به گزارش جام جم آنلاین، پرستویی نوشت:
کلاس اول که بودم معلمم تو جلسه اولیا و مربیان به مادر بچه ها گفته بود صابون کاغذی بخرین و بدین بچه ها همیشه با خودشون بیارن مدرسه ... مامان منم خودش از داروخانه واسم صابون خریده بود وقتی بهم نشون داد خیلی خوشحال شدم ... من عاشق رنگ صورتی بودم و صابونام صورتی بودن و مربعی شکل تو یک جعبه خوشگل بود نمیدونم توش چند تا بود ولی زیاد بود صابون من از مال همه بچه ها هم بزرگتر بود هم خوشگل تر ... اون روز تو مدرسه همه میگفتن از صابونت به ما بده ولی من ندادم ، وقتی اومدم خونه به مامانم با یک حالت بزرگانه ای گفتم مامان همه از صابونای من میخوان ولی من نمیدم مگه خودشون ندارن ؟ خب میخواستن از صابونای من میخریدن ... مامانم گفت خب من برات یکی دیگه میخرم تو اون یکیو هر کی میخواد یدونه بهش بده ... فرداش که رفتم مدرسه دو بسته صابون داشتم و هر کی ازم میخواست بهش میدادم ... من تو کل سال سه بار بیشتر از اون صابون استفاده نکردم ولی بیشتر از ده بسته صابون خریدم و به دوستام دادم ، تو دلم خوشحال بودم عین مادرم که در خیریه عضو بود و کمک میکرد ، دارم کمک میکنم ... در صورتی که هیچکدوم از اون بچه ها نیازی نداشتن ، فقط از صابونای من خوششون اومده بود ... دلم تنگ شده ، واسه قلب پاکی که تو کودکی هام داشتم
دانشیار حقوق بینالملل دانشگاه تهران در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
یک پژوهشگر روابط بینالملل در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد