به گزارش جام جم آنلاین به نقل از روزنامه جام جم ، کسانی که با جنس اخبار ورزشی آشنا هستند و اخبار مربوط به آنها را به دقت رصد میکنند تیترهایی همانند «مهاجرت کشتی گیر ایرانی به آذربایجان» و یا «پناهندگی جودوکار تیم ملی در اروپا» برای آنها تکراری است.
هر سال که میگذرد دایره ورزشکاران مهاجرت کننده وسیعتر میشود و نامهای جدیدی در زمره مهاجران ورزش ایران قرار میگیرد.
البته ذکر این نکته بسیار مهم است که به ندرت رخ می دهد ورزشکاری پس از مهاجرت از ایران به موفقیتهای بزرگی دست پیدا کند و به جایگاهی برسد که همه نگاهها را به خود جلب کند. آنها در بهترین حالت ممکن در چند تورنمنت بی اهمیت مدال میگیرند و بعد از مدتی کوتاه ستاره فروغ آنها رو به خاموشی میرود.
البته که بسیاری از آنها با هدف مدال و سکو مهاجرت نمی کنند؛ درد اکثر آنها یکی است؛ مسائل و مشکلات مالی و معیشتی.
آخرین داستان ورزش ایران در زمینه پناهندگی و مهاجرت حول همین مسائل مالی و بیکاری چرخیده است.
سقوط بهمن
چند روزی بیشتر از انتشار اخبار مهاجرت بهمن نصیری ملیپوش قایقرانی ایران به کشور کوچک و همسایه ایران یعنی جمهوری آذربایجان نمیگذرد. همتیمیهای سابق و مربیان مختلفش برای او کلی متن احساسی منتشر کرده و چهرههای مختلف ورزشی به خصوص در رشته قایقرانی در رابطه با مهاجرتش صحبتهایی را به زبان آوردهاند.
بهمن نصیری قرار بود نماینده قایقرانی ایران در المپیک توکیو هم باشد؛ او سهمیه المپیک را هم گرفته بود اما از آنجایی که فقط یک روئینگسوار باید به المپیک اعزام میشد نصیری به نفع نازنین ملایی کنار کشید.
گفته میشود نصیری قبلا هم قصد مهاجرت به کشور آذربایجان را داشته اما از آنجایی که امید به عملی شدن وعدهوعیدها داشته برای خودش مهلتی تعیین کرده است. اما وقتی متوجه شد قرار نیست برای او وعده و قولی عملی شود بار و بندیل را بست و اینبار واقعا راهی آذربایجان شد. حالا یکی از بهترین قایقرانان ایرانی قرار است برای آذربایجانیها پارو به آب بزند، آن هم در حالی که هم از لحاظ مالی تامین است.
سوال بسیار مهمی که پیش میآید این است؛ مدیران ورزشی نمیتوانستند در ایران همین امکانات را برای او فراهم کنند؟
تیم ملی دستفروشان
برخی از روایتهای دیگری که در رابطه با ورزش ایران وجود دارد باز هم تکراری هستند. همانند اخبار مربوط به مهاجرت فلان ورزشکار حتما اخباری هم در رابطه با دستفروشی و یا کارگری فلان نخبه ورزشی در رستوران شنیدهاید. این اخبار معمولا برای بازهای کوتاه مورد توجه قرار میگیرند و سپس انگار نه انگار ورزشکاری وجود دارد که در گوشهای از خیابان نشسته و دستفروشی میکند.
قانع به حقوق وزارت!
بهمن نصیری نه اردوی خارجی میخواست نه ورزشکار زیادهخواهی توصیف میشد. او فقط دلخوش به وعده استخدام بود. به این ورزشکار گفته بودند که به زودی در آتشنشانی استخدام میشود. این ملیپوش هم منتظر استخدام در آتشنشانی و دریافت «حقوق وزارتخانه ای» بود اما همین هم عملی نشد.
پیدا کردن شغل برای یک ورزشکار برای برخی از مدیران پرنفوذ تا این اندازه سخت نبود. اگر موقعیتهای شغلی مناسبی برای نخبههای ورزشی به وجود میآمد نرخ مهاجرت ورزشکاران ایرانی به نزدیکی صفر میرسید. اما فعلا که نرخ مدیرانی که سوءمدیریت نداشته باشند نزدیک به صفر است.
ورزشکار ایرانی؛ قانع و کم توقع
ورزشکاران نخبه برخی از کشورها از عالیترین سطح زندگی در تمامی سطوح برخوردار میشوند. در این میان داشتن شغل برای آنها کمترین دغدغه است چرا که به عنوان یکی از بدیهیترین مسائل از همان ابتدا حل شده است. او یا شغل مناسبی دارد و یا اینکه آنچنان مورد حمایت مالی قرار می گیرد که تمام تمرکز خود را بدون استرس روی ورزش میگذارد و ابدا هم این به فکرش خطور نمیکند که برود در کشور همسایه زندگی کند.
اما بسیاری از ورزشکاران حرفهای در ایران چنین شرایطی دارند: در حالی که حتی امکانات و شرایط لازم برای برگزاری اردو و تمرینات را ندارند و با سختی و مرارت در بدترین شرایط تمرین میکنند باید به فکر مشکلات مالی هم باشند. شب با این استرس بخوابند که بیکار هستند و دل به عملی شدن وعدههایی ببندند که در اکثر موارد عملی نمیشوند. در کنار همه اینها در اکثر مواقع برای ادامه ورزش و فراهم کردن امکانات باید از جیب هزینه کنند، چیزی که در نهایت آنها را به مرحله ناامیدی میرساند.
این شرایط با کمی هماهنگی و رایزنی میتواند برای هر ورزشکاری در ایران وجود داشته باشد. اما در سیستم مدیریت ورزشی در ایران آنقدر تعلل، سستی، ناآگاهی و خمودگی وجود دارد که آخر سر یکی مثل بهمن نصیری پیدا میشود که به قول معروف به سیم آخر بزند و چارهای جز این پیدا نکند که به جای دلخوشی به وعده استخدام شدن در آتشنشانی برود در آذربایجان زندگی بهتری را جستجو کند.
احتمال بازگشت نخبهها
میتوان ورزشکاران پناهنده را با عملی کردن حداقل خواستهها به ایران برگرداند. همانطور که در سطور پیش نگاشته شد بسیاری از این ورزشکاران نه همانند فلان ورزشکار اردوی گرانقیمت و پرهزینه در آمریکا میخواهند و نه خواستهای نامعقول و نجومی دارند. یکی مثل نصیری بیشترین چیزی که میخواست شغلی با حقوق متوسط بود. معمولیترین شرایط در کنار نداشتن دغدغه مالی خواسته بسیار بزرگی است؟
شاید بتوان آنها را برگرداند. سعید آقایی را یادتان می آید؟ همین چند هفته پیش در اثر برق گرفتگی درگذشت. او یکی از ورزشکارانی بود که بعد از مهاجرت پشیمان شد و برگشت. اما هیچ چیز برای او تقریبا تغییر نکرده بود و نتیج اش این شد که به جای تمرین در جایی که فدراسیون باید برای او در نظر میگرفت در زیرزمین غیراستاندارد خانهاش تمرین کرد. اما دچار برق گرفتگی شد و درگذشت. کاش شغل که نه، حداقل جایی برای تمرین او فراهم میکردید...
بهمن نصیری و یکی دوجین ورزشکاری که در سالهای اخیر به اینور و آنور مهاجرت کردهاند باید برگردند. کار سختی هم نیست. تقسیم وظایف بین فدراسیونها میتواند بهترین راهکار باشد. کار به خصوص در رابطه با ورزشکارانی که مشکل معیشت و شغل داشتند اصلا سخت نیست. آنها اردوی آمریکا و یا آپارتمان با سند ششدانگ که نخواستند، فقط دنبال این بودند که مبادا بیکاریشان طول بکشد و مبادا کارشان به گوشه خیابان برای دستفروشی بکشد.
دلایل عمده مهاجرت ورزشکاران بر اساس گزارش معاونت پژوهشهای اجتماعی – فرهنگی، دفتر مطالعات آموزش و فرهنگ |
* تفاوت در جايگاه و منزلت اجتماعی ـ اقتصادي ورزشکاران رشتههاي مختلف و احساس تبعیض. * دسترسی به فرصتهاي شغلی بهتر و درآمد بیشتر. * وضعیت رفاهی بهتر در كشورهاي مقصد. * برخورداري ورزشکاران از حمايتهاي مالی بیشتر در كشورهاي مقصد. *زيرساختهاي كیفی و كمی بهتر در كشورهاي مقصد. *عدم تسهیلگري در فرآيند كسب وكار و فعالیتهاي ورزشی و باشگاهداري. * تسهیل در صدور ويزا و تابعیت كشورها براي ورزشکاران.
|
هیلدا حسینی خواه - گروه ورزش
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد