تفاوت فرهنگی کار دست زوج عاشق داد

ازدواج در مالزی، طلاق در تهران

چهره زیبا، ملاک انتخاب همسر

مرد جوان نه راه پس دارد و نه راه پیش. از کاری که کرده بشدت پشیمان است و نمی‌داند افتضاحی را که بالا آورده چطور درست کند. حتی جرات ندارد به کلمه طلاق در ذهنش فکر کند، چه برسد به این‌که آن را بر زبان بیاورد. از وضعیتی که با ندانمکاری خودش درست کرده خسته شده و خوب می‌داند دیگر توان ادامه‌اش را ندارد. مهربانی و متانت همسر دست و پایش را بسته و روی آن را ندارد که بگوید بیا از هم جدا شویم، چون زن رویاهایم نیستی.
کد خبر: ۹۱۲۰۰۸
چهره زیبا، ملاک انتخاب همسر

یک سال از عقد مهدی و افسانه می‌گذرد. با این‌که خانواده‌ها منتظر برگزاری جشن عروسی هستند، اما او هر بار با بهانه‌های مختلفی تاریخ مراسم را عقب می‌اندازد.

مرد جوان که برای راهنمایی شدن به اتاق مشاوره دادگاه آمده، می‌گوید: «فکرش را هم نمی‌کردم این‌طوری ازدواج کنم. من خیلی روی مساله ازدواج حساس بودم، اما همه چیز خراب شد.»

مهدی به‌خاطر عقاید خاصی که دارد، حاضر نبود با هر دختری ازدواج کند و یک شرط برای خانواده‌اش گذاشته بود. مهم‌ترین شرطش هم این بود که طرف مقابلش مذهبی و زیبا باشد. به خواهر و مادر و زنان فامیل سفارش کرده بود که دختری با این مشخصات می‌خواهد و اگر غیر از این باشد قبول نمی‌کند. چند مورد هم پیدا شد که اغلب‌شان باب دل مهدی نبودند و همه را رد کرد.

«یک روز دخترعمه‌ام گفت یکی از دوستانش همین مشخصات را دارد. من هم خیلی روی شرع و عرف حساس بودم و دلم نمی‌خواست خارج از شرع دختر را ببینم، از دخترعمه‌ام خواستم با آن دختر جایی با هم قرار بگذارند تا بتوانم او را از دور ببینم. روز قرار از فاصله دوری دختر را دیدم. وضعیت حجابش خوب بود و خوشم آمد. همان چیزی بود که می‌خواستم. قد و ظاهرش هم به نظرم خوب بود و مشکلی نداشت، اما صورتش را خوب ندیدم. برای همین تصمیم گرفتم دوباره از دخترعمه‌ام بخواهم یک قرار دیگر بگذارد تا صورت افسانه را ببینم. دوباره قرار گذاشت و همدیگر را دیدیم. باز هم صورتش را پوشانده بود و به همین دلیل خیلی خوب نتوانستم ببینم، اما به نظرم آمد صورت قشنگی دارد و پسندیدم. او هم من را پسندید و همان‌جا پیش دخترعمه‌ام که حضور داشت، چند کلمه‌ای با هم صحبت کردیم و بعد با گرفتن شماره تلفن خانه افسانه قرار شد به خواستگاری برویم و همه چیز تمام شود. موضوع را به مادرم گفتم و او هم با مادر افسانه تماس گرفت و قرار گذاشت. روز خواستگاری همه چیز بخوبی پیش رفت و مشکلی پیش نیامد. دو روز بعد قرار شد صیغه محرمیتی بخوانیم و یک ماهی با هم رفت و آمد داشته باشیم تا بیشتر با خلق و خوی خانواده‌هایمان آشنا شویم. صیغه محرمیت که خوانده شد، ته دلم خیلی خوشحال بودم که بالاخره زن مورد علاقه‌ام را پیدا کرده‌ام.

روزهای اول بیشتر با تلفن و پیامک با هم ارتباط داشتیم. اما دوست داشتم با هم بیرون برویم. با افسانه تماس گرفتم و گفتم که دو ساعت دیگر به خانه‌شان می‌آیم. آماده شود تا با هم بیرون برویم. وقتی به خانه‌شان رسیدم، خودش در را باز کرد و برای اولین‌بار بود که او را بدون حجاب می‌دیدم و از دیدنش خیلی جا خوردم.»

اولین بار بود که مهدی چهره همسرش را می‌دید. مات و مبهوت به او زل زده بود و نگاهش می‌کرد. باورش نمی‌شد این همان دختری است که برای زندگی با او زیر یک سقف لحظه‌شماری می‌کرد. انگار که یک سطل آب روی سرش ریخته بودند و نمی‌توانست واکنشی نشان دهد. ظاهر همسرش آن چیزی نبود که فکرش را می‌کرد و کاخ تصورات مهدی یکباره نابود شده بود. دخترک زمین تا آسمان با چیزی که دیده بود فرق داشت.

در ذهنش مدام به دختران خوش‌بر و رویی فکر می‌کرد که خانواده برای ازدواج به او پیشنهاد داده و او براحتی رد کرده بود. حالا چیزی که مقابل چشمش بود، دختری معمولی بود.

«چیزی نمانده بود همان‌جا از شدت ناراحتی بمیرم. خیلی خودم را کنترل کرده و چیزی نگفتم. حالم بد بود و مانده بودم چه کنم. بعد از آن دیگر کمتر سراغ افسانه می‌رفتم و جواب تماس‌هایش را هم یکی در میان می‌دادم. مثل برج زهرمار شده بودم. تصمیم گرفتم همه چیز را تمام کنم، اما هر چه با خودم کلنجار رفتم، نتوانستم دل افسانه را بشکنم. دو ماه بعد مادرم گفت زودتر عقد کنیم. من هم به‌رغم میل باطنی‌ام قبول کردم. بعد از عقد باز هم به افسانه خیلی محل نمی‌دادم و به بهانه‌های مختلف سعی کردم کمتر با افسانه روبه‌رو شوم.

او دختر خوب و مهربانی است، اما هر کاری می‌کنم به دلم نمی‌نشیند. جالب این‌که همه فامیل به مادرم یا خودم می‌گویند که خوش به حالت با این عروسی که نصیبت شده، یکپارچه خانم است، اما این حرف‌ها توی گوشم نمی‌رود. همه می‌گویند اگر طرف زشت باشد اما اخلاقش خوب باشد، خوبی اخلاقش زشتی قیافه‌اش را می‌پوشاند، اما از من برنمی‌آید و نمی‌توانم. خسته شده‌ام از بس فیلم بازی کرده‌ام. بیچاره افسانه بسیار احساساتی و عاطفی است و بارها علاقه‌اش را به من ابراز کرده، اما من هیچ واکنشی نشان نداده‌ام.

دختر بیچاره هیچ اعتراضی هم نمی‌کند. در این یک سال که از عقدمان می‌گذرد، یک بار هم نشده او را بیرون ببرم. می‌دانم که عذاب می‌کشد، ولی بر زبان نمی‌آورد. از این وضع خسته شده‌ام. هر چه بی‌محلی می‌کنم، افسانه و خانواده‌اش باز هم به من احترام می‌گذارند، اما دست خودم نیست. نمی‌توانم با ظاهر افسانه کنار بیایم. قیافه برای من مهم است.»

لیلا حسین زاده - ضمیمه تپش

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۱۸
افشین
-
۱۵:۰۳ - ۱۳۹۵/۰۳/۲۱
۰
۰
می خواستی چشاتو بازكنی ببینی
بخداقسم از این جداشی مطمئن باش هرگز خیر نخواهی دید
برو طلب مغفرت كن تا ببخشد
مستعار
-
۱۵:۴۸ - ۱۳۹۵/۰۳/۲۱
۰
۰
به نظر فرشته میاد. ای كاش فرصت میدادی اول مهرش به دلت بشینه. متاسفم.
بچه های ایران زمین
-
۱۶:۰۰ - ۱۳۹۵/۰۳/۲۱
۰
۰
سلام دوست عزیز سعی كن با این مسئله كنار بیایی چون بعداً بهش عادت می كنی و زیبایی دل زیبایی رخ را كتمان می كند مطمئن باش.
آدم های زیادی مثل تو بودن ولی الان تغییر كردن سعی كن شیطان در درونت نفوذ نكند. اگه واقعاً دختر با حجاب و مومن و با اصالتی هست ولش نكنی شاید فردا پشیمان بشی هاااااا
چرا؟
چون احتمال داره فردا یه دختر خوشگل پیدا كنی ولی بد دهن ببین با این جور آدم می تونی كنار بیایی!!!!!
احمد
-
۱۷:۱۷ - ۱۳۹۵/۰۳/۲۱
۰
۰
انسان باید دلش زیبا باشه توكه به مذهب اعتقاد داری باید بپذیری كه دنیای دیگری با حوریان وجود داره
عباس احمدی
-
۲۲:۵۳ - ۱۳۹۵/۰۳/۲۱
مطمئنی حوری نصیبت میشه؟
نرم افزار موبایل
-
۱۸:۰۳ - ۱۳۹۵/۰۳/۲۱
۰
۰
ای بی مسئولیت و نادان
حمید
-
۱۹:۲۶ - ۱۳۹۵/۰۳/۲۱
۰
۰
واقعا عجب مردی!...
نرم افزار موبایل
-
۰۴:۰۸ - ۱۳۹۵/۰۳/۲۲
۰
۰
خیلی ... ای كاش اینجور دختری نصیب ما بشه واقعا بهت قول میدم اگه رهاش كنی بدترین دختر باخوشگلترین صورت نصیبت میشه
رضا
-
۰۷:۴۹ - ۱۳۹۵/۰۳/۲۲
۰
۱
ازدواج نكند خیلی بهتر است من هم شرایط این آقا را دارم ، ازدواج كردم و دارم زجر می كشم، آرزو می كنم زندگیم هر چه زودتر تمام شود.من هم نتونستم دل همسرم رو كه اون زمان می خواستیم ازدواج كنیم را بشكنم و حال واقعا زندگی زجر آوری دارم
محمد رضا
-
۰۸:۱۱ - ۱۳۹۵/۰۳/۲۲
۰
۰
دو بار از رفتی دیدی یبارم از نزدیك دیدی موقع صیغه هم حتما دیدی بقول خودت انتخابت سخت بوده بهد حالا دلتو زده مگه جوراب خریدی همین دنیا دار مكافاته جزاشو میبینی شك نكن.
رضا
-
۰۸:۲۰ - ۱۳۹۵/۰۳/۲۲
۰
۰
اول از همه بگو ببینم خودت خوش قیافه هستی یا نه البته نه به نظر خودت نه بلكه به نظر دیگران بعد هم شاید همین خانم كه اقلش نسبت به خوبی او خودت اذعان داری شاید از این نظر از شما خیلی سر باشد و من موارد زیادی را دیدم كه افراد با دلایل واهی دل طرف مقابل خود را شكسته وعقد را به هم زده اند (جه دختر چه پسر)وبعد همان شخص به مشكلات زیادی برخورد كرده ولی همسر سابقش بهتر از همسر ایراد گیر قبلی نصیبش شده در ضمن این را از آن هایی كه در امر ازدواج با تجربه ترند بپرس كه صورت زیبا تكراری می شود ولی سیرت زیبا هر روز بهتر از دیروز خود را نشان میدهد حالا برو اگه می توانی آنجلو جولی را بگیر ببین به حرف ما میرسی یا نه ولی با توجه به انصافت در مورد خوبی همسرت فكر نمی كنم تصمیم غلط بگیری انشالله
لیلا
-
۱۱:۰۵ - ۱۳۹۵/۰۳/۲۲
۰
۰
اگه مهرش به دلت ننشسته هر چه زودتر جدا شی به نفع هر دوتونه جلو ضرر رو هر وقت بگیری دیر نیست هرچند اشتباه بزرگی كردی واون طفلك هم گناه داره اگه بخواد تا آخر عمر اینجور باهاش رفتار كنی .هرچند قیافه اصلا مهم نیست اخلاق وخانواده دو شرط اصلی ازدواجند تازه شما كه گفتید معمولیه ولی میفهمم چی میگی مهرش به دلت باید بشینه
علی
-
۱۲:۱۱ - ۱۳۹۵/۰۳/۲۲
۰
۰
خواهش می كنم اگر واقعا پشیمان شدی سریع طلاقش را بده تا اینكه اگر ادامه بدی بد خواهی آورد ولی تصمیم درست بگیر چون چه آدمهای زیبایی كه نه اخلاق دارن نه اهل زندگیند؟؟
وحید
-
۱۳:۱۹ - ۱۳۹۵/۰۳/۲۲
۰
۰
آخه آقای محترم مگه فكر میكنی خودت چی تحفه ای هستی؟ كه با احساسات دختر مردم خیلی راحت بازی میكنی؟ برو یكم استغفار كن

افخمی
-
۱۵:۱۵ - ۱۳۹۵/۰۳/۲۲
۰
۰
باسلام خدمت این دوست عزیز اولا دخترهای زیبا رو نه مسئولیت پذیرند نه خانه داری دارند نه زیاد دین ایمان دارند نه شعور اجتماعی به سبك ایرانی نه وفادار نه آشپزی نه نظافت شخصی چه رسد به نظافت خانه حتما میخوای بگی مگر كلفت است نخیر نظافت شخصی هر كس با خودش است بنده با دوچشم خود دیدم در حین اسباب كشی مرد خانه به زنش كه مشغول سوهان زدن ناخنش بود گفت چرا یخچال را خالی نكردی كه زنش گفت عر عر نكنا این بابا چنین زنی میخواد نه زنی كه ظاهری كه خداوند داده به نظرنش توی ذوق میزند وتمام وجودش را به پای او میریز وخانواده محترمی دارد
علی اكبر
-
۰۷:۰۳ - ۱۳۹۵/۰۳/۲۳
۰
۰
سلام من هم نظر بدم ، دنیای عجیبیه یكی خوشكله و یكی خوش اخلاق . این مردان هستند كه دنیا رو شكل می دهند. زن خوش اخلاق و با خدا می تواند پشتیبان خوبی برای آنها باشند. اگر زنی زیبا نبود این فكر مردان است كه با كمی خرج كردن زیبایی را به آنها هدیه می دهد. ولی اگر با خدا و خوش اخلاق نباشد مرد را به خاری و ذلت می كشاند . حالا خودت خوب فكر كن . راه خوبه یا چاه ببخشید این نظر من بود.
نظر
-
۰۸:۱۳ - ۱۳۹۵/۰۳/۲۳
۰
۰
این مرد آزاده كه تو زندگیش انتخاب كنه و آزاده اونطور یكه دوست داره همسرش رو انتخاب كنه به نظر من زودتر جدا شن . ضمنا قیافه این خانم شاید در نگاه ایشون زیبا نباشه اما از نگاه شخص دیگه ای زیبا باشه . ب نظر من هم برای مرد و هم برای زن بهتره كه از هم جدا شن . ادم نمیتونه یك عمر به خودش و یا به دیگران دروغ بگه . ضمنا این زن اگر با كسی دیگه ای ازدواج كنه شاید شرایط خوب یك مردی مثلا به ظاهر و یا خصوصیات ایشون نداشته باشه . اما حداقل این شانس رو داره كه مرد زندگیش دوستش داشته باشه و این به نظر من خیلی مهمه .
صادق
-
۲۰:۴۲ - ۱۳۹۵/۰۳/۲۳
۰
۰
با عرض سلام خدمت همه / من میتونم درك كنم چه حالی دارید چون من همسری زیبا دارم اما بد اخلاق و از زندگی ام راضی نیستم كاش زندگی دنده عقب داشت و خداوند من و بجای شما قرار میداد شمارو بجای من.........ناشكر نباش قشنگی آدما به قلب مهربونشون هستش ظاهر آدما زود از چشم می افته.

نیازمندی ها