چطور کتابهایمان را بفروشیم؟
تا اطلاع ثانوی، فقط فضای مجازی!
قدیمترها یعنی تا همان زمانی که ما به دنیای اینستاگرام و توییتر پا نگذاشته بودیم، فروش کتاب دست دوم حداقل در تهران به سه چهار تا پاساژ در میدان انقلاب و چند کتابفروشی خاص در سطح شهر منحصر میشد. آنها هم راستش را که بخواهید، همیشه خیلی کمقیمت میخریدند. اما حالا که فضای مجازی وجود دارد، در وهله اول اصلا خودتان را معطل آن کتابفروشیها نکنید. در همان صفحات خودتان یا دوستانتان که مخاطبهای کتابخوان دارند، آثارتان را ارائه کنید. مطمئن باشید قیمتهای بالاتری دستتان را میگیرد.
تکتک بفروشم یا یکجا؟
صورت مساله این است: من فلان تعداد (مثلا بالای ۳۰ عنوان) کتاب دارم. اینها را تکتک بفروشم یا کلی؟ اگر فروش کلی گذاشتم و کلی پیام داشتم که من فقط فلان عنوان را میخواهم، بفروشم یا نه؟
جوابش گرچه تا حدی بستگی دارد به میل خودتان که آیا قصد دارید هرچه سریعتر حتی در لحظه کتابتان به پول تبدیل شود یا نه، اما معمولا فروش کلی بهتر است. چون معمولا وقتی افراد دنبال تکعنوان هستند، یعنی کتابهای مهمترتان را میخواهند و فروش آنها یعنی کاهش ارزش کتابهای باقیمانده. حالا هر چقدر هم که خوب باشند، اما ناشناخته.
فقط در یک حالت است که شاید فروش تکی به نفعتان باشد. مثلا یک نفر تعریف میکرد حدود ۴۰ عنوان کتاب تخصصی داشتم که هیچکس حاضر نمیشد قیمت بالایی برای آنها بدهد. اما وقتی دیدم چند نفر مدام پیام میفرستند که مثلا دو یا سه عنوان میخواهیم و اتفاقا عنوانهای درخواستیشان هم مشترک نبود، مجابشان میکردم در کنار آن، یکی دو عنوان دیگر هم بردارند. در نهایت کل مجموعه با قیمتی بیش از پیشبینی اولیهام به فروش رفت.
از طرفی، حواستان باشد، در فروش تک به تک، شما زحمت بردن کتابها به مکان مشخص برای خریدار یا بردن آنها را به اداره پست دارید. پست هم که در ایام کرونا گزینههای ارسال ارزانترش را برداشته و خیال خودش را راحت کرده. اگر بخواهید برای هر یکی دو عنوان راهی پست شوید، بخشی از قیمت فروشتان را باید صرف ارسال کتاب کنید.
تو میآیی یا من بیایم؟
از همان اول تکلیف خودتان را با مشتری معلوم کنید که کتابها چطور باید به دستش برسد. اگر در جای دوری از شهر هستید، کجا میخواهید قرار بگذارید؟ چون کتاب سنگین است و مثلا اگر شما ماشین شخصی ندارید، احتمالا باید دربست هم بگیرید تا به محل مورد نظر برسید و کلی هزینه اضافی به گردنتان میافتد. اگر هم قرار است پست کنید، بعضی از کتابهای تمامگلاسه یا حتی کتابهای قدیمی گالینگور که کاغذهایش وزن زیادی دارند، پول پست شما را خیلی میبرد بالا.
پس تا به مرحله نهایی شدن برسید، بدون هیچ رودربایستی درباره هزینه ارسال کتابها با هم روشن صحبت کنید. معمولا حالت منصفانهاش این است که اگر ارسال پستی است، نصف نصف کنید تا هر دو طرف کمتر اذیت شوند. اگر قیمتهای پست هم دستتان است، میتوانید قبل از ارسال از مشتری بخواهید در همان واریز اصلی بخشی از پول پست را محاسبه کند.
جنس بد و انتظار خرید خوب
وقتی کتابهایتان را دارید دستهبندی میکنید تا به فروش برسانید، لطفا منطقی و منصفانه به ماجرا نگاه کنید. کتابی که در نظر خودتان کمارزش است و حاضر نشدید حتی ۱۰ صفحهاش را بخوانید، قاعدتا در نظر دیگران هم همین است. واضح نیست؟
بعضیها باارزشترین و مهمترین کتابهایشان را نگه میدارند و کتابهای سبکتر و سطحیتر را برای فروش میگذارند و بعد دو قورت و نیمشان هم باقی است که چرا کتابهایم را با قیمت خوب نمیخرند. اصلا در این مملکت کتاب هیچ ارزشی ندارد و...
پس در میان کتابهای کمکاربرد برای خودتان و دیگران چندتا کتاب اسم و رسمدار و معتبر هم بگذارید و در مکالمهتان با خریدار از آنها هم بگویید که رغبتی برای پیش آمدن داشته باشد. هرچند در هر دو حالت این جملات را خواهید شنید که «کتابهایتان چندان باارزش هم نیست.» شاید حتی کتابفروشیهایی که کارشان آثار دست دوم است، بدون هیچ رودربایستی به شما بگویند: «برو کتابهایت را کیلویی بفروش. اینها اصلا به کار ما نمیآید!»
بنبستِ «نه، خرید نداریم»
شاید شما هم این شایعه را شنیده باشید که دستدومفروشیهای میدان انقلاب کتاب را با عزت و احترام، با ۶۰ درصد قیمت پشت جلد از شما میخرند، با ۸۰ درصد قیمت پشت جلد به نفر بعدی میفروشند و به این ۲۰ درصد راضیاند.
اینها اگر زمانی هم واقعی بوده، الان فقط یک رویاست. الان در طرحهای یارانهای کتاب و حتی نمایشگاه کتابی که دیگر خبری از آن نیست، همین ۲۰ درصد تخفیف را خود ناشران میدهند. واقعا عجیب نیست که چرا چنین قاعده پوچی بین بعضیها شایع شده است؟
حواستان باشد که اصلا از این خبرهای ۶۰ درصد خرید و ۸۰ درصد فروش نیست. آنها شاید کتاب را با ۱۰ تا ۲۰ درصد پشت جلد بخرند و حدود ۶۰ درصد هم روی هر کتابی سود کنند. اصلا راستش را بخواهید، فروختن کتاب جز کتابهای باارزش و کمیاب و پرمخاطب به دستفروشهای انقلاب، امری ناممکن است. آنها هم آنقدر کتابشناس هستند که وقتی داخل مغازهشان میروید و اسم کتاب را میآورید، گاهی به خاطر خواستهتان از جا بلند میشوند و گاهی فقط نیمنگاهی به شما میاندازند و یک «نه، خرید نداریم» حوالهتان میکنند.
دم خروس کتابهای قاچاق
حتما اصطلاح کتاب قاچاق را شنیدهاید. همان کتابهایی که همیشه در خیابان و مترو و... با بیش از ۴۰ درصد تخفیف یا حتی با ۷۰ درصد تخفیف میفروشند. کتاب قاچاق چیست؟ هر کتابی که مشهور میشود و پرطرفدار، یکسری از افراد حالا شما اسمش را بگویید مفتخور، دزد یا هرچی، همان کتاب را با کمترین ویرایش یا حتی گاهی بدون هیچ ویرایشی و عین نسخه شهرتپیداکرده سریع چاپ میکنند. اسم یک مترجم واقعی یا غیرواقعی یعنی کسی که وجود حقیقی و حقوقی ندارد، هم روی آن میگذارند و بعد، چون ناشر پول ترجمه و طرح جلد و حتی زحمت پیدا کردن اثر اصلی و فروش و معرفی آن را نکشیده، با قیمت پایینتری میفروشد. در تمام این تخفیفهای عجیب، هم خود ناشر فریبکار و هم آن فردی که کنار خیابان بساط کرده، هر دو با هم در خرید اثر سود کردهاند. پس باید کمی مترجمشناس و ناشرشناس باشید و کتابهایتان را از کتابفروشیها بخرید.
مثلا کتاب «من پیش از تو» با ترجمه خانم مریم مفتاحی و لوگوی نشر آموت را از کتابفروشی بخرید و نروید سراغ بیش از ۵۰ ترجمه فریبکارانه دیگر که شاید گاهی ارزانتر هم به چشمتان بیاید.
حالا ربط تمام این مقدمات به فروش کتاب دست دوم چیست؟ وقتی کتاب قاچاق میخرید، حتی اگر عنوانش مشهور باشد، دم خروس بیرون میزند. چون خریدار کتابشناس میداند که کتاب شما بیارزش است و مفت هم نمیارزد. پس اینجا به خاطر فروش نرفتن کتابتان، فقط و فقط خودتان را سرزنش کنید، نه خریدارها را.
چطور کتاب دست دوم بخریم؟
ذوقزدگی ممنوع
«وای. چقدر خوب. بالاخره پیداش کردم...»، «این کتابتون خیلی باارزشهها. من خیلی وقته دنبالشم» گفتن هر جمله هیجانی مثل همین ذوقزدگیها هنگام خرید کتاب دستدوم ممنوع است. کمی دندان روی جگر بگذارید و این هیجانتان را بعد از خرید کتاب، بعد از دور شدن از مغازه بروز دهید. چون کافی است در چنین مغازههایی شما حتی در حد یک کلمه بروز دهید که دنبال فلان کتاب خاص بودید و حالا پیدایش کردهاید؛ در همان لحظه قیمت کتاب مثلا از ۳۰ هزار تومان میرسد به ۱۰۰ هزار تومان. آن هم بدون اینکه جای یک ریال تخفیف داشته باشد. پس چه کنیم؟ ساده است. کتاب مورد علاقهتان را که پیدا کردید، خیلی معمولی نگاهش کنید. ورقش بزنید و آخرش با قیافهای نه چندان راضی بگویید: «حالا. اینم میبرم.»
از مزایای کتابفروشیهای خلوت
وقتی وارد دنیای دستدومفروشیها میشوید، شاید در نگاه اول قیمتها گولتان بزند. یعنی احساس کنید که اینجا همهچیز ارزان است. این روزها که گرانی بیداد میکند و هنوز کتابهای چاپ قدیم در بازار هست و هنوز بعضی از کتابفروشیها روی آخرین نسخه کتابشان برچسب بالا رفتن قیمت نگذاشتهاند، حتما نرخ کتاب را جستوجو کنید. یعنی ببینید که آخرین نسخه منتشرشده از آن کتاب چند است. بعد یک سری کتابفروشیهایی را که چندان مشتری ندارند، زیرنظر بگیرید و سری هم به آنجا بزنید. چه بسا کتابهای نو را بتوانید با قیمت قدیمی خریداری کنید. باورتان میشود، هنوز یعنی در همین مرداد ۱۴۰۰ کتابهای نوی خوبی در بازار هست که قیمت پشت جلدشان ۵۰۰۰ هزار تومان است؟ کتابهایی که محتوایشان میتواند زندگیتان را از این رو به آن رو کند. پس هیچوقت از قیمتهای نسبتا کم دستدومفروشیها هیجانزده نشوید. چه بسا گاهی شما با خرید آنها قیمت بیشتری بپردازید!
وقت بیهوده برای چانهزنی
تا حالا نشده که برای خرید کتاب چانهزنی فایدهای داشته باشد. پس بیهوده وقتتان را تلف نکنید!
خیلی زود به نتیجه برسید. کلا کتاب یک کالای پرتخفیف نیست. چون قیمتها مشخص است. کتابهای نو که در بهترین حالت ۲۰ درصد تخفیف میخورد و آن هم تمام سهم کتابفروش است که عملا بدون سود باید کتاب را بفروشد. کتابهای دیگر هم که قیمت خودشان را دارد. یک نفر تعریف میکرد تعداد زیادی کتاب تخصصی درحوزه موسیقی داشت که ارزششان حدود یک میلیون تومان بود. بعد خریداری با کلی منت گفته بود من همهشان را ۲۰۰ هزار تومان میخرم تا کارت راه بیفتد. واقعا این بازی قیمتگذاری بیهوده که اعصاب فروشنده را نیز به هم میریزد، تمام کنید. حالا بماند همان فروشنده که داشت کتابخانهاش را به خاطر نیاز مالی خلوت میکرد، آن کتابهایش را در چند دسته و با همان ارزش یک میلیون تومان فروخت.