گرد و غبار هفته گذشته باعث شد شاخص هوا در منطقه ۱۹تهران به عدد هولناک ۴۲۰ یعنی قرارگیری در وضعیت خطرناک برسد.
این وضعیت باعث شده بود در کرج میدان دید زیر 400 متر باشد و اورژانس تهران هم با انتشار اطلاعیهای در حالت آمادهباش قرار گیرد.
رکوردشکنیهای آلودگی در هفته گذشته هم ادامه داشت، آنقدر که نخستین هفته مهرماه امسال در حالی سپری شد که به لحاظ تعداد روزهای آلوده در هفت سال اخیر بیسابقه بودهاست.
در حالی در هفت روز نخست مهرماه سال جاری شهروندان تهرانی چهار روز آلوده را سپری کردند که در مدت مشابه سال گذشته، حتی یک روز آلوده را تجربه نکرده بودند.
آخرین بار وقتی این اتفاق افتاد که هنوز حتی قانون هوای پاک تصویب و ابلاغ نشده بود. تا پیش از این هر زمان حرف از ریزگرد و گرد و غبار میشد ناخودآگاه به یاد سیستان و بلوچستان و خوزستان میافتادیم اما این روزها با توجه به خشکسالیهای چند سال گذشته کانونهای گرد و غبار افزایش پیدا کرده و دیگر محدود به یک منطقه جغرافیایی نیست.
همین حالا چالش مهم استان گلستان ــ بهعنوان یکی از سه استان شمالی ــ افزایش گرد و غبارهایی است که بهواسطه تداوم خشکسالیها در این منطقه دیده میشود. هر وقت حرف از خشکسالی و بیآبی بوده کارشناسانی هم بودهاند که نسبت به پیامدهایی که در ادامه این خشکسالیها میآمده هشدار دادهاند، مهمترین این پیامدها همین ریزگردهایی است که در ریه شهروندان مینشیند و باعث بیماریهای بسیاری میشود.
نزدیک به 90درصد تالابهای ایران خشک شده و همین خشکی نهتنها باعث از بین رفتن زیستبوم آن منطقه شده بلکه خود این تالابها به کانونهای گرد و غبار تبدیل شدهاند.
هراس از خشکی دریاچه ارومیه هم بر همین موضوع استوار است، آنطور که عنوان شده بود در صورت خشکسالی این دریاچه 20میلیون ایرانی درگیر ریزگردهای خطرناکی خواهند شد که از بستر خشک این دریاچه بلند میشود.
گرد و غبار چند روز پیش تهران تازگی نداشت اما شدت توالی این اتفاق در استانهای مرکزی نشان از این دارد که دیگر به جای یافتن کانونهای خارجی ریزگردها باید بهدنبال چشمههای داخلی این پدیده بود. پدیدهای که زندگی مردمان این سرزمین را به طعم خاک آلوده است.
ریزگرد جدیتر میشود
چهار روز آلوده در یک هفته، اتفاقی نیست که بتوان بهراحتی از کنار آن گذشت. این موضوع به معنای به راه افتادن سونامی بیماریهای تنفسی، قلبی و سرطان خواهد بود.
اگر سالهای گذشته دلیل ابتدایی آلودگیهای هوا در هفته ابتدایی پاییز را به بازگشایی مدارس و افزایش یکباره ترددها نسبت میدادیم امسال با توجه به حضوری نبودن مراکز آموزشی این موضوع توجیهی نداشته است اما حسین شهیدزاده، مدیرعامل شرکت کنترل کیفیت هوای تهران معتقد است مقصر آلودگیهای ابتدای پاییز ریزگردها و گرد و غباری است که ابتدای پاییز به آسمان تهران اضافه شدهاست.
او به فارس گفته کاهش شدید بارشها در تهران و افزایش خشکسالیها گرد و غبار و خاک را هم به آلودگیهای معمول اضافه کرده است و از قرار وضعیت به جایی رسیده که حالا رکورد آلودگیهای هفت سال اخیر را شکسته است. اگر پیش از این باید نگران سوخت صنایع و پالایشگاهها و خودروهای غیراستاندارد وطنی میبودیم از امروز باید متغیر هولناک دیگری را به این نگرانیها اضافه کنیم، متغیری به نام گرد و غبار و ریزگرد، آنطور که از شواهد برمیآید قرار است همراه با ذرات آلاینده معلق در هوا در ریه شهروندان پایتخت بیش از گذشته جاخوش کند.
انفعال در برابر سیاست غلط
«منشأ ریزگردها خارجی است» این جمله تا مدتها پاسخ مسؤولان در برابر چرایی افزایش گرد و غبار و ریزگردها در کشور بود البته که بخشی از این پاسخ هم پربیراه نبود که بسیاری از کانونهای ریزگرد در استانهای جنوبی و سیستانوبلوچستان را باید پای منشأهایی خارج از ایران جستوجو کرد اما این ماجرا دیگر موضوعیتی ندارد.
چراکه افزایش خشکسالیهای چند سال اخیر و ازبینرفتن پوشش گیاهی و خشکی تالابها محدود به کشورهای دیگر نیست و سرعت تولید ریزگردهای داخلی آنقدر رو به فزونی است که کسی دیگر سراغی از کانونهای خارجی نمیگیرد. در رابطه با همان کانونهای بیرون از مرز هم بسیاری معتقدند ناشی از سوءمدیریتهای داخلی بوده است.
معینالدین سعیدی، عضو فراکسیون محیطزیست مجلس معتقد است رهاشدگی دیپلماسی آب حداقل با کشورهای شرق ایران باعث شده شهروندان این منطقه از ایران همچنان خاک تنفس کنند.
او میگوید: «افزایش خشکسالیها و ازبینرفتن پوشش گیاهی این منطقه همواره با راهکارهای کوتاهمدتی همچون مالچپاشی تدبیر میشد؛ راهکاری که خودش عوارض غیرقابلجبرانی برای طبیعت به همراه داشته است اما کمتر مسؤولی از حل این چالش با تامین حقآبه و مدیریت صحیح منابع آبی سخن به میان میآورد.»
سعیدی به جامجم میگوید: «وقتی کشور افغانستان مشغول افزایش ظرفیت سدهای ساختهشده خود روی دو رودخانه مرزی با ایران، یعنی هیرمند و هریرود است و آشکارا دو منطقه راهبردی سیستان و خراسان در ایران را با تنش آبی مواجه کرده، تالابها را خشکانده و بر شدت و غلظت پراکنش ریزگردها افزوده است، ما دقیقا چه میکنیم؟»
ایران، کانون ریزگرد میشود؟
اگر یک دهه پیش چشمههای خارجی گردوغبار مقصر بروز ریزگردهای امروزی عنوان میشد حالا این اتهام مقصر تازهای به نام «خشکسالی» یافته است.
هرچند تاکنون آمار دقیقی از جزئیات درگیری هوای استانهای ایران با ریزگردهای طبیعی ناشی از خشکسالی ارائه نشده اما از میان اعداد و آمارها و گفتههای مسؤولان در استانهای مختلف میتوان شمایلی از آنچه را که در پیش است، به دست آورد.
در اصفهان آنطور که آمارها گواهی میدهند سال گذشته شاهد افزایش 2 تا 3 درجهای هوا بودهایم و بدتر اینکه 40 درصد بارشها در مناطق مرکزی و شرقی کاهش داشته است.
منصور شیشهفروش، مدیرکل مدیریت بحران استانداری اصفهان میگوید درحالحاضر ۱۶ کانون گردوغبار در هشت شهرستان این استان شناسایی شده است.
این گفته را اضافه کنید به این حقیقت که امسال بسیاری از زمینهای کشاورزی اصفهان هم زیر کشت نرفتهاند و این زمینها همین حالا هم به کانونهای گردوغبار داخلی تبدیل شدهاند. قصه آمارها تلختر هم میشود وقتی بدانید در فروردینماه امسال میانگین بارش در استان خراسانرضوی تنها 7 میلیمتر گزارش شده که این میزان در سال گذشته 127 میلیمتر بوده است! آن هم در استانی که 48درصد از گستره آن را اقلیم بیابانی تشکیل میدهد و عرصههای تحت فرسایش بادی این استان حدود 22 شهرستان را در بر میگیرد.
آمارهای منفی در تهران و قم هم وجود دارند. بیش از ۱۰۵هزار هکتار از اراضی ناپایدار بیابانی، کانونهای گردوغبار استان قم را تشکیل میدهند و تعداد روزهای ناسالم در این استان از ۲۱ روز در سال گذشته به ۴۵ روز در سالجاری افزایش یافته است.
زمینهای اطراف تهران در مناطق جنوب و غرب که بهدلیل خشکسالی اندک پوشش گیاهی خود را از دست دادهاند امسال فضای مستعدی برای ایجاد بحران گردوغبار هستند.
این اراضی وسیع هم دارای معادن شنوماسه بسیار بزرگ هستند و هم جریان رودخانههای آن از بالادست قطع شده است تا آبآشامیدنی مورد مصرف در شهر را تامین کند. با این حساب بستر خشک رودخانههای قدیمی حالا منشأ گردوخاک شدهاند. همه اینها را که کنار هم بگذاریم شاید به گفته سال گذشته علیرضا شهیدی، رئیس سازمان زمینشناسی و اکتشاف معدن پی ببریم که اعلام کرده بود: «ایران تبدیل به کانون گردوغبار در منطقه شده است.»
افزایش کانونهای داخلی ریزگرد
اگر بخواهیم به آمارهای گذشته استناد کنیم باید گفت در آینده باید در انتظار هشدارهای بیشتری در رابطه با گردوغبار و ریزگردها باشیم. این گزاره به این مفهوم است که خشکسالیهای چند سال اخیر تاثیر ابتداییاش را در افزایش ریزگردها گذاشته و هرچه پیشتر برویم روزهای غبارآلود بیشتری را خواهیم داشت.
سازمان هواشناسی کشور، دو سال پیش آماری را منتشر کرد که نشان میداد میانگین روزهای غبارآلود طی ۵۰ سال گذشته در شهرهای اهواز، آبادان، بوشهر و کرمانشاه به ترتیب 4۸، ۷۶، ۷۵ و ۲۷ روز در سال بوده است.
اما آمارهای سال 88 همین سازمان نشان میدهد در این سال شهر اهواز به تنهایی به مدت ۶۹ روز درگیر گرد و غبار بوده که نسبت به دو سال قبل یعنی سال 86، میزان آن بیش از صد درصد افزایش یافته بود! افزایش روزهای درگیر ریزگرد یک شهر طی دو دهه نزدیک به دو برابر شده، در همین زمان تعداد قابلتوجهی از تالابهای این منطقه خشک شده و مشکلات بیآبی هم در آن حادتر شده است.
نکته جالب توجه در چشمههای گرد و غبار جنوب ایران است، منطقهای که همواره عنوان میشده دلیل بروز گرد و غبار در آن خارجی است، اما نتایج پژوهشی که در دانشگاه تهران در سال 99 صورت گرفته نشان میدهد شهرهای اهواز، ماهشهر، بهبهان، رامهرمز، بوشهر، کرمانشاه، قصر شیرین، زنجان و اصفهان در سال 98 جمعا ۱۷۷ روز غبارآلود داشتهاند که منشأ ۱۰۲ روز آن محلی و داخلی بوده است! براساس این پژوهش، سهم گرد و غبارهای با منشأ داخلی بیش از ۵۸ درصد برآورد شده است.
به این ترتیب میتوان گفت امسال به وسعت کانونهای گرد و غبار داخلی افزوده شده و این ماجرا شرایط را برای شهروندان مشکلتر از گذشته خواهد کرد.
پای سوءمدیریت در میان است
افزایش کانونهای داخلی ریزگرد یک معنای روشن و البته آشنا دارد؛ سوءمدیریت در منابع پایه. افزایش شگفت ریزگردها در استان اصفهان به دلیل خشک شدن تالاب گاوخونی است، به این مفهوم که نجات اصفهان از ریزگردها در گرو احیای این تالاب است.
آنطور که کارشناسان میگویند، شرایط حاکم بر گاوخونی با توجه به ماهیت انواع رسوباتی که طی سالیان متمادی توسط آب رودخانه یا پساب به آن منتقل شده، میتواند کانونی مهم در بروز ریزگردهای استان اصفهان و حتی استانهای همجوار آن باشد. معینالدین سعیدی میگوید راهحل این چالش تنها در مدیریت منابع طبیعی است.
او به جامجم میگوید: «راهکارهایی مانند جنگلکاری، اصلاح روشهای مرسوم کشاورزی، بهینهسازی الگوی کشت و تدوین طرح جامع واکنش اضطراری خشکسالی در کشاورزی از جمله راهبردهایی است که شاید با پیادهسازی آنها بتوان شرایط را کمی بهبود بخشید.» به باور او قطع حقآبههای کشاورزی، کاهش شدید نزولات آسمانی، خشکسالی مستمر، برداشت بیرویه آب از منابع زیرزمینی، فرسایش خاک و پیشروی آبهای فراشور و از بین رفتن پوشش گیاهی سبب شده بسیاری از روستاهای ایران خالی از سکنه شوند.
محمد درویش، فعال محیطزیست هم معتقد است مدیریت منابع در ایران متهم اصلی وضعیت کنونی است.
او میگوید: «زنان و مردان ایران که چند هزار سال است در این سرزمین تاب آوردهاند، ظاهرا بهتر از فرزندان مغرور خود دریافته بودند که فقط باید سالانه تا ۴۰ میلیاردمتر مکعب از ذخایر آب شیرین مملکت را در بخشهای گوناگون مصرف کرد و بقیه را اختصاص به حقآبه طبیعت داد تا به عنوان بستر تولید، کیفیت و بالندگی اقتصادی را تضمین کند. آنهایی که طرحهای عوامفریبانه، مخرب و خطرناکی برای تامین ۱۶۰ میلیاردمترمکعب آب در بخش کشاورزی میدهند، همانهایی هستند که نسل آینده هرگز آنها را نخواهد بخشید.» او هم معتقد است اطلاق خشکسالی با عنوان «یک پدیده طبیعی» نوعی فریب است و بخش قابلتوجهی از وضعیت کنونی، حاصل سوءمدیریت ایران در حوزه محیطزیست است.
چند درصد از تالابهای ایران خشک شده؟
اولین پیامد تداوم خشکسالیها در خشکی تالابها آشکار میشود و آنطور که کارشناسان میگویند خشکی تالابها از اصلیترین عوامل بروز رخداد ریزگردها محسوب میشود. اما چه میزان از تالابهای ایران خشک شدهاند که حالا باید در انتظار روزهای غبارآلود بیشتری بمانیم؟ در این حوزه هم آمار رسمی قابل استنادی وجود ندارد. دوستداران و فعالان محیط زیست معتقدند بیش از 90 درصد تالابهای ایران طی ده سال گذشته جان دادهاند و حال و روز همان 10 درصد باقیمانده هم خوش نیست. مسعود باقرزاده کریمی، معاون امور تالابها در دفتر زیستگاههای سازمان حفاظت محیط زیست اما دو سال پیش عنوان کرد: «30 تالاب در ایران خشک شده.»
او در حالی این آمار را ارائه کرده که حمید ظهرابی، معاون وقت محیطزیست طبیعی و تنوع زیستی این سازمان مهرماه سال 97 اعلام کرده بود: «۸۰ درصد تالابهای ایران خشک شده است.» آنطور که باقرزاده کریمی گفته «حدود ۱۰۵ تالاب در ایران شناسایی شده که حدود ۶۰ تالاب یعنی ۳۰ درصد آنها خشک شده است.» او همچنین چند ماه پیش هم اعلام کرد: «۹۰ درصد تالابهای اطراف تهران نیز خشک شده است، که میتواند تهدیدهای جدی برای ساکنان تهران به همراه داشته باشد.»
آنچه برای کارشناسان این حوزه بدیهی است اینکه یکی از تبعات و معضلات خشک شدن تالابها، تشدید معضل گرد و غبار و ریزگردهاست. در کنار خشک شدن تالابها، از رها شدن اراضی کشاورزی و چرای بیرویه دام و از بین رفتن پوشش گیاهی هم همواره به عنوان عوامل ایجاد کانون گرد و غبار در ایران نام برده میشود. فهرست تالابهای خشک شده ایران طولانی است اما بنا بر آمارهای رسمی، همین حالا میان تالابهای ایران، تالابهایی مانند گاوخونی و ارومیه به ترتیب ۹۰ و ۷۰ درصد خشک شدهاند و در شرف خشک شدن کامل هستند.
محمدعلی یکتانیک، فعال محیطزیست درباره پیامدهای خشکی تالابهای ایران با اشاره به نتایج تحقیقی توسط کارشناسان بینالمللی میگوید: «اگر دریاچه ارومیه خشک شود بین ۶ تا ۲۰ میلیون نفر مهاجرت خواهند کرد و ریزگردها و رسوبات تجمیعشده در کف این دریاچه با نسیمی ملایم تا کیلومترها حرکت میکنند. این رسوبات با خود بیماری میآورند و در نبود یکی از منابع مهم حیاتی شهروندان فقیر خواهند شد و به این شکل مشکلات امنیتی جدیدی ایجاد خواهد شد.» او معتقد است بیشتر تالابها در ایران رو به خشکی هستند.
به این ترتیب با توجه به گفتههای کارشناسان و شرایطی که بر محیطزیست کشور حاکم است، میتوان گفت پاییز پیش رو، پاییز آلودهتری خواهد بود، زیرا وسعت کانونهای گرد و غبار در داخل و خارج کشور بیشتر شده است و وزش باد سبب تیره شدن آسمان بیشتر شهرهای کشور میشود.
به همین دلیل با توجه به نبود امکان جابهجایی بهتر است مدیران برای کاهش صدماتی که این شرایط به شهروندان تحمیل میکند بکوشند، برای نمونه آنها میتوانند با استفاده از فناوری به افزایش سازگاری شهروندان با این شرایط کمک کنند.
میثم اسماعیلی - جامعه / روزنامه جام جم
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد