مسیری که شاید به واسطه تولید برخی از سریالهای ضعیف و کم کیفیت از نظر گروهی از مخاطبان، راهی بسیار سهل و بیدردسر باشد اما اهل فَن میدانند که از صفر تا 100 ساخت یک سریال تلویزیونی با کیفیت و ارزشمند، کاری به شدت دشوار و بهمراتب پیچیدهتر از تولید یک اثر سینمایی است. سریال سازی یعنی یک فرآیند طولانی مدت سخت و فشرده [برخلاف روند مرسوم ساخت یک اثر سینمایی] است که از نقطه شروع تا زمان رسیدن به خروجی استرس و فشار زیادی را به تیم تولید آن وارد میکند. اما نطفه یک سریال چگونه شکل میگیرد و تا زمان تولد، چه فعل و انفعالاتی برای آن رخ میدهد؟ در ادامه این گزارش نگاهی به روند ساخت یک سریال تلویزیونی داریم و آن را در قالب هشت گام توضیح میدهیم. البته نمیتوان در یک گزارش همه جزئیات این موضوع را شرح داد اما میتوان از مهمترین کلیدهای ساخت یک اثر تلویزیونی سریالی گفت.
خشت اول این ساختمان، داستانی یک خطی است!همه چیز با ایدهای ساده و یک خطی شروع میشود؛ ایدهای که باید آنقدر گیرا و جذاب باشد که براساس آن بتوان طرح اولیه یک سریال را نوشت. در واقع سریالها همچون همه محصولات نمایشی با یک داستان تکخطی خلق میشوند؛ داستانی که در مرحله بعد تبدیل به طرحی کوتاه برای معرفی خط کلی قصه و حال و هوای آن میشود. طرحها به شکل مرسوم پیش از هرکسی به دست تهیهکنندگان میرسند و در صورت اقبال تهیهکنندگان به این طرح، در مرحله بعد به گروههای فیلم و سریال تلویزیون یا سایر مجموعههایی که برای تلویزیون اقدام به تولید سریال میکنند، ارائه میشوند.
تایید طرح در شوراهای تخصصی فیلم و سریال شبکههای تلویزیونی [یا نهادهایی همچون سازمان هنری- رسانهای اوج یا حوزه هنری]، مرحله مقدماتی کار است. این تایید چراغ سبزی برای نگارش فیلمنامه اولیه اثر است؛ فیلمنامهای که بعد از نگارش توسط همان فرد صاحب ایده یا فردی دیگر [انتخاب نویسنده فیلمنامه گاهی توسط خود شبکههای تلویزیون و گاهی به اختیار تهیهکننده است] بار دیگر به شورای تخصصی فیلم و سریال همان شبکه عرضه میشود تا در صورت تایید وارد مرحله بعد شود.
فیلمنامهها معمولا در دفعه اول تایید نمیشود و خرد جمعی منجر به ارائه اصلاحاتی برای بهبود فیلمنامه میشود. نتیجه آنکه فیلمنامه اولیه در چند رفت و برگشت و چکشکاری در نهایت به قوام لازم برای تولید میرسد و حالا دیگر وقت آن است که تهیهکننده و کارگردان دست به کار شوند!
خواندنیها با هنر کارگردان، دیدنی میشوداما بعد از نهایی شدن فیلمنامه و رسیدن آن به یک خروجی جدی، تازه کار خاصترین فرد پروژه یعنی کارگردان اثر آغاز میشود. کارگردان باید در مرحله اول به همفکری تهیهکننده، مدیر تولید، دستیاران کارگردان و البته مدیران فیلم و سریال آن شبکه تلویزیونی، ترکیب بازیگران اثرش را انتخاب کند.
با عبور از این مرحله، نوبت به دکوپاژ کردن فیلمنامه میرسد. فیلمنامهای که در مرحله اول توسط فیلمنامهنویس صیقل یافته حالا باید توسط کارگردان پخت و پز شود! به عبارت بهتر فیلمنامه اولیه فقط نسخهای مکتوب از اثر نمایشی است که در آن توضیحات چندانی در ارتباط با جزئیات چینش دوربینها و زاویه فیلمبرداری دوربینها، نور صحنه و بسیاری از ریزهکاریهای هنری لازم برای خلق یک پلان و سکانس وجود ندارد. این وظیفه کارگردان است که متناسب با سلیقه و دیدگاه آرتیستی خود، جزئیات فیلمنامه را مشخص کند و در اصطلاح هنری به این کار «دکوپاژ» میگویند. هر چند که در ایران تولید «استوریبُرد» برای تبدیل فیلمنامه مکتوب به قصهای مصور چندان مرسوم نیست اما بد نیست بدانید یکی از مهمترین مراحل ساخت فیلم و سریال در خارج از ایران، تولید «استوریبرد» یا همان «فیلمنامه مصور» است. مسیری که بهترین راه برای رسیدن به بیان تصویری هر کنش داستان است. کارگردان کسی است که بیشترین مسؤولیت را در قبال تکتک جزئیات آن اثر نمایشی دارد به همین دلیل باید به فرآیند کلی تولید اثر دقت کند؛ فرآیندی که البته در آن نقش تهیهکننده، مدیر تولید و برخی دیگر از عوامل پشت دوربین همچون فیلمبردار و فیلمنامهنویس هم اهمیت ویژهای دارد.
مرحله سرنوشتساز انتخاب عوامل!«کار تهیهکننده این است که هر چه از دستش برمیآید انجام دهد تا کارگردان به هدف هنریاش برسد. او یک فرد کلیدی است که از کارگردان حمایت میکند و کارگردان که باید با فشارهای فیلمسازی خود را منطبق کند؛ مورد تشویق قرار دهد.» این تعریفی است که نیکلاس تی.پروفرس در کتاب «اصول اساسی کارگردانی سینما» در ارتباط با تهیهکننده و نقش آن آورده است.
در واقع تهیهکننده در این پازل نقش اصلیترین مدیر اجرایی اثر را دارد. تهیهکننده بعد از نهایی شدن فیلمنامه، با نظر کارگردان و همکاری مدیر تولید، ترکیب بازیگران اثر را میچیند. چرا از واژه چیدن برای این موضوع استفاده کردیم؟
چون به معنی واقعی کلمه، انتخاب عوامل و تناسب آنها با نقش و کاری که بهشان سپرده میشود یا به قول اهالی سینما، «Casting»، موضوعی است که نقش مهمی در موفقیت یا شکست یک اثر نمایشی چه در تلویزیون و چه در سینما دارد. چه بسیار آثاری در سینما و تلویزیون تولید شدهاند که ترکیبی از ستارههای سرشناس در مقابل دوربین آنها حاضر شدند اما کمتر کسی مشتاق دیدن این آثار بود و چه بسیار آثاری که بدون حضور هیچکدام از ستارهها، همچون ستاره در مقابل چشم مخاطبان درخشیدند. پس آنچه که مهم است، نه صرفا حضور ستاهها، بلکه ترکیب بازیگران و تناسب آنها با نقش مورد نظر است. اتفاقی که با تصمیم کارگردان و تهیهکننده رقم میخورد.
البته نباید فراموش کرد که Casting در دنیای حرفهای صرفا مربوط به بازیگران و نقشها نیست؛ بلکه ترکیب درست عوامل پشت دوربین نیز تاثیر مهمی در پیشرفت و درخشش اثر دارد. چهبسا که یک تدوینگر حرفهای توانسته بسیاری از ضعفهای یک سریال را با تدوین درست پوشش دهد و در برخی موارد دیگر برعکس این ماجرا رخ داده است.
جزئیات این پازل به مرور کامل میشوندآنچه که تا اینجای کار گفتیم همه مشتمل بر فرآیندی است که در اصطلاح فیلمسازی از آن به عنوان «پیشتولید» یاد میشود. هر اثر نمایشی در سینما یا تلویزیون دارای یک فرآیند پیش تولید است که گاهی حتی از فرآیند تولید و پس از تولید نیز نقش مهمتری در سرنوشت و موفقیت اثر دارد.
اما برای اتمام توضیحاتمان در ارتباط با پیشتولید یک سریال تلویزیونی باید به چند موضوع دیگر نیز اشاره کرد. بعد از انتخاب عوامل اصلی توسط کارگردان و تهیهکننده، هرکدام از عوامل سازنده به دقت تیم خود را تکمیل میکنند. تصویربرداران تیم خود را انتخاب میکنند، صدابرداران نیز به سراغ تشکیل تیم خود میروند، تیم گریم و چهرهپردازی و سایر عوامل تولید نیز در همین مسیر توسط مدیران هر بخش به سرعت تکمیل میشوند تا فرآیند پیشتولید با انتخاب بخش عمده اعضای پروژه به اتمام برسد.
البته در این مرحله انتخاب لوکیشن تولید فیلم و برنامهریزی برای آغاز و پایان پروژه نیز انجام میشود. کارهایی که معمولا با همکاری مدیر تولید و دستیار کارگردان انجام میشود.
پیش به سوی تولید«تولید» سختترین بخش ساخت یک اثر نمایشی است. جایی که هم برنامهریزیهای قبلی و هم تلاشهای بعدی معطوف به آن است. پروسه فیلم در واقع از این قسمت آغاز میشود. سازندگان اثر در این مرحله به سراغ لوکیشنهای فیلم میروند و سکانسهای مرتبط با اثر را تولید میکنند. اینجاست که نقش فیلمنامه دکوپاژ شده در فرآیند ساخت بیش از پیش مشخص میشود.
هیچچیز در این مرحله به اندازه وجود هماهنگی میان تمامی اعضای تیم ضروری نیست؛ زیرا در برخی از موارد با توجه به شرایط جوی یا اقتضائات و امکانات موجود برای تولید، تنها یک فرصت برای فیلمبرداری برخی از سکانسها وجود دارد؛ در این شرایط نظم مهمترین عامل برای از دست خارج نشدن شیرازه کار و از بین نرفتن فرصتهاست.
گاهی اوقات برخی از کارهای پستولید مثل ساخت موسیقی و تدوین به شکل همزمان با فیلمبرداری پیش میروند اما به طور کلی روال بر این است که تمرکز اصلی همه عوامل به ویژه کارگردان بر فاز دوم ساخت اثر، یعنی «تولید» باشد.
حالا وقت زیبا کردن این بناستساختمانی را تصور کنید که اسکلتی محکم و قوی دارد و در آن از مصالح بهشدت باکیفیتی استفاده شده است اما نمای آن ساده و بدون هرگونه عنصر بصری جذابی است؛ نتیجه آنکه این ساختمان با وجود ارزش بالایش به چشم هیچکس نمیآید.
حکایت تولید بدون توجه به مرحله پس از تولید هم دقیقا حکایت همین ساختمان است. با به اتمام رسیدن فرآیند فیلمبرداری، بخشهای دیگری همچون تدوین، صداگذاری، ساخت موسیقی، اصلاح نور و رنگ، ساخت تیتراژ و... آغاز میشود. اجزایی که هرکدام باید دست به دست دیگری بدهند که بشود منتظر یک خروجی باکیفیت بود.
کارگردان با کمک تدوینگر، سکانسها و لحظاتی که نیاز به جداسازی دارد را مشخص میکنند. پس از این مرحله نوبت به اضافه کردن جلوههای ویژه میرسد [البته اگر قصه اثر نیازی به استفاده از این بخش را داشته باشد]؛ جایی که با استفاده از تکنولوژی برخی از خلل و فرجهای قصه را میپوشانند و تعدادی از نماها که به شکل واقعی امکان تولید ندارند یا هزینه تولید آن بهصرفه نیست را با استفاده از تکنولوژی درست میکنند.
بخش بعدی نیز به شکل طبیعی به ساخت موسیقی و مواردی همچون اصلاح نور و رنگ اختصاص دارد که با پشتسر گذاشتن آنها، اثر به خروجی نهایی میرسد.
مرحله سخت حسابرسی و اصلاحهر کاری نیاز به حسابرسی و بررسی عملکرد دارد؛ سریالسازی نیز در تلویزیون طی چنین سیکلی پیش میرود؛ یعنی بعد از آن که تیم تولید خروجی نهایی سریال را روی میز مدیر گروه فیلم و سریال میگذارند، تازه وقت آن است که کیفیت نهایی کار بررسی شود. البته سریالسازی بهواسطه آنکه پروژهای زمانبر و طولانی است، معمولا با نظارتهای در حین پروژه نیز همراه است و معمولا فردی بهعنوان «ناظر کیفی» به نمایندگی از آن شبکه تلویزیونی، بر روند ساخت اثر و کیفیت کلی آن نظارت میکند اما برای آن که محصول نهایی مجوز رفتن روی آنتن را کسب کند، باید خروجی نهایی توسط گروه فیلم و سریال آن شبکه تلویزیونی مورد بازبینی و بررسی نهایی قرار گیرد تا در صورت لزوم بخشهایی از اثر با اصلاح همراه شود. روندی که مشابه آن در سینما بهعنوان «شورای پروانه نمایش» شناخته میشود.
در جستوجوی زمان طلاییبهترین سریال دنیا را هم اگر در ساعت نامناسبی نشان دهید، خطر نادیده گرفتن آن توسط مخاطبان وجود دارد. به همین دلیل در صفر تا 100 سریالسازی، همهچیز مربوط به ساخت سریال و تحویل خروجی نهایی به شبکه تلویزیونی سرمایهگذار اثر نیست؛ بلکه سازندگان اثر معمولا بعد از ساخت اثر، برای در اختیار گرفتن بهترین زمان پخش با مدیران تلویزیون وارد رایزنی میشوند.
البته که طی این سالها، با قوت گرفتن باکسهای مناسبتی در آنتن تلویزیون، عملا بسیاری از سریالها پیش از آغاز فرآیند تولید و در همان مرحله تصویب به نیت پخش در یک بازه زمانی خاص [مثلا ایام عید نوروز یا ماه مبارک رمضان] کلید میخورد اما آندسته از سریالها که لزوما قرار نیست در یک بازه زمانی مشخص روی آنتن برود، باید برای در اختیار گرفتن زمانی بهتر تلاش کند.
اختصاص زمان بهتر در کنداکتور آن شبکه تلویزیونی به عوامل مختلفی بستگی دارد که قطعا مهمترین آن کیفیت اثر و شاخصههای فنی و محتوایی آن است. شاخصههایی که بهعواملی همچون قدرت کارگردانی، تسلط بازیگران بر نقش، فیلمبرداری و موسیقی و حتی چهرهپردازی بازیگران وابسته است. گاهی نیز تناسب محتوای سریال با یک بازه زمانی خاص بهانهای برای قرار گرفتن آن در کنداکتور تلویزیون میشود. با این همه مدیران شبکههای مختلف سیما معمولا براساس شاخصههای فنی با هدف جلب نظر طیف گستردهتری از مخاطبان، به اختصاص کنداکتور به سریالهای مختلف اقدام میکنند.
حسین مبارکی - خبرنگار / ضمیمه قاب کوچک روزنامه جام جم