به گزارش جام جم آنلاین از فارس، وارد محله اوراقچیها در جنوب تهران (شوش) می شویم،اینجا همه چی پیدا میشود.
صدای آقای جوانی نگاهمان را جلب میکند، با صدای بلند میگوید: مواد می خواهی یا بچه؟
توجه نمیکنیم و با مددکار موسسه خیریه مهر آفرین به مسیرمان ادامه میدهیم، اما در مسیر به فکر کودکان و خانوادههایی هستم که اینجا زندگی میکنند.
بالاخره به مقصد میرسیم،به خانهای قدیمی، درب را میزنیم و وارد اتاقی مخروبه میشویم، از در و دیوار اتاق مشخص است که سالها رنگ و نظافت به خود ندیده است.
شادی جعفری مددکار اجتماعی موسسه مهرآفرین درباره چرایی حضورمان در این محله می گوید: زن و شوهر معتادی در اینجا زندگی می کنند که 6 فرزند دارند.
وی ادامه میدهد: از آنجایی که مددجو (مادر) تمامی بچههای خود را در خانه به دنیا آورده است، هیچ کدام از بچهها شناسنامه ندارند و نتواستهاند به مدرسه بروند.
جعفری در خصوص نحوه تامین هزینه زندگی خانواده می افزاید: معیشت خانواده از راه تکدی گری تامین میشود.
جعفری اما در خصوص داستان این گزارش دختر سه ساله این خانواده میگوید: چندی پیش برای پیگیری وضعیت مددجو به خانه شان مراجعه کردم که با صحنه دردناکی روبرو شدم.
حکیمه سه ساله دخترک معصوم خانواده زیر ملحفهای پیچیده شده بود و ناله میکرد و وقتی ملحفه را کنار زدم با بدن سوخته حکیمه روبرو شدم.
تاول های بزرگ بر بدن حکیمه باعث خونریزی و بوی تعفن شده بود و این در حالی بود که پدر و مادر وی نیز از این موضوع اطلاع داشتند اما خماری و نعشگی مواد نمیگذاشت آنها کاری برای دخترشان کنند.
به محض مشاهده این صحنه موضوع را از طریق مادر حکیمه پیگیری کردم که مشخص شد چند روز پیش بر اثر سهل انگاری والدین خمار با آب داغ سوخته شده...
به این ترتیب با هماهنگی موسسه مهر آفرین و یکی از بیمارستان های تهران، حکیمه علی رغم ممانعت پدر و مادرش به بیمارستان منتقل و مشخص شد که 12 درصد سوختگی عمیق پیدا کرده است.
چند روز بعد، پدر و مادر حکیمه به بیمارستان مراجعه و فرزند خود را پس از عمل جراحی ترخیص و وی را با همان حال، برای ادامه تکدی گری به همراه خود میبرند و اجازه نمی دهند دوران نقاهت حکیمه به اتمام برسد.
جعفری میگوید: پس از این برخورد پدر و مادر ، اقدامات قانونی از طریق موسسه مهر آفرین و با هماهنگی بهزیستی انجام و با توجه به شرایط خانواده و استفاده از حکیمه برای تکدی گری، وی به بهزیستی سپرده شد که متاسفانه چند روز بعد با دستور قاضی، کودک به خانواده باز گردانده شد. در این ماجرا نیز نقش مددکاری اجتماعی که خود به محل زندگی کودکان در معرض آسیب می رود و بطور مرتب سرکشی ها را انجام می دهد مشخص می شود زیرا اگر اصرار مددکار نبود والدین، فرزند خود را که شناسنامه نیز برایش نگرفته اند به بیمارستان نمی بردند و ممکن بود فوت شود و کسی نیز هیچگاه از فوت این کودک بدلیل بی هویت بودن اطلاع حاصل نکند و ثانیا : مشکل صدور احکام از سوی قضاتی که به گزارش های مددکاری توجه نکرده و رای به بازگشت کودک بیگناه نزد والدین کودک آزار می دهند. موضوعی که بارها توسط موسسه خیریه مهرآفرین و بسیاری از فعالین اجتماعی مورد اعتراض واقع شده است و البته تا کنون بی نتیجه مانده است.
لذا قانونگذاران و تدوین کنندگان لایحه حمایت از کودکان، شرایط این والدین را در تکمیل این لایحه مد نظر قرار داده و به صورت ویژه کودکانی که دارای والدین معتاد علی الخصوص مادر معتاد هستند مورد توجه خاص قرار دهند.
همچنین از اداره پیشگیری وقوع جرم قوه قضائیه نیز درخواست می شود، به وضعیت صدور احکام از سوی قضات پرونده های کودک آزاری ورود کرده و مانع رای های صادره اینچنینی که حیات کودک را دچار مخاطره می کند شوند.
مددکاران ما همچنان به حکیمه سر می زنند و فقط می توانند دردهایش را کم کنند، به امید روزی که قانون به نفع کودکان اصلاح شود و به امید روزی که قضات مسئولانه تر رای صادر کنند.
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد