در طول بیش از چهار دهه که از عمر انقلاب اسلامی گذشته، این مدل حکمرانی به عنوان یک الگو برای بسیاری از کشورهای دیگر مورد توجه قرار گرفته است.
دکتر محمدباقر خرمشاد، استاد دانشگاه و دبیر شورای راهبردی روابط خارجی در گفتوگو با جامجم به تبیین چگونگی شکلگیری این الگو و چالشهایی که در ۴۲ سال گذشته در مسیر حرکت انقلاب اسلامی قرار داشته، پرداخته است.
ترکیب جمهوری اسلامی چگونه در ذهن رهبران نظام اسلامی شکل گرفت؟
در خیابانهای آن زمان تا مقطعی، یکی از شعارهای اصلی استقلال آزادی حکومت اسلامی بود که در مقطع دیگر به جمهوری اسلامی تغییر شکل داد.گفته میشد بعدها در ملاقاتی بین آیتا… مطهری و امامخمینی(ره) در پاریس مباحثه طولانی در مورد شکل حکومتاسلامی صورت گرفت، شکل جمهوریت بهعنوان شکل حکومتاسلامی پذیرفته میشود. از آنجا به بعد شعارها به استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی تغییر یافت.
آیتا… مطهری هم در مصاحبههای خود در این زمینه اشاره میکند که جمهوری اسلامی یعنی محتوای اسلامی و شکل قالب جمهوریت.در مورد نظرات رهبران نظام نیز شاید بتوان گفت امامخمینی از این قاعده کلی فقهی تبعیت کردند که هر آنچه دستاورد جدید بشری است به دین ارائه میشود و اگر منافاتی با دین نداشتهباشد یا قابل جمع باشد از آن بهرهبرداری میشود؛ لذا ایشان در پذیرفتن شکل جمهوریت، جمهوریت را به عنوان پدیده یا تجربه بشری در زمینه حکومت، منافی با دین ندانستند و در نتیجه قبول کردند جمهوریت، شکل حکومت و اسلامیت، محتوای آن شود. به این ترتیب مدل جمهوری اسلامی شد و جمهوریت و اسلامیت در کنار هم قرار گرفتند.
اما از خلال سخنان رهبری میتوان استنباط کرد در اندیشه ایشان و نظریاتشان، جمهوریت عارض بر اندیشه سیاسی اسلام نشدهاست، بلکه ایشان معتقدند اساس جمهوریت در جوهره اندیشه سیاسی اسلام وجود دارد (جمهوریت در مفهوم نقش و جایگاه مردم). آن را از تفکر دینی در حوزه حکومت و حاکمیتی استخراج میکنند و واژه مرکب نمیدانند که جمهوریت و اسلامیت باید کنار هم ترکیب جدیدی ایجاد کنند. به تعبیری به دلیل اهمیت مردم در اندیشه دینی، حکومت جمهوری اسلامی کل واحد است و ترکیبی از جز نیست.
عملکرد نظام جمهوری اسلامی در این ۴۲سال چقدر با معیارهای اسلامی مطابقت داشته است. آیا نظام توانسته در این چهاردهه گذشته با عملکرد خود باعث ارتقای اسلامیت شود؟
وقتی به منابع اسلامی دینی در باب حکومت مراجعه میکنیم مهمترین مولفه عدالت است و شاید مهمترین شاخصهای که با آن میشود اسلامیت حکومت را سنجید شاخص عدالت باشد.
در جامعه ایران که شیعی است و فرهنگش با نام و فرهنگ حضرت امیر(ع) عجین شدهاست باید به این نکته توجه شود که ایشان شهرت به عدالت دارد.
در ادامه باید گفت کارنامه ایران در عدالت تلفیقی از کامیابیها و ناکامیهاست به این معنی که اگر شکاف طبقاتی و در جاهایی فساد مالی را در نظر بگیریم کامیابیها کمتر بوده اما در توزیع امکانات در گستره کشور عدالت را کاملا بارز میبینیم.
در بحث رشد و ارتقای فرزندان ایران که دارای تحصیلات عالی هستند درست است گاهی از آقازادهها صحبت میکنیم اما فضا برای رشد همگان به خوبی فراهم است.
اگر پایگاه طبقاتی مسؤولان درجه یک و دو را ببینیم از یک پراکندگی قابل توجهی برخوردار است. اگر اسلامیت را به ظواهر فرونپاشیم تندرویها و کندرویهایی داشتهایم اما فرآیند سوگیریها مثبت ارزیابی میشود به همین جهت باید در ادامه راه به این اصل بنیادین در اسلامیت حکومت یعنی عدالت پای فشرد.
مهمترین چالشهای پیش روی تحقق کامل اسلامیت چیست؟ به تعبیری چه چالشهایی تحقق کامل اسلامیت را تهدید میکنند؟
در این زمینه میتوان بحث ناکارآمدی را مطرح کرد به این معنی که اگر حکومتی کارآمد نباشد اسلامیت و جمهوریت را بر باد میدهد. به عبارتی کاستی در کارآمدی و عدالت را میتوان مهمترین چالش دانست.
بنابراین جمهوری اسلامی باید موضوع فساد را علاج کرده و در زمینه کارآمدی که عمدتا به همان موضوع بروکراسی مربوط میشود موفقیت بیشتری داشته باشد.
برخی ادعا میکنند بعد اسلامیت حکومت باعث شده مردم نقایص و مشکلات و ناکارآمدیها را پای دین و اسلام بنویسند. آیا این ادعا واقعیت دارد؟
در مقابل این صحبت نقطه مخالفش را مطرح میکنم. فرض کنیم این ادعای مطرحشده درست است در این صورت باید کامیابیهای حکومتها را نیز به حساب دین بنویسند اما آیا اینگونه است؟ همه حکومتها از کامیابی و ناکامیهایی برخوردار هستند شاید در ابتدای انقلاب انتظارها از حکومت دینی، حکومتی کامل و بدون عیب است در حالیکه چنین حکومتی در زمین وجود ندارد چرا که حکومتها را میتوان با نقص کمتر و بیشتر مورد ارزیابی قرار داد البته به مرور زمان این تلقی یعنی انتظارداشتن حکومتی بدون عیب و نقص کمکم رقیقتر شد؛ چرا که در ابتدای انقلاب انتظارها زیاد بود.
هر چند هنوز هم خصوصا آنهایی که با جمهوری اسلامی سر موافقت ندارند تلاش میکنند از اهرمهای مختلف برای تحت فشار قراردادن ایران بهره بگیرند و دیگر کامیابیها را به حساب دین نمینویسند و در کامیابیها احیانا صحبت از جمهوریت و بردن آن به سمت سایر ابعاد شده و در ناکامی تلاش میشود آن را به حساب دین بنویسند.
چه راه حلی در این زمینه وجود دارد؟
لازمه کمرنگشدن چنین دیدگاهی همان موضوع کارآمدی و عدالت است که اگر در این زمینه پیشرفت داشتهباشیم میتواند به حل مشکلات کمک کند.
برخی منتقدین برای خرده گرفتن بهنظام میگویند جمهوری اسلامی دین را حکومتی کرده بهجای اینکه حکومت دینی ایجاد کند. نظر آنها را چطور ارزیابی میکنید؟
در حکومت دینی اصول و ارزشها و آرمانهای دین باید مبنا قرار گیرد و بدون حب و بغض در کامیابیها و ناکامیها آنچه اتفاق میافتد با آن معیارها سنجیده میشود و حکومت تلاش میکند معیارهای دینی اخلاق و کارآمدی را محقق کند. در دین حکومتی صحبت از این است که دین به مثابه ابزار در خدمت حکومت قرار گیرد، مفهومی که به این دو کیفیت تعریف کردیم مفهومی است که در دامنهای قرار میگیرد یا بهعبارتی منشوری است با توجه به اینکه در چه موقعیتی در این طیف قرار گیرد بهدلیل اینکه حکومتها اعم از دینی و غیردینی گستره وسیعی از کارها را انجام میدهند.
بهعبارتی چون ابعاد و وجوه مختلفی را شامل میشود به مباحثی از این قبیل دامن میزند خصوصا اینکه از ابتدای انقلاب دینیبودن و نبودن حکومت، موافقان و مخالفانی داشته و این مناقشه ادامه پیدا کردهاست. به هر حال در حکومت دینی هم نمیتوان شعائر را نادیده گرفت و در عین حال نمیتوان صرفا به شعائر بسنده و محتوا را نادیده گرفت.
با توجه به دید شما میتوان ادلههایی در رد و اثبات هر دو ادعا آورد اما در مجموع اهتمام بدنه اصلی نظام اسلامی بر این بوده که بتواند حکومت دینی باشد. هر چند به دلیل مواجهبودن با افرادی با طیفهای فکری مختلف در درون خود غیر از این هم اتفاق افتاده ولی رویکرد غالب و اصلی مجموعه افراد در جمهوری اسلامی خصوصا رهبری نظام و رهبران بالای نظام غیر این نبودهاست.
اصلاحطلبان مدعی هستند نظام به بعد اسلامیت بیش از جمهوریت بها میدهد و حتی برخی ارکان نظام اسلامیت را بر جمهوریت ترجیح میدهند. آیا چنین ادعایی درست است؟ نظر رهبران انقلاب درباره وزن اسلامیت و جمهوریت چیست؟
برای قضاوت منصفانه باید توجه داشته باشیم اسلامگرایانی که سال ۵۷ شکل حکومت را از پادشاهی تحویل گرفتند کار بزرگی را در جا انداختن جمهوریت به مثابه قالب حکومتی جدید به جای سلطنت انجام دادند. وبر میگوید سلطه سنتی را به دلیل ریشهدار بودنش هیچ قدرت دیگری جز سلطه کاریزماتیک نمیتواند ریشه کن کند. این سلطه کاریزماتیک امام خمینی که تجلی تمام نمای دین اسلام و تشیع، آرزوها و آرمانهای تشیع محسوب میشد؛ این قدرت کاریزمای امام که منبعث از اسلامیت بود، سلطه سلطنت را ریشهکن کرده و جمهوریت را برقرار کرد.
رواج جمهوریت و برقرار کردن جمهوریت به جای سلطنت در ایران در بستر دین اتفاق افتاد به عبارتی اسلامیت بستر ساز دوام جمهوریت در ایران شد.
اگر اسلامگرایان این را قبول نداشتند به سمتش نمیرفتند، بهعبارتی اتفاق بزرگ تاریخی در ایران شیفت پارادایم سیاسی از سلطنت به جمهوریت توسط دینداران است. چون جامعه ایران با اکثریت متدین است، اگر غیر از این بود جمهوریت با چالشهای زیادی مواجه میشد.
بیان این نکته که جمهوریاسلامی میخواهد جمهوریت را در برابر اسلامیت کم کند از بنیاد حرف درستی نیست، همیشه در نسبت جمهوریت و اسلامیت مناقشه بودهاست. افرادی با طیفهای فکری مختلف میل بیشتری به جمهوریت و اسلامیت داشتهاند اما به اعتقاد بنده اینکه نظام در کلیتش خواسته جمهوریت را فدای اسلامیت کند اینگونه نیست بنابراین به جای مطرح کردن این دوگانهسازی باید از تعامل جمهوریت و اسلامیت حرف زد و آن را تقویت کرد.
در مجموع باید گفت جمهوریت و اسلامیت در تعامل با هم قرار دارند و در این ارتباط باید مصلحان جامعه بیشتر بر نحوه تعامل این دو به جای واگرایی تمرکز کنند.
رهبر انقلاب چند سال پیش در حرم امام گفتند ممکن است روزی بیاید که یک روحانی در رأس نظام باشد اما جز پوستهای از جمهوری اسلامی باقی نماندهباشد. چطور چنین چیزی ممکن است؟
تشکیل حکومتها بر مبنا و اصول مختلف در جهان کنونی به تعبیری آزاد نیست؛ زیرا در جهانی زندگی میکنیم که تمدن مسلطی به نام غرب داریم که تصور میکند ارزشهای او بسیار بالاست و حق دارد آن را به همه جهان صادر کند و هر جایی که با این تفکر خود زاویه پیدا کند به خود حق میدهد یافتههایش موفق بوده و باید همان مبنا قرار گیرد.
بهعبارتی هر الگویی غیر از الگوی غربی بهشدت پارازیته میشود. از جمله این پارازیته شدن در مورد جمهوریاسلامی ایران اتفاق افتاد. غرب دائما بهعنوان ایدئولوژی رقیب عمل کرده و تلاش میکند یارگیری کند. مفسران چپ انتقادی معتقدند یکی از دلایل توفیق غرب در ماندگاری، همین بوده که توانسته خود را هژمون کند. لذا در مورد جمهوری اسلامی هم از بدو شکلگیری با چنین چالشی مواجه بودهاست. شاید یکی از موضوعاتی که در ذهن رهبری وجود داشت مربوط به همین رویه بود، بنابراین اگر حکومت اسلامی در سمت و سوی خود دقت نکند، ممکن است حتی توسط عواملی از درون جامعه ایران به سمتی برود که همان نرمهای گفتهشده از سوی غرب پذیرفته و به این ترتیب اسلامیت نظام رقیق شود و شعائر و معارف، بیشتر حالت شکلی پیدا کند تا محتوایی.
در موضوع اسلامیت در ترویج فروع بیشتر موفق بودهایم یا اصول؟ در ترویج شعائر اسلامی بهتر درست عمل کردهایم یا معارف؟
در بحث اسلامیت در فضای جمهوری اسلامی آنچه اتفاق افتاده و کمتر مورد توجه قرار میگیرد و عمدتا در محافل مردم عادی گفته میشود، این است که قبل از انقلاب اینگونه بوده یا نه؟ شاید در این زمینه برخی موارد کمتر مورد توجه قرار میگیرد و آن تحولات بزرگ جهانی است که این تحولات جهانی همه جهانیان و به تبع آن ایران را تحت تاثیر قرار دادهاست.
تمدن غالب غرب که به هر حال تمدن مسلطی است بهدنبال این است که ارزشهای غربی را که نوعا ارزشهای سکولار هستند بر همه جهان غالب کند تا بلکه بتواند همه جهان را به خدمت بگیرد.
این فضای سکولاریسم نقطه مقابل فضای دیندارانهای است که از انقلاب بر آمد. این فضا سوار بر بال یافتههای تکنولوژی در حوزه رسانه و اینترنت فرصت بزرگی را پیدا کرد تا در جهان دهکده شده، ارزشهای خود را راحتتر ترویج دهد و در نتیجه انقلاب اسلامی بهشدت تحتفشار این غرب به گونهای خودخواه قرار گرفت. در نتیجه طبیعتا روند عمل جمهوری اسلامی در طول ۴۲سال گذشته مثل این نبود که یک نقاش بر بوم سفیدی نقاشی کند بلکه بر همان بومی نقاشی میکند که دستهای دیگری از بیرون تلاش میکردند نقشه دیگری کشیده و بر نقشه ایران غلبه دهند.
در هر حال در جاهایی باید جمهوری اسلامی مراقبت کند از افراط و تفریط بپرهیزد تا بلکه اولویتهای درجه یک فراموش نشوند و مباحث شکلی جای مباحث محتوایی را نگیرند. شاید مهمترین چالش، این تندروی و کندرویها و فروکاستن دین به ظواهر و غفلت از باطن است.
مریم شریف زاده - سیاسی / روزنامه جام جم
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد