به انگیزه سالروز پایان سرایش حماسه حکیم توس

نامداران ادبیات جهان، شیفته شاهنامه فردوسی

شاهنامه فردوسی، بزرگ‌ترین حماسه ملی ایران و اثری جهانی است.
کد خبر: ۱۳۵۸۹۸۹
آشنایی غرب با فردوسی و شاهنامه به قرن هجدهم میلادی برمی‌گردد؛ زمانی که ویلیام جونز، ادیب و زبان‌شناس نامدار انگلیسی، بخش‌هایی از شاهنامه را به زبان لاتین ترجمه کرد. این ابیات نخستین ترجمه از شاهنامه به زبان اروپایی به‌شمار می‌آید. از اواخر قرن هجدهم، اقبال و توجه غربی‌ها به شاهکار فردوسی فزونی گرفت و ترجمه‌های ارزشمندی از این کتاب به زبان‌های انگلیسی، فرانسوی و آلمانی پدید آمد که ستایش و اعجاب شرق‌شناسان و ادیبان اروپایی را برانگیخت: سنت بوو، شاعر و منتقد ادبی فرانسه، شاهنامه را «کلاسیک بزرگ عالم بشریت» می‌نامد. ژان ژاک آمپر، مورخ و منتقد معروف فرانسوی شاهنامه فردوسی را برتر از ایلیاد و اُدیسه هومر و حماسه‌های آلمانی و هندی دانسته و در ستایش شاهنامه می‌گوید: «هر روز پیش نمی‌آید که بزرگ‌ترین اثر شاعرانه ملتی به زبان فرانسه ترجمه شود، زیرا شاهنامه یکی از بزرگ‌ترین آثاری است که نبوغ بشر فراهم آورده است». ژوزف چمبیون، نخستین مترجم شاهنامه به زبان انگلیسی درباره این کتاب می‌گوید: «با وجود طول شگفت‌آور این اثر، آتش هیجانی که در سراسر آن زبانه می‌کشد هیچ‌گاه فرو نمی‌نشیند... اندیشه‌های فردوسی زنده، با روح و دارای جنبه‌های اخلاقی است. نظم او روان و لطیف است و به شعرش زیبایی فسون‌انگیزی می‌بخشد». از اواسط قرن نوزدهم میلادی، شعرا و نویسندگان غربی که حالا به‌خوبی با محتوای شاهنامه آشنا شده بودند، با اقتباس و الهام از داستان‌های این کتاب، به آفرینش شاهکارهایی جاویدان پرداختند. به‌مناسبت ۲۵ اسفند سالروز پایان سرایش شاهنامه فردوسی، به معرفی مهم‌ترین آثار ادبی که از قرن هجدهم به بعد تحت تاثیر شاهنامه سروده شده‌اند، می‌پردازیم.
افسانه قرون
یکی از شاهکارهای منظوم ادبی به زبان فرانسوی، افسانه قرون، اثر ویکتور هوگو، شاعر و نویسنده نامدار قرن نوزدهم است. این کتاب با الهام از شاهنامه فردوسی سروده شده و از نظر درونمایه و محتوا شباهت زیادی به آن دارد. هوگو همچون فردوسی زندگی را عرصه نبردی دائمی بین خیر و شر و نور و ظلمت می‌داند. او مژده می‌دهد که سرانجام روشنایی بر تاریکی و خوبی بر بدی پیروز خواهد شد. هوگو این کتاب را نخستین‌بار در سال ۱۸۵۹ منتشر کرد و تا سال ۱۸۸۲ بارها تجدید‌چاپ شد. در این سال هوگو که به حکیم فردوسی عشق می‌ورزید اشعاری را در وصف این شاعر بزرگ سرود و به کتابش افزود:«سال‌ها پیش در شهر میسور، فردوسی را دیدم/گویی از خورشید پرتوی برگرفته/ همچون جیغه‌ای زرین بر جبین نهاده بود/ جلالی چون پادشاهان داشت که پستی را بر آستانش راهی نیست/ دستاری قرمز آراسته به یاقوتی درخشان بر سر و جامه‌ای ارغوانی بر تن داشت/ او از این سر شهر به سوی دیگر می‌رفت/ ده سال بعد او را سیاهپوش دیدم/ به او گفتم: تو ای دوست که پیش از این با جامه‌های ارغوانی از این شهر می‌گذشتی/ تو ای خدای گلگون! چرا اکنون این جامه سیاه را که گویی با تاریکی آن را رنگ کرده‌اند بر تن کرده‌ای؟/ پاسخ داد: آخر اکنون فروغم خاموش گشته است».
هوگو همچنین گزیده‌هایی از شاهنامه فردوسی را در دیوان شرقیات خود به نظم کشیده است. از اشعار این شاعر بزرگ فرانسوی چنین برمی‌آید که او حکیم توس را به‌خوبی می‌شناخته و با او احساس قرابت می‌کرده است.
پلئاس و ملیزاند
موریس مترلینگ، نویسنده نامدار بلژیکی و پیشوای بزرگ نمایشنامه‌های نمادگرا(سمبولیسم)، در سال ۱۸۹۳ میلادی، نمایشنامه معروف «پلئاس و ملیزاند» را به‌رشته تحریر درآورد. این اثر را را «شاهکار شعر و الهام» و «رستاخیزی در تاریخ ادبیات فرانسه» نامیده‌اند. تار و پود این نمایشنامه با زنان شاهنامه پیوند خورده و ترکیبی است از داستان زال و رودابه و داستان مادر سیاوش. گفتنی است سمبولیسم که تحت تاثیر بودلر و ترجمه‌هایش از اشعار ادگار آلن پو‌، شاعر آمریکایی پدید آمده بود‌، جنبشی شاعرانه و بر این اندیشه استوار بود که میان دنیای مشهودات و عالم متعالی پیوند‌هایی نهفته است و همه‌کس از آن آگاه نیست. مترلینگ در اثر خود با الهام از اندیشه‌های فردوسی و شخصیت‌های شاهنامه همچون رودابه، زال، مادر سیاوش، کیکاووس و توس و... برای بیان مفاهیم نمادین یاری گرفته است. ناقدان ادبی، نمایشنامه پلئاس و ملیزاند را شاهکار تئاتر سمبولیست و مترلینگ را نویسنده‌ای نوآور و سنت‌شکن می‌دانند که راه و روش نوینی در ادبیات فرانسه پدید آورده است.
سهراب و رستم
یکی از معروف‌ترین آثار ادبی غرب که با اقتباس از داستان‌های شاهنامه فردوسی سروده شده، سهراب و رستم، اثر ماتیو آرنولد، شاعر و منتقد نامدار قرن نوزدهم انگلیس است. آرنولد با سرایش این منظومه از یک‌سو دریچه‌ای را برای آشنایی اروپاییان با فرهنگ ایرانی گشود و از سوی دیگر راه موفقیت خود را هموار کرد. این شاعر انگلیسی با زبان فارسی آشنا نبود و برای نوشتن کتابش به گزارش «سنت بوو» از ترجمه منثور شاهنامه و خلاصه داستان رستم و سهراب از کتاب تاریخ ایران سرجان ملکم اکتفا کرد. سهراب و رستم آرنولد را می‌توان اقتباسی آزاد از شاهنامه به‌شمار آورد زیرا گرچه اصل داستان با آنچه در شاهنامه آمده مطابقت دارد ولی در جزئیات رویدادها تفاوت‌های زیادی را می‌بینیم. برای نمونه در این کتاب، بسیاری از ماجراهای داستان رستم و سهراب در شاهنامه همچون رفتن رستم به سمنگان، آشنایی با تهمینه و ازدواج با او، زاده شدن سهراب، رشد او، جویا شدن نسب، لشکرکشی به ایران، نبرد با گردآفرید و اسارت هجیر، کشته شدن ژنده رزم، طلب کردن رستم نوشدارو را از کیکاووس و... وجود ندارد. در اثر آرنولد نامی از تهمینه نیامده و رستم جهانگردی توصیف شده است که به آذربایجان می‌رود و در منزل شهریاری پیر اقامت می‌کند. شاه که شیفته مهمان شده دخترش را به ازدواج او درمی‌آورد. در شاهنامه ماجرا از گم شدن رخش و رفتن رستم در پی اسبش به سمنگان شروع می‌شود اما در اثر آرنولد، آغاز داستان میدان رزم رستم و سهراب است و ماجرای ازدواج رستم، هنگام زخمی شدن سهراب به دست پدر و آگاهی از خویشاوندی، همچون خاطره‌ای از مقابل چشم رستم می‌گذرد. در شاهنامه رستم گرچه فرزند خود را ندیده اما از وجود پسرش آگاه است ولی در کتاب آرنولد، مادر سهراب جنسیت فرزندش را به دروغ دختر اعلام کرده تا رستم او را نزد خود فرانخواند. برخی از نام‌ها و مکان‌های دو داستان هم با یکدیگر متفاوت است: در سهراب و رستم آرنولد، مقر فرمانروایی افراسیاب، سمرقند و برخی از سپاهیان توران اهل قطب، قرقیزستان، پامیر و قلمق هستند که این اسامی را در شاهنامه نمی‌بینیم. رستم و سهراب شاهنامه در دوره پادشاهی کیکاووس و سهراب و رستم آرنولد در روزگار کیخسرو روی می‌دهد. سردار سپاه ایران در منظومه آرنولد، فرود است ولی در رستم و سهراب شاهنامه نامی از فرود نیست. در شاهنامه سهراب قوی‌هیکل و نیرومند است اما در اثر آرنولد سهراب جوانی نازپرورده است.
شهریار ایرانی
آبل بونار، شاعر نامدار فرانسوی، در نخستین سال‌های قرن بیستم با الهام از شاهنامه فردوسی، حماسه‌ای زیبا سرود و نام شهریار ایرانی را بر آن نهاد. بونار شاهکار فردوسی را به‌خوبی می‌شناخت ولی در آفرینش شهریار ایرانی، به شاهنامه اکتفا نکرد و از منابع تاریخی دیگری مانند سفرنامه‌های شاردن و تاورنیه یاری گرفت. بونار به فردوسی عشق می‌ورزید و او را سرآمد شاعران حماسه‌سرا می‌دانست. وی درباره ارزش و جایگاه شاهنامه می‌گوید: «اینها همه ظاهر شاهنامه است که مانند ستون‌های پوشیده از گل‌های رنگارنگ، گنجینه‌ای از حکمت و فلسفه را در خود پنهان کرده است. آنچنان که فراسوی بزم‌های خیال‌انگیزی درس اعتدال می‌دهد و از پس گنج‌های بی‌پایانش به وارستگی رهنمون می‌گردد.» 
 
زهرا دلپذیر - پژوهشگر ادبیات حماسی / روزنامه جام جم 
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها