منطقه خاورمیانه با انبوهی از فرصتها و تهدیدها همواره مطمع نظرکشورهای غربی بوده و همواره رقابتی تنگاتنگ میان کشورهای استعمارگر در این منطقه در جریان بوده است و هر یک از این کشورها سعی کردهاند میزانی از سلطه و نفوذ را در این کشورها حفظ کنند. این راهبرد قدیمی همگام با تغییر شکل استعمار از شکلی به شکل دیگر، روند تکاملی خود را طی کرده است تا به امروز که آن را دوران «استعمار فرا نو» مینامند.
در این نوع از استعمار دیگر خبری از لشکرکشیهای پرهزینه و مخارج هنگفت نظامی نیست ـ اگر چه هنوز بقایای آن در عراق و افغانستان به چشم میخورد ـ بلکه استعمار در پی تغییر نگرشها و دگرگونی مبانی است که شاکله و سازماندهنده مقاومتها در دهههای اخیر بوده است. به عبارت سادهتر، بستر مقاومت در مقابل سلطه اجانب و ایستادگی تا پای جان برخواسته از آموزههای دینی و ملی است که در هر نقطه از جهان و بویژه ملل مشرق زمین وجود دارد و استعمار نو برای ریشهکن کردن اندیشه مقاومت و خشکاندن سرچشمههای استکبارستیزی، راهی جز مخدوش کردن و استحاله تدریجی این سنتها و آموزهها ندارد.
نسخهای که برای این منظور تهیه شد سلاحی نو و برنده به نام دیپلماسی عمومی بود که اندیشهورزان و تئوریپردازان غربی آن را در بستههای رنگین و خوشنقش و نگار آذین بسته بودند. بحث دیپلماسی عمومی در یک تعریف کلی عبارت است از این که دولتها برای پیشبرد اهداف سیاست خارجی از امکانات و ابزارهای رسانهای، ارتباطی و روابط عمومی برای تاثیرگذاری بر مردم کشورهای دیگر استفاده کنند. دیپلماسی عمومی همچنین به معنای تلاشهای یک دولت برای درک، ارتباط و نفوذ در افکار عمومی کشورهای هدف در جهت تحکیم منافع ملی آن کشور نیز به کار برده میشود. همان طور که مشاهده میکنید، دیپلماسی عمومی اگرچه در ظاهر از بار معنایی منفی برخوردار نیست و در تعاریفی که از آن شده است اثری از نفوذ و سلطه دیده نمیشود، ولی فیالواقع انتظاراتی که دولتهای غربی از سلسله برنامههای دیپلماسی عمومی دارند همخوانی و همپوشانی عجیبی با آن چیزی داشت که امروزه آن را جنگ نرم مینامند.
همزمان با اوجگیری دامنه برنامههای دیپلماسی عمومی، دولتها به سرعت دریافتند شبکههای بینالمللی در مقایسه با دیگر ابزارهای دیپلماسی عمومی از قدرت تاثیرگذاری بسیار بالاتری برخوردارند. به همین سبب کشورهای مختلف تلاش کردند با راهاندازی شبکههای ماهوارهای عرب زبان مخاطبان بیشتری را تحت پوشش بگیرند. شبکههایی نظیر فرانس 24، بیبیسیعربی، روسیاالیوم و دهها شبکه دیگر ازجمله شبکههایی بودند که با همین هدف راهاندازی شدند.
در این بین برخی شبکههای عربی نیز تاسیس شدند که متعلق به کشورهای عربی منطقه بودند. در مدت زمان کوتاهی با استفاده از دلارهای نفتی و تجربیات غولهای رسانهای آمریکایی، یکی پس از دیگری متولد شدند و با سوءاستفاده از نقاط ضعف فرهنگی موجود در منطقه، توانستند مخاطبان بسیاری را بین کشورهای عربی جذب کنند. در کنار شبکههایی که محتوای آنها صرفا پخش فیلمهای سینمایی، سریالهای اکشن و موسیقی پاپ بود، شبکههای خبری نیز با هدف تامین نیازهای خبری مخاطبان عربزبان تاسیس شدند که در پوشش اطلاعرسانی نوین و دیپلماسی عمومی وظیفه تحریف و انعکاس اخبار با رویکرد آمریکایی را بر عهده داشتند.
شبکههایی نظیر العربیه، الحره... از شاخصهای این شبکهها بودند که با استفاده از ردیف بودجه برخی کشورهای عربی نظیر عربستان سعودی مشغول به کار شدند. تامل در کارکرد شبکههای بینالمللی و تلاشهایی که دولتها در چارچوب مفاهیمی همچون دیپلماسی عمومی انجام میدهند، ما را به این نکته رهنمون میسازد که فعالیتهای یک کشور در سطح خارجی باعث افزایش سیطره برافکار و عقاید و از طرفی باعث افزایش قدرت معنوی، بهبود جذابیت فرهنگی و تصویر یک کشور نزد دیگر ملتها میشود.
این که به چه دلیل منافع ملی یک کشور با توان تأثیرگذاری آن کشور بر فضای خارج از مرزها گره خورده است و به عبارت سادهتر ارتباط میان منافع ملی یک کشور با افکار و عقاید خارج از مرزها از چه منطقی پیروی میکند، مجال دیگری میطلبد که در زمان مقتضی به آن پرداخته خواهد شد.
محمد اسماعیلی
کارشناس ارشد رسانه
دانشیار حقوق بینالملل دانشگاه تهران در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
یک پژوهشگر روابط بینالملل در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد