اینستاگردی

ماجرای خواندنی درباره یک عکس معروف دفاع مقدس

یوسف طلائیان در خاطرات خود ماجرای عکس معروفی که دست به دست چرخید را تعریف کرد.
کد خبر: ۹۳۰۹۷۸
ماجرای خواندنی درباره یک عکس معروف دفاع مقدس

به گزارش جام جم آنلاین، ماجرای این عکس به این صورت بود:

تصویر شهدای گرانقدر علی شاه‌آبادی (راست) و عباس حصیبی (چپ) که در دیماه ۱۳۶۵ در شلمچه و سومین روز عملیات کربلای ۵ در خون خود غلطیدند.

علی شاه‌آبادی تک‌تیرانداز گردان بود، شب ۲۱ دیماه ۶۵ قبل از عزیمت گردان از اردوگاه کرخه به سمت شلمچه زمانی که داشتیم تو چادر ادوات آماده میشدیم با پارچه‌ کهنه‌ای ساعت شبنما دارش را استتار میکردیم تا دیده نشود, علی بچه سه راه آذری بود و برادرش امیر تازه شهید شده بود، یادم هست علی برای آوردن دوربین کشوئی ۱۱۰ اش تردید داشت که من گفتم بیار، صبح عملیات باهاش عکس میگیریم, بعد با همون پارچه کهنه‌ها یک روکش برای دوربینش دوختیم و داخل یک جیب خشاب اضافی سیمونوف روی فانوسقه‌اش گذاشتیم و راه افتادیم.
نیمه‌شب به پشت جاده‌ی شلمچه - بصره رسیده بودیم, پشت خاکریز شب را گذراندیم، قرار بود آنجا بمانیم تا نیروهای دیگر بما برسند و صبح بریم جلو، صبح که شد گفتند محاصره شده‌ایم, بعد هم گلوله‌ی تانک بود و دوشکا و تک‌تیراندازها که ما ۳۰۰ - ۴۰۰ نفر را وسط دشت دوره کرده بودند، باران گلوله بود که می‌خورد توی گونی‌های سنگر، گودال‌هایی که توی آن‌ها پناه گرفته بودیم به همه‌چیز شبیه بود الا سنگر! پشت خاکریز حکومت نظامی اعلام شد, جنب می‌خوردی با سیمونوف دوربین دار مغزت میریخت بیرون و جنازه‌ات می‌ماند روی دست بقیه بچه‌ها.
خلاصه قسمت نشد که با آن دوربین عکس دست جمعی بگیریم, من همان شب مجروح شدم و علی را دیگه ندیدم, صبح عملیات یکی از بچه‌ها که از خط برمیگشت گفت پیکر علی و عباس را دیده بود, عباس چمباتمه زده بود توی گودال سنگر و علی افتاده بود روش, تیر تک‌تیرانداز عراقی خورده بود توی سر علی از اونطرف سر دراومده بود خورده بود به سر عباس، عباس هنوز زنده بود و با خس خس نفس‌های کوتاه‌کوتاه می‌کشید, بچه‌ها سرش را پانسمان کردند ولی چند لحظه بعد توی آغوش اونها تمام کرد، آنجا تا ظهر مقاومت کردیم و بعد عراقی‌ها ریختند سرمان و ما مجبور شدیم بیایم عقب‌. در آن صبح تا ظهر از گروهان ۱۱۰ نفره ما فقط ۲۹ نفر باقی ماندند. با همان دوربین یکی از بچه‌ها در آخرین لحظات عقب نشینی زیر حجم سنگین آتش توپخانه و پاتک گردانهای زرهی عراق، از پیکر علی و عباس ۴ عکس گرفته بود و با خودش به پادگان دوکوهه آورد, این عکس تنها دلخوشی مادر علی بود تا اینکه بقایای پیکرش پس از دوازده سال در ۱۳۷۷ در جریان تفحص شهدا کشف شد و به دست مادر چشم انتظارش رسید.
یاد شهدای وطن گرامی باد
براساس خاطره‌ای از همرزم یوسف طلائیان

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۶
مچمد نصر
-
۱۱:۲۱ - ۱۳۹۵/۰۵/۲۰
۰
۱
این تصاویرو به صورت پوستربا شرح ماقع وخلاصه ای از زندگی ای عزیزان چاپ كنید وبرای نصب در دفاتر محل كار مسئولین ارسال كنید شاید سر غیرت بیایند وحداقل به خود بیایند وبرای این دنیای فانی انقدر فكر اندوختن مال حرام برای خود وخانواده شان نباشند دنیا دار مكافات است یا علی درود بر سید علی
دنیا دیده
-
۱۱:۳۶ - ۱۳۹۵/۰۵/۲۰
۰
۰
لطفا بجای كلمه عراقی از واژه "دوست و برادر" استفاده كنید
علی تهرانی
-
۱۲:۲۵ - ۱۳۹۵/۰۵/۲۰
۰
۰
باسلام:لطفا فیشهای حقوقی این شهدای گرانقدر هم منتشر كنید شاید كمی بخودمان بیائیم كه از كوخها كاخ نسازیم.عراق تاوان آه همین شهدا را میدهند مواظب باشیم دامنگیرما نشود.
محمد
-
۱۲:۳۳ - ۱۳۹۵/۰۵/۲۰
۰
۰
خدا ایشان را با علی اكبر امام حسین و مادر محترمه شان را با خانم فاطمه زهرا(س) محشور بگرداند.باشد كه مسئولین مربوطه از شعار به شعور برسند.
امین
-
۱۳:۲۰ - ۱۳۹۵/۰۵/۲۰
۰
۰
آنها چه كردند ما داریم چكار میكنیم.آنها از جان خود گذشتن تا ما در عذاب دشمن نباشیم اما در این زمان یه عده میگویند ما باید ازاد باشیم تا هر كار كه دلمان خواست انجام دهیم.خدایا به ما عقل سالم بینش درست وسلامتی فكر عطا بفرما.
یاسمن
-
۲۰:۴۶ - ۱۳۹۵/۰۵/۲۰
۰
۱
درود بر شهدای عزیزمان، شهادت با چه معصومیت و مظلومیتی،

نیازمندی ها