رشید وطندوست که در گنجه به دنیا آمده و در تبریز دیپلم گرفته بود، به تهران آمد و ماجرای زندگیاش با اپرا گره خورد؛ همان سالها تحت تعلیم دو معلم ایتالیایی قرار گرفت تا فنون آواز کلاسیک را یاد بگیرد و طولی نکشید که به استخدام اپرای تهران درآمد. دو دهه سولیست ارکستر سمفونیک تهران به رهبری حشمت سنجری و ده سال سولیست ارکستر ملی ایران به رهبری فرهاد فخرالدینی بوده است. بارها با اپراهای معروف آذری و اروپایی همکاری کرده و دو هفته پیش نیز در تالار وحدت روی صحنه رفته است. سال 1367 نشان درجه یک هنری را از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی گرفته و سالهاست آموزشگاهی تاسیس کرده و آواز تدریس میکند. حتی اگر او را به نام نشناسید ممکن نیست اثر معروف «ورزشکاران... دلاوران، نامآوران به نام یزدان پیروز باشید» او را که با ارکستر صداوسیما تولید شده، نشنیده باشید؛ هنرمندی که یکی از خوانندگان سرود «ایایران» هم بوده است.
در دهه 40 که شما خواننده اپرا شدید، اپرا به چه صورت در ایران اجرا میشد؟
اپرای تهران با تلاشهای عنایت رضایی که در آلمان بود پا گرفت. سال 1346 اپرا به شکلی در ایران اجرا میشد که استادان آلمانی و ایتالیایی شگفتزدهمیشدند. رضایی اپراخوانهای ایرانی را جمعآوری میکرد. مثلا حسین سرشار و احمد پارسی را از ایتالیا به ایران دعوت کرد و با آنها قرارداد بست. آن زمان 16 نفر سولیست اپرا بودند. توجه به اپرا هم در میان علاقهمندان به موسیقی نسبتا چشمگیر بود. اوایل انقلاب همه رفتند و فقط من و اسفندیار قرهباغی ماندیم. اپرا منحل شد و فقط ارکستر سمفونیک به فعالیت ادامه داد.
میگویید توجه علاقهمندان موسیقی به اپرا و آواز کلاسیک چشمگیر بود. چرا حالا اینطور نیست؟
البته دلایل بروز این وضع، تا حدودی کلی است و مشمول کل موسیقی میشود. هر چند بسیاری از مردم همچنان پاپ گوش میکنند. البته من خودم هم پاپ گوش میکنم. منتها وقتی آواز کلاسیک، حجم بسیار کمی از تولید موسیقی ما را در برمیگیرد، انتظاری هم نمیتوان داشت.
موسیقی ما مدتی است دوباره به اپرا رو آورده است. به نظر شما، فضای موسیقی ما توانایی احیای اپرا را دارد؟
موسیقی ما پیش از همه اینها را داشته است. اما خب اپرا سالهاست تقریبا منحل شده است. مدتهاست اپرای کامل، یعنی اپرایی با گریم و لباس و بازی و ارکستر بزرگ نداریم. یکی دو اجرا البته اخیرا داشتهایم که امیدوارکننده بوده است. همین تلاشها نشان میدهد که فضا آماده است.
یکی از عواملی که سببساز یادآوری هنر اپرا به ما ایرانیان بوده، اجرای برخی اپراهای عروسکی در سالهای اخیر بوده است. نظرتان فارغ از عروسکیبودن، درباره موسیقی اپرای این آثار چیست؟
تخصص من اپراست، بنابراین نگاهم به اثری که مدعی اپراست، تخصصی است. از همین رو من اساسا اینها را اپرا نمیدانم. وقتی آواز ایرانی را با این موسیقی همراه میکنیم دیگر درباره اپرا حرف نمیزنیم. من به تلفیق این دو نوع تحت هر شرایطی اعتقاد ندارم.
بنابراین به نظر شما استفاده از آواز ایرانی در اپرا به عنوان هنری غربی که به زبانهای دیگر مطرح است، فایدهای برای موسیقی ما ندارد؟
پیش از اینکه فواید یا مضرات آن را بررسی کنیم، باید بگویم که این تلفیق، منجر به ناسازه میشود. هر کس کار خودش را بکند بهتر است. من پیش از انقلاب اپرای «خسرو و شیرین» را که حسین دهلوی نوشته بود، دیدم. حسین سرشار برای این اپرا میخواند. دهلوی همچنین اپرایی نوشت برای بچهها به نام «مانی و مانا» و نقشی را هم من خواندم اما اجرا نشد. انقلاب که شد، انتظار داشت اثر اجرا شود اما نشد. اما توجه داشته باشید که این آثار با تاکید بر موسیقی ایرانی نوشته شد و در عین حال کسانی که میخواندند اپراخوان بودند و نه کسانی که آواز ایرانی بخوانند. تفاوت در این است. آن موسیقیها مبتنی بر موسیقی کلاسیک بود و نه موسیقی دستگاهی ما.
شاید یکی از راههای یادآوری و احیای موسیقی کلاسیک در ایران، بازخوانی برخی قطعات کمتر شنیده شده یا حتی معروف باشد. شما با این امر موافقید؟
بازخوانی قطعات قدیمی را دوست دارم البته باید توجه داشته باشیم که این قطعات را بدرستی اجرا کنیم زیرا همه با این قطعات خاطره دارند و نباید با یک اجرای بد ذهنیت مخاطبان را عوض کنیم. من خودم 25 قطعه از قطعات قدیمی را بازخوانی کردهام. این قطعات شامل «مرا ببوس»، «نفرین»، «بارون بارونه»، «گل یخ»، «وطنم» و... است. این قطعات باید بدرستی اجرا شود تا در ذهنها به همان زیبایی قبل ماندگار شود. نباید ذهنیتها را خراب کنیم.
گفتید موسیقی پاپ هم گوش میدهید. بین خوانندههای داخلی موسیقی پاپ کسی را رصد کردهاید که مقوله آواز را جدی گرفته باشد؟
ببینید من به عنوان خواننده اپرا صداسازی کار کردهام که خب اساس اپراست. اما همین صداسازیها میتواند به خوانندههای موسیقی پاپ کمک شایانی کند. اغلب خوانندههای ما که در موسیقی پاپ فعالیت میکنند، آواز کار نکردهاند؛ صدایی خدادادی دارند و آواز خواندهاند. مشکل اغلبشان این ا ست که آموزش ندیدهاند. ندانستن تکنیکها چه آسیبهایی که به موسیقی ما نزده است. برخی، یکی دو آواز برای جمع دوستان میخوانند و تعریف و تمجید میشنوند و تصمیم میگیرند وارد فضای حرفهای شوند. زندهیاد مرتضی حنانه میگفت خیلیها آواز میخوانند اما خواننده نیستند. اما اینکه پرسیدید چه کسانی از خوانندههای پاپ این مقوله را جدی گرفتهاند، باید از نیما مسیحا نام ببرم و محسن یگانه و البته محسن چاوشی. اما محمد نوری فوقالعاده بود؛ لطیف و رمانتیک.
کمیل انتظاری، صابر محمدی
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد