آنچه می خوانید شرحی از گفتگوی ما با دکتر مهدوی سمنون درباره تحلیل پدیدار اجتماعی اربعین است.
نگاه ما در این پرونده به راهپیمایی اربعین، یک نگاه جامعه شناسانه است. نگاهی که تجمع اربعین در کربلا را یک پدیده اجتماعی میداند و یکی از مهم ترین بسترهای آن را در فضای ایدئولوژی و دین باید دید. نگاه شما به این گزاره چیست؟ اساسا ریشه شناسی تجمع اربعین در فضای گفتمان فرهنگ دینی از نظر شما به چه صورت است؟
اربعین حتما یک پدیده اجتماعی ست؛ چون جنس آن از جنس کنش های اجتماعی به حساب می آید. جامعه شناسی هم قاعدتا این کنش ها را مورد مطالعه قرار می دهد. دراین باره از دیدگاه من نمیتوان تردید کرد. چرا که این تجمع ویژگی های پدیده اجتماعی را نیز داراست. اما من فارغ از این فرض، می خواهم توضیح دیگری به شما ارائه دهم.
عموما مقولات و واقعیات فرهنگی و اجتماعی، در حوزه مطالعات جامعه شناسی قرار دارند. اربعین هم یکی از این رفتارهای فرهنگی و اجتماعی در میان جامعه شیعیان است. اگر دین در جامعه شناسی،به عنوان یک نهاد اجتماعی تلقی شده، و از سوی دیگر فرهنگ دینی به عنوان یکی از پدیده های جامعه شناسانه مورد بررسی است، برای فهم درست از جامعه شناسی دین-که همواره مورد توجه بوده و هست- باید فرهنگ دینی را درست شناخت. فرهنگی که خود را بصورت عیان و آشکار در مناسک و نمادهت نشان می دهد. نمادهائی مثل عزاداری ها و تجمعات و .... که جزیی از فرهنگ دینی تشیع به حساب می آید. تجمع اربعین هم یکی از این عناصر فرهنگی در میان شیعیان است.
پس بنظر من در بحث از اربعین،می توان اهمیت و وزن چندانی به پدیدار اجتماعی بودن یا نبودن این مسئله اختصاص نداد. زیرا تکلیف فرهنگ تشیع در این راستا مشخص است!
اربعین یک پدیده اجتماعی برخاسته از فرهنگ دینی، عناصر فرهنگی و دین است. دین حامل کنش های اجتماعی بسیاری درون خود است که از فرهنگ اجتماعی آن نشات گرفته اند. وقتی این کنش ها وارد اجتماع می شوند، منجر به بروز پیامدهای بسیاری در روابط افراد و جامعه و .... می شوند. پس این موضوع یک پدیده اجتماعی است.
نکته دیگری که من در راستای جامعه شناسی اربعین باید به آن اشاره کنم، چگونگی استفاده از مدل ها و سیستم های موجود در فضای جامعه شناسی برای تحلیل تجمع اربعین است. من همواره از اساتید جامعه شناسی سوال کرده ام که شما این تجمع را بر اساس کدام الگو تحلیل می کنید؟! الگوی پاره تو؟ وبر؟ سورکین؟ یا دیگران؟
در واقع چگونگی توضیح و تشریح این پدیده، با استفاده از این مدل ها دچار یک گپ هستیم. تحلیل ها و نظریه های موجود، تناسبی با این پدیده ندارند. این نکته ایست که من بر اثبات آن اصرار زیادی دارم. اما اگر شما قصد تحلیل درست و جامع این پدیده را دارید، باید در الگوهای تحلیل بازیابی داشته باشید.
اگر مهم ترین مسئله در مطالعات جامعه شناسی، کنش است، این موضوه نیز حاوی کنش های متعددی در بعد فردی یا اجتماعی است. ابعاد فردی آن به حوزه روانشناسی ارتباط پیدا می کند و ابعاد اجتماعی آن به حوزه تخصصی جامعه شناسی مربوط می شود. حال اگر جامعه شناسی قادر به ارائه یک تحلیل درست، با استفاده از الگوهای موجود، در این باره نیست، باید به دنبال یک چارچوب فراتحلیل در این باره بگردد. چارچوبی که قابلیت توضیح تمامی ابعاد این پدیده را داشته باشد. طبقات،سنین، اقشار و موارد زیادی در تشکیل این پدیده مهم هستند که بنظر نمیرسد لباس خاصی به تنِ این واقعه اندازه شود! لباس هایی که در فضای فعلی برای قامت این پدیده موجود هستند، در واقع لباس هایی تنگ هستند!
من درباره این مسئله نکات زیادی دارم که اتفاقا اصرار دارم در این فضا به بحث و بررسی آن بپردازم. اما از این حیث که پرونده فعلی مجال چنین بحثی را ندارد،در دیگر نوشته ها و صحبت ها به آن خواهم پرداخت.
نکته ای که درباره الگوها گفتید، مسئله ایست که در برخی از تحلیل های جامعه شناسانه اربعین با آن مواجه شده ام! تحلیل های سیستمی که تجمع اربعین را به مثابه یک سیستم تحلیل و ارزیابی می کند.
تحلیل های سیستمی، بحث های کلانی هستند که قابلیت اطلاق بر هر پدیده ای را دارند! امری بسیار کلان و کلی که از فیزیک تا شیمی و مدیریت و .... قابلیت ارائه دارند. این تحلیل ها در واقع مشکلی را حل نمی کند. بلکه تنها به ارائه ورودی، خروجی، بازخورد و ... می انجامد که شما همتای آن را در دیگر علوم نیز شاهدید. لذا من معتقد نیستم که این تحلیل توانای توضیح پدیده ها بصورت خاص را برای ما داشته باشد،دید ویژه ای به شما نمی دهد و در واقع نمی توان انتظار خاصی از تحلیل به این سبک داشت. تحلیل سیستمی داده های یک سیستم را به خوبی به مخاطب می نمایاند اما برای او توضیح نمی دهد که کنش های موجود در این سیستم عقلانی یا غیرعقلانی است، این سیستم منطقی یا غیرمنطقی ارزیابی می شود-بنا به گفته پاره تو-
تئوری سیستم هیچ یک از این موارد را به شما نشان نمی دهد. در نتیجه نمی تواند راهنمای خوبی برای عملکرد شما باشد. چرا که اگر شما با یک سیستم منطقی روبه رو باشید، یک نوع از رفتار را بروز خواهید داد و در صورتیکه با سیستمی غیرمنطقی روبه رو باشید، نوع دیگری از رفتار را رقم خواهید زد. همینطور شناختی که سیستم ممکن است از نوع کنش به شما ارائه دهد،در رفتارتان موثر خواهد بود. اگر شما کنش های صورت گرفته در یک پدیده اجتماعی را سنتی یا انبوه خلق بدانید، در واقع آن را ناشی از هیجانات عادی دانسته اید. کنشی گروهی که در اثر قرار گرفتن در یک فضا و جوی برای گروهی از مردم به وجود آمده و همین وضعیت آنها را به کنش واداشته است. اما در صورتیکه شما این کنش را عقلانی بدانید،هم برخورد متفاوتی در برابر آن خواهید داشت و هم نتیجه گیری و اثرگیری دیگری خواهید دید .
بنابراین گرند تئوری سیستم، یک تحلیل فراگیر است. تحلیلی که بی ارتباط با زاویه نگاه شما و زمینه های پدیده اجتماعی، وجود دارد.
نقطه شروع این پدیده اجتماعی که منجر به شکستن الگوها در فضای فرهنگ دینی ایران شده،کجاست؟
اگر موافقید کمی درباره ریشه های دینی و تاریخی این موضوع صحبت کنیم.
نخستین استناد دینی ما درباره زیارت اربعین، زیارت کاروان اهل بیت از قبر امام حسین و اصحاب ایشان، در هنگام بازگشت از شام است. زیارتی که هرچند درباره تاخر آن از اربعین، نکاتی در تاریخ آمده و ان قلت هایی وجود دارد، اما اصل این زیارت غیرقابل تردید است. همچنین زیارت جابر ابن عبدااله انصاری از قبر امام حسین در اربعین، یکی دیگر از ریشه های تاریخی این مسئله است.
ریشه دینی این موضوع در واقع منجر به یک کنش اسلامی و خصوصا شیعی شده،کنشی که در دوره های بعدی البته برخی از اهل تسنن یا ادیان دیگر نیز به آن رغبت نشان داده اند. اما در اصل از آن شیعیان بوده است.
پس زیارت اربعین به عنوان یک کنش اجتماعی با ریشه دینی، سابقه ای به قدمت هزار و اندی سال را با خود دارد. این نکته ای مهم در باب کنش های فرهنگی است؛ تاثیر گرفتن از کنش های قبل و تاثر نهادن بر کنش های قبل. هیچ کنش فرهنگی در زمان خود متدقف نمی شود، بلکه همواره از دیگر همقطارانش تاثیر می گیرد و در مرور زمان دچار تحول و البته بازتولید کنش های بعد می شود. نقطه شروع اربعین نیز همین کنش اهل بیت است.
همچنین ریشه های تاریخی این کنش در کشور عراق هم به صورت فردی، با قدمتی چند صد ساله مشاهده شده و هم به صورت جمعی. کنشی که حتی در شرایط خفقان نیز ادامه داشته است.
قبل از حکومت حزب بعث و صدام در عراق، تجمع و راهپیمایی اربعین را نمی توان کنشی جمعی در مقیاس امروز یا شبیه به امروز ارزیابی کرد. گروه های چند ده نفری در این مناسبت حاضر بوده اند و آن را انجام می داده اند،اما نه به صورت جمعی و امروزی.
یکی از دلایل نیز آن بود که صدام این راهپیمایی را ممنوع اعلام کرده بود و از تشکیل آن جلوگیری می کرد. عملی که به سبب استحباب و تاکید آن در روایات دینی، برای اقشار علما و بسیاری از مردم،امری مطلوب به حساب می آمد.
اما با سقوط صدام و از بین رفتن ممنوعیت ها،تجمع اربعین در میان عراقی ها،جانی تازه گرفت. روندی که در چند سال رویه صعودی عجیبی را طی کرد و حتی حضور برخی از اهالی کشورهایی مثل عمان، بحرین، لبنان و ... مقدم بر حضور ایرانیان در راهپیمایی اربعین شده بود. موجی که بعد از مردمان این کشورها به ساکنین خطه جنوب ایران و پس از آن به کل ایرانیان رسید.
همراهی و مشارکت در فرهنگ عاشورایی که فرهنگ دینی برای زیارت اربعین قائل می شود، در کنار زحماتی که برای زوار این تجمع به وجود می آید،یک باور دینی در میان شیعیان است. موجی که به تدریج در حال عمومی کردن فرهنگ خود است و گوشه ای از آن را امروز شاهد هستیم.
در صحبت از الگوهای تحلیل، به این نکته اشاره کردید که مدل های تحلیلی موجود، لباس مناسبی بر اندام پدیده اجتماعی اربعین به حساب نمی آیند. برای ارائه یک تحلیل درست از اربعین نیازمند یک فراتحلیل هستیم.سوال من از شما درباره وجوه ممیزه ایست که منجر به این تفاوت در اربعین شده، این ممیزات چیست؟
در این مورد نیز باید زاویه دید را به دقت مشخص کنیم. اینکه ما از زاویه جامعه شناسی به مسئله نگاه می کنیم یا از زاویه مطالعات دین پژوهی. همچنین اینکه مقایسه این تجمع با مشابهات آن در دیگر کشورها، می تواند کمک به کشف این ممیزات کند.
فارغ از این مقایسات اما، یکی از ممیزات اساسی اربعین، وجود نداشتن تماشاگر در این حرکت مذهبی است. چیزی که شاید در جریان عزاداری هایی مثل سینه زنی و تعزیه هم وجود داشته باشد، اما در اربعین چنین چیزی وجود ندارد. البته ما درصدد ارزیابی دینی و اخروی این مفهوم نیستیم، اما به هرحال این افراد در کنه کنش وجود ندارند. آنها نه همراه کنش ها هستند و نه مخالف آن! مثل افرادی هستند که به تماشای یک کارناوال ایستاده اند یا حتی این حضور و مشارکت از باب سرگرمی صورت پذیرد.
در اربعین اما تمام حضار ذیل دو عنوان مشارکت کرده اند؛ زائر و خادم!
زائر فردیست که سفر را برای شرکت در مراسم و تجمع انجام داده و خادم فردیست که در سرزمین مقصد، تلاش های زیادی در راه خدمت رسانی به این زوار انجام می دهند. این دسته همان موکب داران عراقی، پزشکان، بهداشت یاران و .... هستند که مشغول خدمت رسانی به زائران در جریان اربعین هستند. حتی خبرنگاری که برای تهیه گزارش به تجمع اربعین آمده، به این سبب که مشغول صورت دادن یک اکت است،در زمره کنشگران فعال به حساب می آید. او نیز خدمتِ پوششِ مراسم را بر عهده داشته، هرچند که مذهب شیعه ندارد!
مشارکت در خدمت یک امر مهم در این باره است. مشارکتی که با هر توان و بضاعت مالی و جسمی و ... صورت می پذیرد. چه زن سامندی که تمام توانش تهیه ده لقمه نان برای زوار است، چه عالم ناتوانی که تنها قدرت پیاده روی به اندازه پنجاه قدم را دارد و چه بسیار از افرادی که مشابه این نوع از سختی ها و مشقات را در راه مشارکت برمی دارد. مشقتی که برای رسیدن به باورهای خود آنها را تحمل می کنند و از کاستی ها چشم می پوشند.
ممیزه دیگری که می توان در این راستا به آن اشاره کرد و من همواره در جمع دوستان و همکاران جامعه شناس نیز به آن اشاره کرده ام، تحمل است. شما در هیچ تجمع یا اجتماعی شاهد وجود چنین بافت نامتجانسی نیستید! بافتی که متشکل از ضعیف ترین تا قوی ترین اقشار مردم است. فرهنگ های مختلف، میزان پایبندی به آداب اجتماعی در سطوح گوناگون و .... از مهم ترین ممیزه های این اجتماع است. انواع متناقضات در این جمعیت وجود دارد. اقشار و افرادی که از یک کشور نیامده اند،از عرب تا عجم و کرد و ترک و ... جمعی ناهماهنگ که در کناز هم جمع شده اند. در یک موکب و در کنار هم می خوابند. صحبت می کنند و تعامل برقرار می کنند. تعاملی که در غالب موارد بدون خلل است!
این افراد ممکن است در بسیاری از مواقع از این تفاوت ها آزار ببینند اما به قدری خود را برای این فضا آماده کرده اند که دچار خلل جدی نمی شوند. این در واقع همان تساهل موردنظر شرع اسلام است. همه تساهل و تحمل لازم را برای همزیستی مسالمت آمیز در خود پرورانده اند.
حالا شما فرض کنید که چنین تساهل و تحملی در فضای کشورها عمومیت یابد! چه آرامشی به فضای عمومی جامعه تزریق خواهد شد؟! زندگی در پی این آرامش چه رنگ و بویی می گیرد؟
ما در بسیاری از مواجهات و برخوردهای اجتماعی امروز، قادر به تحمل یکدیگر نیستم. مثلا در مترو! اما در صورتیکه ما بتوانیم چنین تحملی را به فضای اجتماع بیاوریم، بسیار موفق خواهیم بود.
از اینروست که من به جامعه شناسان می گویم، تحلیل ها و الگوهای از پیش طراحی شده، برای تحلیل این پدیدار مهم اجتماعی برازنده و قواره نیست! باید مدلی جدید طراحی کرد. مدلی که سوای از عمومی سازی این کارکردها، بتواند ارزیابی درستی از این اجتماع و معادلات آن بدست دهد.
تجمع اربعین به عنوان یک کیس استادی در مطالعات جامعه شناسی باید خوانده شود. اینجا مهم ترین نقطه حضور جامعه شناسان است.
ممیزه دیگری که باید درباره تجمع اربعین به آن اشاره کرد، افزایش میل کنشگران حاضر به یاری رساندن به دیگران است! اصلا تمایل افراد برای کمک کردن به دیگران، در این تجمع، به طرز غریبی افزایش می یابد! تمایلی که شاید در زندگی شهری در ما جاری نیست. ما در بسیاری از موارد به سادگی از کنار معضلات هم شهری ها و هموطنان گذر می کنیم! حتی در مواردی با اغفال از مشکلات آنها، خودمان را از وقایع کنار می کشیم! طوری که مبادا درگیر مسائلی از این دست شویم. این در حالیست که رفتارِ معمول در جریان تجمع اربعین چیزی کاملا متفاوت از این امر است. بنظر شما بستر فرهنگی عراق در تقویت این فضا، چه تاثیری دارد؟
من در اینجا اعتقاد چندانی به این تاثیرپذیری ندارم! در تئوری ای که برای تحلیل درست فضای اربعین در ذهنم چیده ام نیز به همین مسئله اشاره کرده ام!ما چنین فضائی را در ایران، پیش از تجمع اربعین و غیر از آن نیز تجربه کرده ایم. انقلاب اسلامی و دوران دفاع مقدس مهم ترین نمودهای بروز این روحیات است!
شرکت مردم در تظاهرات ها و تمایل آنها به کمک رسانی برای دیگران، یکی از مهم ترین وجوه ممیزه فرهنگ اجتماعی ایران در آن دوران بود. روحیه حمیت و علقه اجتماعی در این دوران به شدت افزایش پیده کرده بود.
اگر شما تاریخ انقلاب را به درستی مطالعه کنید، میبینید که همه افراد احساس می کردند باید گره ای از دیگران باز کنند. آنها نمی توانستند به امور پیرامون خود بی تفاوت باشند. این روحیه به مثابه یک حس بالادستی ست که روی تجمع اربعین و انقلاب ایران و .... سایه افکنده است! همین روحیه بالادستی ایرانی و عراقی را تحت تاثیر خود قرار داده است!
من منکر تاثیرات برون فرهنگ ها در این بحث نیستم. اما مشاهده رفتار عراقی ها، چند روز پس از اربعین نشان از آن دارد که تمامِ این سبک تعامل نیز اثرپذیرفته از فرهنگ عراق نیست! ممکن است برخی از آنها حتی رفتاری مغایر با رفتارشان در زمان اربعین داشته باشند. همین سبک رفتاری اتفاقا در دوران پیش و پس از انقلاب، یا پیش و پس از دفاع مقدس نیز در میان ایرانیان دیده می شد. رفتاری که وقتی ما امروز از آن صحبت می کنیم، برای نسل جدید ما غیرقابل باور است! گوئی باور کردنی نیست که این انسان های منفعت گرای امروز، همان ایثارگران دبروز هستند!
در این راستا به جمله ای از امام خمینی(ره) اشاره می کنم؛ ایشان انقلاب را یک نفخه روح در مردم می دانستند. نفخه ای که منجر به دمیدن روح تازه ای در آنها شد. روحی که منجر به تحول شد. متاسفانه اما در بسیاری از سطوح ما قادر به نگهداری و بازسازی این روحیات نبودیم و این چنین است که شاهد تحولاتی در روحیات و فرهنگ عمومی مردم هستیم. من معتقدم چنین نفخه ای درباره تجمع اربعین نیز وجود دارد.
معنویت یکی از مهم ترین ممیزات اربعین است. فرصت خودسازی و رسیدن به خود، خلوت و محاسبه یکی از مهم ترین ویژگی های اربعین است که باید توجه زیادی به آن داشت. ویژگی ای که لازمه زندگی در جامعه امروز نیر هست.
ویژگی های دیگری همچون بخشش نیز یکی وجوه ممیزه ی فرهنگ عمومی کنشگران در اربعین است. چیزی که من چنین تعبیری درباره آن دارم؛ عراقی هادر اربعین وحشتناک می بخشند! بخششی نه از جنس آنچه ما در میان خود شاهد آن هستیم! ما حتی در جریان پخش نذری، ممکن است درخواست یک فرد برای دریافت نذری، بیش از یکبار را به سادگی پاسخگو نباشیم، اما در میان عراقی ها این دست اقدامات با روی باز اجابت می شود!
یکی از همسفران من در جریان اربعین که یک فرد بحرینی بود، در این رابطه این چنین میگفت. او میگفت که تفاوت شما و عراقی ها در این است؛ شما پس اندازتان را برای عید نوروز جمع می کنید و عراقی ها برای اربعین! ما برای خودمان جمع می کنیم و آنها برای بخشش به دیگران!
این همان بستر فرهنگی ست که شما نیز به آن اشاره کردید. عنصری تاثیرگذار در فرهنگ عراقی که میتواند بسیاری از مخاطبان را به سوی جلب کند. این جلب نظر نیز قطعا خروجی های زیادی خواهد داشت.درباره فراز و فرود کنش ها در دوران اربعین و پسااربعین شما چه نظری دارید؟به طور مشخص اینکه چه اتفاقی حادث می شود که آن سبک از رفتار در دوران اربعین، پس از بازگشت، کمرنگ می شود؟
مسائل فرهنگی در ما، منجر به برساخته ای به نام فرهنگ سطحی می شود. رفتارها و کنش هایی که ظاهری ست و عمیق نشده اند. اما گاهی ممکن است این فرهنگ در فرد و جامعه جا بیفتاد و درونی شود. من معتقدم زمان لازم برای عمیق شدن لین فرهنگ هنوز باقی ست. چرا که اربعین بازه زمانی منقطعی دارد و ما بعد از آن به زندگی عادی، مبتنی بر تنازع بقا برمی گردیم!
هنوز عناصری از آن فرهنگ همراهِ ماست، ما به همراهی بیشتر این فرهنگ میل داریم، اما به قدری درگیر زندگی شهری هستیم که این خواسته ها به آرمان تبدیل می شود! در همینجاست که ما نیازمند دانش جامعه شناسان و برنامه ریزان هستیم. ما چطور باید این فرهنگ سطحی را به فرهنگ عمیق تبدیل کنیم؟! هنر اینجاست! تبدیل این آرمان به هنجار و ارزش اجتماعی!
پس هنوز شاهد تکامل فرهنگ دینی به نام اربعین نیستیم؟!
چنین چیزی وجود دارد اما هنوز نتوانسته هنجارها و ارزش های خود را در جامعه عمق ببخشد و آحاد جامعه را همراه خود کند. تا این هدف نیز راه زیادی پیش روی ماست. کارکرد جامعه شناسی در همین مقطع شناخته می شود. اگر جامعه شناسی بتواند این فرهنگ را به هنجار تبدیل کند، دیگر لازم نیست که برای آن هزینه ای پرداخت کنید! خودِ مردم برای اجرائی کردن آن سر و دست می شکنند. درست مثل اتفاقی که برای عزاداری محرم و خصوصا دهه اول در میان ما افتاده است.
امروز کسی مردم ما را وادار به حضور در مراسمات عزاداری نکرده است. چه بسیار افراد متمکنی که با دل و جان در این مراسمات حضور دارند و مشغول خدمت رسانی هستند. خدمتی که پاداشی در برابر آن دریافت نمی شود.
مطالعات فرهنگ دینی تا چه میزان به جامعه شناسی در این زمینه کمک می کند؟
در جامعه امروز مشخص شده که نمی توان با یک علم و به صورت تخصصی محض جلو رفت. سابقا تخصص را برای پیشرفت کافی می دانستند اما در سال های اخیر لزوم اطلاع از حوزه های همجوار نیز احساس شده است. یک مورخ بدون اطلاع از فرهنگ عمومی نمی تواند در کار خود موفق باشد. در مورد جامعه شناسی نیز همین گزاره صادق است. پس رشته های بین رشته ای و مطالعات همپوشانی در بسیاری از حوزه ها نضج گرفته و تقویت شد. فسلفه پویا شد و کارهای جمعی در علوم انسانی نیز پا گرفت.
مدیریت در جامعه ای که پایه فرهنگی دینی دارد، بدون اطلاع از فرهنگ دین، مدیریت دین و مبانی دین ممکن نیست. همه اینها باید در یک پکیج مدیریتی جمع شده باشد. پکیجی که می تواند راهکارهای درست را پیشِ پای این مدیران و مردم قرار بدهد.
و نکته آخر ...
جریان اربعیت قابلیت مطالعات گوناگون را درون خود دارد. ریز مطالعات، مطالعات بین رشته ای و الگوسازی های فرهنگی کی می تواند منبعث از اربعین باشد.
تجربه زندگی در اربعین یک خروج از روزمرگی است. خروجی همراه با توجه به خودِ حقیقی که می تواند منشاء بسیاری از تاثیرات بر روان همه ما باشد. تجربه ای که خارج از جریان تنازع بقاء در زندگی روزمره است. اگر این احساس مثبت است و می توان در آن به شناخت درستی از اهداف زندگی رسید، تداوم آن در زندگی روزمره به مراتب زیباتر خواهد بود.
نفیسه رحمانی
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد