اول از همه اسم فیلم جلب توجه میکند که هم تا حدودی نشانی حال و هوای فیلم را میدهد و هم مخاطب را به دیدن کار ترغیب میکند. از ابتدا اسم فیلم دموکتاتور بود؟
وقتی پژوهش کار را انجام دادیم، من به موجودی به نام محمدرضا پهلوی برخوردم اما نخواستم تنها به آن روایت رایجی که وجود دارد و از او بهعنوان دیکتاتور یاد میکنند، اکتفا کنم. بیشتر به این نگاه کردم که او یک حزب و یک مدیریت مخالف هرچند نمایشی راهانداختهاست و به نوعی یک دموکراسی شاهانه ولو قراضه وجود دارد. بنابراین ترکیب اسم را از کلمات دیکتاتور و دموکراسی گرفتیم و به دموکتاتور رسیدیم. دیگر هم این اسم را عوض نکردیم و روی فیلم ماند، چون با آقای علی کوثری، تدوینگر فیلم اعتقاد داشتیم همین خوب است. ما همین عنوان را گرفتیم و تا پایان رفتیم و فیلم هم به همین شکل روایت شده و نه خیلی به دیکتاتوری پرداخته شده و نه چندان به دموکراسی که من در پژوهشهایم آن را پیدا نکردم. هر آن چه در این زمینهها بود را نشان دادم.
البته در روایت شما که برپایه واقعیت است، دموکراسی مورد ادعا در دیکتاتوری حل میشود و دیکتاتوری اصلا مجال بروز به دموکراسی نمیدهد.
اصلا بنا هم نبود که بدهد. اساسا این به توسعه نامتوازن دموکراسی در ایران برمیگردد و فقط هم به بحث اقتصاد مربوط نمیشود. همه آن دوندگیها و شتابها برای اینکه همه چیز غربی و مدرنیزه شود، سرانجام خوبی نداشت. این مسأله زمان میبرد. آقای مجتهدزاده در همین فیلم دموکتاتور میگفت جامعه ایرانی جایی برای دموکراسی ندارد. من از او میپرسیدم پس چطور مشروطه و کلی نهضتها و اتفاقات دیگر را رقم زد؟ فکر میکنم این جامعه ایرانی زاییده ذهن شماست. مشکل اینجاست که دموکراسی ایرانی لیدر و جلودار نداشت و برای همین خیلی از اوقات اتفاق نمیافتاد.
بحثی هم که در فیلم، عباس سلیمینمین به آن اشاره میکند، نکته و تناقض عجیب و قابل اشارهای است و محمدرضا شاه تنها یک سال بعد، حرفی خلاف گفته سال قبلش میزند و دستور تکحزبی بودن را میدهد و نظر شدیدا مخالفی روی تشکیل و فعالیت احزاب مختلف دارد.
او در ۱۲مرداد۵۲ در گفتوگو با اوریانا فالاچی میگوید من همیشه مشوق احزاب بودم و هیچگاه به مقام تکحزبی تنزل پیدا نخواهم کرد. مگر من دیکتاتورم؟ مگر من نظام فاشیستی دارم؟ اما یک سال بعد و در ۱۱اسفند۵۳ ایران را تکحزبی میکند. خود همین تناقض برای من یک کشمکشی داشت. چه میشود که در یک سال، نظرش را تغییر میدهد؟ به چه نتیجهای رسیده که این کار را کردهاست؟ نمیشود که آدم شب بخوابد و صبح تصمیم دیگری بگیرد. بالاخره او فکر میکرد و یک تحلیل ولو سطحی و نازلی از کف جامعه داشتهاست. فکر میکرد اگر جامعه و احزاب را با اجبار یکدست کند، همهچیز درست میشود. او میخواست پازل را به نفع حاکمیت و طبقه برنده بچیند اما به قول آقای داریوش همایون در فیلم حتی آن طبقه برنده هم دیگر حس خوبی نسبت به محمدرضا شاه و آن وضعیت نداشت.
چند چهره شناخته شده از طیفهای مختلف بهعنوان مصاحبهشونده در فیلم حضور دارند اما بهنظر میرسد جای برخی چهرههای مهم دیگر خالی است.
برخی چهرهها حاضر نشدند دعوت ما را بپذیرند و در فیلم حضور داشته باشند. شخصیتی است که قبل از ساخت فیلم، جواب مرا نمیداد اما بعد از اینکه فیلم را برای او فرستادم، تماس گرفت و ۴۵دقیقه برای من از پهلوی دوم صحبت کرد. منظور اینکه مجابکردن این آدمها برای گفتوگو خیلی سخت است.
بحث دعوت از فرح دیبا هم برای حضور در این مستند خیلی سروصدا کرد.
فرح دیبا جواب ایمیل ما را داد و نوشت: عذرخواهم و نمیتوانم و...
ظاهرا از اردشیر زاهدی هم دعوت کردید.
بله، اما حالا که فکر میکنم بهنظرم چندان هم نیازی به حضور او نبود، چون در این چند سال چهرهای متناقض از خودش نشان داده بود و دیروز یک چیزی میگفت و امروز چیز دیگری. البته اشکالی هم ندارد و میگویند فقط احمقها هستند که حرفشان ثابت میماند. دلیل اینکه میخواستم سراغ فرح دیبا بروم، این بود که در پژوهشها به این مطلب رسیدم که پیشنهاددهنده حزب رستاخیز از حلقه مشاوره فکری فرح دیبا به شاه رسیدهاست. این برایم سؤال بود.
یعنی کلید تکحزبی شدن ایران را فرح زدهاست؟
کلیدش را خیلیها زدند ولی یک نظریه هم این بود. در همین فیلم هم میبینید که من از هر مصاحبهشوندهای پرسیدم چرا شاه، ایران را تکحزبی کرد و هرکدام هم یک دلیلی آوردند. سلیمینمین گفت بالاخره مسیر رو به پایان بود، پروفسور امین گفت شاه باید کشور را یکدست میکرد. آقای مجتهدزاده هم گفت شاه ۳۷سال در این مملکت حکومت کرده بود و دیگر این حزب یا آن حزب برای او فرقی نمیکرد.آقای صادق زیباکلام کتابی درباره محمدرضا پهلوی دارد که وزارت ارشاد اجازه چاپ به آن ندادهاست. من یکی از پستهای ایشان را در اینستاگرام دیدم که نوشته بود محمدرضا شاه میتوانست سرکوب کند اما سرکوب نکرد و رفت. نه! جواب این حرف را آقای پورصفر در آخر فیلم دموکتاتور میدهد و جملهای از مارکس میگوید. به گفته مارکس، حاکم جامعه اگر خوبیها و مزیتهای طرفدارانش را نبیند، رذائل طرفداران او علیه خودش بسیج میشود. محمدرضا شاه نمیتوانست سرکوب کند و اصلا توان و قدرتش را نداشت، نه اینکه نخواست. خیلیها میگویند مگر میشود حاکمی قدرتش را داشته باشد و انجام ندهد؟ آن هم کسی مثل محمدرضا پهلوی که هرکاری میخواست انجام داد. دلیل این بود که او دیگر توانش را نداشت و حتی طرفدارانش هم در کف جامعه علیه او بسیج شده بودند.
دیگر برای این مستند سراغ چه کسانی رفتید و نشد؟
لطفا... آجدانی، خود آقای زیباکلام که گفت من تخصصی ندارم. به حضور آقای خسرو معتضد هم فکر کردم اما پیشنهاد شد که ایشان نباشد ولی از نظریات تاریخی ایشان استفاده کردیم.
آقای معتضد در آن نشست مشترک با آقای زیباکلام درباره دموکتاتور نقدی بر روایت شما از ماجرای مرگ ناصر عامری داشت و برخلاف شما که کشتهشدن او را در تصادف مشکوک توصیف کردید، معتقد بود مرگ او تصادفی بود.
من نمیگویم عامری به قطع یقین ترور شد اما بهعنوان کارگردان، یک کاشتی در ذهن مخاطب انجام میدهم و به او میگویم باتوجه به عقبه اتفاقات و کشمکش عامری با شاه به این فکر کن. گاو در جاده به ماشین عامری و همراهانش برخورد کند اما فقط عامری بمیرد و بقیه زنده بمانند؟! چهار مصاحبهشونده ما که اهل تاریخ هستند، میگویند بله و مرگ مشکوک عامری را تایید میکنند.
چه شعر جالب و بجایی هم آقای امین از قول وثوقالدوله میخواند.
بله، بشکند گردونهای را شاخ گاو/ فلسفه باطل شود منطق دروغ (البته این دو مصرع در متن شعر اصلی کنار هم قرار ندارند و مربوط به ابیات جداگانهای هستند.)
حتی اگر بحث مرگ مشکوک و ترور عامری را کنار بگذاریم، تنشهای همیشگی میان او بهعنوان دبیرکل حزب مردم با شاه و درنهایت عزل عامری توسط شاه، قابل تامل است و نشان میدهد نیت و ارادهای از سوی دستگاه پهلوی مبنی بر فعالیت احزاب مختلف وجود نداشت.
بله، اصلا عامری یک ماه قبل از بحث تکحزبی شدن کشته میشود. بعد از یک ماه که انتقادهای حزب مردم ولو صوری به اوج خود میرسد حزب رستاخیز تشکیل میشود. چرا؟ قبل از آن هم که آقای عدل را از عرصه سیاست خارج کرده بودند و به قول آقای پورصفر نمیدانیم چه بر سر او آمدهاست.
موضوع احزاب در ایران و ناکارآمدی بیشتر آنها تنها منحصر به گذشته نیست و به نظر میآید شما ضمن روایت دوران پهلوی، به این سالها و امروز هم گوشهچشمی داشتید.
بله، قصد ما همین بود و هنوز هم درگیر مسائلی چون دموکراسی و احزاب هستیم. اینکه ریلگذاری ما در بحث احزاب، هنوز بهدرستی انجام نشدهاست. مگر در حوزه اقتصاد توانستهایم عملکرد موفقی داشته باشیم؟
چه خوب که بحث اقتصاد را مطرح کردید. خیلیها بهویژه نسل جوان فکر میکنند این گرفتاریهای اقتصادی فقط مربوط به امروز است و در گذشته همه چیز گلوبلبل بود. شما اطلاعات گزارشی از دوران پهلوی دوم میآورید که مردم در سطح شهر از اوضاع بد اقتصادی و معیشتی خود گلایه دارند و توان خرید گوشت و کالاهای دیگر را ندارند. حتی فردین، ستاره سینمای پیش از انقلاب هم از تورم بالا و وضعیت بد اقتصادی انتقاد میکند.
دقیقا. آنها تعدادی از مردم کف جامعه دیروز هستند که به نمایندگی از باقی جمعیت از وضعیت بد اقتصادی گلایه دارند. وضعیت سینمای آن زمان هم همین بود. اگر روزی فرصت کنم فیلمی درباره سینمای دوره پهلوی میسازم. در این سالها میشنوید که میگویند فیلمها مبتذل است و شبیه فیلمفارسی شده. آن زمان حتی طیف تماشاگرانی که میانهای با اسلام و شرع نداشتند هم نسبت به سینمای پهلوی حرف داشتند و با آن فیلمها همسو نبودند و میگفتند برویم سینما چه ببینیم. در مصداقها و همسانیها و تداعیها، حتی شاه جملهای با این مضمون دارد که هرکس دوست ندارد، جمع کند برود! (میخندد)
جالب است که در فیلم دموکتاتور تعلیقی درباره این جمله شاه ایجاد میشود که آیا او چنین حرفی زده یا نه و بعد از شنیدن چهار روایت از چهار چهره سیاسی، با دلیلی صریح و مستند و مستدل از جلد روزنامه اطلاعات، پی به واقعیت و حرفی که شاه زده میبریم.
عمدا این تعلیق و روایتهای مختلف را در فیلم گنجاندم و هرکدام از این چهار نفر با پیشفرضها و برساخت ذهنی خود صحبتهای شاه را روایت و بازگو میکنند اما بهنظرم اگر بخواهم منصفانه به ماجرا نگاه کنم، در این میان روایت آقای پورصفر دقیقتر است و آن «هرکس نمیخواهد و با ما مخالف است، جمع کند برود» شکل محسوسی دارد.
حتی اگر آن بحث اقدامات ضدامینتی منتقدان شاه را کنار بگذاریم، او با این تصمیم و دستور، حتی نشان میدهد نقدهای درست و انتقادات منصفانه را برنمیتابد.
بله که نشان میدهد. با وجود شعار دموکراسی، دیکتاتوری محمدرضا شاه میچربد و به این شکل عیانتر میشود.
بعد از تحقیق و پژوهش فراوان و مطالعه منابع مکتوب و مشاهده منابع تصویری و ساخت این مستند، میتوانید جواب این سؤال را بدهید که چرا احزاب در ایران چندان موفق عمل نکردهاند و آن پویایی مستمر سیاسی اتفاق نیفتادهاست؟ ممکن است سرنخ این پاسخ در اظهارنظر صادق زیباکلام در همان نشست دموکتاتور باشد؟ همانجا که گفت دلیل پانگرفتن و موفقنشدن احزاب در ایران، روحیه تکروی ایرانیها و ناتوانی در حرکتهای جمعی است.
به نظر همیشه در ایران و در بحث احزاب، یک فضای دوقطبی غالب بودهاست و هروقت حزبی ایجاد شده، برداشتها اینطور بوده که حتما این حزب، خلاف نگاه ماست. هنوز این موضوع درک و هضم نشدهاست که میشود جمعهای مختلفی برای هدف واحدی شکل بگیرند و هرکدام مسئولیتی را بپذیرند و منافع طبقه و طیفی را عهدهدار شوند.
آیا از اعضای سابق حزبهای مردم و ملیون و رستاخیز که در فیلم از آنها صحبت میشود، کسانی دموکتاتور را دیدهاند و درباره آن حرف زدهاند؟
چند نفری از این طیفها مستند را دیدند و پسندیدند ولی جزو برنامههای ماست که فیلم را با آقای امین ببریم و برای تعداد بیشتری از این چهرهها نمایش دهیم، چون ایشان در مستند نماینده جبهه ملی بود.
جایی اشاره کردید این فیلم را به بهانه انتخابات ریاستجمهوری سال ۱۴۰۰ ساختید اما چرا نمایش آن تا این اواخر به تعویق افتاد؟ اجازه ندادند؟
نه، مسأله اجازه مطرح نبود. یکی بحث مصاحبهشوندهها بود و یکی هم بحث آرشیو. برای جمعآوری راشها و آرشیوهای فیلم، ششماه دوندگی کردیم. یکی که ید طولایی در مستندسازی دارد، میگفت رجال سیاسی همه جای دنیا میگویند ما برای مصاحبه آمادهایم اما اینجا برعکس است و مستندساز میگوید آمادهاید من بیایم مصاحبه کنم؟ همین خیلی کار را سخت میکند و ناشناختهبودن کارگردان مستند و موضوع سیاسی فیلم هم که به مذاق برخی خوش نمیآید، در این زمینه مزید علت شد. برای همین ساخت مستند سیاسی، مخصوصا برای آن برهه تاریخی و برای نسل من سختتر است و به قول آقای زیباکلام راحت میتوانند روی آن برچسب حکومتی بزنند. تصور این است که کارگردان، سنی ندارد و پول را هم به او دادند که مستند فلان موضوع را بساز. منتقدان این را نمیبینند که پژوهشی انجام شده و همه منابع مکتوب موافق و مخالف مطالعه شدهاست. حتی به آقای مجتهدزاده گفتم هرچه دوست دارید در فیلم بگویید. من همه را در فیلم میگذارم و چیزی را سانسور نمیکنم.
یعنی در ادامه سانسور شد؟
نه. فقط یک مورد از صحبتهای یک نفر را کنار گذاشتیم، آن هم به این دلیل که داشت اطلاعات اشتباهی میداد.
باید بپذیریم برخی مخاطبان نسبت به آثار سیاسی از این دست یک پیشفرض و ذهنیت متفاوت دارند اما روایت فیلم شما و حضور و صحبتهای مجتهدزاده و تصمیم برای دعوت از فرح دیبا، نشان میدهد سعی در نگاه منصفانه وجود دارد. سفیر فیلم چقدر در تولید آثار این انصاف را رعایت میکند؟ البته با این پرانتز که به هرحال مجموعهای سینمایی با نگاه جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی، رویکرد و هدف مشخصی دارد و انصاف مورد توقع، نمیتواند بیاعتنا به این جریان باشد. این دو بخش، چگونه قابل جمع است؟
دزفولی: بحث مستندسازی در سالهای اخیر خیلی در کشور ما پا گرفته و جدی شدهاست. خدا را شکر با سیر خوبی در مستندسازی مواجهایم، چون نیاز آن احساس شدهاست. متاسفانه جامعه ما چندان اقبالی به کتابخوانی و مطالعه عمیق ندارد و به دلیل فرصت محدودی که دارد، شاید دوست دارد مطالب را به صورت کپسولی دریافت کند و فرابگیرد، به خاطر همین به سمت تماشای مستند میآید تا در یک ساعت مطلبی را یاد بگیرد. درباره حزب رستاخیز کم کتاب نداریم و آقای مظفر شاهدی و دیگران آثاری در این زمینه نوشتهاند؛ اما تیراژ این کتابها خیلی بالا نیست و مخاطبان معمولا دوست دارند خیلی خلاصه محتوای این آثار را بخوانند. به همین دلیل شما بهعنوان مستندساز باید در یک زمان محدود مثلا یک ساعت مطلب را عرضه و سعی کنید با مخاطب ارتباط برقرار کنید. کار شما از این جهت سخت است که باید اقیانوسی را به عمق یک میلیمتر به مخاطب منتقل کنید تا اینکه استخری با عمق بینهایت را در اختیار او بگذارید. اینکه در این زمان بتوانید ابعاد مختلف کار را در مقام راستیآزمایی بگویید و انصاف را هم رعایت کنید، اهمیت دوچندانی دارد. بهعنوان مثال در همین فیلم دموکتاتور هم آقای پیروز مجتهدزاده حضور دارد و هم مهندس عباس سلیمینمین، آقای کامران پورصفر و هم آقای دکتر حسن امین. این نشان میدهد آقای محمدی تلاش داشت در مقام راستیآزمایی افراد مختلف را بیاورد و به نگاه یکجانبه متهم نشود.
حالا که صحبت مصاحبهشوندهها شد، این سوال را هم بپرسم؛ در بخش کوتاهی صدای احمدعلی مسعود انصاری، از اعضای دربار پهلوی و پسرخاله فرح دیبا را میشنویم اما چرا تصویری از او نمیبینیم؟
محمدی: فیلمِ این صحبت در اختیار کسی بود که حاضر نبود آن را به ما بدهد. بعد از کلی چانهزنی، درنهایت تنها توانستیم از این صوت در فیلم استفاده کنیم.
دزفولی: البته در نسخه رافکات، فیلم این صحبت را داشتیم اما در نسخه نهایی صوت آقای انصاری جایگزین شد. عرضم این بود که اینجا کارگردان سعی کرده برای مخاطب، اطلاعات مختلفی بیاورد و اگر خانم فرح دیبا حاضر به حضور در این مستند نشده، چهرهای مثل آقای پیروز مجتهدزاده در فیلم حضور دارد که از سلطنت و حاکمیت پهلوی دفاع و حمایت میکند. اما اینکه بگوییم آقای محمدی نخواسته ارزشگذاری کند و در یک طرف بایستد، حرف غلطی است، چون شما بهعنوان یک محقق و مستندساز و پژوهشگر، باید موضعی برای خود داشته باشید. شما نمیتوانید بگویید من گوشه ایستادهام و صرفا نقل قولها را آوردهام. اگر کسی این کار را کند، هم دچار نوعی شارلاتانیسم شده و هم بیشرفی، چون مدعی است دعوایی را قرائت و روایت کرده و برایش هم مهم نیست حق و حقیقت کدام است. ضمن اینکه این کار، وفاداری به حقیقت نیست، چون کارگردان باید موضع داشته باشد. در مرحله بعد هم شما بهعنوان کارگردان، باید مخاطب را به یک جمعبندی برسانید. متاسفانه ما در این یک دهه اخیر کارهایی را داشتیم که درباره پهلوی ساخته شده، اما کارگردان به خاطر رندی که داشته سعی کرده بگوید من جانب کسی را نگرفتم و صرفا مواردی را نقل کردم. بعضی از مستندهایی که در برخی مراکز میسازند، سعی میکنند ژست روشنفکری بگیرند. نکته بعدی اینکه در کار تاریخی، سندیت آثار خیلی مهم است. چون مستند از استناد میآید و شما باید اتفاقات تاریخی را کنار هم قرار دهید و نتیجهگیری درستی داشته باشید. در آخر همین مستند دموکتاتور منابع کار ذکر شدهاست و میتوان با مرور آنها به سندیت فیلم پی برد.
چیزی که اعتماد مخاطب را بیشتر میکند، دادههای دقیق فیلم است، چه از طریق اشخاص چه از راه رسانه و روزنامه و چه در نریشن. درعین حال با همه این مستندات، فیلم جمعبندی خوبی هم دارد که باز مبتنی بر سند است و با نقل قول از کتاب «پاسخ به تاریخ» نوشته محمدرضا شاه، به پاسخ چرایی تکحزبی شدن ایران و اعتراف او به اشتباه در این زمینه میرسیم.
دزفولی: تماشاگر مابهازای حرف فیلمساز را در فیلم میبیند. بهنظر من این سندیت، جزو نقاط قوت دموکتاتور و کارهای سفیر فیلم است.
آقای محمدی! باتوجه به برخی ارجاعات و مابهازاهای امروزی دموکتاتور میتوانیم نسبت به اثرات این مستند خوشبین باشیم؟
محمدی: بستگی به خود مستند و انتقال مفهوم آن به مخاطب دارد. هرچه مستند، دایره پوشش بیشتری داشته باشد، همانقدر تذکرش به جامعه بیشتر میشود. مثل خواندن کتاب است، هرقدر مردم بیشتر کتاب بخوانند، عمیقتر میشوند. هرچه بیشتر مستند ببینند، نسبت به آن موضوع، تذکاری برایشان پیش میآید. بعضی از مستندها نخبگانی است و مخاطب آن مسئولان هستند و تماشای آن میتواند جلوی یک اتفاق را بگیرد. دموکتاتور روی دو طیف مختلف مردم و مسئولان نظر دارد.
دزفولی: دلیل تولید این مستند این بود که بتواند در فضای فعلی کشور حرفی برای گفتن داشته باشد. تعارفی هم وجود نداشت و اگر جمهوری اسلامی هم بخواهد مسیر اشتباهی را در راستای موضوع فیلم برود، بینیاز از نقد نیست. انتخابات ریاست جمهوری سال گذشته این شبهه را بهوجود آورد که حاکمیت قصد ایجاد یکدستی را دارد. نتیجه آن کمترین میزان مشارکت در انتخابات ریاست جمهوری بود که یک زنگ خطر است. این میتواند یک عبرت باشد که اگر نظر طیفهای مختلف مردم، آن طور که باید لحاظ نشود و حاکمیت پشتوانه مردمی نداشته باشد، به کشور آسیب میرسد. البته عبرت تاریخی فقط هم مربوط به ایران نیست و اگر هرحاکم و مسئولی در جهان تاریخ بخواند و خوب آن را تورق کند، میتواند از خیلی مشکلات جلوگیری کند. هدف ما از تولید چنین آثاری هم عبرت از تاریخ است. اگر کسی تاریخ نخواند و آن را از طریق مستندهای تاریخی نبیند، اشتباههای گذشته را تکرار میکند.
درباره اهمیت تولید مستندهای استراتژیک
سیدمهدی دزفولی سیر تولید مستندهای تاریخی و سیاسی را در سالهای پس از انقلاب این گونه شرح میدهد: متاسفانه در دهههای ۶۰تا۸۰ تقریبا کار جدی تاریخی نداشتیم که بخواهد به تاریخ معاصر(از زمان مشروطه به بعد) بپردازد و این موضوعات را مورد بحث و بررسی قرار دهد. اما خوشبختانه مستند در دهه۹۰ پا گرفت و بهویژه بعد از آغاز فعالیت جشنواره سینماحقیقت در سال۸۶ فعالیت مستندسازان جدیتر شد. جشنوارههای دیگری مثل عمار و بخش مستند جشنواره فیلم فجر هم از دیگر فضاهای عرضه و نمایش و رقابت آثار مستند است. هرچند در رویدادی مثل فجر، معمولا مستندها حضوری حاشیهای دارند. درصورتی که ژانر مستند در جهان جدی است و در ایران هم در این یک دهه اخیر به صورت جدی به آن پرداختهاند.
انفعال مستندهای تاریخی در دهههای ۶۰تا۸۰ یک شکاف نسلی را بهوجود آورد و این نسلها، ذهنیت تاریخی نسبت به تاریخ معاصر خود ندارند. اگر میبینید امروز یک عده به علت مشکلات اقتصادی یا سیاسی، تا حدودی نسبت به پهلوی گرایش دارند، به این دلیل است که ما در زمینه تاریخ معاصر درست کار نکردیم. فردی که هم خودش و هم پدرش با کودتا سر کار آمدند و سلطنتشان با همین روش بقا و ادامه پیدا کرده، چقدر از افراد را سرکوب و احزاب را تعطیل و جامعه تکحزبی را باب کردند، منتقدانی که حتی طرفداران پهلوی بودند را حذف کردند و ... در همه سالها تقریبا در هیچ اثر مستندی بازگو و روایت نشدهاست. و چون این ذهنیت را نداشتیم و در آثار مستند درباره آن صحبت نکردیم، نسل جوان ما فکر میکند وضع خیلی خوبی در گذشته و در دوران پهلوی داشتیم و مردم از رفاه برخوردار بودند و همه آزادی بیان داشتند و ... اما بهعنوان نمونه در همین فیلم دموکتاتور با مصداقهایی از تورم و گرانی و اوضاع بد اقتصادی و خفقان سیاسی و تقلب در انتخابات و انحلال مجلس و... در دوران پهلوی مواجهیم. اگر به روزنامههای آن دوره نگاه کنید آقای هویدا شب عید سال۵۱ توسط مجلس بابت گرانیهای موجود استیضاح شد. اگر به آمار سال ۵۱تا۵۶ نگاه کنید، تقریبا میتوان گفت اجاره مسکن در تهران بیش از شش هفت برابر میشود. یعنی کاملا فضا به این شکل بود، اما چون ما مستندنگاری نکردیم و کتابهای خوب و جریانسازی نوشته نشده، باعث ایجاد یک ذهنیت نادرست میان بخشی از نسل جوان شده است.
به جز این مستندهای روشنگرانه، میتوان کسانی که با این قرائت موافق نیستند و میگویند ناکارآمدی پهلوی واقعیت ندارد، را به کتابهای یرواند آبراهامیان - بهعنوان آدمی بیطرف که حتی منتقد جمهوری اسلامی هم است- مثل «ایران بین دو انقلاب» و «تاریخ ایران مدرن» ارجاع داد که کاملا آمار یک دهه منتهی به انقلاب اسلامی را ذکر و شرایط کشور در آن زمان را روایت کردهاست. باوجود افزایش درآمدهای نفتی، اما به علت نبود کنترل و برنامهریزی این پول، تورم در کشور ایجاد شد و حاشیهنشینی در حلبیآبادها افزایش یافت. آن هم در زمانی که جمعیت کشور ۳۵میلیون نفری بوده و ایران هم تحریم نبود و ظاهرا رابطهاش با غرب خوب بود، اما ما این همه مشکلات جدی اقتصادی و اجتماعی داشتیم. ما چند کتاب جدی خوب درباره پهلوی داریم که هم خوشقلم باشد و هم با مخاطب ارتباط برقرار کند و هم اطلاعات خوبی به او بدهد؟ باتوجه به ضعفی که ما در این زمینه داریم و نتوانستیم در سه دهه واقعیت پهلوی اول و دوم را منعکس و روایت کنیم، تولید مستندهایی مثل دموکتاتور، «عملیات دماوند» و آثار دیگر تاریخی و سیاسی و استراتژیک در سفیرفیلم، اتفاق خوب و مبارکی است و میتواند تاریخ معاصر را با وفاداری به حقیقت برای نسل امروز روایت کند.
نشستهای فرامتنی
سفیرفیلم رونمایی از هر اثر خود را با نشست مرتبط و با حضور کارشناسان تاریخ و... برگزار میکند.خسرو معتضد، تاریخنگار و پژوهشگر در نشست رونمایی از مستند دموکتاتور که اول مرداد در حوزه هنری برگزار شده بود، ضمن نقدی که به طریقه پرداخت ماجرای مرگ ناصر عامری در فیلم داشت، از کلیت فیلم تجلیل کرد و گفت: این مستند که به مطالب خوب و دقیق تاریخی اشاره داشت و بهره خوبی از آرشیو برده بود و با کارشناسان مختلفی هم مصاحبه کرده بود، سعی کرد به حقیقت وفادار باشد.
صادق زیباکلام، پژوهشگر و تحلیلگر سیاسی هم ضمن تاکید بر اهمیت ویژه پرداختن به موضوعات تاریخی برای نسل امروز، درباره نسبت محمدرضا شاه با دموکراسی گفت: واقعا در زمان شاه دموکراسی وجود نداشت و او بهعنوان یک دیکتاتور دوست داشت صرفا تملق بشنود. اساسا همه دیکتاتورها همین هستند و دوست دارند صرفا حرفهایی بشنوند که برای آنها مطلوب و شنیدنی است. اینکه میگویند اگر حکومت شاه ادامه پیدا میکرد، ممکن بود دموکراسی در ایران ایجاد شود، حرف باطلی بیش نیست.
جریانسازی جبهه فرهنگی انقلاب
سفیرفیلم یک موسسه فرهنگی - رسانهای است که سال۸۹ با هدف کادرسازی و جریانسازی برای جبهه فرهنگی انقلاب در عرصه تولید مستند تشکیل شد. این موسسه از همان شروع فعالیت تلاش کرد با کارهای ژورنالیستی و دقیق و جریانسازی منطقی، حرفهای خودش را درباره موضوعات سیاسی، تاریخ معاصر، مباحث استراتژیک و مسائل اجتماعی مطرح کند. یکی از مهمترین اولویتهای سفیرفیلم، تولید آثار متناسب با اتفاقات روز جامعه است. اولین فیلم این موسسه «یزدان تفنگ ندارد» واکنشی به ماجراهای سال ۸۸ بود که در سالروز آن اتفاقات و در سال ۸۹ به نمایش درآمد.
«مهارنشده» که بحث ترور دانشمندان هستهای را مطرح میکرد، در اوج آن اتفاقات ساخته شد، «میراث آلبرتا» به فرار نخبگان در ابتدای دهه ۹۰ میپرداخت، «آقای نخستوزیر» و «پرزیدنت آکتور سینما» به بحث مذاکرات ارجاع میدادند، «شبنامه» نگرانیهایی را درباره استارتآپها مطرح میکرد، «داغ قرهباغ» به جنگ جمهوریآذربایجان و ارمنستان میپرداخت، «عقلا» که به شرایط کشور در دوران سازندگی میپرداخت، به وضعیت دولت روحانی نظر داشت و ... .
نکته مهم دیگر مخاطب هدف سفیرفیلم است و این موسسه آثارش را با تمرکز روی نسل جوان و دانشجو تولید میکند. یکی دیگر از ویژگیهای سفیرفیلم که آن را از دیگر مراکز تولید فیلم مستند متمایز میکند، نظرسنجی از حدود ۷۰ مخاطب قبل از انتشار رسمی آثار است. تماشاگرانی از طیفهای مختلف، نسخه قبل از انتشار نهایی را میبینند، به آن نمره و نظراتشان را شرح میدهند و درنهایت ۱۰ درصد فیلم با جمعبندی آرای مخاطبان اصلاح و آماده نمایش میشود. دموکتاتور، عملیات دماوند، خونریزی، دیوارکش، آسوده بخواب کوروش، ایکسونامی و هاشمی زنده است، برخی دیگر از آثار تولیدشده در سفیرفیلم هستند. بازمانده (درباره ورزشکاران ایرانی که با اسرائیل مسابقه ندادند)، هپکو (درباره اعتراضات کارگران هپکو)، بیپدری (درباره انقلاب جنسی و بچههایی که بدون پدر بزرگ شدند)، همجنسگرایی (درباره انقلاب جنسی در آمریکای دهههای ۸۰ و ۹۰ میلادی) و فرنخ (درباره اعتراضات کارگران فرنخ) هم پنج مستند تازه و منتشرنشده سفیرفیلم هستند که در آیندهای نزدیک رونمایی میشوند.