به عنوان مثال آن چیزی که بازی بازیگری چون پرویز پرستویی در نقش حاج کاظم در «آژانس شیشهای» را برجسته جلوه میدهد، ترکیبی است از توانایی بازیگر و درک درست نقش و موقعیت و شناسنامه دقیقی که از سوی ابراهیم حاتمیکیا به عنوان نویسنده و کارگردان در اختیار او قرار گرفته است. به همین ترتیب نقش تماشایی نادر سیاه دره در فیلم «هیچ» ماحصل دریافت درست کاراکتر و هنر بازیگری مهدی هاشمی و ذوق و سلیقه و کارگردانی صحیح عبدالرضا کاهانی است. اگر نبود شخصیت درست و دقیق پرداخت شده الفت در فیلمنامه و شیوه کارگردانی نرگس آبیار و فضای مناسب ایجادشده در فیلم، استعداد و توانایی مریلا زارعی در «شیار 143» به این شکل متجلی نمیشد.
اما در فیلمهایی که الان بر پرده سینماهای ایران است، چقدر این اتفاق افتاده و شاهد هماهنگی همه اجزای یادشده و دیگر عناصر موثر یک فیلم و در نهایت یک بازی برجسته و ماندگار هستیم؟ به طوری که این بازی به قدری خاص و متفاوت و رضایتبخش باشد که راهی به فهرست نقشآفرینیهای تماشایی سینمای ایران بیابد. حتی با نگاهی اجمالی هم میتوان گفت دستکم در زمینه بازیگری اتفاق چندان ویژهای در فیلمهای این نوبت اکران نیفتاده و با وجود برخی نکات مثبت، بازی بازیگران و ویژگیهای نقش و کلیت اثر آنچنان نیست که بتوان آنها را در زمره شاهنقشهای سینمای کشورمان قلمداد کرد. نکته جالب در این خصوص پیشتازی و کیفیت بهتر نقشآفرینی زنها نسبت به بازیهای مردان در فیلمهای روی پرده است و انگار دستکم در این زمان، بانوان بازیگر نقشهای اصلی به دلیل توانایی خودشان و فیلمنامه و کارگردانی موثر و کیفیت نقشها، حرفهای مهمتری برای گفتن دارند.
پرویز پرستویی در بوفالو
روزی در جمعی از پرویز پرستویی پرسیدم با وجود توانایی کمنظیر در بازی نقشهای جدی و کمدی، به نظر میرسد بیشتر نقشهای جدیتان را شبیه حاج کاظم آژانس شیشهای و بیشتر نقشهای کمدیتان را شبیه مرد عوضی ساخته محمدرضا هنرمند بازی میکنید و به نوعی در این دو شیوه زیر سایه این دو نقش هستید. فکر نمیکنید نیاز به تغییر جنس بازی دارید؟ بازیگر محبوب و توانای تئاتر، تلویزیون و سینمای ایران در پاسخ ضمن اشاره به این نکته که جنس و موقعیت نقشهایی که بازی کرده، با هم متفاوت است، این شباهتها را ناشی از نبود فیلمنامههای متفاوت و جذاب دانست و گفت: معمولا بعد از موفقیت یک نقش در سینمای ایران، نقشهای زیادی به بازیگر پیشنهاد میشود، با این حال تلاش کردهام حتی همین نقشها را هم متفاوت بازی کنم، اما این را بگویم که هنوز از همه توان من در بازیگری استفاده نشده است.
مرور کارنامه پرستویی هم موید این ادعاست، اما چه میشود کرد که بضاعت سینمای ایران استفاده از همه تواناییهای بازیگران بزرگ نیست و بیشتر تهیهکنندهها و کارگردانها ترجیح میدهند ریسک نکنند و از بازیگر میخواهند در چارچوبهای امتحان پس داده خودش در نقشها و فیلمهای موفق قبلی پیش برود؛ یعنی همان چیزی که باعث نقشهای تکراری و شکلگیری کلیشهها میشود. فیلم بوفالو ساخته کاوه سجادی حسینی قطع به یقین، یکی از آن بازی سوزیهای پرستویی است و آن انتظاری که از بازی این بازیگر بزرگ داریم، اینجا برآورده نمیشود. شخصیتپردازی بهرام بوفالو ـ غواص سابق و آپاراتچی سینما! ـ به جای این که مرموز باشد و به هیجان قصه بیفزاید، مبهم است و گره جذابی به فیلمنامه نمیافزاید. پرستویی البته با توجه به استعداد و تواناییاش تلاش میکند در لحظات مختلف به جذابیت و رازآلودگی فیلم کمک کند، اما چون خود فیلم به ارتباط با مخاطب راه نمیدهد، او هم کاری از پیش نمیبرد. شخصیتی که پرستویی بازی میکند، اتفاقا نه ربطی به غواص دارد و نه شبیه آپاراتچی سینما و این گونه است که فیلم و نقش هم انگار در مرداب بندرانزلی ـ لوکیشن اصلی قصه ـ غرق میشوند.
ساره بیات در ناهید
ساره بیات را نخستین بار در سریال «یک مشت پرعقاب» ساخته اصغر هاشمی دیدم. او آنجا نقش خواهر حامد بهداد را بازی میکرد و در اوایل قصه، دستخوش جنایت میشد و از مجموعه کنار میرفت و همین مهم هم باعث کنجکاویها و پیگیریهای برادرش برای رازگشایی از این معمای تلخ میشود. چهره جدید بیات و صدای بم و خاص او، نوید بازیگری خوشآتیه را میداد. همین اتفاق هم افتاد و پس از بازی در چند تلهفیلم، این بازیگر این بخت را پیدا کرد که با اصغر فرهادی همکاری کند و نقش راضیه در «جدایی نادر از سیمین» را بازی کند. بازی مقابل بازیگرانی چون شهاب حسینی و پیمان معادی در فیلمنامهای دقیق و پرجزئیات و هدایت درست کارگردان باعث شد موقعیت بسیار مناسبی برای درخشش بیات فراهم شود. او هم بهخوبی قدر این نقش را دانست و نقش زنی رنجور از طبقه کارگر که ناخواسته درگیر موقعیتی نفسگیر و دردناک میشود، به سکوی پرتاب او تبدیل شد.
اشارهای که درباره بضاعت اندک سینمای ایران و سوق دادن بازیگران به سمت کلیشهها شد تا اندازهای بیات را هم تهدید میکند، چراکه او پس از آن با سیل پیشنهادهایی همچون نقش راضیه روبهرو شد و از آن پس غم و درد و اندوه خودش را به کاراکتر سینمایی بیات تحمیل کرد. اگرچه او همواره تلاش میکند حتی همین نقشهای غمگین و مصیبت دیده را متفاوت بازی کند، اما میتوان شباهتهای آشکاری میان روح نقشهایش در «فصل فراموشی فریبا»، «لامپ 100»، «خداحافظی طولانی» و حتی نقش حلیمه در «محمد رسولالله» یافت. نقشآفرینی تازه او در فیلم «ناهید» ساخته آیدا پناهنده هم باوجود تفاوت در جنس شخصیت، فضا، قصه و لوکیشن، وجه اشتراکی رنجآلود با دیگر نقشهایش دارد.
حتی لهجه گیلانی ناهید هم اگرچه خوب درآمده و بیات برای باورپذیری و توی ذوق نزدن آن تلاش کرده، عنصری ظاهری است و مانع تغییر روح کاراکتر نمیشود. با این حال حتی در همین وضعیت در ذات تکراری هم، بیات موفق عمل میکند و تصویری باورپذیر و ملموس از زنی مطلقه ارائه میدهد که باوجود داشتن پسری نوجوان، عاشق یک مرد متمول و موقر میشود و قصد شروع یک زندگی مشترک دوباره را دارد.
لیلا زارع در شیفت شب
لیلا زارع نخستین بار در فیلم «ما همه خوبیم» به کارگردانی بیژن میرباقری به تماشاگران معرفی شد. زارع به خاطر بازی خوبش برنده سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل زن از بیست و سومین جشنواره فیلم فجر شد، اما این موفقیت باعث پرکاری او در سینما نشد و اتفاقا زارع روند گزیده کاریاش را حفظ کرد.
زارع صورت و جنس بازی سردی دارد و کمتر احساسات را به صورت غلیظ و اغراق شده بروز میدهد، اما به خوبی از توانایی خودآگاه است و میداند کدام بعد شخصیتی نقشهایش را برای جذابتر شدن کاراکتر و همراهی مخاطب برجسته کند. اگر همه عناصر فیلم بهویژه فیلمنامه و کارگردانی سر جای خودش باشد، زارع میتواند کیفیت بازیاش را ارتقا ببخشد و نقشی ماندگار خلق کند، همانند بازی تحسینبرانگیزش در سریال «ارمغان تاریکی» ساخته جلیل سامان و همین نقش ناهید در فیلم «شیفت شب» ساخته نیکی کریمی. ناهید نقش همسر مردی را بازی میکند که به دلیل لغزشی مالی از شرکت اخراج میشود و حالا برای جبران این مساله افسرده و ناامید شده و حال و روز خوشی ندارد. ناهید همچنین مادر یک دختربچه هم هست. اینجاست که شخصیت بالغ ناهید به جای این که جا بزند و تسلیم شرایط شود، با ایمان تصمیم به حفظ زندگی مشترک و کانون خانواده میگیرد، حتی اگر شرایط و زمین و زمان با او خوب تا نکند. زارع به خوبی موفق میشود، با دریافت و درک درست شخصیت، تماشاگر را با خود همراه کند و کاری کند ما نگران شخصیت و زندگیاش شویم. او بهخاطر بازی در این فیلم برنده دیپلم افتخار بهترین بازیگر زن از جشنواره فجر شد.
جواد عزتی در فیالمدت المعلوم
جواد عزتی از ابتدای دهه 80 جسته و گریخته در سریالهای کمدی شبکههای مختلف تلویزیون بازی میکرد، اما نقشی که به یکباره باعث شهرت او شد، بازی در نقش بابااتی مجموعه «قهوه تلخ» ساخته مهران مدیری بود. موفقیت این نقش، مسیر این بازیگر را برای بازی در نقشهای بهتر و بزرگتر هموار کرد. او در میان پیشنهادهای مختلف تلویزیونی و سینمایی، تئاتر را هم فراموش نکرد و بازی دلنشینی از خود در نمایش «شایعات» ارائه کرد. با این حال عزتی که کمکم خودش را از بازیگری درجه دو به صف بازیگران پرکار و موفق رسانده، برای ادامه این روند به محاسبه دقیق فیلمنامه و نقش نیاز دارد و نباید برای پیشرفت بیشتر بیگدار به آب بزند. هرگاه این توجه آگاهانه بوده، منجر به فیلم موفقی مثل «فرشتهها با هم میآیند» ساخته حامد محمدی یا سریال «دردسرهای عظیم» میشود و هر وقت چیزی این میان میلنگد، نتیجه اثری میشود مثل «در مدت معلوم». فیلم مبهمی که قرار بود اثری بانمک و جذاب درباره موضوع ازدواج موقت باشد، به دلیل ترس و احتیاط فیلمنامهنویس و کارگردان ابتر میماند و نه اثری جدی و عمیق است و نه میتواند تماشاگر را با رضایت کامل و لبی خندان از سالن سینما روانه کند. بازی جواد عزتی هم به دلیل خام بودن شخصیت و ابهام در روند قصه، دردی از این فیلم پرمدعا دوا نمیکند و جز در لحظات شیرینکاری ذاتی او، شاهد بازی برجستهای نیستیم. این مساله نشان میدهد عزتی اگر از عناصر کمکی برای بازی بیبهره باشد، با دردسرهای عظیمی روبهرو میشود. اتفاقی که در اینجا افتاده و او عرصه را به هومن سیدی، بازیگر نقش مکمل فیلم واگذار میکند که نقش رفیق و همخانه عزتی را به بامزهترین شکل ممکن ارائه میدهد، حتی فراتر از خود فیلم.
علی رستگار
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
دانشیار حقوق بینالملل دانشگاه تهران در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
یک پژوهشگر روابط بینالملل در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتوگوی «جامجم» با نماینده ولیفقیه در بنیاد شهید و امور ایثارگران عنوان شد