اما میراث قیصر امینپور برای شعر امروز فارسی چیست؟ قیصر چه داشت که هنوز هم از تاثیر او سخن میگویند؟ دو نفر از شاعران و منتقدان ادبی به این پرسشها پاسخ گفتهاند.
قیصر، سنتها و مدرنیسمِ شعری
برخی بر این باورند که فرمهای هنری جدید بسختی در میان کارشناسان، مردم و جامعه جای باز میکند اما شاید بتوان قیصر امینپور را که از همان ابتدای وقوع انقلاب اسلامی، توأمان دل در گروی آرمانهای انقلاب اسلامی و شعر نیمایی داشت، نقیضهای بر این باور تلقی کرد.
حمیدرضا شکارسری، شاعر و منتقد ادبی درباره نسبت نوگرایی قیصر امینپور به نقل قولی از زندهیاد سیدحسن حسینی، دیگر شاعر نوگرای پس از انقلاب اشاره میکند: «حسینی میگفت ما در سالهای نخستین وقوع انقلاب اسلامی در محافل دوستانه، ادبیات کلاسیک خودمان را بازخوانی میکردیم با این نیت که ما ادبیات گذشته را خوب نشناختهایم. حسینی و دوستانش در واقع میخواستند نوآوری را بدون ذوقزدگی در پیش بگیرند، بنابراین نگاه آنها به سنتهای شعری ما، نگاه واپسگرایانهای نبود. شعر کلاسیک را میخواندند تا به دور از هیجانها به نوآوری برسند. قیصر امینپور نیز از این گروه جدا نیست. قیصر نیز به سنتها پشت نکرد. بیان و زبان او در شعرهای آخرینش مثلا در غزلهای دستورزبان عشق عمدتا سنتیتر شده است».
عبدالجبار کاکایی، شاعر و منتقد ادبی که از دوستان نزدیک قیصر امینپور نیز بود، درباره نوع نگاه امینپور به اتفاقات جامعه میگوید: «او ذیل گفتمان ایدئولوژیک انقلاب اسلامی تربیت شده بود و در عین حال انسانی آزاداندیش بود و هر آنچه را صلاح میدید، انجام میداد. با آرمانهای انقلاب و جنگ همراه بود و سعی میکرد بیش از آنکه تحتتاثیر باشد، از موجودیت خودش تاثیر بگذارد. وقتی سال 1359 از جنگ نوشت، میخواست آن طیف از روشنفکری سنتی ما را به این مقوله متوجه کند که نباید در این باره سکوت کنند. او در عین حال خلاف نظر برخی، هیچگاه در باورهایش متزلزل نشد؛ قیصر 59 با قیصر 80 فرقی ندارد. او هیچگاه باورهای قبلیاش را نفی نکرد. خلاف برخی دیگر که گذشته خود را منکر شدند. از این روست که او با محسن مخملباف مثلا بسیار متفاوت است. مخملباف که آدم ایدئولوژیکتری بود امروز احتمالا گذشتهاش را نفی میکند اما قیصر که آزاداندیشتر بود، هیچگاه به آرمانهایش پشت نکرد».
طرحی نو در انداخت
شکارسری از آنهاست که معتقد است وقتی قیصر امینپور در اسفند 1359 و تنها چند روزی پس از حمله عراق به خاک ایران، دست به قلم شد و نوشت «دیگر قلم زبان دلم نیست» تا شعر «شعری برای جنگ»، آغازگر نحلهای از شعر فارسی با عنوان «شعر جنگ» باشد، آگاهانه میدانست که پیشگام موجی میشود که بسرعت بین شاعران راه خواهد افتاد. او که 17 سال پیش نتیجه نقدها و بررسیهایش از 20سال شعر دفاع مقدس را در قالب کتابی با عنوان «حماسه کلمات» منتشر کرد، درباره شعری که امینپور آن را آغاز کرد، میگوید: «کار امینپور در این باره کاملا آگاهانه بود. ما شاعران انقلابی داشتیم و قیصر هم متصل به جریان شعر انقلاب بود و بنابراین بنا داشت که چنین شعری بنویسد و جریانی را اینبار برای شعر جنگ راه بیندازد».
شکارسری درباره نگاه قیصر امینپور به موضوع هشت سال جنگ و دوران دفاع مقدس میگوید: به سعدی ایراد میگرفتند که تو چرا حماسینویس نیستی. میگوید چرا نیستم؟ نخواستهام و الا بلدم بنویسم. مینویسد و پی میبرد که این کاره نیست! شعر قیصر نیز اساسا شعری حماسی نیست. نگاه و بیان قیصر پرخاشجو، شورشی و حماسی نیست. البته فرازهایی در شعر معروف «شعری برای جنگ» اینگونه است که کمیاب است. شعر او، اگر بخواهیم درباره وجوه حماسی آن حرف بزنیم، جایگاهی ندارد. اما شعر جنگ که ابتدای امر، حماسی بود، بعدها کاملا رمانتیک شد. هر چه از التهاب و هیجانات جنگ کاسته میشد بخصوص پس از آزادسازی خرمشهر، از حماسی به رمانتیک تغییر میکرد. از اینجا به بعد، این شعر مبتنی بود بر نگاهی انسانگرایانه. تغییر عنوان شعر جنگ به شعر دفاع مقدس نیز بر همین اساس اتفاق افتاد. هرچند در نگاهی کلی این دو از یکجنسهستند، اما در ماهیت تفاوت عمدهای دارند. از جایی به بعد ما در شعر گفتیم که نمیجنگیم بلکه دفاع میکنیم. چنانچه میبینیم طیف شاعران دفاع مقدس به مقوله عاشورا نظر دارند، چون این مفهوم، مفهومی سوگمندانه بود. از این روست که شعر دفاع مقدس ما بیشتر نرم و عاشقانه است تا حماسی و پرخاشطلب. قیصر امینپور بیشک به همراه سلمان هراتی از منظر شعر دفاع مقدسی رمانتیک، مهمترین شاعران ما هستند. از این روست که شعر دفاع مقدس، بیقیصر جای خالی بزرگی را حس میکند. سلمان هراتی از آنجا که زود درگذشت تا پایان عمر به همین روال شعر نوشت و طبعا کمیت شعرهای اینگونه قیصر هر چه به پایان عمر میرسید، کمتر میشد.
میراث امینپور برای شاعر امروز
شعر شاعران تاثیرگذار، اغلب پیشنهادهایی به شاعران عصرهای بعدی میدهد. هر چند حمیدرضا شکارسری معتقد است که این پیشنهاددهندگی، لزوما شاعران را بزرگ و معروف نمیکند. او در این باره میگوید: «بسیاری از شاعران بزرگ در زمانه خودشان آثار بزرگی خلق کردهاند، اما برای آیندگان پیشنهاد چندانی به جا نگذاشتهاند». اما از این رهگذر، شعر قیصر چه میراثی برای شعر پس از خودش به یادگار گذاشته است.
شاعر کتاب «عصر پایان معجزات» در این باره معتقد است: شعر امینپور، قابل پیشبینی است، برعکس احمدرضا احمدی، موج نویی و یدالله رویایی، شعر حجم در دهه 40. با این حال حرف برای گفتن بسیار دارد و امروز میبینیم توجه به قابلیتهای شعر نیمایی او، سببساز جانگرفتن دوباره این قالب شده است، چنانچه من نیز مدتی است به این قالب میپردازم. شعر قیصر برای نیمایینویسان امروز پیشنهاد دارد. به عنوان مثال من از نوع بیان قیصر در شعر نیمایی که مبتنی است بر قافیههای فراوان و قابلپیشبینیبودن، فاصله میگیرم، اما همین ویژگیها باعث شده امروز دوباره به شعر نیمایی پرداخته شود. همانطور که امروز تجربیات او در احیای شعر نیمایی تاثیرگذار است در دهه 60 نیز رباعیهای او جریان رباعیسرایی را در ایران احیا کرد.
احیای نیمایینویسی با واژگانی نامحدود
اینکه مهمترین شناسه قیصر امینپور در شعر معاصر فارسی، توجه او به جنسی از نیمایینویسی بوده، قولی است که تقریبا همگان بر آن اذعان دارند. عبدالجبار کاکایی نیز بر همین باور است. او که بین مخاطبان صداوسیما بیشتر به خاطر سرودن ترانه برای تیتراژ مجموعههای تلویزیونی شناخته شده است در این باره میگوید: مهمترین کاری که قیصر کرد، احیای قالب نیمایی بود. او البته در این راه تنها نبود و محمدرضا عبدالملکیان را میتوان کنار او نشاند. احیای قالب نیمایی به دست قیصر در حالی رخ میداد که او از اوزان روان و حتی بحر مضارع استفاده و دیگر ظرفیتهای این قالب را نیز یادآوری میکرد. اینگونه بود که شعرهای او را هم عوام دوست داشتند و هم خواص. از سوی دیگر، او دایره واژگانی وسیعی داشت که به مطالعات گستردهاش مربوط بود. جز دایره واژگانی، این مطالعات وسیع را با استفاده او از تلمیحات در شعرش نیز میتوان دریافت.
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد