سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
سه دهه پیش بود که در «کیهانبچهها» با تصویرسازیهایتان، یادآوری کردید که میتوان سنتهای بصری ایرانی را در مطبوعات و نشر کتاب احیا کرد.
پیش از اینکه امیرحسین فردی، سردبیر کیهانبچهها، ایده بازگشت به تصویرسازی فارسی را در تحریریه این نشریه مطرح کند، مدتها بود که درکتابها و در مطبوعات اغلب از تصویرهای خارجی استفاده میشد. بخصوص وقتی متنها را ترجمه میکردند، تصاویر همان متن را هم کپی میکردند و از همین رو، آن تلاشهای گذشته تصویرسازان ایرانی در دهه 40 و 50 به نوعی فراموش شده بود. پیش از اینها کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، توانسته بود زبان تصویرسازی ایرانی را به جهان معرفی کند اما در دهه 60 آن فضا فراموش شده بود. بنابراین، در کیهانبچهها برنامهریزی کردیم تا آن سنت را احیا کنیم. البته میدانستیم که در کنار این کار، نیاز به تقویت پژوهش در این باره نیز داریم. پژوهشها کلی و فاقد روحیه تحقیقی بود و ما شروع کردیم به علمیترکردن پژوهشها. در حین تصویرسازی برای کودکان، درباره سنتهای تصویرسازی خودمان تحقیق کردم. معلم دانشگاه شدم و سعی کردم یافتههایم را در قالب ایدههایی به شاگردانم هم منتقل کنم.
این ایدهها، شامل چه محورهایی در تصویرسازی بود؟
معتقد بودم ابتدا باید پژوهشهایمان را تکمیل کنیم و سپس دست به تصویرسازی بزنیم چون بدون شناخت نمیشد به کار ادامه داد. در تحقیقاتم بنمایههای سنت خودمان را در تصویرسازی با ملاحظات امروزین تلفیق کردم. فکر کردم که نباید آن سنتها را نعل به نعل تکرار کرد و باید در معاصرکردنشان کوشید. سنت را به عنوان پسزمینه انتخاب کردم و کار خودم را پیش بردم.
پس از این که این ایده را در تصویرسازی پیش بردید، امروز ایدهآلتان برای این هنر چیست؟
همان موقع هم خواستم از سنتهای خودمان بهسادگی برسم. در واقع آن سنتها را به فرمهایی معناگرا تبدیل کردم. هنوز هم معتقدم در تصویرسازی همین ایده را باید پیش برد منتها در معناگرایی باید حتی سادهتر از آن روزگار بود.
همزمان برای کتابهای کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، تصویرسازی میکردید. در واقع، این آثار در دهه 60، نسل جدیدی از کتابهای کانون را پس از دوره درخشان پیشین برمیساخت. بسیاری از آنها برای کودکان دهه 60 بسیار خاطرهانگیز است. از بین آن کتابها خودتان کدام را بیشتر دوست دارید؟
زیاد بود و برای اغلبش الان حضور ذهن ندارم. اما کتابی که فراموشم نمیشود، «بلندترین صدا»ی اسدالله شعبانی بود که تصویرسازی کردم.
همدورهایهایتان در کانون چه کسانی بودند؟
ما حدود 20 تصویرساز بودیم که برای کانون کار میکردیم. ابوالفضل همتی آهویی بود، بهرام خائف، محمدعلی بنیاسدی و....
بیشتر دوست دارید برای کتابها و مطبوعات تصویر بسازید یا اینکه آثارتان را برای ارائه در نمایشگاه آماده کنید؟
دنیای امروز، دنیای تصویر است. شما در اغلب گالریها و در هر نوع از هنرهای تجسمی، تصویرسازی میبینید. فرقی ندارد، اما وقتی برای کتاب و سوژهای در مطبوعات تصویر میسازید، در خدمت متن هستید و وقتی برای نمایشگاهتان کار میکنید، رهاتر هستید.
حالا که به این رهایی اشاره کردید بگذارید بپرسیم وقتی قرار است برای یک کتاب، تصویر بسازید، چه روالی را طی میکنید؟
هر تصویرساز میتواند دو نوع رفتار را با متنی که در اختیار گرفته، داشته باشد. نخست وفاداری به متن و دیگری افزودن عناصری بصری به آن. در حالت اول، که بیشتر در رابطه با متون آموزشی اتفاق میافتد، ما در واقع دادههای محتوایی اثر را به تصویر میکشیم و به متن وفادار میمانیم. در نوع دوم اما دستمان بازتر است که در داستانها اغلب اینطور رفتار میکنیم. این شیوه مبتنی است بر استنباط بصری تصویرساز از متن. در این نوع از کار، تصویر به متن نکاتی را میافزاید به جای اینکه صرفا موازی با آن، همان حرفهای متن را بزند. نکتهای که در هر دو روش باید به آن توجه کرد این است که از استانداردها غافل نشویم و اگر هم قرار است استنباط خودمان از متن را با خلاقیت و افزونههایی همراه کنیم، منجر به قطع ارتباط مخاطب با کتاب نشود.
شما در سالهای اخیر، آثارتان را با دغدغهای زیستمحیطی ارائه کردهاید. این، سویهای است که اخیرا در هنر بسیار دیده میشود. آسیبهای مختلفی وجود دارد که هنر میتواند به آن واکنش نشان بدهد ؛ چرا محیط زیست، از بین مسائل اجتماعی، موضوع اصلی بسیاری از آثار شده است؟
رویکرد هنرمندان معاصر در همه جهان، محیط زیستی شده است و این خود حامل پیغامی مهم است. کره زمین، مثل سرماخوردهها شده؛ آب و گیاهان و زیباییهایش را روز به روز ازدسترفتهتر از پیش میبیند. در واقع راهی نمانده جز این که هنرمندان به این مقوله حساسیت نشان بدهند. طولی نخواهد کشید که اساسا همه آثار هنرمندان به نوعی به محیط زیست ارتباط پیدا خواهد کرد. کلیت هنر جهان، چیزی نخواهد بود جز واکنش به ازبینرفتن محیط زیست. چرا که در عین حال، جهانِ بصری همگام با محیط زیست در حال نابودی است. اما باید توجه داشت که پرداختن هنر به بحرانهای محیط زیستی باید مبتنی بر ساختارهای علمی باشد. در این نمایشگاه من، به رنگهای انعکاس آب، به رودخانه جاری، به نوری که برآن میافتد و به همه زیباییهایی که آب به همراه دارد پرداختهام. خوشحالم که مراجعهکنندگان این نمایشگاه علمی و فرهنگی و اجتماعی، با تماشای آثار، به وجد میآیند و این از ذات آب است.
فراز و فرودهای تصویرسازی مطبوعاتی
میگوید سال 1371 که به روزنامه همشهری رفته و مدیر گرافیک شده و با مدیریت هنری او، مجله «آفتابگردان» آن سال شروع به کار کرده، حتی صندلی نداشته و روی زمین مینشسته و برای کودکان تصویر میساخته است. پیش از آن در «کیهانبچهها» تا پس از آن، سالها در مطبوعات و در انتشاراتیهای مختلف از جمله سروش، تصویرسازی کرده و به رویاهای کودکان رنگ بخشیده است. حالا از او میپرسیم، هنر تصویرسازی، چه جایگاه و اهمیتی در مطبوعات امروز دارد؟
پنجشنبه است که سراغ او رفتهایم؛ میگوید روز تعطیلیتان آمدهاید... این را میگوید تا اشاره کند میداند تحریریه روزنامهها به جای جمعهها، پنجشنبهها تعطیل است ؛ چون سالها او هم در تحریریهها برای مطبوعات کار گرافیک کرده است. اکبر نیکانپور، حالا معتقد است وضع تصویرسازی مطبوعات در سالهای دهه 60 و 70 بهتر از الان بود: «تصویرسازی در مطبوعات به نوعی مرده است. هستند تک و توک رسانههایی که سعی میکنند گاهی از تصویرسازی استفاده کنند، اما این در مقایسه با توجه تام و تمام نشریات آن دو دهه، قابل مقایسه نیست. در آن سالها اساسا موضوع تصویرسازی داغتر از الان بود ؛ چراکه جشنوارههای جدی هم در این خصوص برگزار میشد.»
این را از جایگاه کسی میگوید که سالها تلاش کرده همین تصویرسازی را برای مطبوعات و دفاتر انتشاراتی گوشزد کند و حالا ناراحت است از اینکه آن فضا تقریبا از بین رفته است.
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد