کنار قرار گرفتن این مجموعهها در یک زمان تقریبا مشترک فرصت مقایسه بین آنها را نیز به وجود میآورد. در این مقایسه مسالهای که به ذهن متبادر میشود، فارغ از کم و کیف ساختاری ـ اجرایی این مجموعهها و مثلا اینکه مهران مدیری یا اساسا کیفیت مجموعههای نمایشی چقدر در گذر زمان تغییر کرده به کنار مساله دیگری که میتوان از این قیاس طولی به دست داد بررسی تاثیر عوامل اجتماعی و فاصله تاریخی در شکلگیری مضمون و محتوای این آثار است. یکی از عوامل موثر و عناصر قدرتمندی که بیرون از یک ساختار نمایشی بر محتوای و کیفیت آن تاثیر میگذارد مساله زمان و تفاوت دوره و برهه زمانی تولید یک مجموعه نمایشی است. بر این مبنا میتوان گفت که مثلا مجموعه ساعت خوش با ویژگیها، روحیه جمعی و به طور کلی گفتمان اجتماعی ـ فرهنگی دهه 70 تناسب تاریخی داشته و بسیاری از مولفهها و المانهای کمیک خود را از روح و زبان زمان خود گرفته است. به عبارت دیگر میتوان گفت، نمیتوان در دهه 90 ساعت خوشساخت و اگر هم قرار بر بازتولید آن باشد، قطعا فضا و سر و شکل کار چیز دیگری خواهد شد و کسوت تاریخی به تن خواهد کرد. نه فقط مجموعههای نمایشی که هر اثر هنری و چهبسا هر پدیدهای متاثر از گفتمان عصر خود بوده و از آن تغذیه میکند و تاثیر میپذیرد. اگر ریشه خنده را در خرد بدانیم در هر دورهای یا هر دههای یک صورت و شکل و ساختاری از خرد و خردمندی به منبع و مرجعی برای خنده و خندهسازی بدل میشود. واقعیت این است که نسبت ظریفی میان خنده و خرد برقرار است و به قول مارکس آنها که میاندیشند جهان را کمدی میبینند، نه تراژدی! گرچه از پس خنده در پی شادی و نشاط و سرگرمی هستیم، اما پشتوانه خنده خرد است نه بیخردی، چنانکه برخی بیخبری را رمز شادی میدانند. اتفاقا آنکه عاقل باشد تن به غم دنیا نمیدهد و خوب میداند غم خوردن شرط خردمندی نیست! و نیک میداند که نگاه خردمندانه به جهان و انسان جز به شادی و امید ختم نمیشود، خالق این جهان حکیم و عادل است و جز خیر و شادی برای بندگانش نمیخواهد که به قول حضرت مولانا «خون ما بر غم حرام و خون غم بر ما حلال هر غمی کو گرد ما گردید شد در خون خویش»
تاثیر طنز از روح زمانه
بر همین مبنا میتوان گفت خنده و شادی و غم و گریه در هر دورهای بر گرد مفاهیم و موقعیتهای خاصی میچرخد و روح زمانه را با خود حمل میکند. به عبارت دیگر کمدی و طنز هم از روح زمانه تاثیر میپذیرد و هم آن را نقد میکند و لذا در همین چرخه تاریخی است که خنده و صورت و سیرتش ساخته میشود. حتی گاهی در یک برهه زمانی کوتاه و مثلا به فاصله دو سال ممکن است زبان یک مجموعه طنز تغییر کند. به عنوان مثال این تغییر ساختاری و محتوایی را میتوان از قیاس بین دو مجموعه «خنده بازار» و «دست به نقد» شهاب عباسی و تیم همراهش بیرون کشید و صورتبندی کرد. درست بر همین اساس است که به نظر میرسد در دست به نقد نسبت به خنده بازار «متن» از اهمیت بیشتری برخوردار شده است. دست به نقد بیش از آنکه به بازیگر تکیه کند به متن تکیه کرده، مثلا خیلی از بازیگرانی که در خنده بازار گل کردند و چه بسا به واسطه طنازیهای شخصی و نمک ذاتی آنها بود که بازار خنده بازار داغ شده بود در سری دوم حضور نداشتند و این بار متن به محور برنامه بدل شده و همچون یک اثر سینمایی میماند که به جای تکیه بر ستارهها و سوپراستارها به فیلمنامه اهتمام بیشتری ورزیده است. به عبارت دیگر باید گفت با حفظ ساختار فرمی نسبت به خندهبازار اینک دست به نقد دست به تعمیق محتوایی زده است. بیشترین سویه این رویکرد انتقادی را باید در بازنمایی رفتار اجتماعی و فضای عمومی جامعه در بوته نقد دانست. در واقع دست به نقد به جای نقد شخصی و انتقاد نسبت به یک فرد خاص به نقد ناهنجاریهای اجتماعی و رفتار جمعی میپردازد و یک نوع خودانتقادی اجتماعی است که همه ما تکتک مخاطبان میتوانیم ضعف و کاستیهای رفتار اجتماعی خود را به عنوان یک شهروند در آینه آن ببینیم. به همین دلیل است که شبیهسازیهایی که در خنده بازار شاهد بودیم، در دست به نقد کمرنگ شده و بیشتر به سراغ کنشمندیهای اجتماعی رفته است. گرچه گاهی ردپای برخی از افراد در شبیهسازیها را میتوان مشاهده کرد، اما نگاه کلی به سمت یک برنامه میرود تا اشخاص مرتبط با آن برنامه. حضور حسن رفیعی به عنوان یک بازیگر کمدی که سالهاست از عرصه نمایش دور بوده و بیشتر در کسوت مجری ظاهر شده در بخشی به نام غسالخانه یکی از جذابیتهای این برنامه است.
نکته جالب اینکه حتی گاهی در این چرخش زمانی شاهد بازگشت کارگردان به سبک و سیاق سابق خود نیز هستیم، مثلا شهاب عباسی و تیمش بعد از عبور از تجربه شیرین خنده بازار که بار دیگر پس از سالها طنز آیتمی را به تلویزیون برگرداند و نشان داد هنوز هم با وجود درخشش کمدی موقعیتهای داستانی میتوان از طریق طنز آیتمی نیز نظر و رضایت مخاطب را جلب کرد. شاید همین موفقیت موجب شده باشد مهران مدیری بار دیگر به سراغ طنز آیتمی در شوخی کردم رفته و بار دیگر آن را تجربه کند.
تاثیرپذیری دیالوگها
در این قبض و بسط کمدی در سیر تاریخی خود عناصر مختلفی از یک اثر تحت تاثیر زمان قرار میگیرد، قطعا یکی از مهمترین آنها دیالوگپردازی و استفـــاده از تکیهکلامهاست. زبان به واسطه تاریخمند بودن خود در طی زمان به تولید واژگان جدید دست میزند و تحت تاثیر زبان عصر برخی واژگان تازه به آن اضافه میشود که در ساخت مجموعههای طنز خود را نشان میدهد. مثلا فرض کنید که در مجموعههای طنز دو دهه پیش هیچگاه با واژهای مثل «خفن» یا «سه کردن» مواجه نمیشدید، اما اکنون در مجموعههای طنز از آن استفاده میشود. فارغ از برخی واژهها برخی موقعیتهای اجتماعی یا تکنولوژیهای نوین نیز که در گذشته نبوده در زمان معاصر به دل این مجموعهها راه یافته است، مثل موبایل یا مترو که در گذشته نبوده و بالطبع در مجموعههای نمایشی نیز مورد استفاده قرار نمیگرفته، اما اکنون میبینیم که چقدر از ظرفیت کمیک این دو ابزار در تولید یک متن طنازانه استفاده میشود. هر چند بسیاری از این تکیهکلامها در ذات خود و بدون نسبت منطقی با متن و موقعیت، واجد ظرفیتهای کمیک هستند و تنها به دلیل استفاده موتیفوار و با توجه به ویژگیهای پرسوناژ و موقعیت قصه، بار کمیک به خود میگیرند. این به معنی آن است که لزوما هرگونه استفادهای از تکیهکلام نمیتواند به ایجاد موقعیتی خاص در درام کمک کند و اگر کاراکتری که خلق میشود فاقد ظرفیتهای نمایشی لازم باشد این تکیهکلامها نمیتواند به جذابیت بیشتر نقش بینجامد و حتی گاهی دافعه ایجاد میکند.
در واقع تکیهکلام به عنوان یکی از اجزای درام و دیالوگ زمانی به عنصری تاثیرگذار بدل میشود که با عناصر دیگر نمایش همپوشانی و همبستگی درونی داشته باشد، وگرنه به عنصری زائد و خارج از گفتمان متن تقلیل مییابد. تکیهکلامها اگر قابلیت نمایشی و گفتاری لازم را داشته باشند، واجد هویتی بصری شده و فراتر از کلام صرف مینشینند. این عنصر را میتوان از منظر نشانه شناختی هم در تحلیل موقعیت درام مورد نقد و بررسی قرار داد که بحث مفصلی میطلبد. تکیهکلام اگر به درستی مورد استفاده قرار بگیرد و بر متن بنشیند میتواند فراتر از متن و کلام به تثبیت اثر هنری در ذهن مخاطب کمک کند و به عنصری هویت بخش برای هر فیلم و سریالی بدل شود.با این حال تکیهکلامها به شدت تاریخمند بوده و از زمان خود تغذیه میکند.
واقعیت این است که نه فقط عناصر و لوازم طنز که گاه خود مفهوم و موقعیت طنز نیز بنا به ضرورتهای تاریخی تغییر کرده و این پوستاندازی به ماهیت آن نیز تسری پیدا میکند. چه بسا اکنون اگر به تماشای ساعت خوش بنشینیم جذابیت و مفرح بودن زمان پخش را نداشته باشد و به درد بازپخش نخورد، لذا عنصر زمان و گذر تاریخ یک فاکتور و محک و معیار مهمی در ارزیابی مقایسهای و تحلیل آثار نمایشی است که حتی از درون آن میتوان تاریخ اجتماعی یک ملت را نیز صورتبندی کرد.
سید رضا صائمی
ضمیمه قاب کوچک
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد