ممدوح را تاکنون در سریالهایی مانند راه شب، اغما، آسمان همیشه ابری نیست و رویای گنجشکها دیدهایم.
او بتازگی پیشنهاد بازی در چند اثر تلویزیونی را به دلیل بیماری همسرش رد کرده است. با این هنرمند پیشکسوت همصحبت شدیم تا برایمان بگوید این روزها را چگونه سپری میکند.
از همسرتان چه خبر، حالشان بهتر شده است؟
پاییز سال 92 بود که همسرم گفت چشم سمت چپش ضعیف شده است، به چشمپزشکی مراجعه کردیم و دکتر به او عینک داد. اما به مرور ضعیف شدن چشمش بیشتر شد. ما دوباره به چشمپزشکی مراجعه کردیم و گفت آب مروارید است و باید جراحی شود، اما پشت گوش انداختیم و همسرم برای جراحی نرفت تا چهار ماه بعد که دوباره به چشم پزشکی مراجعه کردیم و اینبار متوجه شدیم همسرم بینایی چشم چپاش را از دست داده است. دکتر دستور ام.آر.آی داد و وقتی جوابش آمد تشخیص داد تودهای عظیم جلوی سرش وجود دارد. خوشبختانه تومور خوشخیم بود و با جراحی از سر همسرم خارج شد، اما پزشک جراح چون خودش رئیس بیمارستان بود و کارش زیاد بود، ادامه معالجه را به همکارش سپرد. دکتر معالج سهلانگاری کرد و وقتی همسرم از بیمارستان مرخص شد به او آنتیبیوتیک نداد که از عفونت احتمالی جلوگیری کند. بعد از یک هفته که همسرم در منزل بود، دچار ضعف و تب شد. به بیمارستان مراجعه کردیم و گفتند باید علت تب ریشهیابی شود. چند بار آب نخاع همسرم را گرفتند و بعد از 20 روز که او در بیمارستان بستری بود، نتوانستند دلیل تب را پیدا کنند و یکسری دارو تجویز کردند، اما در کنار آسپرینی که داده بودند باید برای جلوگیری از لخته شدن خون، قرص پلاویکس هم تجویز میکردند که نکردند و سه ماه بعد از عمل، همسرم دچار سکته مغزی شد، خوشبختانه سکته زیاد وسیع نبود و یک سال تحتنظر فیزیوتراپ و در منزل کاردرمانی انجام شد، اما متاسفانه یک روز زمین خورد و مفصل رانش شکست! دوباره تحت عمل جراحی قرار گرفت و برایش پروتز گذاشتند، اما بعد از 20 روز عکس گرفتند و متوجه شدند پروتزی که گذاشتهاند به استخوان ران فشار آورده و آن را دو شاخه کرده است! دوباره جراحی شد و استراحت مطلق! این همه جراحی و بیماری، همسرم را بشدت خسته کرد. حدود دو سال و نیم این روند زمان برد تا اینکه گفت پای چپش را که سالم بوده، نمیتواند حرکت دهد، دوباره رفتیم بیمارستان آزمایش و عکس و... گفتند پوکی استخوان در کمرشان دیده میشود و بعد تشخیص دادند که دیسک کمر دارد و باید فوری جراحی شود که البته ما هنوز زیر بار این جراحی نرفتهایم. فعلا داریم با دکترهای مختلف مشورت میکنیم که با توجه به شرایط جسمی همسرم چه کنیم؟ کمی بدشانسی آوردیم و همسرم روزهای سختی را سپری کرد، اما کمتوجهی پزشکان را نمیتوان نادیده گرفت.
یعنی باز هم خطای پزشکی و بیتوجهی پزشکان باعث شده که بیماری همسرتان بغرنج و پیچیده شود؟ هر چند در بهترین بیمارستانها عملهای جراحی صورت گرفته است؟
بله! کما بیش این خطاها و عدممراقبت درست بعد از جراحی وجود دارد و مقصر اصلی عدم مدیریت صحیح است.
حالا بعد از بازگو کردن این همه سختی که از سر گذراندید، کمی از عشق خود به همسرتان بگویید که شما را چنین خوب و زیبا کنار هم نگه داشته است؟
در سال 44 با همسرم آشنا شدم و در سال 47 با هم ازدواج کردیم. من به مرد خانواده بودن شهرت دارم. همه جا با خانواده میروم. در بیشتر سفرهایم همسرم در کنارم هست. بجز زمانی که در سریال رویای گنجشکها بازی میکردم و چند روزی به شمال کشور رفتم و همسرم با من نبود. انس و الفت زیادی بین ما وجود دارد که نمیتوانیم دوری یکدیگر را تحمل کنیم. همسرم پرستار دارد و بخوبی از او مراقبت میشود، اما داروهایش را خودم باید بدهم و زمان غذاخوردن هم باید کنارش باشم. از مراقبت از همسرم ناراضی نیستم و خدا را شاکرم که هست و با ما صحبت میکند و امیدوارم هر چه زودتر خوب شود، البته این آرزوی قلبی من برای همه بیماران است. وقتی به برنامه خندوانه رفتم مسیر صحبت به سمتی رفت که آنجا هم از بیماری همسرم صحبت کردم. بعد از آن موجی از انرژی مثبت و دعای خیر مردم به سمت ما آمد و خیلی از مردم گفتند که برای سلامت همسرم دعا میکنند.
میگویند وقتی بیمار یا معلولی در مسیر زندگی ما قرار میگیرد برای این است که اطرافیان و نزدیکان و کسانی که با او مواجه میشوند به تکامل برسند، وگرنه بیماری را خدا شفا میدهد، بیماری همسرتان گویا باعث شده شما هم انسانیت و علاقه خودتان را به او بیشتر نشان دهید؟
فقط آرزو میکنم همه بیماران و همسر من حالشان خوب شود، چون بیماری سخت است بخصوص برای خود بیمار.
در دنیای امروزی رابطه بین اعضای خانواده کمرنگ شده و حتی به زن و شوهرها نیز سرایت کرده، اما شما حدود 50 سال است که با عشق در کنار خانواده خود زندگی میکنید و از این حضور لذت میبرید، از این تجربه خوشایند برایمان بگویید؟
کسانی که از خانواده دوری میکنند، اشتباه بزرگی مرتکب میشوند. ما هر چیزی را که بخواهیم در خانواده میتوانیم پیدا کنیم. بهترین و عمیقترین لذتها را میتوان در خانواده تجربه کرد. کسانی که از همسر و فرزندان خود دوری و به آنها پشت میکنند بیشتر صدمه را به خودشان میزنند. به هم احترام بگذارند و یکدیگر را دوست بدارند. چرا اینقدر زندگی را سخت میکنند. همیشه به فرزندانم میگویم دیگران را دوست داشته باشید تا خدا هم شما را دوست داشته باشد. من همه آدمها را دوست دارم و از خنده دیگران لذت میبرم و همیشه برای کسانی که ناراحت هستند، دلم میگیرد و نمیتوانم برای آنها کاری انجام بدهم. برای همین آرزو میکنم همه مردم لبخند به لب داشته باشند و در کنار عزیزانشان به سلامت و شادی زندگی کنند.
طاهره آشیانی - جامجم
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد