این روزها نمایش «عمو نوروز و ننه سرما» به کارگردانی شما در تالار هنر روی صحنه است. به نظر میرسد این نمایش بیشتر مناسب روزهای پایانی سال و نزدیک بهار است. چرا این نمایش در ماه پایانی بهار روی صحنه است؟
من این نمایش را قبلا هم اجرا کردهام و به دنبال شرایطی هستم که بتوانم آن را در سراسر کشور اجرا کنم. عمو نوروز در فرهنگ ایرانی مختص یک روز و ایام خاص نبوده و متعلق به همه روزهاست. چون هر روزی که یک انسان کار خوبی انجام دهد، آن روز یک نوروز یا روز نو محسوب میشود. از طرف دیگر باید حواسمان باشد که معرفی عمو نوروز میتواند یکی از راههای ما برای فرهنگ سازی در میان نسل جدید باشد و سبک زندگی در جامعه را تغییر دهد.
چگونه این اتفاق رخ میدهد؟
در جامعه میبینیم که بچهها بابانوئل را خیلی خوب میشناسند اما عمو نوروز را نه. آن هم در حالی که بابانوئل از عمو نوروز ما کپی شده است. این موضوع یعنی ما نتوانستهایم در این عرصه فرهنگسازی کنیم و بچهها پیامآوران نوروزی ایران را نمیشناسند. در حالی که ما در شهرهای مختلف پیامآوران نوروزی متفاوتی هم داشتهایم، مثلا در مازندران نوروز سلطان، در گیلان عروس گلِی، در آذربایجان تکمچیها و در دیگر شهرها هم شخصیت مختلف دیگری پیامآور نوروز بودهاند. همین که نسل جدید آداب و رسومها را با ریشههایشان یاد بگیرد و به آنها پایبند شود شیوههای زندگی تغییر خواهد کرد.
تا به حال ساخت عروسک عمو نوروز را به کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان یا دیگر نهادهای مرتبط پیشنهاد کردهاید؟
خیر. من بیشتر درگیر این هستم که بتوانم نمایشم را در همه مراکز کودک کشور جا بیندازم و سعی کنم به عنوان یک کار فرهنگی آن را به همه معرفی کنم. اما واقعا ایده خوبی است که از شخصیتهایی چون عمو نوروز عروسکهای جذابی ساخته شود. البته امیدوارم به سرنوشت دارا و سارا دچار نشود.
چه سرنوشتی؟
به بازار نگاه کنید میبینید عروسک، شکلات و آبنبات بابانوئل همه دنیا را گرفته و با قیمتی خیلی ارزان وارد خانههای مردم میشود. آنها این تولیدات را کار فرهنگی دانسته و برایش یارانه در نظر میگیرند. در ایران هم میبینیم که عروسک بابانوئل خیلی ارزانتر از دارا و سارا بوده و ساخت جذابتری هم دارد. به همین دلیل بچهها سراغ دارا و سارا نمیروند و بابانوئل را انتخاب میکنند.
شما روی صحنه نمایش هم عمو نوروز یا حاجیفیروز شدید؟
بله. زیاد. ما داریم سعی میکنیم این فرهنگ تئاتری را به نسلهای بعد انتقال دهیم.
راستی چه خبر از عبدلی و اوستا؟ دلتان برای عبدلی تنگ نمیشود؟
سری آخر عبدلی و اوستا را سال 88 در برنامه صبحگاهی شبکه تهران اجرا کردیم و سالهای 89 و 90 و نیمه اول 91 هم آن را در شبکه جامجم اجرا کردیم و میتوانم بگویم همیشه دلم برایش تنگ میشود. همان طور که میدانید عبدلی و اوستا برگرفته از نمایشهای اصیل ایرانی بوده و به روز شده همان نقش سیاه است. سیاه همیشه یک آدم چشم پاک و راستگوست که به دنبال حقیقت است و تحت هیچ شرایطی دروغ نمیگوید. ما شخصیت عبدلی را از روی او بازسازی کردهایم. چون در مقاطعی میدیدیم که نمیشود نمایشهای سیاهبازی را انجام داد و برای مردم ایجاد شبهاتی میکند، آمدیم این شخصیت سیاه را به روز کردیم و صورت آن را سفید کردیم و لباس روز به آن پوشاندیم، یعنی در حقیقت «مبارک» نمایشهای سیاهبازی را به «عبدلی» تبدیل کردیم و «ارباب» نمایشهای سیاهبازی به «اوستا» تبدیل شده است.
زینب مرتضاییفرد
فرهنگ و هنر
دانشیار حقوق بینالملل دانشگاه تهران در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
یک پژوهشگر روابط بینالملل در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد