مینا حالا در سردخانه به چه فکر میکند؟ شاید، به مرگ که برای او فرصتی شده است تا دمی بیاساید از خستگی یکعمر تلاش؛ شاید، به درد تمام نشدنی که از دو سال پیش او را از پا انداخت و مثل موریانه ذره ذره وجودش را جوید و شکنجه اش داد، اما نتوانست لبخند را از لبهایش بدزدد؛ شاید به زندگیاش که آن را تمام و کمال وقف بیماران تالاسمی کرد و هرگز از راهی که رفته بود پشیمان نشد؛ شاید به بیمارانش با آن چهرههای رنگ پریده و زیر چشمهای گودافتاده که او همیشه نگران حال و روزشان بود.
کد خبر: ۵۷۳۴۴۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۰۴/۰۲