اما هرچه در طول تاریخ پیشتر آمدیم، مناجاتنامهها از شكل سنتی و آغازین خود فاصله گرفتهاند و بهزعم بسیاری از ادیبان، این جنس از مناجاتها كمرنگتر از پیش شده یا تقلیدی از نسخههای آغازین خود بوده است.
اما دكتر سیدیحیی یثربی كه از مهمترین چهرههای فلسفی این مرز و بوم است و تبحر ویژهای در تحلیل مفاهیم فلسفی و عرفانی در ادبیات فارسی دارد، معتقد است در طول قرنهای متوالی تغییر و تحولات بسیاری در مناجاتنامهنویسی حادث شده که اگر غیر از این بود، جای تعجب داشت اما برخلاف عدهای كه گمان میكنند دوره مناجات نویسی به سر آمده، حتی در این ایام و روزگار هم مناجاتهای خوبی سروده شده كه ماندگار و ارزشمند هستند.
دكتریثربی در تشریح ویژگیهای مناجاتنامهها میگوید مقام خداوند برتر از آن است كه ما به زبان خود با او سخن میگوییم، مهم اتصال روحی و قلبی است، خواه با زبانی عامیانه و ساده، خواه مجهز به اسباب نثر، شعر و آرایههای ادبی.
باید نقطه وصل را یافت و چه بهتر كه بتوان از این گنجینه ماندگار بر پهنه ادبیات فارسی هم بهره برد و روح را جلا داد. در ادامه گفتوگوی ما با این استاد و پژوهشگر برجسته را میخوانید.
مناجات از منظر دین چه ارزش و جایگاهی دارد و باید واجد چه ویژگیهایی باشد تا مقبول حق قرار گیرد؟
مناجات از نجوا میآید، نجوا هم بیان مطلبی خصوصی و به طور پنهانی راز و نیاز كردن با خداست. هر بندهای با زبان خودش با خدا گفتوگوهایی دارد و درددل خویش را نسبت به فرهنگ و اندیشهاش با خدا مطرح میكند و انتظار دارد خدا صدایش را بشنود، در این میان شاید نحوه بیان برخی خوشایند عدهای دیگر نباشد، مانند داستان موسی و شبان كه به خدا میگفت «تو كجایی تا شوم من چاكرت/ چارقت دوزم كنم شانه سرت/ جامهات شویم شپشهایت كشم/ شیر پیشت آورم ای محتشم...» حضرت موسی(ع) از این ترتیب خوشش نیامد و به چوپان گفت خطاب تو به كیست؟ چوپان گفت با آن كس كه مرا آفرید. موسی(ع) گفت این حرفها مناسب نیست و «گر نبندی زین سخن تو حلق را / آتشی آید بسوزد خلق را» و او را سرزنش كرد و رفت. «وحی آمد سوی موسی از خدا/ بنده ما را ز ما كردی جدا/ تو برای وصل كردن آمدی/ نی برای فصل كردن آمدی».
فراموش نكنیم خدا از این حرفها بالاتر است و نه ستایش ادبی و فاخر ما برایش مهم است، نه ستایشی خرد و ضعیف ناراحتش میكند. آنچه اهمیت دارد در این نكته است كه «ما برون را ننگریم و قال را/ ما درون را بنگریم و حال را». هركس به زبانی با او سخن میگوید و این خود مناجات است كه در اسلام هم نمونههای بسیار داریم و در مذهب تشیع نیز از معصومین(ع) مناجاتهای خوبی برای ما نقل شده است. در ادبیات فارسی هم تحتتاثیر همین نیاز، مناجات بسیار است كه معروفترین آن مناجاتنامه خواجه عبدا...انصاری است و مولوی هم قطعات خوبی در مناجات با خدا دارد.
آیا از ابتدا مناجاتنویسی در فارسی تحتتاثیر مناجات عربی بوده است؟
این تاریخچه چندان مشخص نیست. اصلا سبك و سیاق مناجات فارسی بهویژه مناجات عرفانی با عربی فرق میكند و تحقیقا میتوان گفت در زبان عربی مناجات عرفانی وجود ندارد و این سبك ابداعی خودمان است. «الهی به مستان میخانهات / به عقل آفرینان دیوانهات / به مستان افتاده در پای خم / به رندان پیمانهپیمای خم» از این دست مناجات بسیار داریم، بهویژه عارفان كه آزادند و مانند همان چوپان، درون را خیلی جدی گرفتهاند نه زبان را و البته به دلیل اینكه اهل ادبیات هم بودهاند، زبانشان هم خیلی خوب است.
شما اشاره كردید مناجاتهای فارسی با ذوق و قریحهای خاص و با نگاهی متفاوت نگاشته شدهاند. نسبت این مناجات با شریعت چیست؟
بله، یك مقدار مضمون مناجات فارسی با مضمون مناجات شرعی كه در تعالیم اهلبیت(ع) آمده، فرق میكند. به طور مثال در قرآن هم مناجات داریم كه میفرماید «رَبَّنَا آتِنَا فِی الدُّنْیا حَسَنَهً وَفِی الْآخِرَهِ...» یا « رَّبَّنَا إِنَّنَا سَمِعْنَا مُنَادِیا ینَادِی لِلْإِیمَانِ أَنْ آمِنُوا» یا مناجاتهایی كه توسط مرحوم استادشجریان و سیدجواد ذبیحی خوانده شده است اما فرقش اینجاست كه عرفا تا حدودی نظم و ترتیب خدا و بنده را رعایت نمیكنند و رابطهای را به نمایش میگذارند گویی دو نفر به هم علاقهمندند كه شكل عوامانهاش مانند مناجات شبان با خداست، عارفانهاش نیز مناجاتهای بیبدیل مولوی یا رضی آرتیمانی است. در این شعر كه میگوید «الهی به مستان میخانهات...» درواقع خدا را به افراد مستی كه در میخانه هستند، قسم میدهد و همانطور كه میدانید، در شریعت چنین حرفهایی نیامده است. اینها حد و حدود را رعایت نمیكنند اما به نوبه خودشان زیبا هستند و از نظر حضرت حق نیز چنان كه از مناجات چوپان خوشش آمده بود و میگوید «هیچ ترتیبی و آدابی مجو، هرچه میخواهد دل تنگت بگو» این بدان معناست كه حال فرد بر برخی آموزشها مقدم است.
هدف غایی مناجات برای آنان كه سرودهاند و آنان كه میخوانند، چیست و اساسا مناجاتخوانی چه آدابی دارد؟
لازم میدانم درباره مناجاتها دو نكته را تذكر بدهم. مراقب دو آفت در مناجاتهایمان باشیم. نخست اینكه جوگیر نشویم! گاهی اوقات میخندیم اما بعدا متوجه میشویم مساله اصلا خندهدار هم نبوده، ولی چون در مكانی بودیم كه همه خندیدند، ما هم خندیدیم. یك زمان هم اشك میریزیم و از حالی كه پیدا كردهایم، راضی هم میشویم اما وقتی بعدا همان مطالب را برای خودمان تكرار كنیم، میبینیم كه گریه نمیكنیم و جو، روی ما اثر گذاشته بود. آیین و مراسم در عین ظرافت و حسنهایی كه دارد، این زیان را هم داراست. به طور مثال مهم این است وقتی مظلومیت اباعبدا...(ع) در یادمان آمد، وجودمان آتش بگیرد و اشك از چشمانمان جاری شود اما میبینیم كه گاهی همان مطالب را میشنویم و مشغول خوردن پلو و نوشابه هستیم، در حالی كه در یك شرایط دیگر همان مطالب را یك مداح خوشصدا در فضایی متفاوتتر عنوان میكند و تحتتاثیر آن قرار میگیریم. آفت این جوگیریها این است كه تاثیراتش زودگذر و آنی است و اخلاقیات فرد را اصلاح نمیكند. مریدان حضرت حق باید توجه داشته باشند كه هرچه هست، باید از حال درونی خودشان باشد و به زور صداها و گریههای دیگران ایجاد نشده باشد. این حال درونی است كه بر رفتار فرد هم تاثیر میگذارد.
نكته دیگر این كه خودخواهیمان را در برابر خدا، كنار بگذاریم. غالبا در مناجاتها نماینده خودمان و خواستههایمان هستیم، این باعث میشود خدا را یك كارساز امربر ببینیم كه ما دستور بدهیم و او هم اجرا كند. لذا مخالفان دینداری معتقدند خدا زاده نیاز انسان به برادر بزرگتر است. اما خدا را در حد برادر بزرگ تصور نكنیم، چراكه زود زائل میشود و در قرآن هم بارها به این مساله اشاره شده است. یك مقدار از اینها عمیقتر باشیم و از خود بگذریم، قهر و لطف را كناری نهیم و عاشقانه مناجات كنیم. بهقول مولانا كه میگوید «عاشقم بر قهر و بر لطفش به جِد/ بوالعجب، من عاشق این هر دو ضد» از این مقام بالاتر هم این است كه «به دردت خو گرفتم، نیستم در بند درمانت».
به نظر شما چرا مناجاتنویسی در روزگار امروز تقریبا منسوخ شده است؟
البته نمیتوان گفت مناجاتنامه نداریم. در عصر حاضر هم مناجاتنامههای خوبی داریم. نمونهاش شهریار كه برایتان دو سه بیتی از او میخوانم. شهریار میگوید «دلم جواب بلی میدهد صلای تو را/ صلا بزن كه به جان میخرم بلای تو را/ كشم جفای تو تا عمر باشدم، هر چند وفا نمیكند این عمرها وفای تو را/ غبار فقر و فنا توتیای چشمم كن/ كه خضر راه شوم چشمه بقای تو را/ خوشا طلاق تن و دلكشا تلاقی روح كه داده با دل من وعده لقای تو را...» یا شعری از هوشنگ ابتهاج كه میگوید «ای عشق همه بهانه از توست/ من خامشم این ترانه از توست/ من اندُه خویش را ندانم/ این گریه بیبهانه از توست/ گر باده دهی وگرنه، غم نیست/ مست از تو، شرابخانه از توست/ چون سایه مرا ز خاك برگیر/ كاینجا سر و آستانه از توست».
اما با آن سبك و سیاقی كه در گذشته مناجاتنامهها نوشته میشدند، كمتر سراغ داریم.
بله و طبیعی است كه شیوهها فرق كرده باشد. سبك مناجاتنویسی از زمان ائمهاطهار(ع) تا ادبیات قرن چهارم دچار تغییر شده، آن وقت انتظار داریم از ادبیات قرن چهارم تا قرن چهاردهم و پانزدهم فرق نكند؟ بنابراین مناجات منسوخ نشده، بلكه با سبك و سیاق متفاوتی گفته میشود. نكته جالبتر اینكه حتی ما مناجاتهایی با زبانهای دیگر مانند تركی و ... هم زیاد داریم، تقریبا همه زبانها و گویشهای محلی مناجاتهای خودشان را دارند.
اگر بخواهید به خوانندگان ما در این روزهای پرفیض و بركت پیشنهاد دهید مناجاتنامهای بخوانند كه حال معنوی بهتری داشته باشند و از آن لذت ببرند، انتخابتان چیست؟
اگر بخواهم به دوستان خودم چیزی بگویم، این است كه در این ماه مبارك رمضان همت بلند كنند، با خودِ خدا روبهرو شوند و به فكر كودكانی باشند كه از مدرسه جا ماندهاند، به فكر زبالهگردها باشند و به فكر پدرانی كه شرمنده خانوادهاند. مهمانی و افطاریهای پرزرق و برق ندهند، در یاد گرفتاران و آشنایان نیازمند خود باشند، علیوار سراغ گرفتاران جامعه بروند و بدانند با گشودن گره یك گرفتار، درواقع مشكل خدا را حل میكنند. به عیادت افرادی بروند كه كسی به عیادتشان نمیرود و بیمارند. بدانند مناجات یعنی با معشوق راز و نیاز كردن، شعر خواندن و جلسات دعا حتما ثواب و بركت دارد اما به فكر نیازمندان هم باشند. من معمولا پیشنهاد نمیدهم، همه كتابها خوب هستند، هرچه دوست دارند و با آن حس خوبی پیدا میكنند، بخوانند.
صبا کریمی - جام جم
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد