برچسب ها - مریم فلاح

خاطرات کاغذی
«وارن پترسون»، پسر هشت‌ساله‌ای بود که دوست داشت زندگی یک بچه معمولی را داشته باشد، اما توسط جواهری جادویی از دنیایی موازی طلسم شده بود.
کد خبر: ۱۴۶۸۵۶۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۵/۲۲

خاطرات کاغذی
پسرکی به نام تیستو در حین کمک به باغبانی پیر به نام آقای سبیل ناباورانه متوجه شد انگشتانش خاصیت سبزکنندگی دارند. یعنی بذر هر گیاهی که با انگشتان پسر تماس پیدا می‌کرد، به‌سرعت به گیاهی زیبا تبدیل می‌شد. تنها دوست و همدم او یعنی باغبان پیر به تیستو این اعتمادبه‌نفس را داد که ویژگی منحصربه‌فرد انگشتان او می‌تواند تغییرات شگرفی در دنیای اطرافش ایجاد کند.
کد خبر: ۱۴۶۸۳۹۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۵/۲۱

خاطرات کاغذی
امیلی، یک دختر هشت ساله بود که احساس می‌کرد در تونل راه‌آهن نزدیک خانه‌شان چیز خاصی وجود دارد، یک روز در حین دنبال‌کردن یک موش صحرایی در اطراف تونل، به ناگاه به داخل حفره‌ای زیرزمینی سقوط کرد و افتاد روی دم یک اژد‌های چند صد‌ساله و از این بابت نه‌تن‌ها امیلی که اژد‌ها هم شگفت‌زده شد.
کد خبر: ۱۴۶۸۲۳۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۵/۲۰

خاطرات کاغذی
پنج موجود شبه دایناسور که هر کدام قابلیت‌های خاصی دارند، این موجودات از Diplodorianrex، سیاره خواهر زمین بودند. داستان توضیح می‌داد که هر اتفاقی برای یک سیاره رخ دهد، روی سیاره دیگر نیز تأثیر می‌گذارد.
کد خبر: ۱۴۶۸۰۸۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۵/۱۹

خاطرات کاغذی
ویلهلم تل، قهرمان اسطوره‌ای سوییس در قرن چهاردهم است. در دورانی که دودمان هابسبورگ اتریش، این کشور را زیر تسلط خود درآورد، او جانب ستمدیدگان را گرفت و با رفتار خویش سعی داشت مردم را به مقاومت در برابر متجاوزین ترغیب کند.
کد خبر: ۱۴۶۷۷۸۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۵/۱۶

خاطرات کاغذی
انریکو، همان دانش‌آموز یازده ساله‌ای که در شهر تورین، ایتالیا زندگی می‌کرد و خاطرات زندگی او را (به سال ۱۸۸۲) در کارتون معروف "بچه‌های مدرسه والت" بار‌ها به تماشا نشسته ایم.
کد خبر: ۱۴۶۷۶۶۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۵/۱۵

خاطرات کاغذی
در شهر عدالت شاهد ماجرا‌هایی با محوریت جادوگری به‌نام مرلین و شاه‌آرتور و سربازانش بودیم. شاه‌آرتور معمولا استراتژی‌ها و نقشه‌های جنگی را به‌تن‌هایی ارائه می‌کرد.
کد خبر: ۱۴۶۷۴۷۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۵/۱۴

خاطرات کاغذی
«شهر بچه‌ها» سرزمینی بود با مشخصات کامل یک زندگی شهرنشینی البته با ساکنانی که همگی در سنین پایین کودکی بودند. با توجه به اعتقاد بچه‌ها به این افسانه که بچه‌ها را لک‌لک‌های مهاجر از سرزمینی دور برای پدر و مادر‌ها هدیه می‌آورند، حالا در این کارتون بچه‌ها می‌توانستند به نوعی نظاره‌گر زندگی قبلی خود باشند! در این شهر هر بچه‌ای برای خود خانه‌ای زیبا و رنگارنگ داشت و بسیار پرانرژی در حال زندگی ماجرا‌های خود بود، تجربه می‌آموخت و قدرت خود در زندگی روزمره را محک می‌زد تا این‌که بالاخره روزی لک‌لکی سراغش بیاید و او را به دنیای آدم بزرگ‌ها ببرد.
کد خبر: ۱۴۶۷۲۵۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۵/۱۳

خاطرات کاغذی
تیفو‌ها سه موجود پشمالو بودند که سعی داشتند دنیایی که در آن زندگی می‌کنند را کشف کنند. تیفو سبزشاعربود، تیفو قرمز احمق به نظر می‌رسید و تیفو آبی منطقی‌تر و عاقل‌تر از آن دو تا رفتار می‌کرد. سرزمینی که آن‌ها ساکنش بودند با رودخانه‌ای خروشان محدود شده بود.
کد خبر: ۱۴۶۷۱۴۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۵/۱۲

خاطرات کاغذی
کاراگاه فنیک روباهی باهوش بود که به همراه دستیارش دیگل (خوک)، وارد ماجراهایی مرموز می‌شد. آنها در هر قسمت کارتون، در پی یک حادثه و اتفاقی مرموز از طرف شهروندان که جملگی حیوان بودند، به کمک طلبیده می شدند و سپس با کارآگاه بازی های متبحرانه، در پی پیدا کردن سرنخ‌هایی منطقی موفق می شدند که معماها را حل کرده و به دنبال آن مجرمان را دستگیر و به قانون بسپارند تا به سزای عملشان برسند.
کد خبر: ۱۴۶۶۹۱۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۵/۱۰

خاطرات کاغذی
آیوی، دختر روشن‌بین و بسیار با استعدادی بود که می‌توانست تهدید‌ها و خطرات فضایی را پیش‌بینی کرده و با مطلع‌کردن سازمان فضایی، امنیت را در سراسر سیاره زمین و کهکشان‌های اطراف آن برقرار کند، اما یک فردی شیطان‌صفت که قصد داشت بر سیاره زمین حکومت کند به وسیله دستگاهی پیشرفته با افرادش وارد بدن آیوی شده و کنترل این دختر جوان را در اختیار گرفت.
کد خبر: ۱۴۶۶۵۸۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۵/۰۸

خاطرات کاغذی
در شب‌های بلند قطبی، در داخل ایگلویی که با نور کم رنگ حاصل از سوختن روغن حیوانات قطب روشن شده بود، پیرمردی قطب نشینی را می‌دیدیم به نام "توکتو" که در کنار پسر و عروس ونوه خردسالش خاطراتی شیرین از دوران کودکی و از تجربیاتی که در کنار پدر و مادرش آموخته بود تعریف می‌کرد (با صداپیشگی گرم و گیرای پرویز نارنجی ها). همزمان با صحبت‌های پدربزرگ، تصاویری مستند، مطابق با آنچه می‌شنیدیم، از شیوه‌های زندگی "اینوئیت‌ها" پخش می‌شد.
کد خبر: ۱۴۶۶۴۵۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۵/۰۷

خاطرات کاغذی
مجموعه برنامه «چرا و به چه علت؟»، به جز تیتراژ ابتدا و انتهایش که خبر از حضور جانداری عجیب‌الخلقه روی کره زمین می‌داد و ساختار انیمیشن داشت، بقیه برنامه روایت سوژه‌هایی مستند با پخش تصاویری مستند بود.
کد خبر: ۱۴۶۶۲۵۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۵/۰۵

خاطرات کاغذی
گربه‌های فضایی از سیاره‌ای دور و ناشناخته به نام تری‌گلیسرید ۷ آمده بودند. ماموریت‌شان، جست‌وجوی حقیقت و ایجاد عدالت برای ساکنان زمین بود و البته یافتن غذایی برای گربه‌ ها که طعم ماهی ندهد! آن‌ها از نژاد غیرطبیعی جنگجویان فضایی بودند و مخفیگاه‌شان آن‌قدر محرمانه بود که خودشان هم نمی‌دانستند کجا هستند! آن‌ها توسط فرمانده خودشان «کاپیتان میو» هدایت می‌شدند، البته کاپیتان هم ماموریت‌ها را از مرد سالمندی دریافت می‌کرد که رئیس خطاب می‌شد و تصویرش از تلویزیون کابلی قابل دریافت بود.
کد خبر: ۱۴۶۶۰۶۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۵/۰۳

خاطرات کاغذی
زمان داستان این کارتون مربوط به آینده بود، در روزگاری که پیش‌بینی می‌شود انسان‌ها و ربات‌ها بتوانند به‌طور مسالمت‌آمیزی در کنار هم زندگی کنند.
کد خبر: ۱۴۶۵۸۷۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۵/۰۲

خاطرات کاغذی
«اسپید باگی» ماشین نارنجی رنگ کوچکی بود که توسط جوان مکانیکی به نام «تینکر» طراحی و ساخته شده بود. این ماشین از طریق یک واکی تاکی قابل حمل، به راحتی فعال و حتی از راه دور کنترل می‌شد.
کد خبر: ۱۴۶۵۶۹۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۵/۰۱

خاطرات کاغذی
برادران برنی، برونو، بابا، باک و باگزی دایناسور‌هایی بودند که با قدرت‌های ویژه خود از ساکنان شهرشان که همگی دایناسور بودند، دفاع می‌کردند. این گروه سوار بر Rexmobile خود به مبارزه با «رئیس بزرگ» و سازمان شیطانی او می‌رفتند.
کد خبر: ۱۴۶۵۵۸۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۴/۳۱

خاطرات کاغذی
«آهای بچه‌ها/ بیاید پیش ما/ نقاشی کنیم با کمک شما/ نقش‌های قشنگ/ هرکدوم یه رنگ/ چشم چشم دو ابرو/ دماغ و دهن یه گردو/ بعد رنگش کنیم/ رنگ‌های قشنگ/ آبی و قرمز/ میشه رنگارنگ/ می‌تونیم اون‌ها را بزنیم به دیوار/ یا اون‌ها را کادو کنیم/ بدیم به مامان».
کد خبر: ۱۴۶۵۳۷۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۴/۳۰

خاطرات کاغذی
موشی مهربان به نام مارگو که درهمه‌حال آماده کمک به دوستانش بود. موش‌کوچولو در خانه‌ای نقلی و خیال‌انگیز در تنه درختی بزرگ زندگی می‌کرد.
کد خبر: ۱۴۶۵۲۳۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۴/۲۹

خاطرات کاغذی
دنیایی رویایی که با رفتن بچه‌ها در دل جنگل سالیوان شکل می‌گرفت. این جنگل فقط میزبان کودکانی می‌شد که آرزو‌های کوچک و بزرگی در دل داشتند.
کد خبر: ۱۴۶۴۷۸۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۴/۲۳

نیازمندی ها