بلاگرهایی که هر روز ساعتها در فضایمجازی حضور دارند و با توصیهها و عبارات تاکیدی و وعدههای جذاب و وسوسهانگیز میکوشند لایک و فالوئر جمع کنند و بستههای آموزشی زردشان را به دهها، صدها و گاه هزاران نفر بفروشند. بستههای آموزشی که بیتردید هیچ تغییر مثبتی در زندگی مخاطبانش ایجاد نمیکند، اما پولهای کلانی به جیب بلاگرهای موفقیت و روانشناسان زرد سرازیر میکند!
جریان موفقیت از سالها قبل با همایشها و کتابهای سوپرمارکتی در کشورمان آغاز شد. در راس این جریان افراد اتوکشیدهای بودند که حرفهای تازهای داشتند. کلیدواژههایی همچون «موفقیت»، «شادکامی»، «ثروت» و «خوشبختی» آنقدر جذابیت دارند تا هرکسی را به سمت خود بکشند و پای صحبتها و همایشهای این افراد بیاورند. سخنرانیها و کتابهایی که درنهایت حاصلی جز رویافروشی نداشتند و پیشزمینهای برای فعالیت شرکتهای هرمی همچون گلدکوئست در ایران بود. این جریان اگر برای متقاضیان موفقیت و خوشبختی ماحصلی نداشت، اما پولهای کلانی به جیب عده معدودی از افراد سرازیر کرد و موجب شد حتی حالا هم که بساط گلدکوئست و هرمیها جمع شده بازهم جریان موفقیت و روانشناسی زرد ادامه داشته باشد. اینبار جریان موفقیت و روانشناسی زرد از فضای مجازی و شبکههای اجتماعی سردرآورده و توصیههای زرد این روانشناسنماها و افرادی که مدعیاند برای موفقیت و ثروت راههای میانبر بلدند زندگی بسیاری از افراد را مختل و رویاهایشان را به سرابی دستنیافتنی تبدیل میکند.
ماجرای پیداشدن سر و کله جریان موفقیت در ایران
تکنولوژی فکر، موفقیت، رازهای ثروتمند شدن، چگونگی قورتدادن قورباغه و هزارویک نام و عنوان دیگر که مانند قلابی به ذهن و روان مخاطبان گره میخورد و آنها را به سمت خود میکشد. این ماجرا سالها پیش با تغییر فضای کشورمان به سمت نگاههای لیبرالی در دوران سازندگی و اصلاحات، وارد فضای اجتماعی جامعه ایران شد تا زمینهساز حضور و فعالیت شرکتهای هرمی همچون گلدکوئست باشد. شرکتهایی که هرچند ثروتهای بادآوردهای را به جیب راس هرم میریخت، اما افراد زیادی در این مسیر دار و ندارشان را ازدستدادند! همین مسأله و کلاهبرداریهایی که در قالب فعالیت شرکتهای هرمی و گلدکوئست صورت گرفت موجب شد بساط این شرکتها جمع شود، اما حکایت جریانهای موفقیت آنهم با تعاریف متفاوت از سبک زندگی ایرانی - اسلامی و حتی تعاریف علمی موفقیت در علم روانشناسی فاصلهای عمیق دارد. حالا هم این جریان وارد فضایمجازی شده و سبک خاصی از بلاگری را بهوجود آورده است.
به تاریخچه زندگی خود نگاه کنید
احمد احمدیپور، روانپزشک و عضو هیاتعلمی دانشگاه علومپزشکی آزاد تهران درباره روانشناسی زرد و جریان موفقیت در فضایمجازی به جامجم میگوید: «شاید برای همه ما پیش آمده باشد که با برخی عبارات و جملات تاکیدی روبهرو شده باشیم یا در فضایمجازی با بلاگریهایی مواجه شده باشیم که با جملههای انگیزشی قول میدهند تمام مشکلات ما را میتوانند در کمترین زمان حل و ما را متحول کنند، اما دو نکته وجود دارد که از آنها غافل میشویم و آن اینکه اگر به تاریخچه زندگی خودمان نگاه کنیم متوجه خواهیم که چطور میشود تمام مشکلاتی که سالهاست روی هم انباشته و محصولشده را یکروزه حل کرد؟! مگر میشود یک مشکل مزمن را با یک راهحل حاد و سریع حل کرد؟!»
وی با تاکید بر اینکه آپاندیسیت هم اگر مزمن و عارضهدار شود دیگر چارهاش یک عمل ساده نخواهد بود و کارهای پیچیدهتری برای درمانش لازم است میافزاید: «این وعدهوعیدهای مطرحشده نهتنها کاربردی و مشکلگشا نیستند بلکه در اصل ما را از مسیر حل مشکلات دور میکنند.»
تبعات مقایسه زندگی خود با دیگران
به گفته این روانپزشک، در همه مکاتب رواندرمانی تاکید شده مسئولیت اصلی درمان برعهده خود فرد است و افرادی که مسئولیت درمان را نمیپذیرند به یقین دوره بیماری یا مشکلات طولانیتری را برای خودشان رقم خواهند زد.
از نگاه وی، انتظار اینکه دیگران یا عوامل بیرونی باید حرفی را بزنند یا رفتاری را انجام دهند تا مشکلات ما حل شود، انتظاری نابجا و سلبمسئولیت از خودمان است. درواقع همانطور که شما نمیتوانید با راهحلهای خودتان لزوما حال دیگران یا مسیر رشد آنها را تغییر دهید آنها هم بهطور قطع نمیتوانند این مسئولیت را به عهده بگیرند.
احمدیپور تاکید میکند: «علاوه بر این مقایسه زندگی افراد با هم نهفقط کمکی به رشد زندگی آنها نمیکند بلکه میتواند سبب پسرفت و ناکامی افراد هم بشود.»
به باور وی، حتی اگر شرایط مقایسه به گونهای باشد که همه استانداردهای مقایسه هم در آن رعایت شده باشد بازهم از این روش نمیتوان برای کمک بهرهگرفت؛ لذا مقایسه بلاگرها توسط افراد میتواند نتیجه معکوس به همراه داشته باشد.
این روانپزشک تصریح میکند: «از کجا معلوم آن فرد یا ادمین شرایط زندگیاش را صادقانه با شما در میان گذاشته باشد؟ اصلا همین که افرادی اینقدر وقت خالی در زندگی داشته باشند که زندگی خود را به دیگران نمایش دهند باید ما را به شک بیندازد که چطور میشود فردی با این حجم از وقت خالی از موفقیت حرف بزند؟»
آسانترین راه سریعترین راه نیست
آمار و ارقام فالوئرهای برخی از صفحات روانشناسی و موفقیت را که نگاه میکنید با اعداد و ارقام عجیبی روبهرو میشوید؛ اعدادی که رمز موفقیت این صفحات است و میتوانند با افزایش فالوئرها درآمدشان را بیشتر کنند. احمدیپور، اما درباره مراجعه بالاتر یا فالوئرهای بیشتر و ارتباط آن با تبحر و کارایی اینگونه توضیح میدهد: «هر صفحه مجازی، کتاب یا فیلم که پربازدیدتر یا پرفروشتر باشد لزوما به معنای آن نیست که موثرتر هم هست. یعنی تعداد فالوئرها، بینندهها یا خوانندهها دلیلی برای علمی یا تاثیرگذاربودن نیست.»
به گفته وی، علاوهبراین بسیاری از ادمینها یا گردانندگان این صفحات از دانش و آگاهی مربوط نیز برخوردار نیستند و تحصیلات دانشگاهی و آکادمیک لازم را ندارند. اینها هم دلایلی هستند که باید ما را درباره اعتماد به این صفحات زرد و درباره اینکه این صفحات نمیتوانند مشکلات مردم را حل کنند و ممکن است به عمق و وسعت آنها هم بیفزاید به تامل وادارد.
در یک کلام؛ آسانترین، سریعترین و در دسترسترین راهحلها برای رفع مشکل نمیتواند برطرفکننده مسائل سخت، پیچیده و مزمن ما باشد بلکه باید سراغ مشاورههای تخصصی علمی با مسئولیتپذیری مستقیم درمان جو رفت.
روزنامه جام جم