در جوانی به هند رفت تا زمانی که هنوز خبری از بالیوود نبود، کارگردانی سینما بخواند. پس از چند ماه کارگردانی را کنار میگذارد و رشته تاریخ را امتحان میکند. سه سال بعد به ایران برمیگردد و در دانشکده علوم معقول و منقول رشته قرآن و عرفان را پیمیگیرد. پس از چندماهی میبیند از پس این رشته هم برنمیآید و راهی اصفهان میشود تا دوباره تاریخ بخواند. سالهای اول انقلاب سیدحسن حسینی دعوتش میکند تا به حوزه هنری اصفهان برود و به تربیت نسل جوان شاعران متعهد بپردازد. احتشامی همچنین بیش از 15 سال است در دانشگاه شیخ بهایی به تدریس ادبیات فارسی مشغول است. احتشامی این روزها از بیماری سرطان رنج میبرد و مشغول مبارزهای دشوار است، بیماریای که البته درباره آن با خنده مصرعی از صائب تبریزی را میخواند: «استاده است شمع و همان گرم رفتن است» درباره آثار جدید و غزل امروز با این شاعر پیشکسوت به گفتوگو نشستیم.
***
آقای احتشامی، درباره آخرین اثری که از شما منتشر شده توضیح میدهید؟
آخرین اثر من مجموعه شعر «مهتاب در قلمرو شب» بود که سال گذشته توسط حوزه هنری تهران منتشر شد. البته این مجموعه غزلها حدود پنج سال پیش آماده شده بود، ولی در انتشار آن تأخیر به وجود آمد که با آمدن چهرههای جدید به حوزه هنری، منتشر شد. این مجموعه شامل 70 غزل عارفانه، عاشقانه و اجتماعی است و فکر میکنم نسبت به آثار دیگرم فضای جالبتری دارد.
این روزها به چه کاری مشغولید؟ آیا اثری آماده انتشار دارید؟
مجموعهای دارم که نزدیک به هفت سال است روی آن کار کردم و قرار است طی ماههای آینده در اصفهان منتشر شود. نام این مجموعه «بارون و بارفَتن» است و غزلهایی به لهجه اصفهانی را در بر میگیرد که سالها روی آن کار شده و چند مقدمه بر آن نوشته شده است و بزرگانی چون ابوالحسن نجفی، جلیل دوستخواه، ایران کلباسی و چند زبانشناس درباره آن صحبت کردند.
چه جالب. شما پیشتر هم مجموعهای درباره مشاهیر اصفهان منتشر کرده بودید. انگیزه شما برای گفتن غزل به لهجه شیرین اصفهانی چه بود؟
ما با دوستان انتشارات مانا خیلی روی این مجموعه کار کردیم. قصد داشتیم لهجه اصفهانی را از مرداب و گرداب هزل و هجو و فکاهی که گریبانگیر این لهجه بوده و سالها بویژه از اواخر قاجار در اشعار مانند صادق ملارجب، خاکشیر اصفهانی، میرزا قشمشم گسترش پیدا کرد، به نوعی نجات دهیم. همیشه از خودم میپرسیدم چرا کارهای زیبایی به لهجه اصفهانی سروده نشده، مانند آنچه ملکالشعرای بهار و محمد قهرمان به لهجه مشهدی یا دیگران و... انجام دادهاند، امیدوارم با انتشار این مجموعه قدمهای نخستین برای گسترش چنین راهی برداشته شود. ما یک فرهنگ اصطلاحات اصفهانی با هزار مدخل نیز به انتهای این کتاب افزودیم تا مردم با اصطلاحاتی که در این اشعار آمده آشنا شوند.
اتفاقا همین هفته، نام و شهر اصفهان در شورای جهانی صنایع دستی به ثبت رسید. با وجود این، یکی از انتقاداتی که کارشناسان مطرح میکنند تمرکز رویدادهای هنری و فرهنگی کشور در پایتخت است و معتقدند باید در فعالیتهای فرهنگی تمرکززدایی صورت بگیرد تا شهرستانها نیز از فعالیتهای فرهنگی و هنری دور نباشند.
من با این که تهران پایتخت فرهنگی و هنری کشور باشد مخالف نیستم. به نظرم باید هم اینچنین باشد. به هر صورت آنچه در عرصه فرهنگ و هنر روی میدهد اگر در پایتخت تائید شود در شهرهای دیگر هم مخاطب خواهد داشت. با این همه، بد نیست دوستان گاهی به شهرستانیها هم التفات کنند.
شما در سرودن غزل تبحر دارید و بیشتر آثارتان در قالب غزل است. چرا غزل؟ آن هم قالبی که همواره در طول تاریخ ادبیات به حیات خود ادامه داده و هیچ گاه از اوج فرود نیامده است.
بحث تحول و تطور غزل بسیار طولانی است. غزل در سیر تاریخی خود بارها پوستاندازی کرده است. از اواخر قرن چهارم این تحول شروع شده و توسط شاعرانی چون صناعی که عرفان را وارد ادبیات فارسی کردند، صورت گرفت. عرفان با پشتوانه قرآنی ادبیات فارسی را از مردابی شدن نجات داد و جهانی کرد. پس از آن، در قرن ششم غزل دوباره پوستاندازی کرد و کسانی مانند انوری و کمالالدین عبدالرزاق در آن نقش داشتند. بعد در قرن نهم نیز با آمدن مکتب وقوع، پوستاندازی دیگری در غزل رخ داد. بزرگانی مانند محتشم کاشی، فغانی شیرازی، مانی، وحشی بافقی و... غزل را به صورت آزادتر و زیباتر و رئالتر میسرودند.
در دوره صفوی نیز سبک اصفهانی، غزل را تغییر داد. به نظرم غزل سبک اصفهانی به نوعی مدرن است و دیدش به جهان نو، صنعت و الوهیت اشیاء و اطرافش متفاوت از گذشته است. چیزی که نیما سالها بعد به ما یاد داد، در اشعار دوره صفوی به چشم میخورد. شاعران سعی میکردند به بیان محیط جغرافیایی و تاریخی خود بپردازند. در دوره مشروطه دیدگاه کاملا امروزین حاکم میشود، بویژه با استفاده از واژگان غربی و نو. برای مثال لاهوتی در شعری میگوید: «شورای دولت عشق فاتح اگر نمیشد/ جمهوری دلم را غم تار و مار میکرد» البته بحث است که آیا استفاده از این واژگان شعر را نو کرد یا خیر؟!
یعنی از نظر فرم کار خاصی صورت نگرفت؟
بله، بیشتر به صورت محتوا شکنی بود. البته فرم غزل نمیتواند عوض شود، چون اگر تغییر کند دیگر غزل نیست. مانند مینیاتور که اگر ویژگیهای آن تغییر کند دیگر مینیاتور نیست و اسم دیگری باید برای آن گذاشت. میتوان وزن غزل را تغییر داد.
نظرتان درباره غزلهای شاعران جوان چیست؟
کلیاتی در جهان ماست که ابدی است. برای مثال، دوستداشتن، عشق، مرگ و تفکر نسبت به خداوند، به زیباییهایی که آفریده، چیستی انسان آمدن و رفتنش... و اگر شاعران ما بتوانند با کلیات هستی درگیر شوند، جاودانه خواهند شد. از گوته نقل میکنند چرا شاعران امروز مانند گذشته شعر نمیگویند و او پاسخ داده برای این که شاعران امروز با جزئیات سر و کار دارند. شاعران قدیم با کلیات هستی برخورد داشتند. آنها غم را میشناختند ولی ما تبعات غم را میشناسیم. آنها زیبایی را در نظر داشتند ولی ما تبعات زیبایی را.
شاعران جوان تجربههای مختلفی میکنند که گاهی موفق است و گاهی ناموفق و ساقط. از دل این تجربهها کارهای زیبا و جریانسازی بیرون خواهد آمد. تشویق جوانان در این مسیر بسیار مؤثر بوده و هست. من فکر میکنم دوران خوبی را در پیش داریم. این سیل جوانانی که به سوی غزل و ادبیات کشیده شدند نتیجه پشتیبانی رهبر معظم انقلاب از شعر است که با برگزاری جلسات شعر از ادبیات حمایت کردهاند.
آثار احتشامی
از آثار منتشر شده خسرو احتشامی میتوان به «از مضراب تا محراب»، «امشب صدای تیشه»، «باغهای چوبی»، «در کوچه باغ زلف» و... اشاره کرد.
همچنین کتاب «عاشقانههای کهنسالی» هم توسط نشر فصل پنجم یکی دیگر از آثار خوب اوست.
کمیل انتظاری
فرهنگ و هنر
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد؛
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
حسن فضلا...، نماینده پارلمان لبنان در گفتوگو با «جامجم» مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد