این فاجعه بیسابقه که تعدادی از مردم هم در آن مجروح و جانباز شدند، چندان در رسانهها بهویژه رسانههای خارجی بازتاب نداشت، در حالیکه اگر چنین اتفاقی در هر جای دیگری از جهان ازجمله اروپا و آمریکا رخ میداد، ضمن ثبت سریع در تقویم فیفا، با برگزاری مراسمهای مختلفی مدام یادآوری میشد. به جز این، چنین حادثه تلخ و دراماتیکی قطعا خیلی زود مورد توجه سینما هم قرار میگرفت و فیلم شایسته و درخور و تاثیرگذاری درباره آن ساخته میشد اما سالها گذشت و هیچ سینماگری سراغ این موضوع نرفت تا اینکه دو برادر فیلمساز که خودشان اهل ایلام هستند، فاجعه بمباران زمین فوتبال چوار را با قصههایی واقعی از آن منطقه ترکیب کردند و فیلمی به نام مستطیل قرمز ساختند که این روزها خیلی مهجور و مظلومانه و به صورت تکسئانس در تعداد کمی از سینماهای کشور اکران میشود.
فاجعه بمباران زمین فوتبال چوار بهقدری تراژیک و دراماتیک است که باید زودتر از اینها به فیلم تبدیل میشد. بهنظر میرسد اگر اراده و تلاش شما که فیلمسازی اهل آنجا بودید، نبود، باز هم کارگردان دیگری سراغ این موضوع مهم نمیرفت.
همینطور است. جدا از اینکه این اولین فیلم سینمایی با موضوع بمباران زمین فوتبال چوار و نیز اولین فیلم سینمایی ایلام هم هست. ممکن است پروژهای بهصورت گذری و در حد چند سکانس در ایلام ساخته شده باشد اما هیچوقت فیلمی سینمایی و حرفهای با موضوع ایلام ساخته نشده بود. ایلام، از خطوط اول جنگ بود و حتی در این مورد هم فیلم سینمایی نساخته بودند و اگر هم کاری در این زمینه صورت گرفت، در شبکه استانی بود. به جز این دو مورد، فیلم مستطیل قرمز یک اولین دیگر هم دارد و اولین فیلم دفاع مقدسی است که توانسته در یک جشنواره جهانی جایزه بگیرد. برای خود ایتالیا و هیات انتخاب جشنواره جهانی ficts هم پذیرش و انتخاب این فیلم، ریسک و چالش بزرگی بود اما برخی اعضای هیات انتخاب، پای این فیلم ایستادند و مستطیل قرمز به جشنواره راه پیدا کرد و درنهایت هم مدال بلورین و لوح زرین این رویداد را به دست آورد.
این همان جشنواره جهانی فیلمهای ورزشی است؟
بله، ۶۰۰ اثر از ۱۱۶ کشور در این جشنواره شرکت داشتند. حتی قطر که میزبان جام جهانی بود سه فیلم به این جشنواره فرستاده بود که هیچکدام پذیرفته نشد.
به جز رخداد اصلی که محور فیلم است، باقی ماجراها و روند قصه زاییده ذهن شما و نویسنده است؟
نه، من هیچوقت ادعا نمیکنم که این فیلم براساس ذهنیت ما شکل گرفته باشد. تاکیدی که در صحبت با نویسنده داشتیم این بود که از تخیلمان برای اتفاقاتی که در قصه و پیرنگ داستان میافتد، استفاده نکنیم. البته استفاده از تخیل هم یک شیوه برای روایت ماجراها و پیشبرد قصههاست اما ما برای این فیلم قصد داشتیم با تمرکز روی واقعیت، داستان را روایت کنیم. اصل ماجرا این است که زمین فوتبال در دقیقه ۵۵ مسابقه بمباران میشود. اما وقتی میخواهید یک فیلم سینمایی و داستانی کار کنید، حتما نیاز به قصههای دیگری هم دارد. برای همین ما اتفاقات سالهای ۶۰ تا ۶۵ منطقه را مورد بررسی قرار دادیم و با افزودن قصههای واقعی دیگر، داستان مستطیل قرمز را تقویت و تکمیل کردیم. ما حدود شش ماه بهطور میدانی در منطقه بودیم و تحقیقات مفصلی انجام دادیم. بهجز این پژوهشها، بهصورت رودررو با بازماندهها، خانواده شهدا و افراد مختلف صحبت کردیم. همیشه از نویسنده خواهش میکردیم سعی کنید در نوشتن، از ظرفیتهای این مستندات و واقعیات استفاده کنید.
فیلمنامه را چه کسی نوشته است؟
خانم مریم اشرفی و آقای مهدی نادری فیلمنامه را نوشتند. آقای مهدی سجادپور هم یک ویرایش نهایی انجام داد. در مراحل تحقیق و پژوهش فیلمنامه هم که آقای بابک کایدان حضور داشت، بحث فیلمنامه برای ما خیلی مهم بود و سعی کردیم این مستندات، پشتوانه فیلم ما باشد. ما چند ماه درگیر این مساله بودیم تا فیلمنامه را به شکل قابل قبولی دربیاوریم که قابل استناد باشد. الان همه اتفاقاتی که در فیلم میبینید، واقعی است؛ از ماجرای خود زمین فوتبال تا عشق سلمان و روژان و بمباران عروسی و قصه مفقود شدن، دستگیری خلبان عراقی توسط مردم و... منتها این اتفاقات در مقاطع مختلفی در منطقه رخ داده بود اما در روایت داستانی فیلم ما، همه آنها در یک بازه زمانی کنار هم قرار گرفتند.
کلید ورود ماجرا در فیلم شما گزارش عادل فردوسیپور در دربی ۸۴ است و بعد هم که کل فیلم، در فلاشبک روایت میشود تا پایان قصه که دوباره به زمان حال و بازی پرسپولیس و استقلال و گرامیداشت شهدای زمین فوتبال چوار برمیگردید. منتها یکسری ابهاماتی در روایت وجود دارد. آن شخصیتی که جمشید جهانزاده بازی میکند، کیست؟ آن جوان عکاس دربی کیست؟ اصلا راوی کل ماجرا چه کسی است؟!
بهتر است همیشه قضاوت را برعهده خود مخاطب بگذاریم و او برداشتهای خود را از قصه داشته باشد. بهجز این، حتی مساله ورزشگاه آزادی که به آن اشاره کردید، یک تصویر آرشیوی صرف نبود و ما خودمان این اتفاقات و این روند را برای فیلم ایجاد کردیم. حدود سه ماه درگیر فدراسیون فوتبال بودیم تا آقای تاج را متقاعد کنیم و بعد از کلی خواهش و تمنا به نتیجه رسیدیم. حتی لباسهایی را که با عنوان و آرم شهدای چوار ۶۵ در آن بازی دربی میبینید، خودمان تهیه کردیم. یکی از همین لباسها را هم در سفری که آقای جانی اینفانتینو، رئیس فیفا به ایران داشت، به او تقدیم کردیم. حتی هماهنگی با عادل فردوسیپور که در گزارش خود به این فاجعه اشاره و درباره آن صحبت کند هم با ما بود. یعنی همه این روند از پیش تعیین شده بود و ماجرا اصلا به همین سادگی نبود که کل این اتفاقات به شکل واقعی در آن مسابقه ورزشی افتاده و ما هم برویم و از تصاویر آرشیوی موجود استفاده کنیم. حتی فیلمبرداری ورزشگاه آزادی را هم خودمان انجام دادیم و اینطوری نبود که از دوربین خود ورزشگاه استفاده کنیم.
نگفتید نقش جهانزاده چه بود.
آقای جمشید جهانزاده هم نقش همان خبرنگار فرانسوی را بازی میکرد که جایی در میانه قصه او را میبینیم. این هم برگرفته از واقعیت بود که بین سالهای ۶۰ تا ۶۵ خبرنگاری فرانسوی به ایلام آمد و چادرنشینی مردم جنگزده را دیده بود و گزارشی از آن وضعیت تهیه کرد. مردم ما تنها مردمی بودند که زمان جنگ، منطقه را ترک نکردند؛ درحالیکه در کشورهای جنگزده مختلف ازجمله سوریه، لیبی و حتی اوکراین، مردم منطقه را ترک میکنند. خود رهبری هم بارها به این مساله اشاره میکنند و میفرمایند کار فرهنگی راجع به آوارگی مردم جنگزده نشده است. در واقع اتفاق اصلی مستطیل قرمز، به تصویر کشیدن دوران آوارگی مردم جنگزده است. یعنی ما مقطعی را روایت میکنیم که منطقه موقع برگزاری یک مراسم عروسی بمباران میشود اما مردم به کوههای اطراف پناه میبرند و منطقه را ترک نمیکنند. به شکل جالبی، راوی این فیلم کوه قلاقیران ایلام است. کوه است که بهعنوان دانای کل، همه قصههای فیلم را روایت میکند. ما برای این موضوع نشانههایی را هم در فیلم قرار دادهایم. اول قصه میگوید من یک شاهدم؛ شاهدی که از اول تا الان شاهد خیلی از اتفاقات بوده. همان موقع ما تصویری از کوه را میبینیم. زمانی که انفجار رخ میدهد میگوید من تا بهحال میزبان فوتبال نشده بودم و تا الان این اولین و آخرین دربی بود که من میزبان آن بودم. حتی جایی قربانعلی (علیرضا اوسیوند) به دکتر (محمود مقامی) میگوید اگر روزی کوه قلاقیران زبان باز کند، چه چیزها که از مظلومیت این استان نمیگوید. جالب است در اکرانهای خصوصی فیلم که بهصورت سیار و در مناطق محروم برای تماشاگران و بچهها برگزار میکردیم و به آنهایی که متوجه میشدند راوی فیلم کیست، جایزه میدادیم!
ظاهرا با وجود اهمیت این فاجعه، هنوز این روز در تقویم فیفا ثبت نشده است. تلاشی در این زمینه انجام شده یا نه؟
اولین تلاشمان این است که آن را در تقویم خودمان ثبت کنیم. اتفاقا در دیداری که با آقای رئیسجمهور داشتیم، از ایشان خواهش کردیم این اتفاق در تقویم ملی ما ثبت شود. در دیداری هم که همراه دو نفر از جانبازان عزیز و بازماندههای آن اتفاق با آقای اینفانتینو داشتیم، این درخواست را برای ثبت در تقویم فیفا مطرح کردیم. در آن دیدار ضمن تشریح قصه فیلم، تندیس فیلم را هم به ایشان تقدیم کردیم. خیلی این مساله برای ایشان عجیب بود. اگر تا بهحال اتفاقی در این زمینه نیفتاد و در تقویم فیفا ثبت نشده، کوتاهی از مسؤولان فدراسیون فوتبال ایران است وگرنه آقای اینفانتینو مخالفتی با این موضوع نداشت و در جهت صلح، حاضر به همکاری در این زمینه بود. ایشان معتقد بود این فیلم باید در کشورهای مختلف به نمایش درآید تا همه ورزشکاران در جریان این اتفاق قرار بگیرند.
شاید الان که فیلم اکران شده، فرصت خوبی برای دعوت از فوتبالیستهای سرشناس ایران مثل علی دایی، علی کریمی و... باشد و بتوان روی اطلاعرسانی آنها حساب باز کرد. این کار را انجام دادهاید؟
بعضی از فوتبالیستها مثل آقایان خداداد عزیزی، محمد نوازی، پرویز برومند و بهروز رهبریفرد فیلم را دیدند یا درباره آن نظر دادند. واقعا هرچه در توان داشتیم، انجام دادیم. اما اگر آقایان علی دایی و علی کریمی پای کار بیایند و کمک کنند، اتفاقات بهتری برای فیلم و معرفی بیشتر خود موضوع میافتد. البته یکی دو بار موضوع فیلم را با آقای دایی مطرح کردم و واکنش خوبی هم از ایشان گرفتم.
شما که وظیفهتان را با ساخت فیلم انجام دادید، بحث ما هم همراهی و حمایت ویژه فدراسیون فوتبال است.
متاسفانه وزارت ورزش و جوانان تنها شعار میدهد، درحالیکه انتظار میرود از فیلمی که با موضوع ورزش و فوتبال پیوند خورده، حمایت بهتر و بیشتری داشته باشد.
یکی از ویژگیهای فیلم شما نقش مهم و پررنگ رسانه است؛ چه شخصیت علی که با عکاسی اتفاقات مختلف را ثبت میکند، چه آن خبرنگار فرانسوی که برای تهیه خبر و گزارش به منطقه جنگزده آمد، چه حتی گزارش فردوسیپور در بازی دربی اما هرچقدر شما به رسانه در فیلمتان بها دادید، در واقعیت رسانهها چندان اعتنایی به فاجعه بمباران زمین فوتبال چوار ندارند.
هدف ما اشاره به نقش مهم رسانه در دوران جنگ بود. اینکه رسانهها چقدر در انتقال پیام، نقش مهمی دارند. همان آلبوم عکسی که در فیلم میبینیم، یک سند است. اما همانطور که اشاره کردید، متاسفانه در واقعیت رسانهها چندان به این فاجعه نپرداختند. حتی حالا هم برخی رسانهها در اطلاعرسانی درباره فیلم مستطیل قرمز منفعل عمل میکنند و حمایت چندانی از آن انجام نمیدهند، آن هم با وجود اینکه فیلم به موضوع مهمی در دوران جنگ میپردازد و حتی رهبری هم درباره آن صحبت کردهاند. چرا باید این فیلم تنها بهصورت تکسئانس در چند سالن سینما در کشور به نمایش درآید؟ به جرات میگویم بهدلیل همین کمبود تبلیغات و حمایتها، تنها مشکل ما جذب مخاطب و آمدن او تا ورودی سالن سینماهاست و بعد از آن خود فیلم قابلیت برقراری ارتباط با مخاطبان و جلب نظر آنها را دارد.
فکر نمیکنید بخشی از این نگرانی درباره جذب اولین تماشاگر، بهدلیل ترکیب بازیگران فیلم باشد که به جز دو سه بازیگر حرفهای و شناخته شده، باقی بازیگران ناشناخته هستند؟ یعنی بازیگران کمی چهرهتر، سطح بازیگری فیلم را بالاتر میبردند. قبول دارید؟
من با احترام به نظر شما، با آن موافق نیستم. اشکال از فیلم ما نیست، اشکال از ساختاری است که وجود دارد. در سینمای ایران به فیلمی که قصه و روند خوبی دارد اما بازیگر چهره ندارد، بها نمیدهند و آن فیلم دیده نمیشود. از نظر خودم، ما بهترین بازیگران را برای فیلم خود انتخاب کردیم. اگر ما دنبال گیشه و پول بودیم، اصلا چرا باید سراغ این سوژه و سال ۶۵ برویم؟ آیا فیلمی قصهمحور مثل مستطیل قرمز که از ارزشها حرف میزند، باید صرفا بهدلیل بازیگر چهره نداشتن، نادیده گرفته شود؟
الان فارغ از بحث بازیگر و بحث ارزش مضمونی، خودتان از کیفیت فیلمتان دفاع میکنید؟ و آن را در مقایسه با دیگر فیلمهای روی پرده در چه سطحی میدانید؟
ما اصلا فیلم خود را با فیلم دیگری مقایسه نمیکنیم.
اما سینمادار و پخشکننده و تماشاگر، فیلم شما را مقایسه و قضاوت میکند. برای آنها جذابیت و سطح کیفی فیلم شما مهم است.
دقیقا. مساله من هم همینجاست که چرا آن پخشکننده و سینماداری که از روز اول به یک فیلم اجتماعی ۲۰۰ سالن میدهند، به فیلم ما فقط ۲۰ سالن و آن هم بهصورت تکسئانس میدهند؟ درحالیکه باید از روز اول به من هم ۲۰۰ سالن میدادند، اگر از فیلم استقبال نمیشد، از تعداد سالنها کم میکردند. این وضعیت فیلم ما در اکران خارج از انصاف است.
بحث ترافیک شدید اکران و خیل فیلمهای در نوبت نمایش هم مطرح است و سینماداران ترجیح میدهند سراغ فیلمهای جذاب و پرفروش بروند.
بله، این موارد هم مطرح است. فارغ از اینها، همین که ما وسط کرونا یک فیلم دفاع مقدسی را اکران کردیم، برای ما برد به حساب میآید و ما با همه بضاعت خودمان و همین تعداد سالن و سئانس، میتوانیم تماشاگران را به سینما بکشانیم. بعضی اوقات فیلمساز با ساخت یک فیلم، صاحب خانه و ماشین میشود ولی ما صاحب خانه و ماشین بودیم و آنها را برای ساخت این فیلم فروختیم و حالا دیگر چیزی در دست نداریم. درد ما این است. بالاخره ما فیلمی ساختیم که مورد قبول قرار گرفت و شورای صدور پروانه نمایش، جواز نمایش آن را صادر کرد و تمام فیلترها را گذراند و به اکران رسیده است. این شهدایی که در فیلم به آنها میپردازیم و مردم ایلام از اول هم مظلوم بودند و حالا فیلمشان هم مظلوم واقع شده است.
حسین بهعنوان بخشدار فیلم در جایی هدف از برگزاری مسابقه فوتبال را جشن مقاومت و روحیه دادن به مردم جنگزده میداند. تمرکز روی این ویژگی، مشابهت فوتبال با جنگ و زندگی را در فیلم تقویت میکند. نظر خودتان چیست؟
به همین صورت است و ما با وجود جنگ، جریان زندگی را در طول فیلم میبینیم. مقاومت مردم و همدلی و همراهی و عشق و عاشقی از مهمترین مولفههای همین جریان زندگی است.
پیام مظلومیت شهدای ورزشکار
مقام معظم رهبری ۱۱ آذرماه ۱۴۰۰ در دیدار با دستاندرکاران کنگره ۳۰۰۰ شهید استان ایلام به حوادث کمنظیری که در استان ایلام بهوقوع پیوست، اشاره داشتند. ازجمله حوادثی که در این دیدار مورد تاکید رهبری قرار گرفت ماجرای بمباران مسابقه فوتبال در ایلام بود.
رهبر معظم انقلاب در مورد این حادثه بیان کردند: «بعد هم حوادث کمنظیری در استان ایلام بهوقوع پیوست که متأسفانه مردم خودمان هم خبر ندارند، چه برسد به دیگران و خارج و ملتهای دیگری که مشتاقند حوادث کشور ما را بدانند؛ آنها که هیچ، حتی مردم خودمان هم از خیلی از این قضایا خبر ندارند. یکی همین قضیه بمباران مسابقه فوتبال بچههاست در سال ۶۵ بیستوسوم بهمن ۶۵ که این جوانهای ایلامی، دو تیم ایلامی برای بزرگداشت و به یادبود هفتمین سال پیروزی انقلاب، یک مسابقهای به این عنوان درست کردند و تعدادی از مردم هم جمع شدند، تماشا میکردند؛ هواپیمای عراقی آمد بالای سر، از نزدیک یعنی با توجه به اینکه اینجا چه [برنامهای] هست نه اینکه همینطور بمب بیندازند و تصادفا بخورد به زمین فوتبال؛ نه، با توجه اینجا را زد و ۱۰ بازیکن شهید شدند، داور شهید شد، چند بچه شهید شدند، بعضی از تماشاچیان شهید شدند؛ این حادثه کوچکی نیست، این حادثه بزرگی است؛ جا دارد که اینجور حوادث در ابعاد جهانی شناخته بشود، گفته بشود، تکرار بشود. این پیام مظلومیت شهدای ورزشکار ما است؛ جرمشان این بوده است که برای [سالگرد پیروزی] جمهوری اسلامی و برای انقلاب، مسابقه تشکیل دادند.»
علی رستگار - سینما / روزنامه جام جم