شغل خونگی

برچسب ها - شغل خونگی

روایت‌های یک مادر کتاب‌ باز
توی قالب کوچک ماشین و در سکوت وزوز‌دار جاده، حتی کوچک‌ترین تغییر در ریتم نفس‌کشیدن هم از گوش بقیه دور نمی‌ماند. چه برسد به این‌که پسرک ناگهان با زمزمه گفت: «اکه‌هی! چقدر این خوبه. کاش پول داشتم.»
کد خبر: ۱۳۰۵۱۸۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۱۲/۰۵

نیازمندی ها