کدامها را دوست داشتهاید و از کدامها تصویری ناخوشایند یا حتی نفرتانگیز در ذهنتان مانده است؟ کدام یک قربانی بودهاند؟ کدامشان شخصیتهای زن را به عنوان کنشگران اجتماعی و کدامها، این دسته زنان را زنان خانهدار معرفی میکردهاند؟ ویژگیهایشان را که در ذهن مرور کنید، بهتر میتوانید علت همدلیبرانگیز بودن یا نبودن این شخصیتها را بسنجید و به قضاوت بنشینید. شکی نیست که تماشاگر در سمپاتیک شدن یا نشدن یک شخصیت مشارکت فعال دارد و به طور طبیعی شخصیتی که برای طیفی از مخاطبان، دوست داشتنی جلوه میکند میتواند منفور طیف دیگری باشد و این نسبت را هم بسترهای فرهنگی و دیدگاهها تعیین میکند. اما در نهایت فیلمها برای آن ساخته میشوند تا شخصیتپردازیها، جهتی داشته باشند و حس روشنی را چه مثبت و چه منفی در مخاطب برانگیزند. چادریها از آن دسته تیپهایی هستند که به خاطر معناهای ضمنی لباسشان موقعیتهای دراماتیک حساسی را در فیلمها خلق میکنند. اما کدامها دوست داشتنی تصویر شدهاند و کدامها غیر دوستداشتنی؟
چادریهای سمپاتیک
ماندگارترین و دوست داشتنیترین شخصیتهای چادری را از سریالهای تلویزیونی به یادها ماندهاند. شخصیت مریم افشار با بازی لعیا زنگنه در سریال «در پناه تو»، اولین شخصیت چادری بود که بازنمایی چادر را از انحصار زنان سالخورده فیلمفارسیهای قبل انقلاب که به طور سنتی چادر روی شانه و کمر میانداختند، خارج کرده و دختری را در پوشش چادر به نمایش گذاشت که ویژگیهای جدیدی داشت: دانشجو، فعال، شاغل و البته عاشق. همین تضادها، مریم افشار را با پوشش چادر ماندگار کرد. اما پس از او، تلویزیون «دوران سرکشی» را هم به خانوادهها عرضه کرد. سریالی که در سالهای پر التهاب اواخر دهه ۷۰ موضوع روز دختران فراری را به نمایش میگذاشت و در مقابل این دسته، دختری بود در پوشش چادر که چهره استخوانی و قدرتمند لادن مستوفی، قدرت مدیریت و کنشگری را در او تقویت میکرد. همه اینها درحالی بود که تصویر مادربزرگهای سالخورده سریالها با چهره مهربان حمیده خیرآبادی گره خورده بود و اغلب در پوشش چادرهای گلگلی به ذهن میآمد.
اما سینمای ایران هم در نمایش چادریهای سمپاتیک، دست به کار خلق چند چهره ماندگار شده است. هر دو نمونه از دراماتیکترین و ماندگارترین پلانها از شخصیت منحصر به فرد چادر را مریلا زارعی به نمایش گذاشته است: اول در سکانس پایانی فیلم «بادیگارد» که راضیه آصف، همسر حاج حیدر، پس از شهادت او چادر را روی پیکرش میکشد و میگرید و دوم در سکانس آخر فیلم «شیار ۱۴۳» که ننه الفت، چادر به سر کرده و در آخرین دیدار، با استخوانهای به جا مانده از پیکر فرزندش وداع میکند. فیلمهای «طلا و مس» و «فرشتهها با هم میآیند» هم بازنمایی همدلانهای از زنان چادری در نقش همسران روحانیون دارند که یکی آرامش و صبوری را محوریت میدهد و دیگری شیطنت و مهربانی را. شبکه نمایش خانگی هم با فیلم «آقازاده» در بازنمایی پرتعداد و متفاوت از چادر، پیشتاز است. نه تنها شریفه با بازی لعیا زنگنه، نقش زنی چادری، خانهدار و همسر یک کاراکتر مذهبی-سیاسی را بر عهده دارد بلکه راضیه (پردیس احمدیه) هم در دو فاز، یک بار از چادر به عنوان پوششی برای فریب و گناه بهره میبرد اما بعد در قامت یک معتقد مذهبی، در همین پوشش توسط آدم بدها کشته میشود.
جای چادریهای قدرتمند و کنشگر همیشه در سینمای ایران خالی بوده و تنها میشود از شخصیت خانم خیری (پریناز ایزدیار) در فیلم «ویلاییها» نام برد که البته خلاف میل باطنیاش، فرماندهی پایگاه زنان در منطقه جنگی را بر عهده گرفته است. چادریها البته برخلاف تصور اولیه در نقشهای طنازانهتر فیلمهای کمدی هم به شکل سمپاتیک بازنمایی شدهاند. یاسمن (بهاره رهنما) معلم ادبیات چادری فیلم «ورود آقایان ممنوع»، در دوگانهای که با دارابی (ویشکا آسایش) مدیر مدرسه میسازد، در واقع شخصیت عاطفی و عاشقپیشه را در مقابل زنی فمینیست و ضدخانواده میسازد که درعین حال از درون دچار تضاد شخصیتی است و ناخواسته به دنبال موردی برای ازدواج میگردد.
چادریهای غیرسمپاتیک
از این دسته تا بخواهید در سینما داریم. البته به علتهای دراماتیک متفاوتی غیرسمپاتیک نمایش داده میشوند اما به هر حال تصویری غیر دوستداشتنی و حتی نفرتانگیز در ذهنها به جا میگذارند. مثلا مهرانه نوری (سحر دولتشاهی) در فیلم «عرق سرد» به کارگردانی سهیل بیرقی به خاطر ممانعت بیجایش از بالا رفتن دختران تیم ملی فوتبال به مسابقات و گیر دادنهای اعصاب خردکن و البته نظر داشتنش به مردی متاهل، نفرتانگیز میشود درحالی که شخصیت راضیه (ساره بیات) در فیلم «جدایی نادر از سیمین» اصغر فرهادی از فرط بدبخت و قربانی بودن و البته تلاش برای سرپوش گذاشتن بر حقیقت، غیر دوستداشتنی و به نوعی تبدیل به بدمن قصه میشود. عبدالرضا کاهانی در فیلم «بیخود و بیجهت» از یک مادر چادری، تصویر یک قدرت قاهره متعصب و خشمگین و احمق میسازد و او را در مقابل دختری ریاکار و دورو قرار میدهد که مجبور است به خاطر مادرش حقایق زندگی خود را پنهان کند و به نحوی که دلش میخواهد آزاد نباشد. همان طور که پرویز شهبازی مادر منصور در فیلم «خانه دختر» را به خاطر اصرار زیادش به انجام یک آزمایش غیر ضروری پیش از ازدواج پسرش، نزد مخاطب منفور میکند. اما فرهادی همسر مرد متجاوز داستان فیلم «فروشنده» را تنها در یک سکانس همراه با چادر نشان میدهد درحالی که همین زن احمق قربانی که از همسرش تا پای جان دفاع میکند، اگر رابطه درستی را شکل میداد، همه داستان فیلم اصلا اتفاق نمیافتاد. چادریهای غیرسمپاتیک سینمای ایران حتی به این جا هم محدود نمیشوند. ملازم شدن چادر با موقعیت دادگاه و زندان، سالهای زیادی در سینما، از چادر یک پوشش، تلخ و ناراحتکننده و همیشه همراه با موقعیتهای ناخوشایند ساخته است و به همین اعتبار، حتی اگر کاراکتر روشنی را در سینما به یاد نیاورید، باز هم موافق خواهید بود که بازنمایی چادر و چادری اغلب همدلانه نبوده است.
همه لباسها به طور طبیعی معناهای ضمنی را در نسبت با پس زمینههای اجتماعی و فرهنگی و گاهی حتی اقتصادی و سیاسی فعال میکنند. اگر لباسهای خاص اقشاری چون عبا و عمامه روحانیون یا کت و شلوار مدیران دولتی یا حتی یونیفرمهای مشخص برخی مشاغل چون دکترها، نظامیها و مهمانداران هواپیما را مورد توجه قرار دهیم، راحتتر تصدیق خواهیم کرد که هر لباسی معناهای خواسته و ناخواسته بسیاری را به پوشنده خود تحمیل میکنند. مثلا میتوانید بدون داشتن مدرک پزشکی، لباس فرم دکترها را بپوشید و در خیابان راه بروید اما کمتر کسی است که به شما نگاه کند و درباره نامتجانس بودن این لباس با موقعیت خیابان، هزار سوال به ذهنش خطور نکند و برای هر کدامشان یک سناریو نسازد. این مثالها هرچند معنادار بودن لباسها را پررنگتر و ملموستر میکنند اما نباید باعث شوند که این معنادار بودن به لباسهای یونیفرم مشاغل یا پوشش اقشار خاص محدود شود. بیتردید شما هم تجربه کردهاید که گاهی فقط رنگ گرم یک پیراهن چقدر میتواند روی ارتباطتان با مخاطب در موقعیت رسمی تاثیر بگذارد یا رنگ سرد یک پلیور در زمستان، از گرمای مطلوب محیط بکاهد. همه اینها یعنی لباسها بیش از آن چه ما فکر میکنیم معنادارند و همین مساله هم باعث میشود برای فیلمسازان، بخشی مهمی و حیاتی و جذاب به شمار بیایند.
حالا بیایید روی یک لباس خاص که اشکال مختلف پوشیده شدنش، معناهای ضمنی روشن و پنهان زیادی در خود دارد، تمرکز و بازنماییهای متفاوت از چادریها را روی پرده سینما و فیلمهای نمایش خانگی فهرست کنیم. از جذابیت کنکاش در ماجرای بازنمایی چادریها روی پرده تنها وقتی بیشتر لذت خواهیم برد که دقت داشته باشیم آنها همه در صرف «چادری بودن» خلاصه نمیشوند و اتفاقا تیپهای بسیار متفاوتتری دارند که در محتوای فیلم و دریافت مخاطب از آن به شکل متفاوتی تاثیرگذارند. آنها زاویهدید فیلمساز به زیرلایههای مذهبی، سیاسی و سایر دیدگاههای ضمنی را هم توضیح میدهند. نگاهی میاندازیم به تیپولوژی چادریها در فیلمهای سینمایی و نمایشخانگی.
میتوانستند چادری نباشند
یکی از شمایلهای نه چندان مرسوم زنان چادری در سینمای ایران، شمایل زن چادری غیرسمپات است. به این معنا که به نظر میرسد نویسنده و کارگردان خواسته باشند با چادری که تن شخصیت پوشاندهاند، معنایی ناظر بر تعصب فراوان و تندروی مذهبی را احضار کنند.
این در حالی است که چادر فینفسه، هم نمیتواند به صراحت نماینده مذهب و سنت باشد و هم نمیتواند نماینده هر رفتار متعصبانهای قلمداد شود. چادر، باور به حجاب است و اینکه نویسنده و کارگردان میخواهند شخصیت افراطگرای فیلمشان را چادری نشان بدهند، یک ناسازه و التقاط گفتمانی است. مهرانه نوری، در فیلم عرق سرد که سحر دولتشاهی نقشش را بازی میکند، یکی از مسؤولان تیم فوتبال زنان ایران است. او چادری است و برخورد مناسبی با افروز اردستانی که بازیکن تیم است و باران کوثری بازیاش میکند، ندارد. در فیلم بیخود و بیجهت نیز افسانه تهرانچی را به یاد میآوریم که نقش مادر الهه [با بازی نگار جواهریان] را بازی میکرد؛ زنی چادری که هیچگونه فراز و فرودی را در زندگی دخترش که او نیز حجاب کاملی داشت برنمیتابید. از سوی دیگر، شاید نقش منفیترین چادری سینمای ایران را رویا تیموریان در خانه دختر بازی کرده باشد. او مادر منصور [حامد بهداد] بود و در یک سکانس ملتهب، به نوعی سببساز خودکشی نامزد پسرش (سمیرا، با بازی رعنا آزادیور) شد. مادر منصور بهناگهان و بدون برنامه، عروس آینده خانواده را به آزمایش پزشکی قانونی میبرد و اصرار میکند این سنت خانوادگی باید اجرا شود. سینمای ایران کمتر به این شمایل از چادریها روی آورده. ولی در همین معدود موارد نیز اغلب به دام همسانانگاری سنت و تعصب دچار بوده است.
مادرانگی زیر سایه باور
این یکی مخصوص مامانهاست؛ زنانی که هویتشان با مادر بودن معنا میشود و مهمترین و اصلیترین کنشها و واکنشهای زیستشان با مادرانگی در ارتباط است. در نتیجه مادرها در فیلمها و سریالها، چادر سنتی به سر دارند؛ این چادر لزوما گلدار نیست و میتواند مشکی باشد اما از آن نوع چادر مشکیها که برای ماندن روی سر نه کش دارند و نه آستین و نه پیوست دیگری. ساده هستند، نه اتو کشیده و تمیز. از درخشش و شکوه دورند و چهبسا پوشانندگی کامل هم نداشته باشند؛ ممکن است از سر بیفتند یا در کشمکشها و موقعیتهای دشوار عقب بروند اما حکم پناه و ماوا را دارند.
بازیگرانی که با این پوشش نقشی بازی کرده و مقابل دوربین ظاهر شدهاند، میدانند که از تمام ابعاد نقش مورد نظر، مادری و همسری بسیار محکمتر و برجستهتر است و در جریان هستند که برای بازی در چنین نقشی باید از مهر، ایثار، همدلی، گذشت و عشق در وجودشان مایه بگذارند. بسیار محتمل است که این زنان داغدیده باشند، با مشکلات اقتصادی دست و پنجه نرم کنند، مورد ظلم و ستم قرار گرفته باشند، فرزندان ناسالم داشته باشند، قربانی خشونت شده باشند ولی در جامعه و به تبع آن در فیلمها و سریالها سر در لاک خود دارند. از خودنمایی به دور هستند، هیاهو ندارند مگر زمانی که به تنگ آمده باشند، به ندرت زیر چادر لباسهای شیک و برازنده میپوشند مگر برای برنامهها و مراسم خاص. این زنها به چادر خو گرفتهاند، در پناه امنیت و عادتی که از چادر میگیرند، در جامعه حضور پیدا میکنند و شاید هرگز به چرایی و چگونگی چادر یا فلسفه بود و نبودش فکر هم نمیکنند؛ ضرورت این پوشش امن برای چنین زنانی بهقدری موجه و روشن است که دلیلی برای بازنگری در آن نمیبینند.
چادر سنتی، نمادی است از مجموعه باورها و اعتقاداتی است که در تمام زنان سنتی کم و بیش مشترک است و به شکلگیری یک تیپ یا گونه منجر میشود؛ گونهای از زنان آشنا، دوستداشتنی، معمولی اما موثر و تعیینکننده. شاید این دسته از زنان چادری به لحاظ شخصیتپردازی در آثار نمایشی، تنوع نداشته باشند اما از اصالت و جایگاه محکم و معنادار برخوردار هستند.
بر قامت ریا
چادر متاثر از تعریف و کارکردی که در فرهنگ اسلامی- ایرانی دارد، معنا و ویژگیهای خاصی را متبادر میکند و زنان چادری شمایلی از خود ارائه میدهند که تعاریف و برداشتهای مشخصی را القا میکنند؛ از جمله نجابت، پاکدامنی، حیا، خانواده داری، پایبندی به مذهب و امثال اینها؛ چرا که روشنترین و مهمترین کارکرد و معنایی که چادر در فرهنگ اسلامی - ایرانی داشته همین موارد بوده اما در سالهای اخیر به دلایل متعدد، زنانی را دیدهایم که چادر برای آنها نه یک پوشش بلکه ابزار گریز بوده؛ گریز از یک موقعیت یا خاستگاه اجتماعی، فرهنگی و... .
فیلمها و سریالهای بیتاثیر از اتفاقات جامعه نیستند؛ به خصوص اتفاقاتی که در موقعیتهای دراماتیک رخ میدهند یا دستکم قابلیت مقدمات خلق موقعیتهای دراماتیک را فراهم میکنند؛ بنابراین عجیب نیست اگر استفاده از چادر به عنوان ابزار گریز از موقعیت یا تغییر خاستگاه در فیلمها و سریالها مورد استفاده قرار بگیرد. همچنان که در نمونهها ذکر شد، پردیس پورعابدینی در نقش مانلی سریال آقازاده، نمونهای از همین نوع چادر به سر کردن را نمایش داده است. شخصیتی که پورعابدینی آن را بازی کرده، فراز و فرودهایی داشت و به نام راضیه مقدم تعریف شده بود اما این شخصیت در برههای از داستان به عنوان مانلی معرفی میشود که قرار است در قالب یک دختر نجیب و مومن و البته با پوشش چادر، یک آقازاده واقعی و مومن را بفریبد و از راه به در کند. در این برهه از داستان، راضیه مقدم با نام مستعار مانلی در قالب ماموریتی که بر عهده گرفته از چادر به منظور تزویر و فریب استفاده میکند.
نمونه دیگر همین موقعیت را در بستر کمدی هم شاهد بودهایم؛ در فیلم مطرب، الناز شاکردوست که صدای خوب را از پدرش به ارث برده در مهمانیها و مجالس مذهبی اعیانها به عنوان مولودیخوان شرکت میکند و در نتیجه متاثر از موقعیتی که در آن قرار میگیرد، چادر به سر میکند. شاکردوست در نقش زیبا خوشلحن در تمام فیلم چادر به سر نمیکند و اساسا یک زن چادری محسوب نمیشود بلکه از چادر به عنوان برای گریز از موقعیت بهره میگیرد.
کارکردی تهی از معنا
دستوری که رئیس وقت قوه قضاییه ابتدای ورود به این قوه مبنی بر حذف چادر در دادگاهها داد، باعث شد بخش زیادی از فیلمهای قدیمی ایرانی برای نسلهای بعد جالب توجه و به مثابه یک سند تاریخی باشد. هر چند استفاده از چادر به عنوان لباس فرم در برخی مکانها، کماکان ادامه دارد و با حذف الزام به پوشش چادر در دادگاهها پرونده این اتفاق بسته نخواهد شد.
در همین خصوص، هر اثری که تا پیش از این دستور ساخته شده باشد و در آن زنی به دادگاه، زندان و مکانهای اینچنینی رفته باشد شمول محور «چادر به مثابه لباس فرم» خواهد شد. ذکر مصادیقی که در بالا نوشته شدهاند صرفا به دلیل این است که این محور برای مخاطب آشنا باشد و موضوع را دریابد. پوشش چادر در این مکانها، چندان کارکردی در راستای فیلمنامه ندارد، چرا که بیش از هر چیز الزام شرایط واقعی جامعه سبب شده این پوشش با کاراکتر همراه شود، نه اینکه کارگردان بخواهد با استفاده از این پوشش مفهومی را منتقل کند. کاراکترهای فیلم «زندان زنان» به کارگردانی منیژه حکمت، با هر ویژگی اخلاقی و هر سابقهای، مجبور به این هستند که در پوشش چادر در فیلم ظاهر شوند. پس این کارکرد، در انتقال مفهوم خاصی نمیتواند نقشی را ایفا کند. ای بسا همین کارکرد تهی از معنا نیز سبب شد ریاست وقت قوه قضاییه چنین تصمیمی در حذف چادر در دادگاهها را اتخاذ کند.
از حیای زن تا شهامت مرد
شاید خاستگاه اولین دختران روشنفکر را در سیما بشود جست. وقتی مخاطب، زنی چادری را نه با شخصیت سنتی و مذهبی متعصب که در هیبت یک دانشجوی هنر اهل شعر و فلسفه و نوگرا میدید..از آن زمان بود که پای تیپ دختران و زنان روشنفکر چادری به سینما یا نمایش خانگی باز شد.
این دسته از خانمها از آن پس در بسیاری از فیلمها حضور داشتند و اغلب شخصیتی سمپاتیک داشتند و مخاطب را با شخصیت خود همراه میکردند. دونمونه شاخص از این نمونه تیپ میشود به پری ساخته داریوش مهرجویی و آقازاده ساخته حامد عنقا و بهرنگ توفیقی اشاره کرد.
پری با بازی خسرو شکیبایی و نیکی کریمی که در سال ۷۳ ساخته شد اقتباسی از رمان «فرانی و زویی» و داستانکوتاهِ «یک روزِ خوش برای موزماهی»، نوشته«جروم دیوید سالینجر» است.
پری دختری امروزی و مدرن است. زندگی نسبتا مرفهی دارد. عاشق فلسفه و شعر و هنر. او دانشجوی ممتاز رشته ادبیات و تئاتر است و از همه مزایای زندگی یک دختر جوان برخوردار است. یکی از برادرهایش خودکشی کرده است کتاب سرگذشت سیر و سلوک عارف گمنامی در قرن پنجم هجری زندگی او را دگرگون میکند. پری اگرچه در فضایی مرفه زندگی میکند و خانوادهای نوگرا و مدرن دارد اما گرایشاش به دین و فلسفه باعث شده او با ظاهری مذهبی و با پوشش چادر در جستوجوی دین راستین به هر وادی واقعی و خیالی سرک بکشد.
داریوش مهرجویی که خود نیز عاشق فلسفه است در مصاحبهای گفته: پری از ظاهریات دین فرار میکند و اعتقاد دارد که به عمقِ دین اسلام باید علاقه داشت. داریوش مهرجویی در این فیلم شخصیت پری را فردی آشفته و تا حدی مضطرب که در مذهبش دچارِ افراط شده و روزههای چند روزه میگیرد و پشت سر هم ذکر میگوید و تحملِ نامزدش را، که با شخصیت معنوی او کاملاً متفاوت است، ندارد نشان میدهد.
مهرجویی اگرچه به نظر میرسد که خواسته تا با چادر، افراطی بودن دختر درمذهب را نشان دهد و شاید نگاهی منفی نسبت به او به وجود آورد اما بهصورتی احتمالا ناخواسته همین چادر باعث شده است تا مخاطب نسبت به پری سمپات شود و حس مثبتی در او شکل گیرد. شخصیت پری در فیلم مهرجویی از معدود شخصیتهایی است که با وجود همه عناصر و نمادها ، تنها موردی که به مهرجویی کمک کرده تا مذهبی بودن پری را نشان دهدعنصر چادر است. شاید اگر شخصیت پری -با بازی نیکی کریمی-در این فیلم چادری نبود او. در میان این همه نماد نوگرایی و مدرنیته اصلا نمیتوانست مذهبی بودن را به مخاطب القا کند و به تعبیری دیگرچادر در فیلم پری توانسته است فیلم این کارگردان کهنه کار را از افتادن در ورطه اشتباه نجات دهد.
در آقازاده اما از همان ابتدا چادر عنصری است که برای مثبت نشان دادن شخصیت از آن سود جسته میشود.
مانلی در این فیلم وقتی میخواهد راه نفوذی به خانواده مذهبی پسر بیابد چادر به سر میکند و اسمش را به راضیه (اسم اصلیش) عوض میکند. چادر اگرچه در ابتدا برای او فقط وسیله ای برای رسیدن به هدف است اما در نهایت، چادر به او شخصیت جدیدی میدهد که حاضر نیست حتی به قیمت از دست دادن جانش این شخصیت و چادر را از دست بدهد .
حامد عنقا درباره بازخورد نقش دختر چادری در یکی از آثارش میگوید: خانمی به من زنگ زد که من دعایتان میکنم. دخترش با دیدن این سریال چادری شد. او خودش چادری بود، دخترش امروزی بود و چادری نبود. میگفت این سریال کاری با دخترم کرد که نظرش را تغییر داد. من گفتم این مساله فقط برای مدتی برای او جذاب است. چون آنقدر جذابیتهای بیرونی برای او وجود دارد، از اینجا به بعد باید کار دیگری برای او بکنیم.
او همچنین درباره اهمیت و تاثیر ساخت آثار نمایشی درباره عفت و حیا میگوید: همسر خودم چادری است دختران من هم با اینکه تازه ۹ سالشان است چادری هستند، هیچ فخری نیست، البته خیلی از این بابت خوشحالم. این فخری برای من نیست، اگر فخری هست برای خودشان است. کما اینکه تو جایی ندیدهای که من همراه همسرم، مثل برخی از دوستان ظاهر شوم، خودش دوست ندارد. از یک طبقه خانوادگی سنتی اینطور یاد گرفته که باعث افتخار من هم هست. من به ظاهر زیبا از بازتابی وجودی زیباتر فکر میکنم. من فکر میکنم جامعه نیاز دارد در مورد عفت و حیا حرف بزنیم و دربارهاش اثر نمایشی جذاب بسازیم. رشادت و شجاعت و شهامت مردهای ایرانی، از عفت و حیای زنان ماست.
با این اوصاف به نظر میرسد نگاه سالم تیم سازنده است که میتواند باعث شود شخصیتهای چادری فیلم مثبت یا منفی به نظر برسند.
دخترحاجی، زنحاجیدر تیپ شناسی چادریهای هنرهای تصویری در ایران، به مقولهای نسبتا نوظهور نیز میتوان اشاره داشت؛ چادریهایی که به لحاظ اقتصادی یا جایگاه سیاسی جزو طبقات برخوردار جامعه محسوب میشوند. به طور مثال، زنی که لعیا زنگنه نقشش را در سریال «آقازاده» بازی میکند، هم به لحاظ اقتصادی و هم از منظر سیاسی، جزو طبقه برخوردار محسوب میشود. «شریفه» [با بازی لعیا زنگنه] همسر حاج رضا تهرانی [با بازی امین تارخ] یکی از سیاستمداران سابق است که هنوز هم در دستگاه قضا پرنفوذ است. حاجرضا به سلامت نفس معروف است و البته دستش هم به دهانش میرسد. همسرش مانند همسران دیگر مسؤولان چادری است. اما چادر برای او تشریفات سیاسی و عرفی نیست. خانواده مذهبیاند و چادر نیز یکی از بروز و ظهورهای تجهیز خانواده به مذهب. بنای تاکیدات شریفه بر حفظ حیا و صیانت از ناموس، علاوه بر اینکه بنایی عرفی و سنتی است، مذهبی نیز به شمار میرود. او رفتاری جز در این راستا ندارد. تازهترین نمونه مشابه، زهره افشار سریال میخواهم زنده بمانم است با بازی آزاده صمدی. اگر شریفه سریال آقازاده بهاصطلاح زنحاجی بود، اینبار زهره سریال میخواهم زنده بمانم دخترحاجی است؛ دختر یک سیاستمدار در دهه۶۰. هر دو سنتی و مذهبیاند. شریفه جز به خاطر پایمالشدن آبروی مذهبی خانواده دست به خشونت نمیزند، اما زهره قصد دارد به خاطر منافع شخصیاش که تهدید شده خشونتی فراتر را تجربه کند. راحله گلشیفته، سریال گلشیفته [با بازی مهناز افشار] را نیز میتوان در میان زنان چادری طبقه برخوردار به یاد آورد. با این تفاوت که او در تیپ زنان چادری برخوردار، بیش از آنکه با زنان دسته مذهبی سنتی قرابت داشته باشد، به زنان چادری غیرسنتی نزدیک است. او نیز مانند دو زن پیشین، منتسب به یک سیاستمدار است. همسرش که سیامک انصاری نقش آن را بازی میکند معاون وزیر ورزش است. راحله رئیس یک دانشگاه است و نواندیش محسوب میشود. نوع آرایش صورت و نحوه پوشیدن چادر و مانتویش میخواهد به ما بگوید او یک چادری از نوع سنتی نیست. در دستهبندی چادریهای طبقه برخوردار میبینیم که آنها، هم تشابههایی را با دسته سنتی چادریها اختیار میکنند و هم گاه مشابهتهایی با چادریهای غیر سنتی نشان میدهند.
برافراشتن بیرق ایماناز مظاهر التزام عملی در ساحت عینی به مذهب و به طور مشخص اسلام، برای بانوان قطعا چادر نشانه اصلی است. به بیان سادهتر، اصلیترین راهی که میتوان از طریق آن در سینما - که یک هنر عینی است - یک کاراکتر زن را در ظاهر، مذهبی و مقید دانست، این است که کارگردان او را در پوشش چادر به مخاطب عرضه کند. این شاید درستترین کاربرد چادر در سینمای ما باشد؛ چرا که پشت این استفاده، مقاصد دیگری وجود ندارد، بلکه کارگردان برای نشان دادن کاراکتر موردنظر راه دیگری ندارد و نمیتواند شخصیت و اعتقادات او را از ظاهرش تفکیک کند. این مساله در راستای باورپذیرتر کردن شخصیت است که رخ میدهد.
در سینمای ما، این کارکرد از چادر مصادیق متنوعی دارد. در فیلم «بوسیدن روی ماه» به کارگردانی همایون اسعدیان، احترامسادات و فروغ خانم که در همسایگی هم زندگی میکنند بیش از ۲۰ سال است در انتظار بازگشت فرزندانشان از جنگ هستند. این دو شخصیت که مادر شهید محسوب میشوند، نمایانگر دو کاراکتر مذهبی در فیلم هستند که نمایش صحنههای مختلف از زندگیشان موید بارز بودن این وجه در زندگیشان است. نمونه دیگر در دایره خانواده شهدا، فیلم خوش ساخت «ویلاییها» به کارگردانی منیر قیدی است. ویلاییها، روایت قصه خانوادههای فرماندهان سپاه و ارتش در سال ۱۳۶۵ است که در منطقهای پشت جبهه به انتظار همسران و فرزندانشان هستند. خانم خیری با بازی پریناز ایزدیار که مسؤول مجموعه ویلاهاست، نمایانگر یک کاراکتر مذهبی است که چادر برای او بیانگر ویژگیهای ذاتی اوست، نه اینکه مثل کاراکترهای دیگری نظیر سیما (با بازی طناز طباطبایی) چادر را به خاطر قوانین محیط زندگیشان را حمل میکنند. خانم خیری با همین نگاه در فیلم مقابل چشمان بیننده، هویت خود را شکل میدهد و در نهایت نیز به مقام همسر شهید نائل میآید.
از فیلمهای با موضوع دفاع مقدس که بگذریم، «طلا و مس» ساخته دیگری از همایون اسعدیان را باید نمونه دیگری دانست که در آن نگار جواهریان نقش همسر یک طلبه (بهروز شعیبی) را با کمک چادر بهخوبی ایفا میکند. او توانست سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول زن را برای بازی در این نقش از بیست و هشتمین جشنواره فیلم فجر دریافت کند. نمونه دیگر که در آن نیز پای یک روحانی در میان است، فیلم «فرشتهها با هم میآیند» است. فیلمی به کارگردانی حامد محمدی که داستان یک روحانی جوان به نام احمد است که با همسرش لیلا در حالی با تنگدستی روزگار سپری میکنند که صاحب سه قلو میشوند. نازنین بیاتی، بازیگر نقش همسر این روحانی است که پوشش او بیانگر اعتقادات و نوع زندگی و تفکرش است.
گروه فرهنگ / روزنامه جام جم