به گزارش جام جم سرا ، مهر و محبتی که از این صدای زیبا میشنویم در طول روز با ماست. صدا بخشی از شخصیت هر فردی است و این صدای گرم و دلنشین از روحیهای مهربان و سرزنده خبر میدهد.
منوچهر والیزاده حدود 55 سال در مقام گویندگی فعالیت داشته و با بهکارگیری استعداد و توان خود به هموطنانش خدمت کرده است. او در کنار حرفه دوبله و گویندگی در رادیو دستی بر بازیگری هم داشته و در تعدادی فیلم و سریال و برنامههای شاد و مفرح هم ایفای نقش کرده است. با او درخصوص زندگی خانوادگیاش گفتوگو کردهایم که از نظر میگذرد.
کی و کجا به دنیا آمدید؟
چهارم تیر 1319 در محله لالهزار تهران به دنیا آمدم.
شغل پدرومادرتان چه بود و خلق و خوی آنها را چگونه توصیف میکنید؟
پدرم کارمند شرکت تلفن بود و مادرم خانهدار؛ هردوی آنها فرشتگانی مهربان بودند. مادرم بشدت مومن بود و هر شب جمعه ختم قرآن برگزار میکرد. پدرم هم به دلیل آن که به نسل پیش از من تعلق داشت تحصیلات چندانی نداشت، اما در عوض مردی بسیار شریف و مهربان بود. الان سالهاست پدر و مادر من به رحمت خدا رفتهاند، اما خاطراتشان همچنان برای من زنده باقی مانده و من بیشتر شبهای جمعه به مزار آنها میروم تا دیداری تازه کنم و برایشان فاتحهای بخوانم.
چند خواهر و برادر داشتهاید؟
یک برادر داشتم به نام پرویز و یک خواهر دارم به اسم پروین. برادرم سال 1348 در یک ماموریت از طرف خبرگزاری پارس عازم مازندران بود که متاسفانه زیر بهمن جاده هراز بدرود حیات گفت. خواهرم هم پیشتر در خبرگزاری پارس کار میکرد. در دوران قدیم معمولا ما اسم پشت قرآنی هم داشتیم. اسم من محمد بود، برادرم غلامرضا و خواهرم هم فاطمه نام گرفته بود. مادر ما برای این گونه امور اهمیت ویژهای قائل بود.
چه شد به سمت دوبله کشیده شدید؟
وقتی کوچک بودم برادرم در تئاتر گیتی کار میکرد. بسیاری از بازیگران قدیمی ازجمله آقایان انتظامی، تابش و سارنگ هم آنجا کارکردهاند. آنجا در واقع یک دانشکده تئاتر بود و من هم از همان دوران کودکی که به همراه برادرم به آن مکان میرفتم به تئاتر و کارهای هنری علاقهمند شدم. در 17 سالگی به خانه جوانان آمدم، آنجا مدتی کار هنری کردم، بعد به تئاتر لاله زار رفتم و آنجا حرفهای کارکردم و بعد از آن وارد دنیای دوبله شدم.
کی و چگونه ازدواج کردید؟
من دو بار ازدواج کردم؛ همسر اولم از اقوام دور بود. از دوران کودکی به هم علاقه داشتیم، اما متاسفانه زندگیمان به دلیل یک سری اختلافات خانوادگی دوام نیاورد و ما از هم جدا شدیم. از ازدواج اولم یک دختر به نام آیدا دارم که او هم ازدواج کرده و الان 25 سال است به همراه همسر و دو فرزندش در کانادا به سر میبرد. بعد از جدایی از همسر اولم چند سالی تنها ماندم و بعد 23 سال پیش دوباره ازدواج کردم. خدا را شکر این پیوند موفق بوده و برای من و همسرم خوشبختی و آرامش به ارمغان آورده. یک پسر به نام مجید دارم که در حال حاضر 22 سال دارد و در دانشگاه معماری تحصیل میکند.
در تربیت فرزندان چه چیزهایی برای شما اهمیت بیشتری داشت؟
من هم مانند هر پدری دوست داشتم بیشترین مسائل را به فرزند خود بیاموزم. ادب، تحصیل و درک و فهم برای من خیلی مهم بود و به این امور تاکید بیشتری داشتم.
به نظر شما چرا دوام زندگیها در دوران قدیم زیاد بود، اما متاسفانه در این دوران بسیاری از ازدواجها به جدایی میانجامد؟ راه دوام بخشیدن به زندگی زناشویی چیست؟
به نظر من ازدواجی ماندگار باقی میماند که با چشمان باز و دیدی روشن صورت گرفته باشد. دختر و پسر باید تا حدی قابل قبول شخصیت خود را پیدا کرده و برای زندگی زناشویی آماده شده باشند و بعد به فکر ازدواج بیفتند. ازدواجهایی که خیلی سریع به دلیل عشق و احساسات زودگذر انجام میپذیرد بندرت پایان خوبی پیدا میکند، چون تفکری معقول در پس آن نهفته نیست. والدین باید فرزندان خود را به درستی تعلیم دهند، حمایت کنند، به آنها درس گذشت و فداکاری بیاموزند و جنبههای مختلفی از زندگی را به ایشان بشناسانند. دختر یا پسری که جامعه را نشناخته، شغل درستی پیدا نکرده و با زیر و بمهای زندگی آشنا نیست، چگونه میتواند در میدان پرچالش زناشویی درست عمل کند و برای هر مشکلی راهحلی مناسب بیابد؟ من والدین را اصلیترین مسئول میدانم که به فرزندان خود آن طور که باید و شاید اصول زندگی و روشهای دوام یافتن را نیاموختهاند و حداکثر کاری که انجام دادهاند رساندن فرزند به مرحله ازدواج بوده است.
از نظر شما یک زن باید چه ویژگیهایی داشته باشد تا همسری شایسته محسوب شود و بتواند زندگیاش را بخوبی حفظ کند؟
برای یک زن بسیار واجب است که نسبت به همسر و فرزندان خود گذشت و فداکاری داشته باشد. چنین بانویی میتواند مرد خود را به عرش برساند. او با صبر و تحمل به مرد خود کمک میکند سختیهای زندگی را پشت سر بگذارند و خانواده را به اوج کمالی که سزاوارش است، برساند. زن مهربان و بامعرفت از هر گنج و ثروتی برای شوهر خود ارزشمندتر است و مردی که ذرهای درک و شعور داشته باشد قدر این همسر را میداند.
در مقابل چه مردی را یک شوهر خوب میدانید؟
مرد باید در درجه اول مسئولیتپذیر باشد. وقتی یک مرد برای ازدواج پا پیش میگذارد و مدیریت خانواده را برعهده میگیرد باید پای تعهدی که بسته بایستد و مردانگی خود را ثابت کند. مرد میتواند زن را بسازد همان طور که زن هم میتواند همسر خود را به فردی بهتر تبدیل کند. هر دوی آنها میتوانند صفات خوب یکدیگر را تقویت کنند و با هم سازگاری پیشه کنند، ولو این که از لحاظ مادی بشدت در مضیقه باشند و روی گلیم زندگی کنند. خیلی مهم است زن و مرد از لحاظ فکری و شخصیتی به هم نزدیک باشند و یکدیگر را درک کنند. به نظر من مطالعه درک افراد را افزایش میدهد و کمک میکند آنها هنگام بروز مشکلات زندگی به فکر راهحلی درست باشند، نه این که قهر و جدایی را تنها راه پیش روی خود ببینند.
نظرتان راجع به مهریههای بالا چیست؟ آیا مهریه بالا به زن ارزش میدهد و ضمانتی برای دوام زندگی محسوب میشود؟
مهریه بالا هم ازجمله مشکلاتی است که در جامعه ما سربرآورده و در نوع خود به یک معضل تبدیل شده. در زمان قدیم که طلاق رواجی نداشت و زندگیها به خوبی و خوشی سپری میشد مردم مانند این دوران به مهریه بالا اهمیت نمیدادند. سنتی بود که به طور معقول اجرا میشد و همه براحتی از کنار آن میگذشتند، اما الان وقتی پسری میخواهد ازدواج کند او را به شدت زیر ذرهبین میبرند و امضاهای متعدد از او میگیرند. پسر هم که در آن لحظه فقط به رسیدن به همسر خود توجه میکند و آینده را در نظر نمیگیرد همه را قبول میکند و نتیجه این سهلانگاری این است که زندانها پر از جوانهایی شده که مهریههای سنگین را پذیرفتهاند. متاسفانه ما چیزهایی به چشم دیدهایم که هیچ توجیهی برای آن وجود ندارد و صحنه نمایشی است که تزویر و حقهبازی در پس آن نهفته است. پسری را میشناختم که به دختری علاقه داشت و دختر به شرط مهریه 3000 سکه با او ازدواج کرد. مطمئنا کسی که چنین مهریهای برای خود تعیین میکند قصد تشکیل یک زندگی خوب و انسانی را ندارد و این خانم هم همان طور که انتظارش میرفت خیلی زود بنای ناسازگاری نهاد و مهریهاش را اجرا گذاشت. ما در این سالها این گونه صحنهها را کم ندیدهایم و متوجه شدهایم که عدهای زندگی زناشویی را با تجارت اشتباه گرفتهاند و البته بسیار متاسفیم که چرا برخیها از لحاظ فکری تا این اندازه به انحراف رفتهاند. ای کاش همه مردم طعم شیرین و پرحلاوت یک زندگی خوب را بچشند تا متوجه شوند خوشبختی هرگز با پول و ثروت خریدنی نیست و برای به دست آوردن آن باید بهای انسانیت و وفاداری را بپردازند.
آقای والیزاده، آن گونه که از ظاهر و صدای شما برمیآید روحیه بسیار جوان و شادی دارید و همیشه سرحال و شاداب به نظر میرسید. برای ما بگویید که رمز این خوشحالی و جوانی همیشگی شما در چیست؟
من هیچ گاه زندگی را سخت نگرفتم و زیادهخواهی نکردم. همیشه در همان محدودهای که داشتم زندگی کردم و بیش از آن برای خود خرج نتراشیدم. از این گذشته من به هیچ وجه در زندگی اهل حسادت نبودهام و همیشه تلاش کردهام از شادی دیگران مسرور شوم و راضی به رضای خدای مهربان باشم. هرگز در زندگی خود را بدهکار نکردهام و همواره با احتساب حقوق و درآمدی که به من تعلق گرفته خرج کردهام.
احساس میکنید تا چه حد به آرزوهای دوران جوانیتان رسیدهاید؟
خیلی زیاد و واقعا خداوند را بابت این همه نعمت شاکرم. من آن زمان دوست داشتم به دوبلور و گویندهای موفق تبدیل شوم و بابت رسیدن به این آرزو زیاد تلاش کردم. حالا سالهاست به این آرزو رسیدهام، اما چیزی که در حرفه ما که با مخاطبان روبهرو هستیم بسیار ارزش دارد محبوبیت میان مردم و تشویق و رضایت آنهاست. من وقتی به خیابان میروم و با مردم عزیز و نازنین کشورم روبهرو میشوم جان میگیرم. عدهای مرا میشناسند و با من برخوردی زیبا و دلانگیز دارند به طوری که نمیتوانم این برخورد پرمهر آن را در این دنیا با چیز دیگری معاوضه کنم. مردم ما از درک و فهم بسیار بالایی برخوردارند و ما باید نهایت تلاشمان را بکنیم تا این همه عشق و مهر آنها را به نحوی پاسخ بگوییم. من صبحها ساعت 6 باید در جامجم حضور داشته باشم و برنامه رادیویی را گویندگی کنم. هر روز ساعت 4 صبح از خواب بلند میشوم و به سرعت عازم محل کار میشوم تا در این مدت خواب آلودگی از وجودم رخت بسته باشد و به سرحالی و شادابی صبحگاهی دست یافته باشم و به افرادی که در آن ساعت رادیو را روشن کرده و میشنوند حس خوبی القا کنم. کار کردن نعمت بزرگی است هر روز صبح که از خانه خارج میشوم میگویم خدایا شکرت که امروز هم این نعمت را به من عطا کردی.
تعریف شما از زندگی چیست؟
انسان برای زندگی کردن به دنیا آمده و باید تمام دورههای کودکی، نوجوانی، جوانی و پیری را تجربه کند. ما نباید خود را اسیر مشکلات بیارزش زندگی کنیم. باید سالم زندگی کرد، معرفت داشت و انسانیت را ثابت کرد. نباید بیش از حد به فکر مادیات بود. ما عمر محدودی داریم و قرار نیست این پول و ثروت را با خود ببریم؟ بالاخره مرگ یک روز به سراغمان میآید و ما به سرای باقی میشتابیم، پس چه بهتر که درست زندگی کنیم. خون ما رنگینتر از آن جوانان 16، 17 سالهای که به جنگ رفتند و جان گرانقدرشان را بابت محافظت از مردم فدا کردند نیست. ما هم یک روز از این دنیا میرویم پس همان بهتر که روزگار را در راه خوبی کردن به همنوع خود بگذرانیم.
اهل ورزش کردن هستید؟
بله. من هر روز ده دقیقه نرمش میکنم و بعد از آن از خانه خارج میشوم. این کار به من نشاط روحی میدهد و به همین دلیل آن را به همه توصیه میکنم. هر کس ممکن است به طریقی ورزش کند، اما در هر صورت ضرورتی برای سلامتی جسم و روح ماست.
برای خوانندگان جامجم چه پیامی دارید؟
آرزوی سلامت و خوشبختی دارم و دلم میخواهد همواره دل آنها را شاد و لب آنها را خندان ببینم.
لیلا رعیت - چاردیواری
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد