این روزها همهجا صحبت از فرجام مذاکرات هستهای و بررسی آن در مجلس و شورای عالی امنیت ملی است. نظر به اینکه بررسی جمعبندی مذاکرات در هر دو نهاد تصمیمگیر آغاز شده، پرسش من این است که آیا سازوکار بررسی حقوقی این متن در داخل کشور مشخص شده و تقسیم کاری میان مجلس یا شورای عالی امنیت ملی صورت گرفته است یا خیر؟
موافقم که یکی از مسائل مهم این روزهای حوزه سیاسی و مدیریت کشور موضوع تفاهم هستهای است. بالاخره دوستان در دولت یازدهم کاری سخت و سنگین را به عهده گرفتند و در مجموع هم آنچه رهبر انقلاب فرمودند، این گروه مورد اعتماد ما هستند و از همه توان و ظرفیت خود استفاده کردند و کار گرانسنگی هم انجام دادند. حالا از نظر حقوقی سازوکارهایی وجود دارد که کشورهایی که طرف مذاکره بودند نتیجه گفتوگوها را بررسی کنند. در آمریکا چنانچه اخبار آن منتشر شده، این تفاهمنامه را برای کنگره فرستادهاند تا بررسی کند. پیشبینیهایی هم داریم که چه اتفاقی رخ میدهد. در کشور ما به صورت اولیه، قانون اساسی میگوید قراردادهای بینالمللی باید به تصویب مجلس برسد. از طرفی براساس قانون اساسی، مرکزی داریم بهنام شورای عالی امنیت ملی که تقریبا همه دستاندرکاران مسائل کلان کشور عضو آن هستند. این مرکز برای تصمیمگیری در حوزه مسائل کلان کشور پیشبینی شده، البته آنجا اگر تصمیمی اتخاذ شود بهعنوان پیشنهاد خدمت مقام معظم رهبری ارائه میشود. بنابراین مصوبات این شورا تنها با تائید رهبر معظم انقلاب قابل اجراست و قابلیت تصمیمگیری بهطور مستقل ندارد. این مسیر حقوقی کشور است. البته در یکی دو ماه گذشته ماده واحدهای را در مجلس تصویب کردیم که دولت موظف است نتیجه مذاکرات و متن توافق را به مجلس عرضه کند. در همین خصوص بلافاصله پس از پایان مذاکرات، جناب آقای دکتر ظریف و جناب آقای دکتر صالحی به جلسه علنی مجلس تشریف آورده و توضیحاتی ارائه کردند و متن فارسی و انگلیسی توافق را تقدیم مجلس کردند. البته متن فارسی، ترجمه غیررسمی بود که شتابزده تنظیم شده بود و پیگیری شد تا متن فارسی رسمی ارائه شود که آن را هم دریافت کردیم. برای رسیدگی به اصل موضوع با اینکه کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی ما بهطور نزدیک در طول این 22 ماه، مذاکرات را پیگیری میکرد، اما برای این مساله پیشنهاد و تصویب شد تا کمیسیونی ویژه تشکیل شود. علت این بود که چون کمیسیونهای دیگر مانند کمیسیون حقوقی، اقتصادی و انرژی هم پیرامون مساله تفاهم -چه صادرات و واردات و تحریمها و چه مسائل اقتصادی و مسائل حقوقی- نقش داشتند، مجلس به این جمعبندی رسید که کمیسیونی ویژه را برای این کار تعریف کند. یک توافق کلی داریم که ترکیب این کمیسیون، نماینده کلان مجلس باشد و همه جریانات، تفکرات و گروهها بتوانند آنجا حاضر شوند. ما الان عملا سه فراکسیون در مجلس داریم؛ دو فراکسیون اصولگرا که رهروان ولایت و اصولگرایان هستند، یک فراکسیون هم اصلاحطلبان، که ما تلاش میکنیم همه اینها نمایندگانی را در این کمیسیون داشته باشند. علت این است که نه فقط مجلس، بلکه ما این اطمینان را داریم انشاءالله نتیجه بررسیها هرچه میخواهد باشد، ولی هر صدایی که بیرون بیاید، صدای تصمیمگیری حقوقی کشور، یک صدای واحد است.
الان در بحثهای کارشناسی ممکن است یک عده موافق باشند، عدهای هم مخالف برخی نقد کنند، برخی جواب بدهند. البته الحمدالله هم رسانه ملی و هم رسانههای مجازی و روزنامهها و مجلات خوب فعال هستند، بحثهای کارشناسی خوبی دارد انجام میشود و افکار عمومی بخوبی رصد میکند؛ اینها همه مفید هستند، اما برداشت من این است که هر صدای حقوقی تاثیرگذار، یعنی صدای نافذ حقوقی ـ نه صدای کارشناسی و بحثهای مختلف که گاهی تبلیغاتی است ـ انشاءالله یک صدا خواهد بود. یعنی اصلا کسی تصور نکند که در نهایت مجلس یک چیز بگوید، دولت چیز دیگری بگوید، مجمع یک حرف بزند، شورای عالی امنیت ملی حرف دیگری، اصلا این خبرها نیست. ما تلاش میکنیم و مدیریت میکنیم در سطح نظام که همه با هم یک حرف را بزنیم.
اینکه در نهایت، متن برجام از سوی مجلس تصویب شود یا شورای عالی امنیت ملی، ما ارتباطاتمان با هم قوی است و میتوانیم با همدیگر بحث کرده و یکدیگر را توجیه کنیم. البته هر یک از اینها در نهایت تصویب کنند کافی است؛ یعنی اگر شورای عالی امنیت ملی تصویب کند و حضرت آقا تائید کنند همه مسائل حل است |
در طول مسیر، تاکید جدی رهبر معظم انقلاب هم خیلی کمک میکند و آن اینکه مقوله هستهای در کشور ما نباید زمینه اختلاف باشد. ما سیاسیون ممکن است بخواهیم رقابت کنیم، نقد به دولت داشته باشیم، دولت به ما نقد کند؛ به هر حال انتخابات نزدیک است و گروهها فعالیت میکنند، احزاب رقابت دارند، اما توصیه این است که همه رعایت کنند تا برنامه هستهای دستمایه اختلاف نشود. چون بحث، فراحزبی و کاملا ملی است. هم به امنیت ملی ارتباط دارد، هم به منافع و مصالح ملی و هم وحدت ملی؛ مقوله خطیری است. بر همین اساس باید همه تلاش کنیم ضمن نقد کارشناسی، این نقدها مایه اختلاف نشود.
به هر حال بحثهایی وجود دارد که مثلا توافق ربطی به مجلس ندارد و شورای عالی امنیت ملی اگر بررسی کند، کافی است و دیگران هم میگویند حتما باید بهارستان به این موضوع ورود کند... .
اینکه در نهایت چه شود که در آخر مجلس تصویب کند یا شورای عالی امنیت ملی، ما ارتباطاتمان با هم قوی است و میتوانیم با همدیگر بحث کنیم و یکدیگر را توجیه کنیم. البته هر یک از اینها در نهایت تصویب کنند، کافی است؛ یعنی اگر شورای عالی امنیت ملی تصویب کند و حضرت آقا تائید کنند، همه مسائل حل است. دقت کنید اگرچه این موضوع عملا شامل توپ و تفنگ و... نبود، اما مقوله هستهای عملا یک جنگ جدی بود با طرف مقابل...
بنابراین ورود فرمانده کل قوا را نیاز دارد.
بحث جنگ و صلح است که در حیطه اختیارات کلی رهبری است. بنابراین از مسیر شورا برود، اینگونه به نتیجه میرسد. از مسیر مجلس اگر برود، مجلس چه تائید کند چه رد کند، به هر حال هماهنگ است و مشکلی پیش نمیآید. البته ما بحثهایی داریم که حالا مقداری رصد میکنیم کارهایی را که کنگره آمریکا انجام میدهد. البته نه اینکه عکسالعملی باشد. در آمریکا همه میدانند ـ حتی اگر ظاهری هم باشد ـ بین دموکراتها و جمهوریخواهان اختلاف است. حتی مسیرش را هم مشخص کردهاند و مثلا بحث این است که کنگره توافق را تصویب نمیکند، رئیسجمهور آن را وتو میکند، بعد کنگره تلاش می کند با دوسوم آرا وتو را رد کند و موضوع این است که کنگره دوسوم آرا را دارد یا ندارد و... بنابراین آنجا اختلافات واقعی ممکن است باشد، اما ما در کشورمان قرار نیست در این رابطه اختلاف کنیم و این به عنوان مساله واحد باید تقویتکننده وحدت ملی باشد.
راهکار ملموس برای حفظ این وحدت بر سر موضوع هستهای چیست. به هر حال از یکسو جریانی نگران است که ممکن است برخی حامیان دولت در آستانه انتخابات مجلس بخواهند از این توافق بهرهبرداری سیاسی کنند و از دیگر سو عکسالعمل طرف مقابل را داریم که همین اتهام را به منتقدان توافق میزنند. فکر میکنید عملا چه باید کرد که وارد چنین زمین بازی اختلافبرانگیزی نشویم؟
ببینید، عملیات این مسیر کاملا روشن است. تا آنجا که ممکن است باید نصیحت کرد. فرقی ندارد، ممکن است برخی گروهها حالا چه اینطرفیها و چه آنطرفیها احساس کنند این موضوع خوبی است برای آن که به رقیب خود بتازند و خود را بالا ببرند که خب طبیعی است، اما موقعی که مجموعه نظام به این جمعبندی رسید ـ که خب حرف هم کاملا دقیق و جدی است ـ که این نباید دستمایه اختلاف باشد، ما اولا باید خودمان رعایت کنیم و بعد بهطور جدی به رسانههایی که با ما کار میکنند، توصیه کنیم که مراقب باشند. رسانه ملی نقش بسیار مهمی دارد، ائمه جمعه و هرجا تریبونی هست باید توصیه کنیم این مقوله اگر بحث کارشناسی هم هست، منتهی به اختلاف نشود. بعد هم اهرمهایی هست دیگر. مثلا اگر رسانهها توصیههای کلی را نپذیرند، راههای دیگری وجود دارد که توصیههای جدیتری به آنها شود.
در مجلس چطور؟ مثلا در صحن علنی بتازگی بحثهایی صورت گرفت که خب میتوان آن را مصداق اختلاف توصیف کرد.
مکانیسم اصلی ما این است؛ آنجا که قرار است حرف نافذ حقوقی بزند، کمیسیون ویژه است. این کمیسیون باید مرکب از همه صداها باشد. در جلسات خصوصی بنشینند، اختلاف کنند، استدلال کنند، حتی حرفهای هم را تخطئه کنند و این عیبی ندارد و خوب است؛ اما صدایی که بیرون میآید باید واحد باشد.
ریشه اصلی اختلافات کارشناسی موجود، عمدتا به بعد از طی شدن مسیر حقوقی توافق بازمیگردد. برخی منتقدان به فرآیند اجرایی جمعبندی مذاکرات اشاره و ابهاماتی را مطرح میکنند؛ مثل فرآیند راستیآزمایی و احتمال طرح انتظاراتی در بازرسی از برخی مراکز و بعد اجازه ندادن ایران به آژانس و سپس بهانهجویی درباره عدم اجرای توافق و در نتیجه لغو نشدن تحریمها و... پیشبینی شما از طی این مسیر چیست؟
فکر میکنم تجربه این 22 ماه مذاکره سنگین نشان داد طرفین به تفاهم علاقه دارند. اگر این نبود، در هر لحظه و هر اجلاس یکی میتوانست زیر میز بزند و مذاکرات را ترک کند. حتی به جاهایی هم رسیده بود و گفتند دو دفعه از مرکز به وزیر امور خارجه آمریکا دستور رسیده بود مذاکره را ترک کند. جناب آقای روحانی گفتند اگر آنها دو دفعه گفتند، ما به تیم خودمان ده بار گفتیم اگر چنین شد، ترک کنید، اما دیدیم ظرف این مدت کسی میز مذاکره را ترک نکرد. معلوم میشود ارادهای در طرفین بهوجود آمده که این مسائل به نتیجه برسد. قبول دارم در مسیر آینده، طرفین در برخی موارد به راهحل معقولی نرسیدند. اگر بخواهیم تخصصی بحث کنیم، مثلا در زمینه مکانیسم ماشه یا اینکه هر طرفی طرف مقابل را بتواند متهم کند که به تعهدات خود عمل نکردید. به هر حال برای اینکه به این اعتراض یک رسیدگی جامع و مانع شود، راهحلی نیست، اما برخی میخواهند بگویند اگر یک راهحل معقول وجود ندارد، پس به ضرر ماست، نه! این بهضرر دو طرف است. ماشه یعنی چه؟ یعنی اگر هر زمان یک طرف به این جمعبندی برسد که طرف مقابل به وعدههای خود عمل نکرده، بتواند زیر میز بزند. ما میگوییم (در یک برداشت خیلی ساده از یک امر پیچیده) اگر مرکزی میتوانست با یک مکانیسم حقوقی این ادعاها را بررسی میکرد شاید مناسب بود، اما الان حرف این است هر طرف میتواند بزند زیر میز، خب میتواند. هم 1+5 میتواند، هم ما میتوانیم.
همانطور که در این 22 ماه هر دو طرف میتوانستند.
بله! تحلیلی اگر بخواهیم بگوییم باید تاکید کنیم این اتفاق با توجه به رفتارهای گذشته نمیافتد، اما چون ما به طرف مقابل و در رأس آنها آمریکا هیچ اعتمادی نداریم، پاسخ منتقدان این است که درست است 1+5 تا الان زیر میز نزده و در آینده نزدیک هم نمیزند؛ ولی موقعی که دست ما را کامل بست و ما همه وظایفمان را انجام دادیم، آن وقت ممکن است آنها به این نتیجه برسند که روز از نو، روزی از نو. با وجود همه این نگرانیها، اگر بخواهند زیر میز بزنند، دست ما هم دوباره میرود روی ماشه. بله، ممکن است اینها با همه لطایفالحیل، مثلا بتوانند شش ماه ما را عقب بیندازند، اگرچه ما در بسیاری از مسائل اصلا شش ماه عقب نمیافتیم و فرآیندها 48 ساعته قابل احیاست، اما به هر حال هر دو طرف میدانند، زدن زیر میز یعنی دوباره جنگ.
ما همواره چه پیش از مذاکرات، چه حین مذاکره، چه موقع تفاهمنامه و چه بعد آن گفته و خواهیم گفت برای ما اصل، دوستانمان در منطقه هستند. ما از هر امکانی که داشته باشیم برای دفاع از دوستانمان و به نفع ملتهای منطقه استفاده میکنیم. کسی تردید نکند. اگر اسمش زیر تفاهم زدن یا دبه کردن است، همین است که هست. |
فرض کنید فردو محدود است و تعدادی سانتریفیوژ در آن میچرخد، ولی گاز تزریق نمیشود. اگر پنج ماه آینده قرار شد گاز تزریق شود، این اتفاق میافتد و معطلی ندارد. برخی مسائل معطلی دارد؛ مثلا قلب رآکتور اراک ممکن است بازسازی و عوض شود و برای بازگرداندن آن مقداری هزینه و زمان نیاز باشد، اما برای بقیه تعهدات الزاما چنین ملاحظاتی در این سطح وجود ندارد؛ بنابراین هر یک از این دو طرف (1+5 شش طرف نیستند. یک طرف ایران است و یکطرف همه آنها) تصمیم بگیرند نقطه سرخط، میتوانند. اینکه میگویند آنها ممکن است خدعه کنند، بله ما هم احتمال میدهیم. ما هم برای اینکه بتوانیم پاسخ بدهیم باید آمادگی داشته باشیم. بالاخره براساس تحلیلها کار را جلو میبریم. مثلا میگوییم برخی امکاناتمان را اکسید کردهایم، بعد اگر زدند زیر وعدهها، خب ما دوباره شروع میکنیم و 5/3 درصد را میکنیم 20درصد. حالا ممکن است دو ماه هم عقب بیفتیم، شش ماه عقب بیفتیم. در نهایت آنها ضرر میکنند. به عنوان مثال ظرف دو سال آینده در ایران سرمایهگذاری میکنند. خب اگر قرار به زدن زیر میز باشد، همه اینها زیرش خواهد خورد. بنابراین در مجموع باید ذکاوت و درایت لازم را حفظ و براساس بیاعتمادی به رقیب نگاه کنیم. فکر میکنیم کار میتواند مدیریت شده و مثبت جلو برود.
یکی از حوزههای تاثیرگذار توافق هستهای، بحثهای منطقهای است. شما خاورمیانه بعد از توافق را چطور میبینید؟
ما مشکلات جدی در منطقه داریم؛ از سوریه و لبنان گرفته تا عراق و یمن. ما همواره چه پیش از مذاکرات، چه حین مذاکره، چه موقع تفاهمنامه و چه بعد آن هم گفته و خواهیم گفت برای ما اصل، دوستانمان در منطقه هستند. ما از هر امکانی که داشته باشیم برای دفاع از دوستانمان و به نفع ملتهای منطقه استفاده میکنیم. کسی تردید نکند. اگر اسمش زیر تفاهم زدن یا دبه کردن است، همین است که هست. ما موضع خود را رسما اعلام کردیم. مطمئنا پای دوستانمان میایستیم، اما در منطقه آقایان مدعی که دارند از برخی مسائل مثل تروریسم و داعش رنج میبرند، خب باید رفتار خود را اصلاح کنند. چقدر میخواهند اشتباه کنند. رهبر معظم انقلاب فرمودند دولت آمریکا هنر کرده که بابت 28 مرداد 1332 عذرخواهی کرده است یا ازهشت سال حمایت بیچون و چرا از صدام مدفون الان عذر می خواهد؛ خب کاری نکنند که رئیسجمهور بعدی آمریکا مجبور باشد بابت کارهای آنها عذرخواهی کند. تا کی میخواهند اشتباهاتشان را تکرار کنند؟
مثلا بتازگی ترکیه ـ با اینکه ما ارتباطات نسبتا خوبی با آنکارا داشته و البته اختلاف مواضع هم داریم ـ با یک تماس تلفنی، موضعاش در منطقه عوض شد که بیایید با داعش بجنگیم. از روز اول از داعش حمایت کردید! الان هم بجنگید، اما اگر قرار باشد ترکیه به بهانه جنگ با داعش وارد سوریه شود، ما موضع داریم. اعلام کردهایم به هیچ وجه نمیپسندیم کشوری بدون اجازه حاکمیت کشوری دیگر، وارد خاک آن کشور شود. با این حال از اینکه موضعشان را عوض کردند و فهمیدند داعشیها جانورهای بیرحم و سبک مغزی هستند که نمیشود با آنها همکاری کرد، استقبال میکنیم.
درباره اینکه آینده منطقه چطور میشود باید بگویم قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای به این نتیجه باید برسند که اگر غفلت کنند همین داعش، فردا بلای جان آنها میشود. به فرانسه میرود، به انگلیس خواهد رفت، در آمریکا عملیات انجام میدهد. من نمیدانم برخی از اینها چطور فکر میکنند، چرا با این همه ادعای خردمندی و عقلانیت از گذشته درس نمیگیرند؟
رقابتهای تند گذشته، مانع وحدت اصولگرایان است
افزون بر موضوع پایان مذاکرات هستهای، بگذارید به یکی دیگر از مسائل خبرساز این روزها یعنی انتخابات مجلس هم بپردازیم. هر ساله با نزدیک شدن به انتخابات در سطوح مختلف، بحثهایی درباره رسیدن به وحدت در هر دو اردوگاه اصولگرایی و اصلاحطلبی به گوش میرسد. در جریان انتخابات مجلس دهم، روند وحدت اصولگرایان را چطور میبینید و فکر میکنید اصولگرایان میتوانند در این انتخابات به یک لیست واحد برسند؟
ما در ایران با وجود برخورداری از گروهها و دستههای بسیار سیاسی، حزب فراگیر، جاافتاده و منضبط نداریم و به همین دلیل، همیشه در آستانه انتخابات بحث وحدت پیش میآید. اگر حزب باشد، احزاب درون خود رقابت دارند، اما نظامنامهها، اساسنامهها، مقررات و پادمانشان روشن میکند که در آخر باید کاندیدای واحدی بیرون بیاید. ما در ایران همیشه باید برویم دنبال همدیگر که تو را به خدا وحدت کنیم و بعد که وحدت میکنیم، میبینیم یکی میزند زیر میز. کسی که زیرش میزند، حالا یا سود میبرد یا زیان میکند، کاری ندارم، اما چون سازوکار حزبی نیست، این مشکل وجود دارد و مخصوص جریان اصولگرا هم نیست. اصلاحطلبها و مستقلها هم همین مشکل را دارند. مجموعه نظام باید زمانی به این تصمیم برسد که ما چارهای نداریم جز اینکه دو، سه یا چهار حزب قدرتمند، فراگیر، شناسنامهدار و البته پاسخگو داشته باشیم، پاسخگو در برابر مردم و نظام. حزبی که میخواهد فعالیت کند، باید چارچوب نظام و قانون را قبول داشته باشد ، ولی نظام مردمسالاری دینی بدون برخورداری از چند حزب قدرتمند، ناقص و ابتر است. با این حال در فضای فعلی، جانشین احزاب، جبههها و جریانات سیاسی هستند. حتی برخی رسانهها هم کار حزبی میکنند... .
یعنی تحریریه برخی مطبوعات مانند شورای مرکزی یک حزب عمل میکند.
بله، اصولا حزب باید ارگان داشته باشد، اما الان برعکس شده و رسانهها حزب دارند. در چنین فضایی ما داریم در حوزه وحدت کار میکنیم. چشمانداز هم این است که بتوانیم صددرصد اصولگرایان را به وحدت برسانیم. امید ما این است؛ اما میدانیم که نمیتوانیم به صددرصد برسیم.
در شرایطی که توصیف کردید، مهم ترین مانع رسیدن به وحدت چیست؟
مانع، این واقعیت است که اصولگراها در دورههای گذشته رقابت تندی با هم داشتهاند. اصلاحطلبها در برخی ادوار انتخابات امید یا نمودی نداشتند و به هر حال پررنگ نبودند و این باعث شد اصولگراها با خودشان رقابت کنند. در حال حاضر، مانع این است که بعضی رقابتها هنوز رسوبات ذهنی برخی دوستان ما است و حس میکنند که باید همچنان رقیب هم باشند در صورتی که ما به آنها میگوییم دوران رقابت گذشته و الان که ما یک رقیب مشترک به نام اصلاحطلبها داریم، باید با هم وحدت کنیم. وحدت کردن هم به قول حضرت آیتالله مهدویکنی(ره)، وحدت ایدئولوژیک و فلسفی نیست، بحث ما ائتلاف است. یعنی ممکن است باز هم برخی مواضع ما برهم منطبق نباشد، اما میتوانیم کار مشترک کنیم و روی نقاط مشترک متمرکز شویم. برخی میگویند این یعنی چه؟ برویم در پایداری حذف شویم؟ یا پایداری در ما حذف شود؟ نه! نه ما میرویم در آنها حذف شویم و نه برعکس. هر دو باید به سمت هم حرکت کنیم تا در یک نقطه مشترک به هم برسیم. ضرورت هم ندارد در همه مواضع تجدیدنظر کنیم، نظر خود را داریم و با این حال میتوانیم با هم کار کنیم.
همیشه در آستانه انتخابات مجلس، بحثهایی درباره ورود دولت به حوزه رقابتهای پارلمانی مطرح میشود. توصیه شما در این خصوص به دولت فعلی چیست؟
بگذارید عادلانه قضاوت کنم. ممکن است برخی افراد دولت حزب داشته باشند. در این صورت منعی ندارد که فعالیت حزبی کنند. چندی قبل برخی دوستان ما خروشیدند که چرا آقای نوبخت رفته جلسه حزب اعتدال و توسعه و سخنرانی کرده. خب، دبیرکل حزب است و باید سخنرانی کند. یا آقای جهانگیری رفتهاند در نشست حزبی شرکت کردهاند، اشکالی ندارد. البته بهتر است آقای جهانگیری وقتی میخواهند بروند در جلسه حزبی شرکت کنند، به جای کاخ سعدآباد تشریف ببرند ساختمان حزب کارگزاران؛ اما به هر حال حتی خود آقای رئیسجمهور میتواند هوادار یک حزب باشد. در هر صورت نباید از امکانات دولتی در این راه استفاده کند.
دو اشکال محتمل را نباید نادیده گرفت؛ یکی اینکه مسئولان اجرایی کشور، استاندار، فرماندار، بخشدار، مدیرکل؛ اینها از موضع مسئولیت سیاسی خود باید بیطرفانه عمل کنند. نکته بعد درباره اقتصاد پاک انتخاباتی است. پولهای کثیف نباید وارد انتخابات شود. پول کثیف دو معنا دارد؛ یکی کثیف بودن خود پول است، دیگری کثیف بودن محل هزینهکرد پول. فرض کنید اگر پول متعلق به خزانه باشد، این پول برای پرداخت حقوق کارکنان دولت یا پیشبرد پروژههای عمرانی و دیگر موارد قانونی خیلی هم تمیز است، اما اگر بیاید پشت یک نامزد، یک جریان و یک حزب و خرج انتخابات شود، کثیف میشود.
از اینها بگذریم، ولی واقعیت این است که دولت هنوز یک تشکیلات حقوقی تعریف شده حزبی ندارد.
این دولت را میگویید یا همه دولتها دچار این ویژگی هستند؟
حرفم درباره این دولت است. بعضی میگویند حزب اعتدال و توسعه؛ اما این حزب توان کشیدن بار دولت را ندارد. بنابراین اگر دولتیها بخواهند وارد انتخابات شوند، نمیدانم با چه اسم حقوقی وارد خواهند شد. البته در مملکت ما خیلی حساب و کتاب ندارد. ممکن است اسمی علم شود و پوستری زده شود و عکسی هم بالای آن بگذارند و کار را راه بیندازند، اما به هر حال دولت یک پایگاه قدرتمند حزبی ندارد و دولتیها با فرض ورود به عرصه انتخابات، باید کارهای پراکنده انجام دهند.
بگذارید به برخی موضعگیریهای انتخاباتی خود شما هم اشارهای داشته باشیم. بعضیها میگویند در آستانه انتخابات تغییر موضع داده و نزدیک شدهاید به طیفهای خاصی از جریان اصولگرا و مثلا از آقای لاریجانی فاصله گرفتهاید.
نه، ببینید، ما مشکلمان این است که اگر کسی بخواهد دنبال وحدت باشد ـ حالا ممکن است من این شأن را نداشته باشم ـ باید دو طرف طیف اصولگرایی را در نظر بگیرد. ممکن است دو سر طیف جنگ جدی با هم داشته باشند، کسی که میخواهد اینها را به هم وحدت دهد، باید به هر دو طرف روی خوش نشان دهد. اگر قرار باشد کسی که میخواهد وحدت ایجاد کند، برود در یک جبهه و با طرف دیگر بجنگد، خودش میشود یک طرف قضیه. بحث این است که باهنر به عنوان رئیس جبهه پیروان خط امام و رهبری تلاش میکند همه را جمع کند و به همه لبخند بزند و به هیچ طرفی اخم نکند، من دارم این کار را میکنم و از این کار خودم هم دفاع میکنم و میگویم باید چنین شود. کسی که میخواهد رهبری کند، نمی شود یک بد و بیراه به این طرف بگوید و یک بد و بیراه به آن طرف؛ در این صورت دیگر کسی برای ایجاد وحدت نمیماند!
مصطفی انتظاری هروی
سیاسی
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
بازگشت ترامپ به کاخ سفید چه تاثیری بر سیاستهای آمریکا در قبال ایران دارد؟
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
رضا جباری: درگفتوگو با «جام جم»:
بهتاش فریبا در گفتوگو با جامجم: