به گزارش جامجم، سیام خرداد امسال همزمان با سومین روز ماه رمضان فاطمه فلاحتکار همراه والدین و دو خواهر دیگرش با هم سحری خوردند. همه کنار هم شاد بودند، اما مادر دلشوره عجیبی داشت. احساس میکرد حادثهای در راه است و ممکن است آرامش زندگی شان را بههم بریزد. زمانی که عقربههای ساعت 7 صبح را نشان میداد فاطمه لباسهایش را پوشید و خانهشان در واوان اسلامشهر را به مقصد محل کارش ترک کرد.
هیچ کس نمیدانست چه سرنوشتی در انتظار فاطمه است و این آخرین خداحافظی اوست. نیم ساعتی از رفتن فاطمه نگذشته بود که صدای زنگ در به صدا درآمد. مادر با شنیدن این صدا سر جایش میخکوب شد. دست و پایش میلرزید.
انگار میدانست پشت دیوار بلند حیاط خانه، فردی با خبری تلخ در انتظارش است. پدر با دیدن چهره رنگپریده مادر مات و مبهوت مانده بود. او همسرش را آرام کرد و به سمت در رفت. مرد همسایه در حالی که بریده بریده حرف میزد، خبر داد که فاطمه تعادلش را از دست داده و در خیابان دچار حادثه شده و او را بلافاصله از طریق اورژانس به بیمارستان امام رضا(ع) شهرستان اسلامشهر منتقل کردهاند.
پدر با شنیدن این حرف شوکه شده بود. باورش نمیشد دخترش که دقایقی قبل سالم از در خانه خارج شده بود، قربانی حادثه تلخی شده باشد. موضوع را برای همسرش تعریف کرد و دو نفری با عجله راهی بیمارستان شدند. زمانی که به آنجا رسیدند فاطمه در حالی که سرش بشدت آسیبدیده بود روی تخت بیمارستان بود.
با دیدن فرزندشان باورشان نمیشد این حادثه برایش رخ داده است. پزشکان پس از بررسی وضعیت فاطمه اعلام کردند او برای ادامه درمان باید به بیمارستان سینا منتقل شود. بلافاصله مقدمات انتقال دختر جوان انجام شد و او به بخش مراقبتهای ویژه بیمارستان سینا انتقال یافت. دو روز از حادثه گذشت و پزشکان در نظر نهایی خود گفتند فاطمه دچار مرگ مغزی شده و بهتر است خانوادهاش با اهدای اعضای بدن او به بیماران نیازمند موافقت کنند.
مادر و پدر با شنیدن این موضوع به یاد حرفهای فاطمه افتادند که همیشه دوست داشت اگر حادثهای برایش رخ داد اعضای بدنش را اهدا کنند. این حرفها انگار نور ی در قلبشان روشن کرده بود. آنها تصمیم گرفتند آخرین خواسته دخترشان را برآورده کنند بنابراین چند روز پیش به واحد فراهمآوری اعضای پیوندی بیمارستان سینای تهران رفتند و رضایت دادند دو کلیه، ریه، دریچه قلب و 14 بافت و نسوج بدن وی به بیماران اهدا شود و به این ترتیب تصویر عشق و زندگی دوباره به جریان افتاد.
ناصر فلاحتکار، پدر اهداکننده اعضا در این باره به جامجم گفت: در بیمارستان متوجه شدیم چه حادثهای برای دخترم رخ داده است. امید داشتیم او به زندگی دوباره بازگردد، اما زمانی که پزشکان به ما گفتند همه تلاشهایشان را انجام دادهاند و دیگر امیدی برای زنده ماندن دخترم نیست و میتوانیم اعضای بدن او را اهدا کنیم، به یاد حرفهای دخترم افتادیم که همیشه از ما میخواست اگر دچار حادثه مرگ مغزی شد، اعضای بدنش را اهدا و به بیماران زندگی هدیه کنیم. او چند روز قبل از مرگش نیز بر این وصیت خود تاکید داشت.
وی که هنوز مرگ دخترش را باور ندارد و غم در صدایش موج میزد یادآور شد: دو دختر دیگرم هم کارت اهدای عضو دارند تا در صورتی که برایشان حادثهای رخ داد، اعضای بدنشان اهدا شود. فاطمه نیز کارت اهدای عضو داشت. همیشه دوست داشت مرگش به گونهای باشد که بتواند به دیگران زندگی ببخشد.
کاری که انجام دادیم خواسته ما نبود، بلکه خواسته دخترم بود. ما فقط به وصیت او عمل کردیم. خوشحالیم که توانستیم آخرین خواسته دخترم را اجرا کنیم. احساس میکنیم فاطمه هم از کاری که انجام دادیم، خوشحال است.
گروه حوادث - معصومه ملکی
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد