نقدی بر فیلم جدید «نرگس آبیار»

«شبی که ماه کامل شد»؛ پرتره‌ای عاشقانه از یک تروریست

«شبی که ماه کامل شد» در سینمای ایران فیلمی نو، خلاقانه و بسیار خوش ساخت است و ماجرایی واقعی از زندگی یک تروریست جانی را از قاب نگاهی زنانه به تصویر کشیده است.
کد خبر: ۱۲۱۱۷۷۸
«شبی که ماه کامل شد»؛ پرتره‌ای عاشقانه از یک تروریست

به گزارش جام جم آنلاین، نرگس آبیار، نویسنده زن ایرانی است که از اواسط دهه هشتاد برای جان بخشیدن به نوشته‌هایش وارد عرصه سینما شد. او را با شیار 143 می‌شناسیم و بعد از آن «نفس» که البته نتوانست آنطور که باید توجه مخاطب را به خودش جلب کند.

سه اثر مهم و پرطرفدار او در سینما نشان از نگاه ضد جنگ او دارد که هر بار با پررنگ کردن وجهه‌ای جدید از صدمات پدیده جنگ‌ تلاش می‎کند حرف و پیام خود را به نمایش بگذارد.

«شبی که ماه کامل شد» فیلم جدید نرگس آبیار است که بعد از درخشش شگفت انگیزش در جشنواره فیلم فجر، حالا روزهای اکران خود را تجربه می‌کند و امروز بهترین زمان برای صحبت کردن درباره آن چیزی است که این فیلم به نمایش گذاشته است.

یکی از نکات مثبت فیلم جدید نرگس آبیار ترکیب خود بازیگرانش است. به طور کلی انتخاب بازیگرها در این فیلم هوشمندانه بوده و با هنرمندی تمام قد آن‎ها نیز محصولی کاملا چشمگیر ساخته است. انتخاب چهره‌های محبوب و اصطلاحا بفروش برای این فیلم یک انتخاب منطقی برای بازگشت سرمایه‌های فیلم بوده و با وجود آنکه 4 نفر از بازیگران اصلی با کمدی‌هایی که کار کرده بودند در ذهن مخاطب ثبت شده‎اند و این موضوع ریسک انتخاب را بالا می‌برد اما ترکیب توانمندی بازیگرها و نرگس آبیار خروجی بسیار دلچسبی داشته است.

بازی خیره کننده و ماندگار فرشته صدرعرفایی بی شک یکی از بهترین بازی‌های چند سال اخیر سینمای ایران است که در کنار گریم بسیار دقیقش توانست بیشترین حس واقعی بودن را از فیلم نرگس آبیار به مخاطب منتقل کند، هر چند کاراکتر او به عنوان یک نقش مثبت آنطور که شایسته بود در فیلمنامه مورد توجه قرار نگرفته بود.

هوتن شکیبا و الناز شاکردوست هم بعد از صدر عرفایی بازی‎های خوبی به نمایش گذاشتند. ظاهر شدن این دو چهره آشنا در نقش‌هایی کاملا متفاوت با کارنامه‌شان بیشتر از سطح توقع بود؛ به ویژه الناز شاکردوست که ایفای نقش فائزه زندگی کاری او را قطعا به دو بخش متفاوت تبدیل خواهد کرد.

اما درباره محتوا و مضمون فیلم قبل از هر حرفی باید بگوییم «شبی که ماه کامل شد» در سینمای ایران فیلمی نو، خلاقانه و بسیار خوش ساخت است هر چند که با اشکالات زیادی هم همراه می باشد. این فیلم به مشغله مهمی از دنیای این روزهای منطقه غرب آسیا پرداخته و ماجرایی واقعی از زندگی یک تروریست جانی را از قاب نگاهی زنانه به تصویر کشیده است. «شبی که ماه کامل شد»، ابعادی متفاوت و جدید از زندگی برادران ریگی به عنوان رهبران گروه تروریستی جند الله را نشان می‌دهد و از این جهت انتخابی جسورانه برای یک کارگردان زن نسبتا تازه کار است.

موضوع جنایات این گروه تروریستی علی رغم آنکه که منجر به کشته شدن تعداد زیادی انسان بی گناه شده و رهبر آن نیز با عملیات تعقیب و گریز بسیار پیچیده‌ای دستگیر و در نهایت محکوم به اعدام شد، تا امروز مورد توجه کارگردان‎های بنام ایرانی واقع نشده بود. نرگس آبیار اما پس از حدود 6 سال وقفه خوشبختانه توانست با پرداختی خاص و جدید ماجرای ریگی را تبدیل به موجی متفاوت در سینمای ایران بکند.

اگر بخواهیم کمی دقیق‌تر درباره سوژه و پرداخت آن صحبت کنیم، فارغ از ارزشمند بودنِ پرداختن به ماجرای تروریسم به ظاهر دینی، نکاتی در خلال این روایت مطرح می‌شود که با آنچه در واقعیت اتفاق افتاده متفاوت است و حتی در بخش‌هایی روایت مستند از این رویداد به عنوان حادثه‌ای مستقیما مرتبط با دستگاه امنیتی کشور را تحت تاثیر قرار می‌دهد. نرگس آبیار به عنوان خالق این اثر تلاش دارد که با دغدغه‌های زنانه خود به مبارزه با مفهوم جنگ بپردازد اما در روایتش از چرایی بوجود آمدن تفکرات رادیکال دچار کلیشه زدگی شده و تولد نوزاد نامشروعی به نام گروهک تروریستی و جنایتکار جندالله را ساده انگارانه ناشی از فقر می‎داند!

او حتی آنجا که علت رفتارهای برادران ریگی را مورد بررسی قرار می‎دهد به طور غیر مستقیم اشکال کار را به گردن حاکمیت می‌اندازد و مدعی می‌شود اگر شغل مناسب وجود داشت و فقر ریشه کن شده بود، آن‌ها پا در این مسیر نمی‌گذاشتند. این ادعای عجیب در حالی مطرح می‎شود که گروهک تروریستی عبدالمالک ریگی یک گروهک کاملا ایدئولوژیک بود که با سوار شدن روی موج اختلافات مذهبی سعی در برهم زدن امنیت مرزهای شرقی کشور و ایجاد شبکه قدرت برای خود بود.

نرگس آبیار دچار یک خطای تحلیلی فاحش شده و عضویت در گروهک‌های تروریست و آدمکش را با عضویت در باندهای قاچاق کالا و مواد مخدر اشتباه گرفته است. چرا که اساسا فعالیت در گروهی که مجوز عضویت در آن به شرط انجام قتل نفس صادر می‌شود نمی‌تواند راهکاری برای حل مشکل فقر باشد.

کمی که با فیلم پیش می‌رویم، آنجا که دیگر جنایتکار بودن این افراد به اثبات رسیده و مخاطب با عبدالمالک ریگی به عنوان یک تروریست خشن مواجه می‎شود، ابعاد دیگری از او نیز به نمایش درمی‌آید. او تحلیل‌های ایدئولوژیک خود را در سکانس‌های متفاوتی چه در قالب سخنرانی‎های احساسی برای افراد تحت بیعتش و چه در گفتگوهای تند و تیزی که با برادر خود دارد بی واسطه به اطلاع تماشاچی می‎رساند. عبدالمالک که تحت پوشش باورهای دینی اقدام به این تحرکات نظامی در داخل و خارج کشور کرده، خود را مجری اسلام واقعی می‎داند و با استناد به آیات و روایات اسلام را دینی برای ابراز خشونت علیه دیگران معرفی می‎کند! همه ما می‌دانیم این تعریفی است که او و دیگر فعالان گروه‎های تروریستی مثل داعش از یک اسلام تحریف شده ارائه می‌دهند، اما اثبات اینکه اسلام معرفی شده توسط این تروریست‎ها یک اسلام تحریف شده است در فیلم اتفاق نمی‎افتد. یعنی بین این فیلم و فیلمی که فردی غیر مسلمان درباره رادیکالیسم دینی بسازد وجود ندارد و مخاطب خارجی با تماشای این فیلم هم اسلام را مقصر اصلی این جنایات خواهد دانست.

در تمام فیلم سینمایی طولانی شبی که ماه کامل شد ما هیچ کاراکتری که بتواند توضیح شبهات فکری نمایندگان جریان تروریسم را بدهد نداریم و در کنار این عدم پاسخگویی با یک مجموعه امنیتی فشل و ضعیف هم طرف هستیم که نوع طراحی کاراکتر نمایندگانش طوری است که مخاطب را با خود همراه نمی‎کند، تو گویی در این فیلمنامه به لحاظ ایجاد حس همذات پنداری مخاطب با شخصیت‌ها، جای پلیس داستان با جنایتکار قصه تغییر کرده و آنقدری که مخاطب با حمید احساس نزدیکی می‎کند با نیروی امنیتی کشور نمی‎کند و به همین دلیل هم هست که شاید بهتر باشد بگوییم «شبی که ماه کامل شد» فیلمی برای عبدالحمید ریگی بود نه برای فائزه منصوری، نه برای عبدالمالک ریگی و نه حتی برای تقابل با تروریسم و رادیکالیسم دینی! بلکه این فیلم مستندواره‌ای بود برای مردی عاشق که در یک شب آرام همسر خود را به قتل می‌رساند و حس دلسوزی مخاطب را حتی در لحظه قتل جنایتکارانه همسرش نیز با میزانسنی عاشقانه و لطیف برمی‌انگیزد و اشکال بزرگ این فیلم نیز همین احساس همذات پنداری است چرا که دلسوزی برای مردی که به واسطه عضویت در یک گروهک تروریستی فرزند خردسالش را به ایدئولوژی‌اش تقدیم کرده و همسر خود را نیز به دستور همان ایدئولوژی به قتل می‌رساند با منطق قصه گویی در فرهنگ ما همخوانی ندارد.

حتی اسم فیلم نیز به نظر می‌رسد برای او طراحی و انتخاب شده، برای مرد عاشقی که در شب کامل شدن ماه تبدیل به گرگینه می‌شود، اما ناباورانه در سکانسی این لحظه شوم را تجربه می‎کند که مخاطب به جای تقابل، با او حس همراهی دارد.

فاطمه سادات بکایی

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها