اما همان آمار و ارقام هم نشان میدهد وضعیت سلامت روانی مردم ایران خوش نیست. چند سال پیش بود که سازمان نظام مشاوره و روانشناسی اعلام کرد ۲۵درصد مردم ایران به خدمات روانشناسی نیاز دارند، به این مفهوم که از هر چهار نفر یک نفرمان دچار یکی از اختلالهای روانی است.
در این میان وضعیت روحی و روانی زنان وخیمتر از مردان بود و درصدهای وزارتبهداشت فاصله معناداری از این وخامت را نشان میداد.
این موضوع اما هیچگاه مهم تلقی نشد، حتی وقتی اعلام شد دلیل بسیاری از مرگ و میرها هم ناشی از همین سلامت روان است باز بهداشت روانی ما اولویتی نداشت حتی سال گذشته از سوی وزارت بهداشت و درمان اعلام شد بیماریهای روحی و روانی به همراه سوانحرانندگی از شایعترین دلایل مرگ و میر درکشور است و ۱۴درصد بیماریهای جامعه ایران ناشی از آسیبهای روحی است.
همه این آمارها اما مربوط به سال گذشته است، سالجاری حکایت عجیب دیگری دارد، سالی که یک همهگیری همه چیز را تغییر دادهاست.
همان سازمان نظام مشاوره و روانشناسی حالا اعلام کردهاست آمار ۲۵درصدی نیاز به خدمات روانشناسی مربوط به پیش از کرونا بوده و با توجه به همه مصائب کرونا حالا ۶۰درصد مردم به خدمات روانشناسی نیاز دارند! اما چرا وقتی اکثریت مردم نیازمند این خدمات هستند برای دریافت آن اقدامی نمیکنند؟ مهمترین دلیل عدم مراجعه مردم به مشاورههای روان شناسی چیست؟ هراس از برچسب خوردن، داشتن ذهنیت اشتباه از بیفایده بودن مشاوره، نداشتن وقت، ترجیح دادن دوستان به جای مشاوران.
همه اینها بخشی از دلایل این مراجعهنکردن است اما مهمترینشان هزینه بالای این خدمات است، که سبب شده تعداد قابلتوجهی از ایرانیان این نیاز را نادیده بگیرند.
یکی از مهمترین دلایل عدم مراجعه به مراکز روانشناسی هزینه آن است. بازار پرتقاضای این روزهای بهداشت سلامت روان هم دلیلی نشدهاست که هزینه این مشاورهها تغییری نکند.
در حالی سازمان نظاممشاوره روانشناسی اعلام کرده که ۶۰درصد مردم به خدمات روانشناسی نیاز دارند که تعرفههای اعلام شده توسط همین سازمان نسبت به سال گذشته حدود ۲۰درصد افزایش داشتهاست.
در سال ۹۸ که هنوز کرونا زندگی انسانها را دستخوش این حجم از تغییرات نکردهبود تعرفه خدمات روانشناسی و مشاوره برای متخصصان با مدرک کارشناسیارشد ۹۰هزار تومان و برای افراد با مدرک دکتری ۱۲۰هزار تومان بود، امسال اما این تعرفه برای کارشناسی ارشد ۱۰۸هزار تومان و برای افراد با مدرک دکتری ۱۵۶هزار تومان اعلام شدهاست.
این اوضاع تنها معطوف به تعرفههای رسمی است وگرنه چه کسی است نداند آنچه در شهر میگذرد چندان انطباقی با تعرفههای رسمی ندارد و کم نیستند افرادی که برای جلسات مشاوره خود اعداد شش رقمی در نظر گرفتهاند.
برخی معتقدند تخلف در نرخگذاری و اخذ هزینههای نجومی در هر صنفی وجود دارد و این بازار هم عاری از تخلف نیست.
از سویی سازمان نظام روانشناسی توانایی نظارت بر عملکرد همه این مراکز را ندارد. آنها معتقدند این روزها هر کدام از سازمانها و دستگاههای اجرایی با به کارگیری مشاورانی برای کارهای خود تعرفههای جدید و منحصری را تعریف میکنند، درحالی که سازمان نظام روانشناسی و مشاوره میتواند بر عملکرد آنها اعمال نظر دقیقی داشتهباشد.
تنها آفت هزینه بالای مراکز مشاوره روانشناسی مراجعهنکردن افراد درگیر نیست، آن دسته که هنوز به تاثیر سلامت روان بر بهبود زندگی شخصی خود اعتقاد دارند اما از پس هزینههای آن برنمیآیند، راه دیگری را برای رفع این نیاز انتخاب میکنند و آن هم انتخاب روانشناس از فضای مجازی است؛ فضایی که نسبت به حقیقت پیرامونیمان هیچگونه نظارت و مدیریتی بر آن وجود ندارد.
محبوبه خواجهرسولی، روانشناس البته این عده را «روانشناسنما» میخواند و میگوید: «پایین بودن ضریب سواد رسانهای در ایران بستر مناسبی برای سوءاستفاده کردن در این فضای مجازی پدید آوردهاست. آسیب این روش هم تنها محدود به ضررهای مالی نمیشود و در بسیاری از مواقع به دلیل ناآگاهی این روانشناسنماها آسیبهای روحی و روانی بسیاری به این مراجعان وارد میشود.» به گفته
او اغلب این افراد با خواندن چند کتاب در زمینه روانشناسی جلسات مشاوره برگزار میکنند و البته به دلیل تعداد بالای این افراد عملا امکان نظارت و برخورد وجود ندارد.
به واسطه فراگیری کرونا ضریب استفاده از فضای مجازی به شکل چشمگیری بالا رفتهاست. بسیاری معتقدند اتفاقا این فرصتی است تا بتوان با عملکرد درست در تولید محتوا از آن بهره برد اما به باور بسیاری از روانشناسان از جمله محبوبه خواجهرسولی، آنها که در حوزه روانشناسی کارگاهها و جلسات مشاوره برگزار میکنند و البته که در اغلب موارد ناشناخته هستند، جزو سودجویانیاند که دانشی در حوزه سلامتروان ندارند. به باور او این فضا حالا جولانگاه غیرمتخصصان حوزه سلامت روان شدهاست.
بالا بودن هزینه مشاورههای روانشناسی تناقض آشکاری با شرایط موجود دارد. پیش از دوره کرونا هم انتقادهای بسیاری نسبت به هزینههای مشاوره وجود داشت اما حالا که وضعیت سلامتروان جامعه مورد تهدید قرار گرفته و البته وضعیت اقتصادی هم نابسامان است، انتظار میرفت این هزینهها به صورت رسمی افزایشی نداشتهباشد.
البته باید به سوی دیگر این ماجرا هم دقت کرد؛ چرا که هنوز هم بسیاری از افراد جامعه اولویتی برای سلامت روان خود قائل نیستند. نکتهای که به درستی مورد توجه محبوبه خواجهرسولی قرار گرفتهاست.
این روانشناس معتقد است هنوز هم تعداد بسیاری از افراد درگیر در جامعه به این نیاز به چشم هزینههای اضافی نگاه میکنند و همین نوع نگاه باعث میشود هزینههای مشاوره زیادتر از آنچه باید به نظر بیاید.
او میگوید: «البته نباید تاثیر فراگیری کرونا و سختتر شدن معیشت مردم در این روزها را در نظر نگرفت؛ چرا که این معیشت سخت به تغییر اولویتها در زندگی شخصیشان منجر میشود و معمولا رسیدگی به سلامت روان در رتبه پایینتری از اولویتهای آنها قرار میگیرد.»
این روانشناس به جامجم میگوید: «این نگاه تزئینی عامه مردم به حوزه سلامتروان تنها محدود به آنها نیست و شاید سیاستگذاری کلان هم در القای این نوع نگاه به مردم مقصر باشد؛ چرا که اگر برخی تصمیمگیران در این حوزه بر این باور باشند که امروزه بیش از ۶۰درصد مردم احتیاج به خدمات روانشناسی دارند، میتوانند این مشاورهها را تحت پوشش بیمه قرار دهند تا مردم بتوانند با استفاده از مزیتهای آن بیشتر به مراکز مشاوره و خدمات مراجعه کنند.»
هزینه مراکز مشاوره هر چند دلیل مهم، اما تنها علت نبود اقبال عمومی نسبت به بهداشت سلامتروان نیست. روانشناسان هم تنها عامل بهبود این شرایط نیستند، به این مفهوم که وضعیت سلامت روان عموم مردم تنها به مراجعه افراد جامعه به مراکز مشاوره بستگی ندارد.
آنچه باعث بهبود شرایط روانی عامه مردم میشود شامل مولفههای بسیاری است. محبوبه خواجهرسولی معتقد است زیست شادمانه عامه مردم مولفه موثری برای ارزیابی پویایی عملکرد یک نظام اجتماعی است. به باور او در شرایط کنونی که «حال مردم» خوب نیست و اقتصاد نابسامان اجازه نمیدهد کمی این حال با روند درمانی سلامت روان ترمیم شود، باید به فکر جایگاه نشاط در جامعه باشیم.
بسیاری از جامعهشناسان هم بر این باورند حجم قابلتوجهی از خشونتها، رواج نزاعهای خیابانی و نابهنجاریهای موجود در جامعه به دلیل افزایش چشمگیر افسردگی، نداشتن اعتماد به نفس و البته نبود شرایط مناسب رفاهی است و حلقه مشترک همه آنها هم کمتر شدن نشاط عمومی در بدنه جامعه است. این مولفهها درست مثل دو سر یک الاکلنگ نسبتی معکوس با یکدیگر دارد. البته برای رسیدن به این مولفه هم راه درازی در پیش است؛ چرا که نمیتوان با تلقین، چنین باوری را به عموم جامعه تحمیل کرد.
به گفته خواجهرسولی، «نشاط عمومی جامعه همچون واکسیناسیون آن جامعه در برابر مشکلات روحی و روانی است.»
حالا اگر حرفهای این کارشناس را در برابر آمارهای رسمی بگذاریم، متوجه میشویم چقدر جامعه ایرانی نیاز به این شادمانی عمومی دارد، وقتی خوشبینانه ۶۰درصد مردم به خدمات روانشناسی نیاز دارند، وقتی دلیل بیش از ۱۴درصد مرگها برچسب روحی و روانی میخورد، نیاز به این واکسیناسیون سراسری بیش از هر زمان دیگری حس میشود.
میثم اسماعیلی - جامعه / روزنامه جام جم
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
دانشیار حقوق بینالملل دانشگاه تهران در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
یک پژوهشگر روابط بینالملل در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتوگوی «جامجم» با نماینده ولیفقیه در بنیاد شهید و امور ایثارگران عنوان شد