به گزارش
جام جم آنلاین به نقل از روزنامه جام جم ، وقتی بازی نمیکند، وقتی دریبل نمیزند، وقتی همه را تبدیل به علامت سوال نمیکند، چهتفاوتی میکند که تولدش است یا چند سالش است؟ حالا در یک سالگی رفتنش هم همین را مینویسم؛ جایش خالی است ، خیلی هم خالی است اما این هیچ ربطی به مرگش، به رفتنش ندارد. جای او از همان روزی خالی است که آن گل را به یونان زد، رفت جلوی دوربین فریاد زد. او بعد از آن مرد، تمام شد و جایش خالی ماند که ماند. دیهگو مارادونا با توپ بود که معنی پیدا میکرد. هر چه ماندنی است، هر چه دوستداشتنی است ، هر چه زیباست رابطهای عاطفی است که کودک زاغهنشینهای حومه بوئنوسآیرس با آن هدیه تولد کروی شکل برقرار کرده بود. با آن هدیه بود که توانست خودش، خانوادهاش، کشورش و حتی فوتبال را نجات داد. او با توپ کاری میکرد که هیچگاه کهنه نمیشود. لازم نیست گل به انگلستان یا بازی با پیراهن ناپولی را نگاه کنید تا ببینید هیچ کسی شبیه او نیست، به او نمیرسد. نه او با توپ همیشه جذاب است، همیشه تازه است. همین الان یا هر وقت که دلتان گرفت میتوانید آن ویدئویی که در مونیخ دارد با ریتم موزیکی که در ورزشگاه پخش میشود را نگاه کنید و از آن چه فوتبال نام دارد لذت ببرید. او حتی سیاسیترین، اجتماعیترین حرفهایش را به زبان توپ میزد؛ او قهرمان همیشه جنگ فالکلند است بدون حضور در جنگ!
مارادونا بدون توپ چیزی نبود جز مشتی خبر زرد و حاشیهای. او در این بخش هم به اندازه کافی کامل است؛ کلکسیونی دارد از همه آن خبرهایی که یک الگوی بد را میسازد. همه چیز و همه مدل ... او بدون توپ، دیهگوی زرد ، قطعا بیرقیب نیست و رقبایی بهتر دارد. تحسین ندارد و ماندگار نیست.
دیهگو مارادونا بدون توپ ، حتی اگر رفته باشد، حتی اگر مرده باشد باز هم خبرش زرد است.
پروندهای درباره مرگ مشکوکش؛ احتمالا قتل، لااقل غیر عمد یا خانوادهای که آن قدر میراث پدرشان را مادی میبینند که به عکس او روی پیراهن تیم جایی که او را بیشتر از آنها دوست دارند، اعتراض کردند.
برای همین جای مارادونا خیلی وقت است که خالیست؛ خیلی بیشتر از یک سال.