به گزارش
جام جم آنلاین به نقل از روزنامه جام جم، دوستان میتوانند با هم رفیق هم باشند در یک رابطه بسیار صمیمی یار و همدم بدون اینکه وارد فضای عشق و عاشقی شوند شاید به همین دلیل است که برای خیلیها رفاقت بسیار ارزشمند است و حتی جناب حافظ هم دربارهاش گفته: «دریغ و درد که تا این زمان ندانستم / که کیمیای سعادت رفیق بود رفیق». اصلا شاید برای همین است که سریال دوستان (فرندز) اینهمه بین مردم دنیا و ایرانیها طرفدار دارد. به باور من طنز و کمدی نیست که این سریال را محبوب کرده، بلکه ارتباط بین شش دوست و این که چقدر در شادی و اندوه کنار هم هستند و از یکدیگر حمایت میکنند است که باعث محبوبیت آن شده. ارتباطی که انسانهای امروزی دوست دارند آن را تجربه کنند، اما واقعیت این است که فرندز در دنیای درام و نمایش است که شکل گرفته و روایت شده است.
لیکن رفیق بر همه چیز مقدم است...
ادبیات کهن کشور ما هم پر است از شعر و نثر درباره دوست و رفیق و از رودکی و ناصرخسرو و خاقانی بگیر تا حافظ و سعدی و شهریار. البته اشعار سعدی در این باره بیشتر است و جناب شیخ اجل دوستی و رفاقت را از زوایای مختلف بررسی کرده است. به همین دلیل سر صحبت با اردشیر رستمی، کاریکاتوریست و شاعر را با شعری از سعدی شروع میکنم. آنجا که میگوید: «دنیا خوش است و مال عزیزست و تن شریف / لیکن رفیق بر همه چیز مقدم است» و از رستمی میخواهم برایمان از دوستی بگوید و این که چه شد برای انسان رفاقت اینهمه مهم شد و اصلا چه میشود که دوستی شکل میگیرد، میگوید: دوستی زمانی آغاز میشود که انرژیهای دو یا چند آدم همفاز و به هم نزدیک میشود. دوستی زمانی به وجود میآید که آدمهایی رویای مشترکی را دنبال میکنند و برای تحقق آن رویاها با هم هماهنگ میشوند. دوستان به هم کمک میکنند تا دستیابی به اهداف، رویاها و آرزوها تسهیل شده و شتاب بیشتری بگیرد. برای همین است که دوستی بسیار ارزشمند است و برای همین همیاری و همدمی و پا به پا آمدن است که باید قدر دوستی را دانست. هر چند مدتهاست که دیگر نمیتوان به سادگی دوست پیدا کرد و رفاقتهای ناب و ماندگار کمرنگ شده است.
مجاز همیشه بوده
رستمی میگوید: این که دوستیها شکل دیگر گرفته و نسبت به سابق کمیابتر شده مقتضیات زمان است. ارزشها تغییر کرده و آدمها روز به روز بیشتر به سمت استقلال فردی حرکت میکنند. رویاهای جمعی کمرنگ شده و رویاهای خصوصی و شخصی بیشتر میشوند. قدیمها مردم یک روستا، رویا و آرزوی مشترکی داشتند. مثلا این که گوسفندان روستا بیشتر شده یا محصول کشاورزیشان زیاد شود. اما الان آدمها به رویاهای شخصیتر میاندیشند. این که بتوانند در خلوت خود چیزی بسازند که بیشتر مردم دنیا را تحت تاثیر قرار دهد.
قدیمها مردم بیشتر با هم حرف میزدند، نیاز به گفتگو و دیالوگ جمعهای دوستی را شکل میداد، اما انسان امروزی با استفاده از وسایل ارتباط جمعی، دیگر نیازی نمیبیند که به صورت واقعی با آدمها ارتباط برقرار کند تا حرفهایش را به آنها بگوید. من موافق آنهایی که میگویند رفاقتهای مجازی که دوام ندارند، نیستم. زندگی در مجاز همیشه بوده. زمانی که ما به خواب میرویم و رویا میبینیم وارد دنیای مجاز میشویم.
وقتی بعد از گذشت قرنها با شعر حافظ و سعدی ارتباط برقرار میکنیم یعنی در دنیای مجازی با آنها ارتباط برقرار کردهایم و از اندیشه آنها استفاده کرده و این همنشینی و مصاحبت لذت میبریم. ارتباط مجازی بد نیست. رفاقتهای مجازی بد و آسیبزا نیست. این روابط سطحی شده، چون انسانهای امروزی سطحی شدهاند، چون زیست انسان امروزی در سطح حرکت میکند و عمق ندارد. اگر نسبت به ارتباطات مجازی به ما هشدار میدهند به این دلیل است که در سطح میگذرد و اندیشه و فکر پشت آن نیست که اگر باشد، دوستیهای عمیق و زیبایی را شکل میدهد؛ مثلا بین دو انسان که در دو نقطه از کره زمین زندگی میکنند و تفکر و اندیشه همگرایی دارند و شاید اصلا یکدیگر را به صورت حضوری نبینند، اما حرفها و دیدگاههای مشترک زیادی دارند.
پرهیز از آدمهای سمی
دنیا عوض شده و قواعدش هم تغییر کرده و آدمهای امروزی به اندازه آدمهای قدیم وقت و زمان ندارند که همه آن را صرف دوست کنند. برای همین است که آدمهای امروزی دوستی را بازتعریف کردهاند و میدانند که دو نفر که با هم رفیقاند و مشترکات زیادی هم دارند شاید مثلا ماهی دو سه ساعت یکدیگر را ببینند و نباید توقع داشت یک نفر برای دوستش همیشه و همه وقت در دسترس باشد. بین ارتباط درست و موثر بین دو نفر و توهم ارتباط تفاوت زیادی وجود دارد. این که تو بخواهی یک نفر همیشه در خدمت تو باشد، توهم ارتباط است. مهم کیفیت و عمق دوستی و رفاقت است، نه سطحی که این ارتباط اشغال میکند. انسان امروزی به آگاهی زیادی دست پیدا کرده، او قدرت انتخاب دارد و با هوشیاری میتواند آدمهایی را برای دوستی انتخاب کند که باعث پیشرفت او شوند و به او آرامش بدهند، نه این که همه زمان و روان او را اشغال کنند. امروزه به این آدمها میگویند «آدمهای سمی». ادبیات ما هم پر است از اندرز دادن که از آدمهای منفی و کسانی که مدام تو را به سمت نومیدی میبرند، دوری کن.
رنجها و اندوههای مشترک
سعدی میفرماید: «دوست آن است که گیرد دست دوست/ در پریشانحالی و درماندگی» و این کل ماهیت دوستی است. رفاقت زمانی خود را نشان میدهد و ثابت میکند که آدمها در زمان سختی کنار هم باشند. در شادی که همه دورت جمع میشوند و ادعای دوستی میکنند. واقعیت این است که زخمها و دردهای مشترک است که دوستیهای بزرگ و عمیق را شکل میدهد. دوستی در تابآوری آدمها در روزهای سخت به اثبات میرسد. این که تو وظیفه خود بدانی در دشواریها کنار آدمهای دیگر و دوستانت بمانی.
وظیفه بشریت این است که به دیگران در زمان رنج کمک کند. این وظیفه به معنای توقع داشتن و ایجاد توقع نیست. انسانی که روح بزرگ دارد به دیگران کمک میکند بدون این که توقع جبران داشته باشد. زیست و زندگی به او آموخته که با هر دست که بدهی با همان دست هم میدهی. دنیا همانچیزی را به ما میدهد که به او دادهایم. آدم آگاه به این چرخش آگاه است برای همین فارغ از وظیفه و توقع به دوستان و همنوعان خود کمک میکند.