وقتی مأموران مرد را برای اجرای حکم به محل اجرای حکم بردند، پیرزنی وارد قصر ارغونشاه شد و خود را به تختگاه وی رساند و گفت: ای ارغونشاه بزرگ، فدای اسم قشنگت بشوم، من مادر مردی هستم که دستور دادی دست او را قطع کنند.
ارغونشاه گفت: خب؟ پیرزن گفت: دست او را قطع نکن. ارغونشاه گفت: پسرت دزدی کرده و مجازاتش این است که دست او قطع شود. پیرزن گفت: بهخاطر خدا دست او را قطع نکن. ارغونشاه گفت: اتفاقا حکم خدا همین است که دست او را قطع کنم.
پیرزن گفت: این پسر نانآور من است. در اثر اوضاع نامناسب اقتصادی و رکود بازار و بحرانهای کسب و کار یک غلطی کرده و بهخاطر من پیرزن دست او را قطع نکن.
ارغونشاه گفت: ای پیرزن، میگویی من بهخاطر تو حکم خدا را اجرا نکنم؟ آنوقت در پیشگاه او گناهکار خواهم بود. آیا در روز قیامت تو پاسخگوی خدا خواهی بود؟ پیرزن گفت: هی من میخواهم دهن خود را باز نکنم تو نمیگذاری. در طول عمر پربرکت خود یکروز بوده که گناه نکرده باشی؟ تو هر روز و هر ساعت در حال ظلم و گناه و فسق و فجوری، حالا این یک گناه هم روش. مطمئن باش وزن گناهانت به حدی است که با یک همچین گناهی بار گناهانت چندان سنگینتر نخواهد شد.
ارغونشاه وقتی دید پیرزن دارد دستی دستی آبرویش را به باد میدهد، دستور داد فرزندش را به دربار بازگردانند. سپس از وی تعهد گرفت که منبعد دزدی نکند و وی را بخشید و از پیرزن نیز تعهد گرفت این گفتوگو را برای هیچکس نقل نکند اما پیرزن به محض بیرون آمدن از قصر ارغونشاه ماجرا را در صفحه شخصی خود در اینستاگرام نوشت که بیش از سههزار بار دیده شد و آمار جالب توجه نزدیک به
ششصد بار ارسال و چهارصد و پنجاه بار ذخیرهسازی را نیز به خود اختصاص داد.
امید مهدی نژاد - طنزنویس / روزنامه جام جم
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
دانشیار حقوق بینالملل دانشگاه تهران در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
یک پژوهشگر روابط بینالملل در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتوگوی «جامجم» با نماینده ولیفقیه در بنیاد شهید و امور ایثارگران عنوان شد