به گزارش
جام جم آنلاین، مأموریت ویژه «سازمان پرورش افکار» تبلیغ و القای آرمانهای ایدئولوژیک و سیاسی رژیم پهلوی (باستانگرایی، غربزدگی، اسلامزدایی) و در تعقیب آن شاهدوستی و حمایتهای همهجانبه تودهای از دولت بود.
دکتر عیسی صدیق، رئیس اداره انتشارات و تبلیغات رضاخانی که در کابینههای محمدعلی فروغی (در دوران اشغال ایران توسط متفقین) و قوامالسلطنه و شریف امامی هم وزیر به اصطلاح فرهنگ بود، در کتاب «تاریخ فرهنگ ایران» درباره سازمان پرورش افکار و رادیویی که تاسیس کردهبود، مینویسد:
«.. برای تربیت اخلاقی مردم در سال ۱۳۱۷ سازمان پرورش افکار ایجاد شد تا از راه سخنرانی و نشریه و موسیقی و رادیو و نمایش، حس غرور ملی و میهنپرستی را تقویت کند...»
همایون کاتوزیان، اقتصاددان و مورخ درباره رادیویی که سازمان پرورش افکار تاسیس کردهبود، در کتاب اقتصاد سیاسی ایران نوشت:
«.. (رادیو) همان وسیلهای بود که دولت رضاخانی کم داشت تا در نابودی هرگونه نهاد اجتماعی و مجرای همبستگی و ارتباط عمومی مستقل بکوشد...»
وقتی تلویزیون ایران تاسیس شد
اما تلویزیون در ایران با عنوان تلویزیون ایران یا کانال ۳ در سال ۱۳۳۷ توسط یکی از اعضای ارشد فرقه ضاله بهاییت به نام حبیب ثابت تاسیس شد. ثابت خود در نامهای که به محفل بهاییان نوشت، قصدش را از تاسیس تلویزیون بیان نمود. در بخشی از نامهای که بنا به سند ساواک ازسوی حبیب ثابت برای محفل بهاییان در تاریخ ۱۳۴۴/۲/۱۸نوشته شد، وی هدف خود را از تأسیس تلویزیون، «نشر افکار روحانی و معارف حکم الهی» (در اینجا یعنی افکار فرقه بهاییت) و رفع تعصبات واهی (در اینجا تطهیر بهاییت) و اشتغال جمعی از بهاییان در تأسیسات تلویزیون عنوان کرد. ثابت نوشت: «.. غرض و هدف اساسی بنده از تأسیس تلویزیون ایران گذشته از فراهم نمودن موجبات اشتغال برای جمعی از یاران آن (محفل بهاییت) بود که اولا به نام یک فرد وطندوست بهایی خدمتی از لحاظ فرهنگی و اجتماعی نسبت به کشور مقدس ایران انجام گیرد و ثانیا متدرجا امکاناتی برای نشر افکار روحانی و معارف و حکم الهی [افکار بهایی]و رفع تعصبات واهی به وجود آید و خوشبختانه در این منظور اساسی تا حد قابل توجهی موفقیت به دست آمدهاست...»
پس از تاسیس تلویزیون ملی ایران در سال ۱۳۴۶ توسط رضا قطبی (پسردایی فرح دیبا) نیز همان افراد و ساختار بهایی دم و دستگاه حبیب ثابت به تلویزیون تازه تاسیس انتقال یافت، چنانچه مثلا کامبیز محمودی که مدیر تلویزیون بهاییان بود، در تلویزیون به اصطلاح ملی ایران نیز به معاونت رضا قطبی (مدیر عامل سازمان جدید) منصوب شد.
اما چه موضوعاتی قرار بود به عنوان افکار فرقه ضاله بهاییت از طریق تلویزیون شاهنشاهی به مردم منتقل شود؟ سند ذیل از ساواک، گزارشی مربوط به جلسهای مخفی از بهاییان شیراز است، تاریخ ۱۱ اردیبهشت ۱۳۵۰ را برخود دارد و درباره نوع سبک زندگی است که قرار بوده توسط بهاییان به طرق مختلف و از جمله از طریق رادیو و تلویزیون در میان جامعه اسلامی ایران رواج پیدا کند:
«جلسهاى با شرکت ۹ نفر از بهاییان ناحیه ۱۵ شیراز در منزل آقاى فرهنگ آزادگان و زیرنظر آقاى لقمانى تشکیل شد. بعد از قرائتنامه، آقاى ولىا... لقمانى... سخن گفت. وى اضافه کرد:... اکنون از آمریکا و لندن صریحا دستور داریم در این مملکت، مد لباس یا تغییر ساختمانها و بىحجابى را رونق دهیم که مسلمان، نقاب از صورت خود بردارد... در ایران و کشورهاى مسلمان دیگر هر چه بتوانید با پیروى از مد و تبلیغات، ملت اسلام را رنج دهید تا آنها نگویند امام حسین فاتح دنیا بوده و (امام) على، غالب دنیا... اسلحه و مهمات به دست نوجوانان ما در اسرائیل ساخته مىشود. این مسلمانان آخر به دست بهاییان از بین مىروند و دنیاى حضرت بهاءا... رونق مىگیرد...»
از سند فوق آنچه به روشنی مشهود است، تلاش برای تاثیر روی سبک زندگی مردم مسلمان ایران بوده و آنچه بیش از هر موضوعی در این سبک مورد تهاجم قرار گرفته، وجه اسلامی آن است، چرا که صریحا در صحبتهای عوامل جلسه فرقه بهایی، ذکر شده که دستور از لندن و آمریکا مبنی بر رونق مد لباس و تغییر ساختمانها (معماری) و رواج بیحجابی برای آن است که «مسلمان نقاب از صورت خود بردارد» و اینکه با پیروی از مد و تبلیغات بتوانند به خیال باطل خود، جایگاه رفیع اهل بیت (علیهمالسلام) نزد مردم ایران را تضیف گردانند. تاکید بر اینکه: «.. هر چه بتوانید با پیروی از مد و تبلیغات، ملت اسلام را رنج دهید تا آنها نگویند امامحسین فاتح دنیا بوده و امامعلی غالب دنیا...»
این اعتراف صریح محفل بهاییان در سالهایی که رسانه تلویزیون را در اختیار داشتند، حکایت تهاجم به سبک زندگی اسلامی است که الگوی آن اهلبیت (علیهمالسلام) هستند.
تلویزیون، فراتر از سرگرمی
آنها که در آن سالها شاهد برنامههای مختلف رادیو و تلویزیون شاهنشاهی بودند، به خاطر میآورند کلیت برنامههای این تلویزیون در جهت مقابله با ارزشها و باورها و سبک زندگی اسلامی و رواج الگوها و سبک زندگی غربی و آمریکایی بود.
پخش خیل عظیم سریالها و فیلمهای خارجی که بعضا از فرط ابتذال و مستهجن بودن حتی صحنههای غیراخلاقی را در پر بینندهترین ساعات، نمایش میدادند، سریالها و نمایشات به اصطلاح ایرانی که به طور مستقیم عقاید و باورهای دینی مردم را زیر سوال میبرد، ساخت و پخش شوها و واریتههای خارجی و داخلی که در جهت نمایش انواع و اقسام مدهای غربی و رقصها و حرکات مبتذل، بخشهای مهمی از کنداکتور روزانه شبکههای تلویزیونی را اشغال میکرد و تولید برنامههای به اصطلاح دینی و مذهبی با همکاری آخوندهای درباری و تبلیغ اسلام آمریکایی، همچنین روی آنتن بردن برنامههای مستند و ترکیبی مختلف در تاریخپردازی باستانگرایانه برای رژیم پهلوی و تعریف و تمجیدهای شبانهروزی از طاغوت و اعوان و انصارش، کلیات و جزییات تلویزیون فوق را تشکیل میداد.
براساس آنچه درباره کارنامه تلویزیون دولتی ایران در سالهای پیش از انقلاب انتشار یافته، بیش از ۷۰درصد برنامهها، فیلمها، اخبار و گزارشات تلویزیونی اعم از شو و مصاحبه و خبر و مناسبتهای ویژه و... به طور مستقیم یا غیرمستقیم به نوعی به شاه و خانواده و دربار و سایر وابستگانش و همچنین فعالیت خارجیها و استعمارگران و به اصطلاح پیشرفتهای ناشی از حضور آنان مربوط میشد.
براساس اسناد فوق این نتیجه حاصل میشود که رادیو و تلویزیون در این سرزمین (و البته کشورهای دیگر) تنها برای اوقاتفراغت و تفریح و سرگرمی و هنر و... به وجود نیامد و به خصوص در ایران برای تلقین افکار و سبک زندگی خاصی برپا شد که میتوان گفت در همان زمان، آن را به صورت دانشگاهی در جهت هویت زدایی ملی و دینی از مردم، تهاجم به باورها و اعتقاداتشان و نشر فرهنگ الحادی و سبک زندگی غربی درآورد.
پس میتوان این تصور باطل را که رادیو و تلویزیون تنها به صورت سرگرمی و تفریح در زندگی مردم، ایفای نقش کند، مربوط به خیالات و اوهامی دانست که عمدتا از سوی محافل و کانونهای معلومالحال خارجی القاء شده و میشود.
ضررهای فرهنگی باقی میماند
هیچگاه و در هیچ یک از رسانههای غربی یا شرقی، فیلمها و نمایشها و برنامهها و مسابقات و شوها و... به طور خنثی تهیه و پخش نشدند و برخلاف آنچه به عنوان سکولاریسم همواره مورد پروپاگاندای رسانههای غربی قرار گرفته، هیچوقت این برنامههای رسانهای خالی از ایدئولوژی و فکر و اندیشه خاص نبوده است.
اما همواره و از همان سالهای ابتدایی ورود این رسانهها به سرزمین ما، این گونه تلقین شد که محتوای آنها به هیچ عنوان نبایستی بازتاب افکار و اندیشهها و باورها و تاریخ و سبک زندگی ایرانی/اسلامی باشد، زیرا در این صورت با اساس آزاداندیشی رسانهها مغایرت دارد! این درحالی بود که آنها ضمن خالی کردن جامعه از ارزشهای فرهنگ ایرانی/اسلامی، ضد ارزشهای ایدئولوژیک خود را جایگزین میکردند.
قرارگاه مقابله با جنگ نرم
رهبر معظم انقلاب نیز مکررا بر نقش صدا و سیما در مقابله فرهنگی با دشمن تاکید کرده و این رسانه را قرارگاه مقدم و فعال مقابله با جنگ نرم دانستند.
اما علیرغم همه تلاشهای برخی مدیران متعهد و تولیدکنندگان باورمند و بعضی برنامهها و فیلمها و سریالهای ارزشمند و به یاد ماندنی (که خوشبختانه کم هم نبودند)، متاسفانه رادیو و تلویزیون به آن دانشگاهی که مورد نظر حضرت امام برای عموم بود و یا قرارگاه مقدم جنگ نرم مد نظر رهبر معظم انقلاب تبدیل نشد.
چند پیشنهاد
اگر نگاهی مجدد به سند رویکردها و اهداف فرقه ضاله بهاییت یا سازمان ماسونی پرورش افکار برای نفوذ فرهنگی و زدودن هویت اسلامی و ایرانی در جامعه ما بیندازیم (که در اوایل همین مقاله ذکر شد)، متوجه خواهیم شد که چه مواردی، اصول این نفوذ را تشکیل میدهد و برای مقابله با آن چه باید انجام داد: نگرش سکولاریستی فقط در پوسته کار به چشم خورده و ایدئولوژی صلیبی/صهیونی در عمق این نفوذ قرار دارد. برای مقابله با آن، هرگونه عقبنشینی از حضور تفکرات و سبک زندگی ایرانی/اسلامی در برنامهها، فیلمها و سریالها، واگذاری میدان به ایدئولوژی یاد شده به شمار میرود.
تفکیک دین و باورها و اندیشههای دینی از علم و هنر و زندگی و سیاست و... هسته اصلی تفکرات سکولاریستی است که به هیچ وجه در محصولات رسانهای غرب وجود ندارد، اما بنا به القائات ۲۰۰ ساله و ایلغار فرهنگی غرب در دو سده اخیر، همچنان تفکرات عقب مانده و تاریخ گذشته «هنر برای هنر» یا «هنر برای سرگرمی» در عمق اذهان ما باقی ماندهاست. این اندیشههای سکولاریستی بایستی از برنامهها و فیلمها و شبکهها زدوده شود.
متاسفانه میبینیم گاهی این نگاه در برنامهسازیها و فیلمسازی و سریالسازیهای رادیو تلویزیونی جا افتاده که برای نمایشهای دینی و مذهبی بایستی سراغ گروههایی در شبکههای مختلف موسوم به «گروه معارف اسلامی» و یا شبکه قرآن رفت و برنامههای نمایشی و مسابقات و فیلم و سریالهایی که در غیر از گروهها و شبکه یاد شده تولید میشوند، نیازی نیست نشانی از دین و مذهب و اسلام داشتهباشند! به این ترتیب گاهی برای بیان اندیشهها و تفکرات و سبک زندگی اسلامی، تنها به برنامههای صرفا گفتگو محور خصوصا در حوالی وقت اذان و احیانا یکی دو سریال و فیلم داستانی در مناسبتهای دینی اکتفا میشود.
سریالهای مناسبتی و فیلمهایی که مثلا برای ماه مبارک رمضان، سالروز ولادت امام زمان (عج)، گرامیداشت سالگرد ولادت حضرت امیرالمومنین امام علی علیهالسلام و روز پدر و... روی آنتن میروند باید مرتبط با فضای این ایام باشند نه برخلاف آن.
همان گونه که در سند بهاییان (در ابتدای همین مطلب) نیز آمده، دستور صریح از کانونهای استعماری، بر پیروی از «مد و تبلیغات و بیحجابی» بوده به گونهای که «ملت اسلام را رنج دهند»! حدود ۳۰سال پیش هم فرانسیس فوکویاما (تئوریسین و استراتژیست برجسته آمریکایی) در سخنرانی کنفرانس شیعهشناسی در اورشلیم گفت که برای مقابله با ایرانیها بایستی ذائقه آنها را به سمت مصرفگرایی و رفاهزدگی تغییر داد و ۱۰سال بعد، بنیامین نتانیاهو (نخست وزیر سابق اسرائیل) در کمیته آمریکایی اظهار داشت که برای فروپاشی جامعه ایرانی آنها را با فیلم و سریالها و تبلیغاتی که زندگیهای مصرفی و پر زرق و برق و لباسهای آنچنانی و ساختمانهای فریبنده و روابط بیبند و بارانه زنان و مردان را نشان میدهند، بمباران کنید! (آیا این همان توصیه فرقه ضاله بهاییت در سند ذکر شده نیست؟!) باید در صداوسیما با چنین افکاری با قدرت مقابله شود. تبلیغات رادیو و تلویزیون نباید با سر و شکلهای شیک و پر زرق و برق و ترویج مصرف گرایی و مد لباس و رفاه زدگی و... مدام و در اول و وسط و آخر هر برنامه و سریال و فیلمی پخش شود.
خانوادهزدایی، خدشه وارد آوردن به جایگاه پدر و مادر و به هم ریختن حریم محرم و نامحرم از طریق ایجاد روابط به اصطلاح باز و نامعقول از مهمترین و اساسیترین پارامترهای سبک زندگی غربی است که نباید در آثار تولیدی رویت گردد. اساس سبک زندگی ایرانی اسلامی بر خانواده محوری و حفظ شان پدر و مادر و حریم محرم و نامحرم قرار دارد. نباید در سریالها و فیلمها، اغلب خانوادههای از هم پاشیده و درب و داغان نشان داده شود. خانواده کامل و درست و درمان هم باید به تصویر کشیده شود. حریمهای محارم و نامحارم حفظ نشود. همچنان عشق و عاشقیها و شکلگیری روابط از طرق سبک زندگی اسلامی شکل گیرد و...
حجب و حیای اسلامی از مهمترین ویژگیهای خانواده و جامعه ایرانی است و پردهدری و بیرونریزی خصوصیترین روابط میان افراد یک خانواده از خصوصیات جامعه غربی است. متاسفانه برخی موارد شاهد بودهایم که در برنامههای سرگرمی و مسابقات و... که مدعی تحکیم بنیاد خانواده هم هستند، از طریقه عاشق شدن و روابط دزدکی افراد پرسیده شده و جزئیات آن نیز تشریح گردیدهاست! یا افراد معتقد و متدین را وادار کردهاند تا در مقابل دوربین تلویزیون خصوصیترین اظهارات میان همسران را به یکدیگر بگویند یا دست هم را بگیرند که بعضا این درخواستهای نامعقول با امتناع و کراهت و حتی با اعتراض شرکتکنندگان مواجه شده، به گونهای که گروهی از متدینین جامعه را از رسانههایی همچون صداوسیما گریزان ساخته است.
فراموش نکنیم که حجاب اسلامی تنها به نوع پوشش بستگی ندارد و به رفتار و روابط و مناسبات هم مربوط است و آنچه در سند فرقه ضاله بهاییت در «رونق دادن بیحجابی» آمده تا «مسلمان نقاب از صورت بردارد»، در واقع به تشویق این گونه روابط و رفتارها نیز اشاره داشتهاست.
تربیت متخصص مسلط به امور دینی
زمانی موسسهای به نام مرکز پژوهشهای اسلامی صداوسیما در قم بهوجود آمد که از میان طلاب با استعداد حوزه برای صداوسیما، برنامهساز و تهیهکننده و فیلمساز و... تربیت کند، تا تفکرات دینی و سواد اسلامی و فقهی با تخصص برنامهسازی در آمیخته و روندی برای سکولار زدایی در صداوسیما رقم زده شود، اما متاسفانه کمتر دانشآموختگان آن مرکز به صداوسیما راه پیدا کرده و وارد حوزههای اصلی برنامهسازی شدند. شاید اگر به طور واقعی اهداف آن مرکز تحقق مییافت و دانشآموختگان کارآمد آن، در بدنه سازمان صداوسیما قرار میگرفتند، امروز شاهد نزدیکی بیشتر رسانهملی با یک دانشگاه اسلامی و ایرانی بودیم.
«اضطراب آنتن» از جمله عباراتی است که توسط برخی برای توجیه برنامههایی که چندان با اهداف و چشماندازهای انقلاب و نظام اسلامی سازگار نبوده، مکررا تکرار میشد. اینکه اگر ما فلان برنامه را نمایش ندهیم، بهمان برنامه شبکههای خارجی در خانهها جایگزین میشود یا همان برنامه را پخش میکنند و آنتن خالی میماند، از دلایلی است که برای این گونه نمایشها ذکر شد.
مخلص کلام این که نیازی به بیست و اندی شبکه تلویزیونی نیست که اغلب آنها بارها و بارها یک فیلم و سریال را نشان دهند. نیازی به شبانهروزی بودن این همه کانال و شبکه تلویزیونی و رادیویی نیست. واقعا چه نیازی است که هر برنامهای به طور زنده پخش شود تا کنترل آن به حداقل برسد؟!
آموزش مبانی انقلاب اسلامی به تهیهکنندگان
مبانی اسلام و اصول انقلاب و بیانات امام و فرمایشات رهبر معظم انقلاب و عناصر مختلف سبک زندگی ایرانی -اسلامی که در قرآن و روایات و سیره معصومین علیهمالسلام و زندگی علما و فضلا و تاریخ تمدن اسلامی و... مورد تاکید قرار گرفته باید به صورت یک مانیفست مدون برای همه برنامهسازان و تولیدکنندگان صداوسیما تدریس شده و آموزش داده شود، از آنها امتحان به عمل آمده و نمره و گواهینامه اعطا شود و براساس آن نمره و گواهینامه، طرح و پروژه برایشان در نظر گرفته شود.
مانیفست یاد شده باید به صورت یک الگو در اتاقهای مدیران و شوراهای طرح و برنامه و... نصب شده و طرح تمامی برنامهها، فیلمها، سریالها، مسابقات، شوها و... و آگهی و تبلیغات با آن شابلون یا الگو سنجیده و ارزیابی شو د و اگر ذرهای از آن طرح و پروژه با این شابلون و الگو هماهنگ نبود، بدون تعارف و بیدغدغه اضطراب آنتن کنار گذارده شود.
صداوسیمای جمهوری اسلامی امانت اسلام و انقلاب و مردم این سرزمین و همه سرزمینها و مردمی که به این انقلاب و نظام چشم امید دارند، به مدیران کنونی است. در امانتداری فوق صادق باشیم.
حرکت جوانان انقلابی
چندی است برخی دوستان جوان و انقلابی و متعهد به میدان تغییر و تحول رسانه ملی فراخوانده شده و طرح تحولی بنیادین را آغاز کردهاند. تحولی که به تغییر چند مدیر ارشد و تعویض برخی رویهها و ظاهرها بستگی ندارد، چنانچه در طی سالهای گذشته از این دست مدیران بسیار تغییر کردند و بعضا مدیران انقلابی، مسؤولیت برعهده گرفتند، حتی شبکهای همچون شبکه افق راه افتاد تا الگوی دیگر شبکهها گردد و شاهد گذری نرم به صدا و سیمایی باشیم که حکم همان دانشگاه مورد نظر امام را پیدا نماید، اما اتفاق مهمی نیفتاد تا به این جنبه تحول اساسی رسیدیم.
به نظر میآید اشکال در بدنه این سازمان عریض و طویل از یک سوی و از سوی دیگر باقی ماندن همان باورها و تفکرات گذشته باشد.
بیانات معمار انقلاب
حضرت امام فرمودند: «.. ملت عزیز ایران در طول پنجاه سال سیاه اخیر، گرفتار تلویزیون و رادیو بود که با برنامههای خود، ملت را به حد وافر در آغوش غرب و غرب زدهها غلتانید و ضررهای رسانههای گروهی از خرابیهای توپ و تانکهای دشمن و سلاحهای غرب بالاتر و بدتر است؛ چرا که ضررهای سلاحها گذراست، ولی ضررهای فرهنگی باقی میماند و به نسلهای بعد انتقال مییابد...»
ایشان در جای دیگر فرمودند: «.. رادیو و تلویزیون یک دستگاهى است که هم در طرف تبلیغات فاسد اهمیت زیاد دارد و هم در طرف تبلیغات صحیح... این دستگاهها دستگاههاى تربیتى است؛ باید تمام اقشار ملت با این دستگاهها تربیت بشوند؛ یک دانشگاه عمومى است. دانشگاهها، دانشگاههاى موضعى است، این یک دانشگاه عمومى است یعنى دانشگاهى است که در تمام سطح کشور گسترده است.»
منبع: روزنامه جام جم