است. که از اعم کارکردهای حزب عبارتند از:
1. روزنامه جمهوری اسلامی، ارگان این حزب بود؛ که افشاگریهای آن در سالهای اول انقلاب نقش مهمی در حذف جریانهای مخالف، بویژه حزب توده، لیبرالها و دولت بنیصدر داشت.
2. نقش مهم حزب در برنامهریزی، مشارکت و اجرای مراسمی چون «روز کارگر»، «روز زن»، حمایت از دانشجویان مسلمان پیرو خط امام در حادثه اشغال «لانه جاسوسی»، نقش برجسته حزب در تصویب اصول قانون اساسی بویژه اصول اقتصادی، قضایی و بالاخص اصل 110 (ولایت فقیه)، مشارکت سیاسی در برگزاری رفراندوم جمهوری اسلامی و قانون اساسی و انتخابات مجلس، تأسیس و راهاندازی واحدهای مختلفی چون انتشارات، کارگری، دانشجویی، بانوان، اصناف، مهندسان و پزشکان برای سازماندهی و انسجام تشکیلاتی اقشار و صنوف مختلف برای تداوم دستاوردهای انقلاب.
3. روی کار آمدن دولتی مکتبی و حمایت گسترده از آن و منزوی کردن فتنهگران.
4. حزب با تجمع نیروهای کارآمد و تلاش زایدالوصفی که با تشکیل دورههای آموزشی ویژه در تربیت و آموزش نیروهای مجرب مورد نیاز انقلاب انجام داد، توانست در مراکز و سازمانهای مورد نیاز افراد کارآمدی را به کار گیرد. اداره بخش قابل توجهی از قوه مجریه و حضور جمعی از نیروها و کادر حزب در کابینه دولت و دیگر سمتها چون معاونان، مدیران کل، استانداریها و... و نیز حضور قاطع نیروهای عضو و هواداران در مجلس و نیز ریاست عالیه قوه قضائیه را باید از جمله دستاوردهای اساسی حزب قلمداد کرد.
انحلال حزب جمهوری اسلامی
کمکم با از بین رفتن دشمن مشترک، اعضای حزب در مورد مسائل و جهتگیریهای اقتصادی، فرهنگی و سیاسی دچار اختلاف شدند که این اختلافات باعث شکلگیری جناحهای مختلف در حزب شد. یکی از بحثهایی که به نوعی سرآغاز اصلی مناقشات جناحی شد، مساله اصلاحات ارضی، قانون کار و بند موسوم به «ج» بود که در سال 1360 نمود پیدا کرد. برخی از افراد در مورد اصلاحات ارضی و قانون کار، معتقد بودند که مجلس و وکلای مردم حق قانونگذاری ندارند و باید «احکام اولیه» بهطور کامل اجرا شود. برخی دیگر با طرح «احکام ثانویه و حکومتی» این حق قانونگذاری را به صورت موقت در اختیار مجلس قرار میداد، این مباحث بتدریج به حوزه اختیارات رهبری هم کشیده شد.
در مورد حدود و اختیارات رهبری، یک جناح معتقد به «ولایت مطلقه فقیه» بودند که براساس آن ولایت فقیه میتوانست بنابر مصلحت، احکام اولیه را تعطیل کند (فقه پویا). ولی جناح دیگر معتقد به احکام اولیه بود و احکام حکومتی را بدعت میدانست و حدود اختیارات رهبری را تنها در احکام اولیه تسری میداد (فقه سنتی). اوج این اختلافات در زمینه اقتصادی بود. جناح چپ با توجه به اوضاع کشور بویژه جنگ، تحت تأثیر اندیشههای چپ معتقد به «اقتصاد بسته دولتی» بود ولی جناح راست با توجه به احکام الهی و اولیه و استدلالات خود به «اقتصاد بازار آزاد» اعتقاد داشت. در این اوضاع و شرایط، آیتالله خامنهای و حجتالاسلام هاشمی رفسنجانی، طی نامهای، ضمن برشمردن خدمات حزب، ادامه کار حزب را در آن مقطع، بهانهای برای ایجاد اختلاف و دودستگی و موجب خدشه در وحدت و انسجام ملت دانسته و خواهان موافقت امام خمینی برای تعطیل حزب شدند و با موافقت حضرت امام، کارنامه این حزب سیاسی در سال 1368 بسته شد.
دانشیار حقوق بینالملل دانشگاه تهران در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
یک پژوهشگر روابط بینالملل در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد