اینها قاتلان اجاره ای هستند که در ازای کشتن اعضای خانواده، دوست و همکار سفارشدهندگان جنایت، گاهی با کمترین مبلغ پرداختی هم حاضرند دست به جنایت بزنند تا دستان سفارشدهنده قتل به طور مستقیم به خون آلوده نشود.
قتل برای ناموس، انتقام از اعضای خانواده، مشکلات مالی، کشتن معشوق سابق، گرفتن طلب و ... از جمله دلایلی است که باعث میشود قاتلان اجارهای، پرونده زندگی یک انسان را در ازای مبلغی از پیش توافقشده ببندند. البته ماجرا به همین خوشی و خرمی تمام نمیشود و پس از ارتکاب قتل، هم سفارشدهنده جنایت و هم قاتل اجارهای دستگیر میشوند.
اجاره آدمکش برای کشتن خواهر
آذرماه سال ۹۷ بود که مردی با پلیس تماسگرفت و از قتل خواهر جوانش در شرق تهران خبر داد. جسد زن جوان نایلونپیچ شدهبود و مرد جوان که برادر مقتول بود، گفت: «خواهر بزرگترم گفت خواهر کوچکم در را باز نمیکند و نگران او هستم. من هم آمدم و پس از شکستن در متوجه شدم او فوت شده است و سرش را با نایلون پوشاندهاند.» ماموران که به برادر مقتول مشکوک شده بودند، تحقیقات را ادامه دادند و درنهایت برادر به قتل خواهرش اعتراف کرد و در بازجوییها گفت: «چون خواهرم معتاد بود و علاوهبر اذیت و آزار خانوادهام مرا هم اذیت میکرد، تصمیم گرفتیم او را به قتل برسانیم.» او به ساقی مواد محل سه میلیون تومان پرداخت کرده بود تا خواهرش را به قتل برساند. با این اعترافات، قاتل دستگیر شد.
قتل شوهر با کمک دو قاتل اجاره ای
دو سال قبل ماموران در برابر پرونده قتلی در لویزان قرار گرفتند که در بررسیهای اولیه گفته شده بود مرد جوان به دلیل مسمومیت با مواد مخدر جانش را از دست داده است، این در حالی بود که مادر مرد جوان اعتیاد پسرش به موادمخدر را انکار میکرد. با تخصصیتر شدن تحقیقات، همسر مرد جوان پرده از راز قتل شوهرش برداشت. زن جوان گفت میخواست از شوهرش جدا شود اما همسرش حاضر به جدایی نبود به همین خاطر زن جوان با یک راننده آژانس طرح دوستی ریخت و قرار شد با دستکاری ماشین مرد جوان او را به قتل برسانند که مرد جوان متوجه ماجرا شد. زن جوان که دستبردار نبود، این بار با یک کارگر رستوران آشنا شد، با کمک او مقداری قرص تهیه کرد و به شوهرش خوراند تا او را بکشد که نقشه قتل او این بار موفقیتآمیز بود و مرد جوان فوت شد.
استخدام قاتل برای کشتن پدر
گاهی طمع باعث میشود تا فرزند به پدر خود هم رحم نکند. سال ۸۸ بود که پلیس شهریار، جسد مرد ۶۴ سالهای را در این شهر کشف کرد. هیچ اوراق هویتی همراه جسد نبود و جسد به پزشکیقانونی منتقل شد. چند روز بعد، اعضای خانواده پیرمرد گم شدن او را به پلیس اطلاع دادند و در ادامه بررسیها مشخص شد جسد ناشناس متعلق به پدر همین خانواده است. پلیس در تحقیقات خود متوجه شد یکی از فرزندان مقتول با پدرش اختلاف مالی داشت و او را دستگیر کردند. پسر ۳۶ ساله با وجود تلاش فراوان برای انحراف مسیر تحقیقات، درنهایت به قتل پدرش اعتراف کرد: «به دلیل اختلاف مالی با پدرم، از او کینه داشتم. دو اوباش به مبلغ ۶۰ میلیون تومان اجیر کردم که پدرم را کشتند.»پس از این اعترافات هر دو قاتل دستگیر شدند.
اجیر کردن آدمکش برای قتل همکار
حسادت به همکار هم گاهی یک فاجعه را رقم میزند. شهریور سال گذشته یکی از اهالی شمال تهران متوجه غیبت سرایدار خانه ویلایی روبهرویی خود شد. اوضاع مشکوک او را به خانه همسایه کشاند که درش باز بود. وقتی وارد خانه و اتاقک نگهبانی شد، متوجه جسد بیجان مرد سرایدار شد و بهسرعت با پلیس تماس گرفت. در بررسیهای پلیسی مشخص شد مقتول، کارگر یک کارگاه مبلسازی بود که روزها آنجا کارمیکرد و عصر و شب سرایدار خانه ویلایی بود. در ادامه تحقیقات، ماموران به یکی از همکاران کارگر مشکوک شدند که با او اختلاف داشت. کارگر مشکوک پس از مدتی پرده از راز هولناکش برداشت و گفت مقتول دو سال پیش به کارگاه مبلسازی آمده بود اما دریافتی بیشتری نسبت به او داشت، برای همین فکر گرفتن انتقام از همکار به سرش زده است. او درباره قتل گفت: «به دو نفر در خیابان پیشنهاد دو میلیون تومانی دادم و قرار شد یک میلیون تومان بعدی را پس از پایان کار بدهم. قرار بود فقط او را گوشمالی دهند، اما زیادهروی کردند و او کشته شد.»
آدمکشان اجارهای، پدیدهای رو به رشد
دکتر علی نجفیتوانا جرمشناس، درباره قاتلان اجارهای با بیان اینکه استخدام آدمکشان اجارهای، پدیدهای است که از گذشته بهکار گرفته میشد و این روند هنوز ادامه دارد، به تپشگفت: «تاریخ بشر، نمونههای متعددی از قتل رقبای تجاری و عشقی، حذف افرادی که مانع انجام کاری هستند، حذف زن توسط مرد و بالعکس و قتل در نتیجه خصومت شخصی را فراوان به چشم خود دیده است. در کشور ما گرچه این پدیده وجود داشته اما در سالهای اخیر شکل خاصی به خود گرفته است. بسیاری از ضرب و جرحها و قتلها توسط افرادی انجام میشود که به دلیل شرایط فیزیکی ورزشی خاص خود یا سابقه مجرمانه، از این طریق امرار معاش کرده و به عنوان قاتلان حرفهای یا مزدور و با اندکی تساهل و تسامح، قاتل اجارهای نامیده میشوند اما قاتل اصلی درواقع، افرادی هستند که با پرداخت مزد از افراد آدمکش استفاده ابزاری میکنند. ناگفته نماند، قتلهای ایدئولوژیک و سیاسی هم از جمله این قتلها به شمار میرود که در آن، ایدئولوگ یا فاعل معنوی یا مراد و مرجع، با تلقین مطالبی به افراد معتقد یا تحت امر خود، آنها را وادار به ترور اشخاص، ضرب و جرح یا انفجار اماکن عمومی، شخصی، تجاری و مسکونی مربوط به سوژه موردنظر خود میکند. اشخاصیکه مرتکب قتل میشوند، خود خصومت شخصی با قربانی ندارند وگاهی حتی دیده شده که در زمان قتل یا ضرب و جرح به قربانی میگویند من مشکل شخصی با شما ندارم اما ماموریتی است که به من محول شده و باید انجام دهم. این نوع قتلها، حتی در زندانهای کشور نیز مشاهده میشود و بارها دیده شده افرادی به نوچه و اشخاص تحت امرشان دستور میدهند تا نسبت به حذف یا قتل یک زندانی به صورت فردی یا جمعی اقدام کنند. انگیزهها نیز متفاوت است و قتلهای اجارهای حتی با انگیزههای ایدئولوژیک اعم از سکولار یا دینی و سیاسی نیز انجام میشود.»
او با اشاره به ماده ۲۱۱ سابق قانون مجازات اسلامی ادامه داد: «قانونگذار در این ماده برای آمر قتل حبس ابد و برای مرتکب قتل، قصاص درنظر گرفت که البته در ماده ۳۷۵ قانون مجازات اسلامی سال ۱۳۹۲، بحث اکراه مطرح شد. بنابراین با وجود اینکه آمر دستور قتل را صادر میکند اما قاتل درواقع همان کسی است که مرتکب قتل میشود. این نوع برخورد قانونی باعث شده تا بسیاری از افراد که قصد کشتن دیگری را دارند، با سوءاستفاده از این قانون، به قاتل اجارهای مزد پرداخت کنند تا درازای مزد، فرد موردنظر خود را به قتل برسانند. در مواردی و پیرو نوعی روابط سنتی که مربوط به داشمشتیهای سابق است، گاهی رفاقت میان افراد هم باعث میشود تا افرادی که سابقه ارتکاب قتل هم ندارند، در راستای وظیفه رفاقتی اقدام به قتل رقیب یا دشمن دوست خود کنند.
این جرمشناس با اشاره به اینکه قتلهای اجارهای در میان خانوادهها نیز رسوخ کرده، گفت: «در مواردی مانند عدم رضایت زن و شوهر از یکدیگر، جدایی جنسی و جسمی، ازدواج اجباری و تعلق خاطر پیدا کردن یکی از زوجین به فرد دیگر، باعث عمیقتر شدن اختلافات شده و زن یا شوهر احساس میکنند زندگیشان دوام چندانی ندارد و به نوعی یکدیگر را سد راه زندگی میدانند. درنتیجه برخی زنان و مردان با استفاده از یک قاتل اجارهای، اقدام به حذف زن یا شوهر خود میکنند.»
نجفیتوانا در مورد تیپولوژی قاتلان اجارهای توضیح داد: «قاتلان اجارهای معمولا از طبقه پایین و فرودست اجتماع هستند و درآمد و شغل ثابتی ندارند. از لحاظ رفتار اجتماعی نیز، سوابق متعدد زورگیری و زد و خورد فراوان داشته و آمادگی انجام جرایم متعدد، در ازای دریافت پول و حتی خدمات جنسی دارند. البته اگر دستگیر نشوند، در سطح حرفهای و تخصصی وضعیت مالی خوبی دارند و حتی به عنوان متخصص نیز شناخته میشوند که نمونههای آن در میان جاسوسان و افراد وابسته به نهادهای امنیتی در دنیا بسیار مشاهده میشود. در بسیاری از کشورهای دنیا افرادی وجود دارند که در راستای انجام وظیفه، مبادرت به قتل دیگران میکنند اما پس از بازنشستگی هم در مواردی از آنها و تجربیاتشان برای حذف رقبای سیاسی و تجاری استفاده میشود.»
دکتر پروانه صفاییمقدم - روانشناس بالینی
پاک کردن صورت مسأله
قتل دیگران با استفاده از قاتلان اجارهای، نوعی آسیب اجتماعی است که اغلب توسط افرادی انجام میشود که هم وضعیت خوب مالی و هم هوش هیجانی بالا در متقاعد کردن افراد به قتل فرد موردنظر خود دارند. برای مثال خانمی که همسرش درگیر اعتیاد است، به جای جدایی سعی میکند با برداشتن او از سر راه خود، صورت مساله را پاک کند. عمده کسانی که درگیر این نوع قتلها میشوند، افرادی با سطح پایین مالی یا معتاد هستند و کمتر کسی پیدا میشود که به خاطر هیجان ناشی از کار، مرتکب قتل شود. اینها افرادی هستند که میخواهند یکشبه ره ۱۰۰ ساله را بروند و تصور میکنند با این کار پول چشمگیری کسب میکنند، اما به پایان ماجرا فکر نمیکنند. این افراد درگیر اختلالات ضداجتماعی هستند و سعی میکنند متفاوت از هنجارها عملکنند. خانوادههای آدمکشان اجارهای، گرفتار آسیبهای اجتماعی بوده و اغلب با مسائلی مانند اعتیاد، فساد یا فقر دست به گریبان هستند. آنها به مرحلهای رسیدهاند که چیزی برای باخت ندارند و به همین علت در مقابل پیشنهاد آدمکشی از سوی دیگران، مرتکب قتل میشوند. مثلا قاتل فیلم خسوف، شخصی بود که در دوران کودکی بهشدت آسیب دیده بود و برای دستیابی به اهداف خود، سعی میکرد تمام موانع و افراد سر راهش را از بین ببرد. پس از بررسیهای شخصیتی او، به این نتیجه رسیدند که این فرد در دوران کودکی رفاه کافی نداشته و شاهد تحقیر شدن پدرش توسط کارفرما بوده است که تجربه این لحظات باعث شد تا دست به ارتکاب جرم بزند.
نکته دیگری که باید به آن توجه داشت، این است که گاهی ممکن است شخص مشکل شخصیتی یا ضداجتماعی نداشته باشد اما مواجهه با برخی مشکلات مانند خیانت همسر یا ورشکستگی او را به مرحلهای رسانده که نمیتوان از این شخص انتظار رفتار معقولانه داشت. اگر بهره هوشی افراد را در شرایط نرمال ۱۰۰ در نظر بگیریم، در زمان خشم یا نشاط بیش از حد، این میزان به عدد ۳۰ و در حد هوش جلبک کاهش پیدا میکند که از چنین بهره هوشی نمیتوان انتظار داشت عاقلانه فکر کند و تصمیم بگیرد. به همین علت است که وقتی به او در ازای قتل پیشنهاد پول میشود، به خاطر ترس زیاد و هیجانات بالا، مرتکب آن میشود، بدون اینکه تبعات قانونی آن را درنظر بگیرد.
درخصوص جلوگیری از این شرایط باید گفت وقتی زن و شوهری به حالت تنفر و انزجار میرسند، با تکرار جمله من از همسرم متنفرم، درواقع به این حس منفی خود شاخ و برگ میدهند. هرچه موج تنفر بیشتر شود، اراده درونی فرد برای از بین بردن آن شخص بیشتر میشود. اگر این حس تنفر از پدر، مادر، فرزند یا همسر وجود دارد، فرزند بهتر است به جای کشتن والدین خود، از آنها جدا شود و فاصله بگیرد. اگر فرد مورد تنفر همسر یا دوست است، بهتر است تنفر را با جدایی خود از فرد مقابل، نشان داد تا کشتن او. ما نباید به این فکر کنیم که هیچ راهی جز نابودی فرد مقابل وجود ندارد. بالاترین تنبیه این است که خودمان را از فرد مقابل دریغ کنیم. متاسفانه افراد در چنین شرایطی تعقل نکرده و با اقدامی نابهجا، درواقع خود را نابود میکنند.
لیلا حسین زاده - ضمیمه تپش روزنامه جام جم
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد