البته اینبار ماجرا کمی متفاوت است و از مقاصد و چشم و همچشمیهای پلتفرمی شبکه نمایشخانگی و چهرههای سرشناس خبری نیست و با یک فیلم مستند- داستانی به نام «امیرکبیر در خون» به کارگردانی و تهیهکنندگی سجاد باغشیخی طرفیم که نگاهی تحقیقی و پژوهشی و واقعیتر به آن برهه تاریخی به ویژه شخصیت امیرکبیر و ماجرای قتلش دارد.
فیلم مستند امیرکبیر در خون چه مسیری را از ابتدا تاکنون طیکرده و الان در چه مرحله ای است؟
ایده ساخت این مستند از آنجایی پیشآمد که متوجه یک خلأ تاریخی از زمان عزل تا شهادت امیرکبیر شدیم که تاریخ هم کمتر به آن پرداخته است. ما تصمیم گرفتیم برای اولینبار این خلأ تاریخی را پیدا کرده و به تصویر بکشیم. برای همین یک گروه تحقیقاتی متشکل از دانشجویان و علاقهمندان تاریخ را تشکیل و حدود هفت ماه تحقیقات میدانی انجام دادیم. کتابهایی را که درباره امیرکبیر وجود داشت، مطالعه کردیم و بعد با رهنمودهای آقای خسرو معتضد و اسناد موجود به یک جمعبندی تاریخی رسیدیم. بعد هم مراحل اولیه فیلمنامه نوشته شد و در خرداد مجوز ساخت این مستند داستانی را از اداره فرهنگ و ارشاد شهرستان کاشان گرفتیم و فیلمبرداری را شروع کردیم. فاز پایانی فیلمبرداری هم در چند روز آینده در کاخگلستان تهران انجام میشود و امیدواریم تا آخر آبان، اولین اکران خصوصی فیلم را داشته باشیم.
نمایش فیلم در کدام مدیوم خواهد بود؛ سینما و اکران هنر و تجربه یا پلتفرمها و شبکه نمایشخانگی؟
هدف و اولویت نمایش فیلم، تلویزیون و اکران آنلاین در پلتفرمهای نمایشخانگی است اما برای اکران در سینما هم در حال رایزنی با گروه هنر و تجربه هستیم.
منظورتان از خلأ تاریخی در آثار نمایشی است؟ یعنی هیچکدام از فیلم و سریالها و نمایشهایی که به شخصیت امیرکبیر و آن برهه تاریخی پرداختهاند، نتوانستهاند گوشهای از این موضوع را پوشش دهند؟
در آثاری که تاکنون در این زمینه ساختهشده، مثل سلطان صاحبقران زندهیاد علی حاتمی و امیرکبیر به کارگردانی آقای سعید نیکپور و بخشی از سریال سالهای مشروطه که به ماجرای امیرکبیر میپرداخت بیشتر به اقدامات امیرکبیر توجه کردهاند و کمتر به بخش پایانی زندگی امیرکبیر و دسیسههایی که توسط روس و انگلیس و عوامل دستنشانده داخلی همچون مهدعلیا و مخصوصا میرزا آقاخان نوری پرداختهاند؛ یکی از آدمهای کثیفی که امیرکبیر لقب سگ انگلیس را به او داده و حتی امیرکبیر در زمان صدارت دستور داده بود او را به کاشان تبعید کنند که از پایتخت دور باشد چون میدانست میرزا آقاخان نوری آدمفروش است و اطلاعات داخلی ایران را به سفارتخانههای بریتانیا میفروشد. آثاری که به امیرکبیر پرداختهاند، این فاصله عزل تا زدن رگ دست او در باغفین را سریع طی میکنند درحالیکه این فاصله، زمانی حدودا دو ماه است که ما یک وقفه تاریخی در آن داریم که یکسری اتفاقات در شهر کاشان میافتد. ما روی این زمان تمرکز کردهایم، همچنین در بعد سیاسی سراغ سفارتخانهها رفتیم چون میدانید، اولین سفارتخانههای ایران را امیرکبیر در کشورهای همجوار تاسیس کرد. همینطور کمی ویژهتر به فتنه باغ پرداختهایم.
سهم مستند و داستان در این فیلم چقدر است؟
تقریبا ۶۰درصد کار داستانی و ۴۰درصد کار مستند و روایی است که راویان آن آقایان خسرو معتضد و سیفا... امینیان از اساتید حوزه تاریخ هستند.
گویا محمد معتمدی هم در کار حضور دارد؟
بله، آقای معتمدی اجازه داد ما از دو کار قبلی ایشان در این فیلم استفاده کنیم که یکی از آنها جزو آثار کمتر شنیده شده است. نکته قابلتوجه اینکه بهجز آقای معتضد، همه هنرمندان فیلم از اهالی کاشان هستند. انگیزه اصلی این کار هم این بود که مردم امروز با این که امیرکبیر متولد اراک بوده او را بیشتر با کاشان میشناسند چون یکی از تلخترین وقایع تاریخ ایران در این شهر و در باغ فین رخ داد. از همه مهمتر این که پیکر امیرکبیر چند ماه در کاشان مهمان بود و او را در منطقه پشت مشهد کاشان دفن سپس به کربلا منتقل میکنند. در این زمینه شما را به کتابهای فریدون آدمیت و اقبال آشتیانی ارجاع میدهم. ما در فیلم امیرکبیر در خون این قضیه را مفصلتر توضیح میدهیم و برای اولینبار مکان تقریبی دفن را هم به نمایش میگذاریم.
شما در ابنیه تاریخی کاشان مثل خانه طباطباییها، خانه بروجردیها، باغفین و حمام تاریخی سلطان امیراحمد و... کار کردید؛ تقریبا همان لوکیشنهای مهم و تاریخی که چند اثر نمایشی مربوط به امیرکبیر و دوره حکومت ناصرالدینشاه هم آنجا فیلمبرداری شد. حضورهایی که گاهی هم با اعتراضات و نگرانیهای میراثی مواجه میشود و بعضی از گروههای فیلمسازی چندان در این فضاهای تاریخی ملاحظه نمیکنند و آسیبهایی به ابنیه وارد میکنند.
پروژه ما بهدلیل همزمانی با فیلمبرداری یکی از همین پروژهها به تعویق افتاد. آن پروژه و ساخت آثاری قبل از این در خانه طباطباییها باعث تغییراتی در آن محیط تاریخی شده بود و میخهایی در دیوارهای بنا بهچشم میخورد.
یعنی از دکور و سازههای نمایشی استفاده نمیکردند و مستقیم تغییرات را در خود دیوارها اعمال میکردند؟
دکور را ساخته بودند اما در بعضی جاها که امکان قرارگرفتن دکور در آنها وجود نداشت بهناچار میخهایی را به دیوار کوبیدند یا از چسبهای دوطرفه مستحکم استفاده میکردند. به هرحال کارکردن در این فضاهای تاریخی و دریافت مجوز برای ساخت آثار در آنها خیلی سخت است. خانه طباطباییها و حمام سلطان امیراحمد زیرنظر میراثفرهنگی نیست و زیرنظر سازمان شهرداری کاشان است. باغ فین و خانه بروجردی ها و تپه های سیئلک زیرنظر میراث است. میراث فرهنگی در این زمینه خیلی سرسخت تر است اما سازمان فرهنگی و هنری شهرداری همراهی بیشتری داشت چون هم حامیمالی بخشی از پروژه بود و هم مدیریت ابنیهها با آنهاست. با این حال سعی کردیم، موقع کار در این ابنیه، مراقبتها و ملاحظاتی داشته باشیم. برای همین پارچههای ترمه سبک خریدیم و آنها را با چسب حرارتی به دیوار میزدیم تا به راحتی کنده شود و آسیبی به بنا وارد نشود حتی پردهها را هم با چسب دوطرفه روی چوب میچسباندیم اما خیلیاوقات سر لوکیشن، پردهها میافتادند چون استحکام نداشتند.
با توجه به ساخت سه سریال مرتبط با دوره تاریخی قاجار و حکومت ناصرالدینشاه و شخصیتها و ماجراهایش (جیران، آهوی من مارال و قبلهعالم) ظاهرا باید شما را هم ضلعچهارم این توجه دانست.
قبلهعالم ساخته آقای حامد محمدی که از دور رقابت خارج شد، الان آن دو سریال دیگری که در حال ساخت است به دو دوره مختلف زندگی ناصرالدینشاه میپردازد. آهوی من مارال که به دوران پایانی زندگی او میپردازد و جیران هم دوران جوانی او را بهتصویر میکشد. حالا فیلم امیرکبیر در خون هم رقیب این آثار است و رضا نوروزی در نقش امیرکبیر و مسعود فدایی در نقش ناصرالدینشاه بازی میکنند. خیلی جالب است که حدودا در یک زمان، چهار اثر نمایشی به دوره قاجار و ناصرالدینشاه پرداختهاند.
اتفاقا از منظری انتقادی این سوال مطرح است که آیا هیچ برهه تاریخی دیگری در ایران وجود ندارد که سه و حالا با اثر شما چهار پروژه یکباره به روایت دوران حکومت ناصرالدینشاه علاقهمند شدهاند؟
بله، این هم نکته قابلتاملی است؛ البته من انگیزه آن دوستان را نمیدانم اما شکل مواجهه کارگردانهای این آثار با این برهه تاریخی متفاوت است. از آنجایی که آقای حسن فتحی معمولا کارهای عاشقانه میسازد در جیران هم سراغ رابطه ناصرالدینشاه با سوگلیاش رفته است. آقای حامد محمدی هم در قبلهعالم صرفا به بعد طنز و خندهآور ناصرالدینشاه نظر داشت و میخواست با استفاده از الگوی قهوه تلخ، اثری کمدی بسازد اما متاسفانه شکست خورد. آقای مهرداد غفارزاده هم از بعد سیاسی و اجتماعی به ناصرالدینشاه نگاه میکند. من هم به بعد سیاسی و اجتماعی امیرکبیر در زمان ناصرالدینشاه پرداختم. دلیل این توجه زیاد و همزمان هم این است که اتفاقات عجیب تاریخی از زمان قاجار در ایران شروع میشود و رقمزننده اصلی اینها هم ناصرالدینشاه است. از آنجایی که مخاطبان در سالهای اخیر بیشتر از قبل به تاریخ و آثار تاریخی علاقهمند شدهاند، خواهش میکنم مستندسازان حرفهای هم بهای بیشتری به تاریخ بدهند چون الان این مساله یک نیاز امروزی است و مردم باید از تاریخ خود آگاه باشند. موضوع قتل امیرکبیر نزدیک به یک قرن از مردم پوشیده ماند و فکر میکردند او به مرگ طبیعی از دنیا رفته است. سندش موجود است و کافی است نشریه وقایعاتفاقیه را که بعد از قتل امیرکبیر منتشر شده، بخوانید. یک هفته بعد از قتل او در وقایعاتفاقیه که خود امیرکبیر بانی تاسیس آن بوده، مینویسند: «ملت شریف ایران، میرزا تقیخان حال ندار است و به بیماری صرع و ورم پا مبتلا گشته. عدهای از دربار به عیادت ایشان رفتهاند. از شما خواهشمندیم در حق وی دعا کنید.» این در حالی است که امیرکبیر از دنیا رفته و او را خاک هم کردهاند. در نسخه دوم وقایعاتفاقیه و یک ماه بعد چه نوشتند؟ درد تاریخ همین است که تنها یکخط و نیم نوشتند: «ملت شریف ایران، دیشب میرزا تقیخان امیرنظام در فین کاشان به علت ورم پا درگذشت.» حتی فریدون آدمیت هم در چاپ اول کتابش این اسناد را منتشرکرده و اشاره به مرگ طبیعی امیرکبیر دارد اما بعدها و پس از چند سال بریتانیا برای اولینبار نامه مهر شده ناصرالدینشاه را برای قتل امیرکبیر منتشر کرده و میگوید امیرکبیر طبق دسیسهای به قتل میرسد. در واقع انگلیسیها با این کار، دسیسه را از روی دوش خودشان برمیدارند و روی دوش مهدعلیا میگذارند. آقای معتضد به همه این مسائل در مستند ما اشاره میکند.
علی رستگار - سینما / روزنامه جام جم