چرا میگوییم داخلی؟ چون فعلا آثاری که جواد عزتی در آنها دل از مخاطب داخلی ربوده، در جشنوارههای جهانی چندان موفقیتی کسب نکردهاند. حالا ممکن است بپرسید او که به زعم ما یکی از برندهای سینمای ایران است، چرا حقش را دستکم به لحاظ کسب جوایز نگرفته است؟ خب، این سوالی است که ما هم خودمان را با آن روبهرو میبینیم و در این صفحه اشارهای هم کردهایم به اینکه چرا جواد عزتی با همه حضورهای پرشمار و گاه چشمگیرش در پنج سال اخیر، هیچگاه از طرف داوران جوایز مختلف به چشم نیامده است.
بررسی کارنامه او به ما میگوید او دستکم در پنج سال اخیر، دو مسیر را طی کرده است: نخست با حضور در نقشهای کمیک در فیلمهای کمدی یکی از پولسازترین بازیگران سینمای ایران بوده و سه فیلم از او بین هشت فیلم پر فروش تاریخ سینمای ایران قرار گرفته است. دوم هم، نقشهایی است که عزتی طی آنها تلاش کرده تواناییاش را در ایفای نقشهایی جز کمدی به رخ بکشد. این دسته از فیلمهای او با ماجرای نیمروز آغاز شد و حالا به سریال زخم کاری رسیده است. با این حال به نظر میرسد عزتی در مسیر نخست، حق خود را از سینمای ایران و مخاطبان آن گرفته اما در مسیر دوم، اگر هم با خرق عادت توانسته مخاطب را با خود همراه کند، هنوز نتوانسته جشنوارهها و جایزهها را متقاعد کند به او توجه کنند. حالا او بیتوجه به این بیتوجهیها همین دو مسیر را ادامه خواهد داد یا راه تازهای در پیش خواهد گرفت؟ نمیتوان پاسخ چنین پرسشی را گمانهزنی کرد. تنها میتوان اذعان داشت جواد عزتی امروز یکی از بهترینهای سینمای ایران است؛ بازیگری که حضورش در فیلمهای کمدی، فروش را تضمین میکند و نقشآفرینیاش در فیلمهای جدی، هر بار با چالشی جذاب رو به روست.
تئاتر
اول و آخر کار با همسر
ابتدا: حالا را نبینید که جواد عزتی را یکسره در قواره سینما میبینیم. او هم دانشآموخته تئاتر است و هم کار بازیگری را از آنجا آغاز کرده. او پنج سال پیش از اینکه نخستین نقش سینماییاش را ایفا کند، سال 1382 در نمایشی از همسرش مهلقا باقری روی صحنه رفت.
مسیر: جواد عزتی تاکنون در شش نمایش بازی کرده است: ساحره سوزان، کارگردان: مهلقا باقری (۱۳۸۲)، جولیوس سزار، کارگردان: مسعود دلخواه، تالار مولوی (۱۳۸۵)، قاتل بیرحم هسه کارلسون، کارگردان: مسعود رایگان، تماشاخانه ایرانشهر (۱۳۸۹)، شایعات، کارگردان: رحمان سیفیآزاد، تماشاخانه ایرانشهر (۱۳۹۲)، پسران آفتاب، کارگردان: سیامک صفری، تئاترشهر - سالن اصلی (۱۳۹۲) و زندانی خیابان دوم، کارگردان: مهلقا باقری، تماشاخانه ایرانشهر (۱۳۹۶). واپسین نمایشاش، مثل نخستین نمایشاش، به کارگردانی همسرش اجرا شد؛ نمایشی که از اجرای آن چهار سال میگذرد. البته فاصله سهساله بین نمایشهایی که او در آنها بازی کرده نشان میدهد هیچگاه تئاتر، دلمشغولیاش نبوده است.
موفقیتها: نمیدانیم نمایشنامه «شایعات» نیل سایمون را خواندهاید یا نه؟ نمایشنامهای که تا حالا بارها کارگردانهای ایرانی آن را روی صحنه بردهاند و در ایران محبوب است. جنس طنزی که سایمون در این نمایش پرداخته، خوراک بازیگری چون عزتی است. بازی او در این نمایش، چشمگیر بود، اما در کل کمتر کسی از مخاطبان حرفهای تئاتر در ایران هست که بتواند از جواد عزتی چیزی به خاطر سپرده باشد.
تلویزیون
سرسختی نجیبانه
ابتدا: از عمیقترین لایههای حافظه و خاطرات دورمان هم بعید است بتوان اسم و تصویری از جواد عزتی در اولین سریالهای تلویزیونیاش به یاد آورد. «قصههای شبانه» به کارگردانی سعید آقاخانی به سختی در خاطرهها زنده میشود چه رسد به بازی جواد عزتی در این نقش. فرض که او را در اولین کارهایش به یاد بیاوریم، مگر چند نفر میتوانستند پیشبینی کنند پیک موتوری سریال «من یک مستاجرم»، یک و نیم دهه بعد تبدیل به ستاره سینمای ایران میشود؛ ستارهای که حضورش روی فروش فیلمهای سینما تاثیر میگذارد و بهانهای میشود برای کشاندن مخاطبان عام و خاص به سینما.
مسیر: شاید یک دهه برای رسیدن به جایگاهی که عزتی در سینمای ایران دارد، خیلی زیاد و طولانی نباشد اما برای جواد عزتی سخت و پر تلاش سپری شد. بازیگر سریالهای طنز تلویزیون با گزیدهکاری و نه گفتنهایش به این جایگاه دست نیافته بلکه آنچه امروز در سینما دارد، حاصل پشتکار، سختکوشی و پرکاری نجیبانه اوست. از ابتدای دهه 80 تا امروز او در حدود 30 سریال تلویزیونی بازی کرده و آرام آرام از حاشیه سریالها به متن نزدیک شدهاست. عزتی از نقشهای حاشیهای مثل کمک خلبان در «کمربندها را ببندیم» و دکتر در سریال «باغمظفر»، به نقشهای مرکزیتر یا به یادماندنیتر مثل مسعود در سریال «سه دونگ، سه دونگ» رسید. بعد از اینها، یک نقش به چشم آمدنی بازی کرد؛ او در سریال «دودکش» که یک سریال طنز بود نقش یک روحانی را بازی کرد و حتی برای ایفای آن بیخیال ملاحتها و طنازیهای نجیبانهاش نشد. وقتی خوب دیده شد، در سالهای ابتدایی دهه 90 عزتی دیگر بازیگر نقش اصلی سریالهای طنز تلویزیونی بود و در دو فصل از سریالهای «دردسرهای عظیم» لطیف طناز و گاه ترحمبرانگیز را به نمایش گذاشت و برایش جایزه هم گرفت.
موفقیتها: بازیگر نقش اصلی سریالهای طنز تلویزیون، نیمههای دهه 90 به سینما رفت و با تکیه بر دلبریهایش در تلویزیون توانست روی فروش فیلمهایش در سینما موثر واقع شود اما همان سرسختی و سختکوشی ذاتی بود که جواد عزتی را از دایره نقشهای طنز فراتر برد و نامزدیهای متعدد را برایش به ارمغان آورد تا تبدیل به بازیگری شود که شمایل شوخ و جدیاش در نقشهای شیرین یا تلخ خواهان دارد.
سینما
همیشه نامزد
ابتدا: از سال 1387 کار بازیگری در سینما را آغاز کرده است؛ یعنی 13 سال سابقه در این حوزه دارد. 33 فیلم سینمایی در کارنامه او دیده میشود. این یعنی او در سینما بازیگر پرکاری محسوب میشود. حالا این را هم در نظر بگیرید او 15 فیلم، یعنی تقریبا نیمی از 33 فیلمش را طی سه سال 96 تا 98 بازی کرده است.
مسیر: از سال 1387 تا 1392، هفت فیلم طول کشید تا عزتی به عنوان نقش اول مرد در فیلمی جلوی دوربین برود؛ فیلمی بود با عنوان «فرشتهها با هم میآیند» که عزتی را در قالب آشنای طنزی که از او سراغ داشتیم، نشان میداد. برای به چشم آمدن اما لازم بود او از نقشهای طنز فاصله بگیرد. بنابراین اولینبار با «ماجرای نیمروز» در سال 1395 نقش جدی بازی کرد. پس از آن عزتی چند بار ایفای نقشهای متفاوت را تجربه کرده؛ هم سینمای تجاری را رها نکرد و هم به فیلمهایی جدیتر نظر دارد.
موفقیتها: اگر بنای سنجش موفقیت در کارنامه هر بازیگری را تعداد نامزدیها برای دریافت جوایز یا کسب آنها در نظر آوریم باید بگوییم او در سه فیلم «ماجرای نیمروز»، «ماجرای نیمروز، رد خون» و «آتابای» نامزد دریافت سیمرغ از جشنواره فیلم فجر بوده است. برای فیلم «پارادایس» یک جایزه خارجی کماهمیت برده و برای ماجرای نیمروز هم تنها جایزه داخلیاش را از جشن حافظ گرفته است. اما از فیلمهای جدی و نقشهای جدی عزتی که بگذریم، یعنی فیلمهایی که با وجود بازیهای کمنقص عزتی تاکنون برایش جایزهای به همراه نداشته، باید بگوییم او در ادامه بازیهای کمیکش، یکی از دو سه بازیگر موفق نیمدهه اخیر بوده است. از آنها که فروش فیلمها را تضمین میکنند. نشان به آن نشان که او در همین چند سال اخیر، بازیگر دومین، چهارمین و هشتمین فیلم پرفروش تاریخ سینمای ایران بوده است.
شبکه نمایش خانگی
بازگشت بابا اتی
ابتدا: اولین نقشآفرینی جواد عزتی در مجموعهای برای شبکه نمایش خانگی به سال 1386 بازمیگردد. یعنی حتی یک سال پیش از ورودش به سینما. اما خب آن مجموعه که «گنج مظفر» نام داشت، شش سال با تاخیر پخش شد یعنی پس از حضور بسیار موفقش در «قهوه تلخ».
مسیر: از گنج مظفر که بگذریم باید بگوییم، قهوه تلخ به عنوان یکی از اولین سریالهای شبکه نمایش خانگی، جواد عزتی را کاملا مطرح کرد و بیراه نیست اگر بگوییم شناخت عمومی در رابطه با جواد عزتی با «بابا اِتی» آن سریال بود که رخ داد. حالا عزتی، همانطور که در سینما از نقشهای کمدی به سمت سینمای جدی با بازیهای درونگرا روی آورده، در تازهترین نقشآفرینیاش برای سریالی در شبکه نمایش خانگی، باز هم در نقشی جدی ظاهر شده است. سریال «زخم کاری» را میگوییم. سریالی که تا کنون سه قسمت از آن منتشر شده است همین.
موفقیتها: او سه بار در شبکه نمایش خانگی بازی کرده و در دو تای آنها بسیار چشمگیر بوده است. هم در قهوه تلخ چشمگیر بود و درخشان و هم در «زخم کاری» به چشم آمده است.
منهای بازیگری
هم خوبِ کمدی، هم خوبِ جدی
اگر در جمعی اسم جواد عزتی بیاید احتمالا اولین نظری که همه حاضران جمع بر آن توافق میکنند این خواهد بود که او فیلم کمدی را همانقدر خوب بازی میکند که فیلم جدی و تلخ را؛ واقعیت هم همین است که اگرچه به علت پرمخاطبتر بودن فیلمهای طنز، جواد عزتی در میان عامه مردم با فیلمهایی نظیر «هزارپا»، «آینه بغل»، «اکسیدان»، «چهار انگشت»، «زاپاس» و «پارادایس» شناخته میشود اما بخشی از مخاطبان عام سینمارو که حاضر نیستند به بهانه «حوصله فیلم جدی ندارم»، آثار قدرتمند و وزین سینمای ایران را از دست بدهند، جواد عزتی را در نقشهای تاثیرگذار و بهیادماندنی دیگری هم دیدهاند.
اما چه چیزی باعث میشود او تا این اندازه در اجرای هر نقشی بدون حرف و حدیث و با توافق عمومی موفق عمل کرده باشد؟ بخشی از این موفقیت را بیتردید مرهون چهره و صدای میانهای است که نه تلخی را به شیرینی مرجح میسازد و نه شیرینی را به تلخی. بسیاری از بازیگران به دلیل عناصر خاصی در فیزیک یا چهرهشان در دایره نقشهایی با مضامین مشخص، محصور میشوند اما جواد عزتی این شانس را داشته که برای هر بازیگردان و فیلمنامهنویس و کارگردانی، یک گزینه بالقوه باشد. با این حال برای یک بازیگر حرفهای، این تازه اول ماجراست. او باید بتواند از این ظرفیت بالقوه در چهره و فیزیکش بهترین بهره را ببرد و به خوبی آنها را برای درآوردن نقش به کار بگیرد. این هم وجه دیگری است که عزتی را از سایر بازیگران جدا میکند. بازیگر نقش صادق در ماجرای نیمروز، آنقدر مهارت دارد که درخودفرورفتگی و انزوا را در عین هوش و میدانداری، به مخاطب منتقل کند همانطور که توانش را دارد تا در قامت مالکی سریال زخم کاری به اندازه یک تئاتر تمام و کمال، تناقضهای درونی یک مکبث پر از پارادوکس روانی را بیرون بریزد. همانقدر که میتواند در لباس روحانیت فیلم «فرشتهها با هم میآیند»، سادهدل و مظلوم و فداکار جلوه کند به همان میزان هم در بهنمایشگذاشتن سر به هوایی و کم هوشی یک دله دزد دون پایه در هزارپا موفق باشد.
کار خوبه خدا درست کنه!
بیش از یک دهه است که جواد عزتی تقریبا در همه نقشهایش روی پرده درخشیده و تصاویری ماندگار از شخصیتهای مختلف در ذهن مخاطبان ثبت کرده است. با این حال، تنها در دو اثر «ماجرای نیمروز» و «آتابای»، داوران جشنواره فیلم فجر او را شایسته نامزدی برای دریافت سیمرغ دانستند. سوالات پیرامون این شیوه برخورد جشنواره فجر در ادوار مختلف با جواد عزتی وقتی اوج گرفت که سال 98 با چهار اثر همزمان در جشنواره حضور پیدا کرد و در حالیکه نقش اصلی چشمگیر را در فیلم «شنای پروانه» بازی کرده بود و در «خورشید» مجیدی مورد تحسین مخاطبان و منتقدان قرار گرفت، در کمال تعجب بابت نقش حاشیهاش در فیلم آتابای نامزد نقش مکمل مرد شد که بیشتر به نظر میآمد نوعی فرار کردن از طرح نام او در جشنواره اتفاق افتاده باشد. بسیاری از رسانهها درباره این شکل عجیب نادیدهگرفتن جواد عزتی و گاهی حتی در اعتراض به آن مطالبی منتشر کردند اما بههرحال تغییری اتفاق نیفتاد. او خود نیز در اینستاگرامش پس از اختتامیه فجر به طعنه نوشت: «کار خوبه خدا درست کنه، سلطان محمود خر کیه!»
مرگآگاهی تکاندهنده
همان رویهای که روی پرده سینما یا صفحه تلویزیون در پیش گرفته را در صفحه اینستاگرامش هم دنبال میکند؛ رویهای حرفهای و بیحاشیه همراه با سکوتی که گاهی تاملبرانگیز و حتی پرسشساز هم میشود. معمولا برای هیچ پستی کپشن نمینویسد مگر اینکه خیلی کوتاه و خلاصه به موضوع عکس اشاره کرده باشد. عکسها هم اغلب، تصاویری از فیلمها یا تئاترهایش را بازتاب میدهند. بیشتر دنبال این است که آثارش را معرفی کند و میان آثار سینمایی پراقبال با آثار تئاتری کممخاطب، تفاوتی هم قائل نمیشود. حتی شبیه خیلی دیگر از ستارههای جوان سینمای ایران هم عادت ندارد که عکسهایی از حضورش در کنار سایر بازیگران سر فیلمبرداری یک اثر دیگر یا خاطرهبازی با فیلمهای قدیمی را به اشتراک بگذارد. در اینستاگرام بیشتر در موضع سکوت است و تا بهحال جز در یک مورد واکنش به جشنواره سی و هشتم فیلم فجر، در موضوع دیگری جنجالی در شبکههای اجتماعی بهپا نکرده است. با بیش از سه میلیون فالوئر، باز هم تمایلی به اظهارنظر در سایر موضوعات اجتماعی و فرهنگی و سیاسی و جهتدهی اجتماعی به هوادارانش نشان نمیدهد. اما از همه جالبتر آنکه گاهی که یکی از اهالی سینما و تئاتر از دنیا میرود، یک پست یا استوری با تصویر او منتشر میکند و کنارش کپشنی با این مضمون مینویسد: «بهزودی یکجا جمع خواهیم شد.» جملهای که بیش از آنکه غمگین باشد عمیق و تکاندهنده در ذهن مخاطب مینشیند.
نه فقط به خاطر یک مشت دلار
شاید اولینبار روزنامه هفت صبح بود که سال 97 یک گمانهزنی را درباره دستمزدهای برخی از بازیگران رده اول سینمای ایران منتشر کرد. در این گزارش با معرفی رضا عطاران با دستمزد یک میلیاردی، سقف این رقم تعیین شد و بنابراین جواد عزتی در رده سوم با دستمزد 700 میلیونی قرار گرفت. این موضوع قابلکتمان نیست که حضور جواد عزتی در یک فیلم برای تهیهکنندگان مساوی با تضمین فروش بهحساب میآید و تعداد انگشتشماری از بازیگران سینمای ایران هستند که این ویژگی را دارند. این پشتوانه معمولا بازیگرانی از این دست را به این نتیجه میرساند که با تعیین سقف ممکن پرداختی برای خود در پروژههای پیشنهاد شده، نه تنها دستمزد خوبی دریافت کنند بلکه موقعیت خود را به عنوان یک ستاره در حرفه بازیگری تثبیت کنند تا تهیهکنندگانی با پیشنهادهای پایینتر اساسا به سراغشان نیایند. با ورود سریالهای نمایش خانگی به میدان پرفروشهای فیلمسازی ایران و البته نگاه جدی کارگردانهای نامآور جوان سینمای ایران به این میدان، انتظار میرود باتوجه به درآمد بهمراتب بالاتر VODها سقف دستمزدها هم تغییر کند. با این همه، کارنامه جواد عزتی نشان میدهد به دستمزد به عنوان تنها عامل شرکت در پروژههای سینمایی نگاه نمیکند بلکه فیلمنامه و خصوصا عوامل همکار در بخش کارگردانی و بازیگران مکمل را هم مدنظر قرار میدهد. بهعلاوه حضور همچنان پایدار عزتی در پروژههای تلویزیونی که با سقف بهمراتب نازلتری از فیلمهای سینمایی بسته میشوند، نشان میدهد که ماندگار شدن در ذهن مخاطب عام و شاید غیر سینمارو هم برایش در کنار دستمزد مهم است.
گروه هنر / روزنامه جام جم