درنگ

من می‌گم قانون‌ تو می‌گی قرآن

...برخی کارگردانان در سینما شروعی توفانی دارند و با اولین کارشان، مخاطبان و منتقدان را توامان غافلگیر می‌کنند. تعداد این کارگردانان در سینمای ایران چندان شماره نمی‌گیرد؛ مسعود جعفری جوزانی بی‌شک یکی از این معدود فیلمسازان است. باز تعداد اندکی از همین معدود فیلمسازان می‌توانند این رویه مطلوب را در فیلم‌های بعدی‌شان حفظ کنند تا اثر اولشان تعبیر به اتفاق نشود و انگ شانس نخورد و باز جوزانی در زمره این انگشت‌شمار کارگردانان قرار می‌گیرد.
کد خبر: ۸۳۴۰۴۶
من می‌گم قانون‌ تو می‌گی قرآن

این کارگردان زاده شهر ملایر با فیلم جاده‌های سرد‌ شروعی توفانی داشت و نوید ظهور و ورود یک فیلمساز خلاق و جوان را به چرخه ساخت و تولید فیلم در ایران می‌داد. شیر سنگی، فیلم بعدی او غافلگیری دیگری بود که کارگردانش در پله‌ای بالاتر می‌ایستاد. در مسیر تندباد، سه‌گانه اولیه جوزانی را با سیمرغی کامل کرد که برایش از جشنواره هفتم فیلم فجر آورد؛ سیمرغ بهترین فیلم. دهه 60، روزگاری که سینما به سیطره آثار اجتماعی کم‌مخاطب ـ که فقط از خیانت و جدایی و دادگاه و جنایت دم می‌زنند ـ درنیامده بود، فیلم‌های خوبی هم ساخته می‌شد؛ فیلم‌هایی که داستانش در بستر مناسبات قومی ایرانی و فرهنگ سنتی و فولکلوریک یک زیست بوم روایت می‌شد. آن سال‌ها هنوز همه چیز به یک آپارتمان کوچک و روابط عجیب و غریب انسان‌ها خلاصه نمی‌شد. در چنین فضایی، جعفری جوزانی به سراغ ایل بختیاری رفت و قصه‌ای را در میان مردمانش روایت کرد که همه چیز را به اندازه و بجا در خود داشت. شیر سنگی قرار بود یک فیلم وسترن باشد، اما در چارچوب فرهنگ و آداب و رسوم یک قوم ایرانی. در عین حال، جوزانی با پیش‌بینی و چیدمان چند گره دراماتیک در بطن قصه فیلمش، رنگ و لعاب جذابیت به آن زده بود. اتهام قتل به کوهیار در پس پرده حضور انگلیسی‌ها در کوه‌های زاگرس به بهانه استخراج نفت با دوستی دیرینه علی یار و نامدار گره می‌خورد و با عشق اسفندیار و ماه تی‌تی درهم می‌آمیزد تا داستانی جذاب به تصویر کشیده شود. جوزانی یک داستان جذاب را در بستر تاریخ روایت می‌کند، اما راوی خود تاریخ نیست و لزوما وفادار به آن نمی‌ماند. شمایلی که او از سران ایل بختیاری نشان می‌دهد لزوما با واقعیات تاریخی تطبیق ندارد.

جعفری جوزانی در شیر سنگی، بازتاب‌دهنده جدال قدیمی سنت و تجدد است؛ تجددی که البته وارداتی است و هزینه‌زا و علی یار و نامدار، نماینده این دو تفکر. هر دو رئیس یک ایل و طایفه؛ اولی چادرنشین و وفادار به سنت‌ها و دیگری قلعه‌نشین و دلداده به تجدد. صحنه حضور این دو شخصیت با بازی درخشان علی نصیریان و عزت‌الله انتظامی در بالای کوه و دیالوگ‌هایی که میانشان رد و بدل می‌شود، هنوز از درخشان‌ترین و به‌یادماندنی‌ترین سکانس‌های تاریخ سینمای ایران است، جایی که دو غول بازیگری در مقابل هم می‌ایستند و هنرشان را به رخ هم می‌کشند. دیالوگ‌های این سکانس تا سال‌ها در ذهن و خاطر تماشاگر می‌ماند، بخصوص آنجا که نامدار خطاب به علی یار می‌توپد که «من می‌گم قانون، تو می‌گی قرآن؟!» یا «آدمی مجبور است گاهی سر خم کند.» انتظامی و نصیریان، یکی از بهترین بازی‌های تمام عمر بازیگری‌شان را در شیر سنگی به نمایش گذاشته‌اند. جوزانی با انتخاب هوشمندانه بازیگرانش شخصیت‌های فیلمنامه را هر چه بیشتر و بهتر باورپذیر و ملموس درآورده است. این کارگردان حتی از حمید جبلی که دهه 60 عموما در نقش‌های کمدی و طنز ظاهر می‌شد، در قالب شخصیت خانزاده ایلیاتی که در حال تحصیل در خارج کشور است و امید وصال به عشق قدیمی او را به زادگاهش بازگردانده، بازی جدی و متفاوتی گرفته است. ‌ شخصیت‌های فیلم شیر سنگی خاکستری هستند و حتی زمانی که علی یار و نامدار بالای کوه به مجادله می‌پردازند، بیننده نمی‌تواند حق را به طور مطلق و صددرصدی به یکی از آنها بدهد، هر چند لحن فیلم گهگاه و در پاره‌ای مواقع جانبدارانه می‌شود و به حکم صادر کردن پهلو می‌زند.

محسن محمدی‌‌‌‌

رادیو و تلویزیون

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها