به گزارش جام جم آنلاین،بچه یک هوو دارد که پدر و مادرش را سرگرم میکند و نمیگذارد در خانه همه حواسشان به او باشد، زن خانه یک یا چند هوو و حتی مرد خانه هم چندین هوو دارد که همه باید مراقب باشند عشق و محفل گرم خانواده را این هووها از چنگشان در نیاورند.
این هووها امروز سایهای از واقعیت هستند. هووهای صفر و یکی که خیلی هم سرکشند و از دنیای مجازی و دیجیتال دائم سر بر میآورند و پی رقیب میگردند و انصافا در وقت تلف کردن هیچکس حریف آنها نمیشود.
امروز صحبت ما در مورد این است که چطور میشود این هووهای مجازی را سر جای خودشان نشاند تا ثمره خانواده امروزی بزودی تبدیل به نسلی قوزی، با شکمهای برآمده و دوانگشت دراز نشوند که تنها هنرشان قوز کردن روی صفحات دیجیتالی و تقویت مهارت انگشتان در رد کردن صفحات تاچ موبایل برای یافتن مطالب و عکسهای جالبتر است و درحالی که قدرت سر برداشتن از این پنجرههای دنیای مجازی را ندارند، نیم نگاهی هم به هم نمیاندازند.
رام کردن هووهای سرکش
سفره پهن است بفرمایید بنشینید.اشتباه نشود، این سفره پهن سفره شام نیست، سفره وای فای است که وقتی در خانه را میگشایی به روی شما گشوده است و تا دلت بخواهد از اشربه و اطعمه برآن گسترده است.
سمیرا سلطانی 34 ساله شاغل و دارای فرزندی دبستانی است. او میگوید: اوایل این سفره آنقدرها هم گسترده نبود، برای گسترش آن جنگیدیم اما چیزی که به دست آوردیم
بی خیالی در مقابل جدایی و سفره ای تهی از ارتباط محبتآمیز بود.
سمیرا میگوید: قفسهای طلایی ما از پنج سال قبل رسما ساخته شد. تا قبل از آن فرزندم کوچک بود و کارتون برایش میگذاشتم تا ببیند.
همسرم وقتی از سر کار به خانه میآمد، به بهانه گفتوگو با رئیس، همکار و دوستانی که در زندگی حرفهای او نقش بازی میکنند، پای کامپیوتر مینشست و از طریق فیسبوک با دوستانش در ارتباط بود.
این ارتباط گاه آنقدر برایش مفرح میشد که حتی یک کلمه هم با من صحبت نمیکرد. بعد من در اعتراض به این حرکت او از همسرم خواستم که برای من نیز صفحهای در فیسبوک بسازد. بعد از آن باید برای فیسبوک بازی نوبت میگرفتیم.
کمکم شبکههای موبایلی هم به این داستان اضافه شد و برای اینکه او اسیر این ترافیک نباشد، گوشی مجهزی گرفت که او را به اینترنت وصل میکرد و خط اتصال کامپیوتر و موبایل او و بعدها دیگر دستگاههای کامپیوتری که تهیه کردیم، وایفای بود.
اینترنت وایرلسی که به ما دسترسی میداد تا همزمان به جای صحبت کردن رودررو با یکدیگر با فضایی تهی از روح گفتوگو کنیم.
تنهایی مرا شبکهها پر کردند و تنهایی پسرم را نیز بازیهای آنلاین و کارتونهایی که شبکههای تصویری منتشر میکردند.
دیگر هیچکس برای ارتباط به دیگری نیازی نداشت.اخیرا فرزندم دچار مشکلهاضمه و تنگی نفس شده بود و وقتی او را نزد پزشک بردم پرسید با موبایل و تبلت کار میکند؟ گفتم بله و فکر کردم اشعههای این دستگاهها به او زیان رسانده.
بعد موبایلش را داد و گفت یک بازی از این تو پیدا کن و مشغول شو. بعد به من نشان داد که چطور این کودک هشت ساله با قوز کردن مداوم روی دستگاه فضای تنگی برای ریهها و معدهاش ایجاد کرده است. از همان لحظه فکر کردم باید این سفره گسترده را جمع کرد و زندگی را دوباره سر و سامان داد.
قدم اول برای ترک موبایل
اعتیاد، اعتیاد است. فرقی نمیکند به موبایل باشد یا به شبکههای اجتماعی یا تریاک و هروئین و شیشه!
این را مریم تقدسی مشاور خانواده و ترک اعتیاد میگوید. تقدسی هر چیز را که انسان بدون نیاز واقعی به آن وابسته باشد اعتیاد میداند و میگوید: اعتیاد یک بیماری است که در آن، بیمار رفتاری که عوارض بدی دارد را پیوسته تکرار میکند.
گاه کسی در اثر استفاده از یک ماده یا شیوه، احساس خوبی پیدا میکند که این احساس خوب نیاز به بازگشت را در او تقویت میکند.
گاهی این نیاز تسکین، نشاط و تخدیر است و گاه نیاز به ارتباط است که انسان را درگیر میکند. در کسانی که عادت به استفاده از شبکههای موبایلی دارند، این نوع وابستگی تقویت میشود و همانطور که برای ترک اعتیاد اول انگیزه را از بین میبرند و ریشههای روانی آن را واکاوی میکنند و سپس با قراردادن جایگزین برای ماده مخدر وابستگی شخص را کم میکنند.
من نیز توصیه میکنم دلیل اولیه استفاده بیرویه ـ به «بیرویه» تاکید میکنم ـ شناسایی و درمان شود و جایگزینی برای آن در نظر گرفته شود.سپس اندک اندک با محدود کردن دسترسی، عادت را کاهش دهیم.
چی جای چی رو گرفت
زندگی یک معامله است. باید مراقب باشیم که چه چیزی را میدهیم و به جای آن چه چیزی میگیریم.
احمد موبایل در دست دارد و تند و تند چیزهایی میخواند و میخندد و چیزهای دیگری مینویسد و میفرستد و لابد طرفش میخندد. ناگهان سر بلند میکند و میبیند که از ایستگاه رد شده است.
حسین در شبکه غرق شده است و وجب به وجب سایتهای اینترنتی را دنبال یک بیت شعر که یادش نمیآید کجا شنیده زیر و رو میکند، اما سرگرمیهای دیگر حواسش را پرت میکند و از این سایت به آن سایت و از این صفحه به آن صفحه کشیده میشود.
صدای اذان مغرب او را به خود میآورد و ناگهان متوجه میشود که نماز ظهرش قضا شده است.
سهیلا کانال به کانال بهدنبال محتوای عاشقانه زندگی است غافل از اینکه غذا روی گاز میسوزد و عشقش بزودی به خانه میرسد و چیزی برای خوردن ندارد. حتی اگر یک جمله بسیار زیبای عاشقانه به صفحه تلگرامش رسیده باشد.
زندگی معامله است. چیزی که امروز داریم در ازای چیزی که از دست میدهیم خریدهایم. زمان، رابطه، عشق ، عاطفه، گفتوگو، نگاه، شور و شعور. مراقب باشیم چه چیزی را خرج به دست آوردن رابطههای مجازی میکنیم.
ارتباط برقرار میکنم، پس هستم
در جامعه امروز که رفته رفته به مدل گستردهای از جامعه شبکه ای بدل میشود، تنها کسانی حاضر بهشمار میروند که در شبکه حضور داشته باشند اما بیتردید این حضور آنلاین نباید آنان را به افرادی بدل کند که قدرت ارتباط حقیقی را ندارند و رمز این کار برقرار کردن تعادل است.
انسان امروز در شبکهها زندگی میکند، غذا میخرد، غذا میخورد، تجارت میکند، عاشق میشود و ازدواج میکند و گاه در مقابل همین شبکهها میمیرد.
عشق به دنیای مجازی تا حدی است که دوست داریم دنیای خود را از زاویه چشم موبایلمان ببینیم و به دیگران نشان دهیم.
تب داغ عکس سلفی گرفتن گواه این مدعاست. دیگر چشمها نیستند که میبینند. موبایلها میبینند. ما حرف نمیزنیم، حرفهای آماده زیبای شبکهای را در دهان خود میگذاریم.
حتی دیگر نمیخندیم و عصبانی نمیشویم. به جای آن استیکر میگذاریم. ما گمشدهایم. از هم و از خود و از جامعه گم شدهایم .
وقتی نمیتوانید با یکدیگر بدونواسطه ارتباط برقرار کنیم و بدون واسطهها (موبایل و اینترنت) میترسیم دنیا به هم بریزد، کسی باید پیدایمان کند.
انسان امروزی واقعا کجاست؟
از منظر علم ارتباطات انسان امروزی درحال عبور است. عبور از ارتباطات سنتی و صنعتی به ارتباطات شبکهای.
انسان به منزله یک عابر ارتباطی ممکن است کمترین عمق را به ارتباطات خود ببخشد اما این میتواند احساسات، عواطف و ارتباطات رودر رو را تضعیف کند و به بنیان خانواده لطمه بزند.
پس بد نیست به جای رد کردن دنیای ارتباطات بی انتها، خود قانون و نهایتی برای این تخدیر جدید در نظر بگیریم.
دنیای آفلاین من
تنها 20 سال پیش زمانی که من الفبای روزنامهنگاری را میآموختم در کشور ما دنیای آنلاین افسانه ای بیش نبود. نگاهها عمق داشت و هر حرکت معنای خاص خود را.
وقتی مردم تنها میشدند با هم حرف میزدند و به هم زنگ میزدند یا دستهجمعی به دید و بازدید میرفتند. این سالها برای کودکان 15،10 ساله امروزی مثل یک افسانه است.
افسانههای روزی که ویکی پدیا نبود و وقتی سوال داشتی کتابخانه و آرشیو روزنامهها و مردم پیشکسوت و دانشمند تنها مراجعی بودند که میتوانستند به تو پاسخ دهند.میراث چاپی و دانش زنده.
آن روزها مامان را میخواستیم تا دانش زندگی را به ما بیاموزد و بابا را میخواستیم تا قصههای قدرت و حمایت را به ما یاد دهد.
آن روزها کانال کدبانو گری و سایت آشپزباشی نبود که به ما بگوید چه چیزی را چطور بپزیم، مامان و مامان بزرگ بودند و حداکثر یک کتاب آشپزی.
به خاطر همین حرفهای هم را با ولع میشنیدیم و حفظ میکردیم چون به تک تک آن کلمات نیاز داشتیم ما مثل امروز همه چیزدان نبودیم.
آن روزها خاطراتمان را توی کتابچهها مینوشتیم و زیر تخت قایم میکردیم، توی وب منتشر نمیکردیم که همه بخوانند.
جامعه بسته خصوصیات خوبی داشت که جامعه باز و گسترده اطلاعاتی ندارد اما ناچار نیستیم از همه آنها بگذریم.
من برنامهای دارم در عین اینکه در دنیای آنلاین حضور دارم، تکههایی از دنیای خوب کوچک قدیم را هم با خود بیاورم.
شما هم میتوانید برای کاهش وابستگی به موبایل برنامه خاص خود را داشته باشید.بعضی از این راهکارها را بخوانید:
ـ استفاده عام از موبایلی که آنقدرها هم چند منظوره نباشد. تماس، پیام، تمام.
ـ استفاده خاص از موبایلی که کاملا چند منظوره باشد برای مواقع ضروری که نیاز داریم در شبکه باشیم و آنلاین بمانیم. زمانی که سفر هستیم و ....
ـ داشتن برنامه مشخص و سختگیرانه و هدفمند در هر بار مراجعه به اینترنت.
ـ قرار دادن رمز عبور برای در دسترس کودکان قرار نگرفتن، اینترنت بهطور نامحدود و تغییر مداوم این رمز.
ـ هفتهای یکبار سر زدن به دوستان و شبکههای مجازی و روز آمدسازی شبکهای.
ـ هفته ای یکبار بازی آنلاین برای بچهها به مدت دو ساعت. دو ساعت در روز نیز امکان استفاده از شبکه موبایلی و دیجیتالی برای کارهای کمک آموزشی.
ـ روزی دو ساعت گفتوگوی خانوادگی با موضوعات اتفاقی و از پیش تعیین شده. ساعت اول طبق برنامه و ساعت دوم طبق ضرورت. طی این مدت موبایل باید کاملا در سکوت باشد و به آن کاری نداشته باشیم.
ـ روزی یک ساعت برنامه کتابخوانی. یکی بخواند بقیه گوش بدهند و نوبت بچرخد.
ـ روزی یک ساعت برنامههای خلاقانه با بچهها، ساخت کاردستی و نمایش و ...
ـ برنامه هفتگی دید و بازدید از دوستان شبکههای مجازی، فامیل، خانواده، بزرگترها و سفرهای دستهجمعی کوتاه و یک روزه ممکن است هر دوماه یکبار نوبت یک شخص شود ولی مهم گسترش ارتباطات واقعی است.
ـ برنامه ماهانه و سه ماهانه سفر برای دیدن دوستان مجازی که در شهرهای دیگر هستند یا دعوت آنها به خانه خود.
ـ یاد گیری ارتباطات موثر که باید در صدر همه این برنامهها در نظر گرفته شود.
ـ شرکت در گروههای خیریه.
ـ شرکت در جمعهای با نشاط بدون موبایل ( مثل تورهای مسافرتی).
ـ ورزش روزانه.
ـ قدم زدن هفتگی با همسرمان.
و مهمتر از همه گسترش سواد رسانهای. منظور فقط این نیست که آره را با «ع» ننویسیم فقط چون راحت است.
منظور از سواد رسانهای قدرت درک، تحلیل و گزینشگری اخباری است که منتشر میشود و منتشر میکنیم و در مورد آنها میخوانیم و آن را باز نشر میدهیم.
داشتن چنین مسئولیتی نه تنها به رابطه عمق میدهد، بلکه تعمق در بازنشر و خواندن مطلب ما را خستهتر از آن میکند که بتوانیم ساعتها در شبکههای مجازی پرسه بزنیم و از لذات زندگی واقعی غافل شویم.
ماندانا ملاعلی
ضمیمه چاردیواری
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد